مقدمه
الحمد لله والصلاة والسلام علىاشرف الأنبياء والـمرسلين وعلى آله وأصحابه ومن والاه وأشهدأن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأشهد أن محمد عبده ورسوله اللهم صل علی سيدنا محمد وعلی آله وصحبه وسلم، اللهم يا حافظ المحفوظ احفظنا من کل شر وهواء آمين برحمتك يا أرحم الراحمين!
کتابی که در پیش رو دارید نقد مختصری است بر کتاب فصل الخطاب (نوری طبرسی) باعنوان «سوره ولایت» من آن را [سآیه ولایت] نامیدم چندی پیش از کتابی که در انترنت و از سایت www.aqeedeh.com دانلود کردم پس از مطالعه آن کنترل خود نتوانسته و بر صدد رد آن واشکار کردن فساد و تباهی دشمنان دین و عناد آنها با اسلام راستین برآمدم، برای اطلاع خوانندگان محترم آن کتاب «نگاهی به عقاید شیعه» بصورت الکترونیکی میباشد و سوره قلابی دشمنان دیناین است (سآیه ولایت):
«يأيها الذين آمنوا آمنوا بالنورين أنزلناهما يتلوان عليكم آياتي ويحذرانكم عذاب يوم عظيم. نوران بعضهما من بعض وأنا السميع العليم. إن الذبن يوفون ورسوله في آيات لهم جنات النعيم (كذا) والذين كفروا من بعد ما آمنوا بنقضهم ميثاقهم وما عاهدهم الرسول عليه يقذفون في الجحيم. ظلموا أنفسهم وعصوا الوصي الرسول أولئك يسقون من حميم. إن الله الذي نور السموات الأرض بما شاء واصطفى من الملائكة وجعل من المؤمنين أولئك في خلقه يفعل الله ما يشاء لا إله إلا هو الرحمن الرحيم. قد مكر الذين من قبلهم برسلهم فأخذهم بمكرهم إن أخذي شديد أليم. إن الله قد أهلك عاداً وثموداً بما كسبوا وجعلهم لكم تذكرة فلا تتقون. وفرعون بما طغى على موسى وأخيههارون أغرقته ومن تبعه أجمعين. ليكون لكم آية وإن أكثركم فاسقون. إن الله يجمعهم في يوم الحشر فلا يستطيعون الجواب حين يسألون. إن الجحيم مأواهم وأن الله عليم حكيم. يأيها الذين كانوا عن آياتي وحكمي معرضون. مثل الذين يوفون بعهدك أني جزيتهم جنات النعيم. إن الله لذو مغفرة وأجر عظيم. وإن علياً من المتقين. وإنا لنوفينه حقه يوم الدين. ما نحن عن ظلمه بغافلين. وكرمناه على أهلك أجمعين. فإنه وذريته لصابرون. وإن عدوهم إمام المجرمين قل للذين كفروا بعدما آمنوا طلبتم زينة الحياة الدنيا واستعجلتم بها ونسيتم ما وعدكم الله ورسوله ونقضتم العهود من بعد توكيدها وقد ضربنا لكم الأمثال لعلكم تهتدون. يأيها الرسول قد أنزلنا إليك آيات بينات فيها من يتوفاه مؤمناً ومن يتوليه من بعد يظهرون. فأعرض عنهم إنهم معرضون. إنا لهم محضرون. في يوم لا يغني عنهم شيء ولا هم يرحمون. إن لهم جهنم مقاماً عنه لا يعدلون. فسبح باسم ربك وكن من الساجدين. ولقد أرسلنا موسى وهارون بما استخلف فبغواهارون. فصبر جميل فجعلنا منهم القردة والخنازير ولعناهم إلى يوم يبعثون. فاصبر فسوف يبصرون. ولقد آتيناك بك الحكم كالذين من قبلك من المرسلين. وجعلنا لك منهم وصياً لعلهم يرجعون. ومن يتولى عن أمري فإني مرجعه فليتمتعوا بكفرهم قليلاً فلا تسأل عن الناكثين. يأيها الرسول قد جعلنا لك في أعناق الذين آمنوا عهدا فخذه وكن من الشاكرين. إن علياً قانتاً بالليل ساجداً يحذر الآخرة ويرجوا ثواب ربه قل هل يستوي الذين ظلموا وهم بعذابي يعلمون. سنجعل الأغلال في أعناقهم وهم على أعمالهم يندمون. إنا بشرناك بذريته الصالحين. وإنهم لأمرنا لا يخلفون. فعليهم مني صلوات ورحمة أحياء وأمواتا يوم يبعثون على الذين يبغون عليهم من بعدك غضبي إنهم قوم سوء خاسرين. وعلى الذين سلكوا مسلكهم مني رحمة وهم في الغرفات آمنون. والحمد لله رب العالمين».
خواننده محترم، از شما خواهش میشود بدون تعصب و برای رضای الهیاین کتاب را مطالعه کنی که چون انسان جایزالخطاست اگراشکالی در آن یافتید عذر میطلبیم و از خداوند متعال اجر و ثواب هدایت آن را میخواهیم امید که خداوند متعال آن را در زمره اعمال نیک و توشه روز حساب قرار دهد. ضمناً مطالب ذیل از کتاب «قرآن هرگز تحریف نشده» [۱]، که آنهم نقدی براین کتاب میباشد آوردهام:
ابوالعلاء معرى شاعر نابیناى، زبان عرب که رهبر و استاد در فنون ادب و شئون کلام است و در نیکو سرودن شعر و دلچسبى نثر انگشت نماست و در علوم عربیت به او مثل زده مىشود و کتابهاى او به نامهاى لزوم ما لا یلزم و سقط الزند، و شرح الحماسۀ و نوشتههاى دیگرش گواه فضل و دانش او مىباشد. بنابر آن چه یاقوت حموى در کتاب معجم الأدبا در شرح حال او نقل کرده،این شخص بااین فضلش در صدد معارضه با قرآن برآمد، و ما گفتار او را در معارضه قرآن مىآوریم و چنانچه تو با دیده علم و معرفت به آن بنگرى برایت روشن خواهد شد که نسبت آن گفتهها به قرآن مانند پرتو کرم شب تاب است نسبت به فروغ خورشید درخشان. یاقوت حموى گوید: به خط عبدالله بن محمد بن سعید بن سنان خفاجى، در کتابى که در موضوع، الصرفه نوشته بود خواندم که در آن کتاب او پنداشته است، قرآن فصاحت چندانى ندارد که خرق عادت نموده باشد تااین که براى پیغمبر معجزه باشد و گمان کرده که هر فصیح بلیغى قادر است مانند آن را بیاورد جزاین که فصحاء و بلغاء به علت صرفه از آوردن مانند آن ناتواناند، نهاین که قرآن در ذات خودش معجزه فصاحت باشد و اعجاز به صرفه عقیده گروهى از متکلمین و رافضه است که ازایشان است: بشر المریسى و مرتضى ابوالقاسم که در کتاب تضاعیف خودش چنین گفته است: گفتار اصحاباین رأى که گفتهاند: از آن هنگام که قرآن تحدى کرده است دیگر هیچکس نتوانست به معارضه قرآن برخیزد. گروهى از ادباء را بر آن واداشت که بر اسلوب قرآن مطالبى تنظیم کنند چیزى که هست عدهاى کار خود را ظاهر ساختند، و گروهى آن را پنهان داشتند، و از جمله کسانى که کارشاشکار شده ابوالعلاء است که در معارضه با قرآن چنین گفته:
أقسم بخالق الخيل، والريح الهابة بليل، ما بين الأشراط ومطالع سهيل، أن الكافر لطويل الويل، وإن العمر لمكفوف الذيل، اتق مدارج السيل، وطالع التوبة من قبيل، تنج وما أخالك بناج.
و گفته او:
أذلت العائذة أباها وأصاب الوجدة ورباها، والله بكرمه اجتباه أولاها الشرف بما حباها، أرسل الشمال صباها، ولا يخاف عقاباها.
شرح الأقوال فى الصرفۀ، گروهى پنداشتهاند که خداوند نیروهاى انسانى را از معارضه قرآن باز داشته و بدین جهت از آوردن همانند قرآن ناتوانند، و اگر خدا توان افراد بشر را مهار نکرده بود مىتوانستند به معارضه آن برخیزند و مانند آن را بیاورند. دیگران معتقدند که، خداى تعالى افراد بشر را از معارضه باز نداشته و لکن بلاغت قرآن در چنان اوجى است کهایشان توان فکرى آوردن مانند و برابر آن را ندارند. نتیجه هر دو قول یکى است براىاین که هر دو اتفاق دارند براین که تا روز قیامت از آوردن همانندى در برابر قرآن ناتواناند، ولو یک سوره، خواه از جهت باز داشته شدن نیروها باشد یا چیز دیگر. مقصود از مرتضى ابى القاسم شریف علم الهدى برادر شریف سید رضى است. بر افراد شایسته و آگاه پوشیده نیست که اگر با امثالاین کلمات که از تر و خشک بهم بافته شده مىشد با قرآنکریم معارضه کرد خداوند بندگانش را به آن تحدى نمىکرد زیرا مردم مىتوانستند به آن چه لفظ و معنا بهتر از آن باشد بیاورند و همین که تحدى کرده معلوم است که خدا أ، عالم به اسرار است مىداند که چنین توانى در بشر نبوده و نخواهد بود. تازه در آن سورههائى که جلوتر گفتم از کتاب دبستان المذاهب و کتاب فصل الخطاب آورده شده، کلماتى هست که سر و ته آن با هم تناسبى ندارد که جملات آن بر طبق قواعد نحو نمىباشد و معنائى را نمىرساند. و ما مقدار کمىاز سورة النورین را نقل مىکنیم تا سبکى الفاظ و سستى بافتش بر تو روشن گردد. بعضى ازآیات آن سوره فاسد و از شکل افتادهاین است:
إن الله الذى نور السموات والأرض بماشاء واصطفى الملائكة وجعل من المؤمنين أولئك فى خلقه يفعل الله مايشاء لا إله إلا هو الرحمن الرحيم .
از جمله:
مثل الذين يوفون بعهدك أنى جزيتهم جنات النعيم .
از جمله:
ولقد أرسلنا موسى وهارون بما استخلف فبغواهارون فصبرجميل فجعلنا منهم القردة والخنازير و لعناهم إلى يوم يبعثون .
از جمله:
ولقد آتينا بك الحكم كالذين من قبلك من المرسلين وجعلنا لك منهم وصيا لعلهم يرجعون.
ببین دزد ستیزه گر چگونه بعضى جملات قرآنى را به یاوگوئیهاى خود سر دوزى کرده است تاکم خردان را بهاشتباه اندازد و حق و باطل را به هم در آمیخته تا مسلمین را بدام اندازد واشوبى بپا کند و سبک مغزها چون کلمات پراکندهاى مانند، (صبر جمیل ونور السموات، وإلى یوم یبعثون، ولعلهم یرجعون) را در آن دیدهاند که از قرآن گرفته شده آنها را پذیرفتهاند تا بجائى که قرآن چاپى را دیدم [۲]کهاین سوره در حاشیهاش نوشته شده بود واین کار جز از قارئان گوشه نشین نادان و نوباوگانى که با یاد گرفتن مخارج حروف حلق یقین کردهاند که وراء آن چه را آنها مىدانند اصلا علمىوجود ندارد، از دیگرى سر نمىزند، و گویا حافظ از آنها خبر داده که گوید:
آه آه از دست صرافان گوهر ناشناس هر زمان خرمهره را با در برابر مىکنند.
مرحوم بلاغى در تفسیر خود آلاء الرحمن گوید: و از جمله چیزهائى را که به کرامت قرآن مجید بستهاند چیزى است که صاحب کتاب فصل الخطاب از کتاب دبستان المذاهب نقل کرده است و نسبت داده به شیعه که آنها مىگویند: سوزانیدن مصاحف سبب از بین رفتن چند سوره از قرآن شد که در فضیلت على و خاندانش (ع) نازل شده بود که از جمله آنهااین سوره النورین است و کلامىرا ذکر نموده که شباهت دارد به ۲۵آیه، که در لابلاى آن از جملات قرآنکریم، بر اسلوب پیراسته نمودن آن به دروغ به آن پیوند کرده و اغلاطى در آن دیده مىشود، از جمله خطاى او در سخناین است که گفته:
واصطفى من الملائكة وجعل من المؤمنين أولئك في خلقه.
معلوم نیست از فرشته چه برگزیده شده و چه چیز از مؤمنین در خلقتش قرار داده شده است .
مثل الذين يوفون بعهدك أنى جزيتهم جنات النعيم.
اى کاش مىفهمیدم آن مثلشان چیست؟ چون مثل باید مثل داشته باشد و دراین عبارت مثلى نیست .
ولقد أرسلنا موسى وهارون بما استخلف فبغواهارون فصبر جميل.
معناىاین تعرض و غضب و غرغر کردن چیست؟ بما استخلف چه مفهومى دارد؟ و از بغوا هرون چه اراده شده؟ و ضمیر مستتر در «بغوا» به چه کسانى بر مىگردد؟ و به چه کسى دستور داده شده که صبر جمیل داشته باشد.
ولقد آتينا بك الحكم كالذى من قبلك من المرسلين وجعلنا لك منهم وصيا لعلهم يرجعون.
معنی (آتینا بك الحکم) چیست. و ضمیر در (منهم ولعلهم) به که برمیگردد؟آیا مرجع ضمیر در قلب شاعر است و وجه مناسبت در (لعلهم یرجعون) چه میباشد که بعد از نقل چند جمله دیگر وایراد بر آنها گوید:این بود پارهای از لغوگوئی این شخص در داستان خنده آور. نویسنده فصل الخطاب از محدثینی است که کوشش فراوان دارد که شاذ و غیر معمول و برخلاف قاعده را پی جوئی و دنبال کند، و در اینجا پنداشته است بوسیله امثال آن چه در کتاب دبستان المذاهب نقل شده است گم شده خود را بدست آورده، مع ذالک گفته است برای این سوره اثری در کتب شیعه نیافته پس چه شگفت است از مؤلف کتاب دبستان المذاهب که نسبت این ادعا را به شیعه از کجا آورد و به چه مدرکی به شیعیان نسبت داده و آن را در کدام کتاب ایشان یافته، مگر شدنی است که در کتابها چنین سورهای باشد؟!
مطالب فوق در کتاب «قرآن هرگز تحریف نشده» میباشد که خودشان از آنچه خود بر سر خود میآورند حیرانند؟ برای اطلاع بیشتر درباره اهل تشیع به کتاب (قرآن و تحریف تألیف: محمد عبدالرحمن السیف) مراجعه شود.
کُرد مسلمان
۷/۲/۱۳۸۸هـ.ش
سوم جمادی الأول۱۴۳۰
قبل از هر چیز از آقای نوری طبرسی میپرسیم:
۱- سوره ولایت، مکی است یا مدنی؟
۲- چندآیه است؟
۳- چه کسانی آن را حفظ کرده و یا نوشتهاند؟
۴- شما آن را از کجا آوردهاید؟
۵- تا حالا در کجا مخفی بوده؟
۶- چرا در هیچ یک از قرآنهای چاپایران وجود ندارد یا لااقل در چاپ یکی از هم عقیدانتان؟؟
۷- چرا در نهج البلاغه منسوب به حضرت علی ÷(مهم ترین کتاب شیعیان) اثری از آن دیده نمیشود؟؟
۸- چرا خمینیها وکلینیها آن را ذکر نکردهاند؟
و.....
خداوند أمیفرماید:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾[الحجر: ۹].
ترجمه: «ذکر (قرآن) را ما نازل کردهایم و ما حفاظتش خواهیم نمود».
﴿لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ﴾[فصلت: ۴۲].
یعنی: «باطل از هیچ سمت و سو در آن راه نمىیابد».
خداوند را برای آنان کافیست که بر او باری تعالی افترا بندند که روز حسابی وکتابی در پیش است:
﴿فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ يَكۡتُبُونَ ٱلۡكِتَٰبَ بِأَيۡدِيهِمۡ ثُمَّ يَقُولُونَ هَٰذَا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ لِيَشۡتَرُواْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلٗاۖ فَوَيۡلٞ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتۡ أَيۡدِيهِمۡ وَوَيۡلٞ لَّهُم مِّمَّا يَكۡسِبُونَ٧٩﴾[البقرة: ۷۹].
ترجمه: «پس وای بر آنهایی که چیزهایی مینویسند و میگویند: اینها از جانب خداست تا بلکه بوسیله آن (از بدبختان وگمراهان) بهای اندکی بگیرند، پس وای بر آنها از آنچه بدست خود نوشتهاند وای بر آنها! بخاطر مالی که با نوشتههایشان کسب کردهاند».
﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا٨٨﴾[الإسراء: ۸۸].
«بگو: اگر همه مردمان و جملگی پریان گردایند و متّفق شوند براین که همچون این قرآن را (با این شیوههای دلربا و معانی زیبا بسازند و) بیاورند، نمیتوانند مانند آن را بیاورند و ارائه دهند، هرچند هم برخی ازایشان پشتیبان و مددکار برخی دیگر شوند (چرا که قرآن کلام یزدان و معجزه جاویدان آفریدگار است و هرگز از معلومات محدود آفریدگان چنین چیزی ساخته نیست)».
البته که ما اهل سنت و جماعت به وعده خدا ایمان داریم همانا او عزیز و شکست ناپذیر است چرا که او همانگونه که خود درآیه الکرسی بیان میدارد.
﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ﴾[البقرة: ۲۵۵].
ترجمه: «گذشته و [حال و] اینده آنان را مىداند و به چیزى از علم او جز به آنچه خود خواسته است، احاطه نمىیابند».
آگاه به گذشته واینده انسانهاست و بر علمش جز با اراده او احاطهای نباشد. اوست که میدانست روافضیانی در طی اعصار پدیدار میگردند که البته خود یهود میباشند لیکن در لباس دین!! باز او میدانست که افرادی در آینده (همان امروز بعد از ۱۴ قرن از نزول ذکر) ظاهر میگردند که شروع به افترا و بهتان و خیالبافی میزنند و حتی حرف حق را نمیقبولانند از برای آن بود که ضمن بشارت و وعده حفاظت از کلامش، انسانها را به مجادله میطلبد درست است که آن آیات در آن زمان نازل گشته است اما هنوز هم حریف میطلبد و حقا این پیش گویی قرآن و معجزه الهی است که امروز روافضی اشکار گردند تا در برابر آیات الهی چرندیاتی عرضه نمایند و اصلاحاً قدعلم کنند.
جای بسی شُکراست خداوند قرنها پیش انسانها را دعوت به مجادله و مقابله نمود که هنوز هم این مقابله جهت رسوایی یهیودیان مسلمان نما پابر جاست. آنطور که خداوند أمیفرماید:
﴿وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ﴾[البقرة: ۲۳].
«و اگر از آنچه که بر بنده خود نازل کردهایم، در شکاید، اگر راستگویید یک سوره مانند آن بیاورید».
يأيها الذين آمنوا آمنوا بالنورين أنزلناهما يتلوان عليكم آياتي.
اولاً: نورین یعنی دو نور، اگر منظور جاعل رافضی؛ پیامبر جو علی سباشند آنها مانند حضرت عیسی ÷غایب نبودند و در میان مردم حضور داشتند بنابراین احتیاجی به نزول آنها نیست، بلکه باید میگفت (أرسلناهما) یعنی فرستادیم شان آن دورا! پس فتنه روایت بر خودشان بر میگردد خداوند آنان را آنچنان که شایسته آنهاست جزا دهد. آمین
ثانیاً: انبیاء نازل نمیشوند بلکه ارسال [فرستاده] میشوند مانند:
﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗاۖ وَلَا تُسَۡٔلُ عَنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَحِيمِ١١٩﴾[البقرة: ۱۱۹].
«به راستى ما تو را به حقّ مژده آور و بیم دهنده فرستادیم و از تو درباره دوزخیان بازخواست نخواهد شد».
خداوند أدراینآیه نگفته: «إنا أنزلناک بالحق...» چون او از هر جهل و پلیدی و نقصی بدوراست او آن نیست که فرق ارسال و انزال را درنیابد!!!!.
این نشان میدهد که مبادی این دروغ [سآیه ولایت] جاهل و بلکه سفیه و نادان است. اگر درآیات قرآن بنگرید میبینید که بعد از «أنزلنا» ازاشیاء و چیزهای غیر بشر نام برده در حالیکه دراین سآیه اشخاص (هما) بعد از أنزلنا آمده؟؟؟
ثالثاً: خداوند درآیاتی که امر به «آمنوا» میکند اول خود را ذکر میکند اما دراین بازیچه (العیاذبالله) خود را فراموش کرده و بدنبال دیگران میگردد مانند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلَّذِي نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ مِن قَبۡلُۚ وَمَن يَكۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا١٣٦﴾[النساء: ۱۳۶].
«اى مؤمنان، به خدا و رسولش و آن کتابى که بر رسولش فرو فرستاده و آن کتابى که پیش از این نازل کرده است، ایمان آرید و هر کس به خدا و فرشتگانش و کتابهایش و فرستادگانش و روز قیامت کافر شود [بداند که] به گمراهى دور و درازى گرفتار آمده است».
همانطور که مشاهده میگردد خداوند اول خود را نشان میدهد تا عبادش در دعا و عبادتش دیگران را نخوانند. سپس رسولش را ذکر میکند سپس کتاب نازل شده بر رسولانش را. دراین آیه بطور کامل ایمان واقعی را تعریف نموده است چگونه است در سآیه ولایت، خدا خود را فراموش کرده وایمان را در نورین خلاصه کرده و ملائکه و کتابهایش و انبیاء و حتی یوم الآخر را ذکر نکرده؟؟؟
در اوایل اسلام بودند افرادی که با اشعار مسخره خود خواستند در برابر قرآن مقابله کنند اما تاریخ؛ گواه است بر شکست آنها. اما امروزه هم جعالان شکست خورده پیدا شده که ادعای تحریف قرآن میکنند که تابحال جز خجل و سرافکندگی چیزی برای آنها نمانده است. در «سآیهی خیالی ولایت» چنین آمده:
أنزلناهما يتلوان عليكم آياتی
مرغ خواست از غاز تقلید کند آبروش رفت هم راه رفتن خود فراموش کرد و هم دیگری نیاموخت!!! جاعل [نعوذبالله] جاهلانه خواسته قدرتنمایی کند.
ضمیر جمع متکلم مع الغیر برای فاعل؛ بایستی همراه ضمیر هم آهنگ خودش بیاید،
نأخذ کتابنا، نرجع بيوتنا و... اما آقای بیسواد بدون توجه به عربی ضمیرهای گوناگونی در یک عبارت بکار برده است!!!! یعنی برای ضمیرجمع نحن، (أنزلنا) از ضمیر متصل (ی متکلم وحده) استفاده کرده است.
ثانیاً: به گفته دروغین شما پیامبر، نبوتش ناقص بوده و احتیاج به یار دیگری برای ابلاغ داشته تا دو نور شوند در حالی که خداوند به اکمال دین صراحتا اقرار داشته است. چرا نور دوم در دیگر جاهای قرآن نیامده تا بندگان خدا دچار سردرگمینگردند.
وأنا السميع العليم.
اولا: با قدری تدبر و تعمق دراین بازیچه و قیاس آن با آیاتی که خداوند متعال آنها را با ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾آغاز کرده بوضوح بازی آقای جاعل و میزان بیسوادی او را در مییابیم. درآیات الهی بااین اوصاف، خداوند خود را بصورت سوم شخص غایب معرفی میکند مانند ﴿وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾/ ﴿وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ﴾و...اما همانگونه که دراین بازیچه پیداست جاعل از ضمیر متکلم وحده استفاده کرده چون از علم خداوندی بیخبر است. بعلاوه برای فاعل یا مبتدا که برای مخاطب آشنا میباشد صفات گوینده بصورت نکره ظاهر میشوند مانند، أنا جميلٌ. اما گویا جاعل گوینده هنوز خود را دراین بازی نشناخته!!! [نگا: بقره: ۲۱۸/ آل عمران: ۳۱].
ثانیا: چون جاعل از عربی هیچ آگاهی ندارد معرفه و نکره را بخوبی نمیشناسد. در عربی صفت تابع اسم خود میباشد، یعنی اگر اسم مفرد باشد صفتش مفرد و یا اگر اسم معرفه باشد صفت هم معرفه خواهد بود. نیز ضمائر از جملهی معارف هستند که جاعل از این نکته بیخبر مانده است برای همین برای ضمیر «أنا» صفات معرفه آورده است.
اگرآیه الهی بود برای ضمیر(معرفه) أنا میبایست از صفات (سميعٌ عليمٌ) استفاده میشد. درحالی که میبینیم چنین نیست.
این موهومات برای اغفال کم خردان و از آیه:
﴿وَإِذۡ يَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَيۡتِ وَإِسۡمَٰعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ١٢٧﴾[البقرة: ۱۲۷].
ترجمه: «و هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پآیههاى خانه [کعبه] را بالا مىبردند [و گفتند:] پروردگارا، از ما بپذیر. همانا که تویى شنواى دانا» گرفته شده. خواننده محترم به عقل این نادان نگاه کنید بیخبر از آنکه در این آیه افراد و عباد، خدا را میخوانند و «السميع» و «العليم» میگویند اما دراین سآیه ولایت ...
صفات «السميع» و «العليم» در صورتی به این صورت میآیند که برای فرد شنونده فرد موصوف ناشناخته باشد که در قرآن بطور مشخص بعد از ضمیر غایب [هو] آمدهاند. [نگا: دخان-۶/ شوری-۱۱/ فصلت-۳۶/ غافر۲۰و۵۶/ عنکبوت۵و۶۰/ شعرا-۲۲۰/ أنبیا۴/ اسراء-۱/ یوسف-۳۴/ یونس-۶۵/ انفال-۶۱/ انعام- ۱۱۵و۱۳/ مائده-۷۶/ بقره-۱۳۷].
إن الذين يوفون ورسوله في آيات.
(همانا کسانی که وفا میکنند و پیامبرش درآیات)!!! خودتان قضاوت کنید این یعنی چه؟؟؟ آیا منظور شما وفا کردن با آیات است؟ یا درآیات چنین آمده است؟ هیچی از این مستی معلوم نیست؟ اگر آیات بمعنای نشانهها بکار رفتهاین نشانهها از کیست یا از چیست؟ بالآخره آیات الله یا آیاته یا آیاتهم و... چرا بدون ضمیر و مبهم است؟؟؟؟
ثانیاً: ای ااین عبارت یک جمله است یا دو جمله با و او معطوف؟ آیا منظور شما رسول و کسانی که وفا میکنند هست؟ یا منظور شما بقرینه معنوی حذف شده و چنین بوده: «ان الذين يوفون الله ورسوله في آيات» «همانا کسانی که وفا میکنند خدا را و رسولش را درآیات» نامعلوم و ناقص!!
این فقط رسوایی شما در این جهان است عذاب آخرت را چه کار میکنی؟ جواب آنهایی که نا آگاهانه دنبال هوا وهوس جنابعالی بودهاند چه میدهی؟
آقای نوری! پیامبرش، یعنی پیامبر او. که دراینجا بجای خدا گوینده کلام هستید و میگویید: «أنا» (درعبارت قبل) منظور شما از پیامبر او، او کیست؟ چرا گوینده نگفته پیامبرم؟؟؟ چرا نگفته (رَسولي!!).
ضمناً دراینجا کسانی که با چه کسانی، وفا کنند به بهشت میروند؟؟؟ خدا و رسول یا خودشان!! «إن الذين يوفون» که شما سازنده نا محترم معلوم نساختهاید!!
طلبتم زينة الحياة الدنيا واستعجلتم بها ونسيتم ما وعدكم الله ورسوله.
افعال طلب و عجله و نسیان، هماهنگ نبوده واستعجلتم باب استفعال است در حالی که طلبتم و نسیتم باب فعل متعدی هستند یعنی گوینده، گاهی حواسش سر جایش است و گاهی هم مست و حیران!! در یک عبارت هم از باب استفعال و هم از باب فعل استفاده میکند در حالی که این دو باب از نظر کاربرد و معنا با هم متفاوت هستند.
ما وعدكم الله ورسوله.
این عبارت بعد از عبارت قبل آمده و مکمل آن میباشد، آقای یهودی فعل «ما وعد» را که برای سوم شخص غایب میباشد برای دو نفر، یعنی خدا و رسولش آورده یعنی فاعل مثنی برای فعل فرد غایب؟!!! با توجه به اینکه فعل «نسيتم» در اول آمده پس، از قاعده فرد در ابتدای جمله پیروی نمیکند مانند؛
وصف التلاميذ تلامیذ جمع و با فعل مفرد آمده.این قاعده در عربی وجود دارد اما این بدین معنا نیست که ما هر چه دلمان خواست، بدین صورت در آوریم که شرح آن گذشت. یعنی «ماوعد» دیگر فعل اول جمله نیست که بتوان از این قاعده استفاده نمود. خداوند از شراین یهودیان ما را نجات دهد.آمین.
ونقضتم العهود من بعد توكيدها.
در عبارت فوق «عهود» جمع و اما ضمیر و شناسه آن (ها) مفرد است گویا شیطان نگذاشته جاعل به این نکته توجه نماید!!! حال این ضمیر (ها) به کدام کلمه رجوع میکند؟؟؟
توکید، اگر از باب تفعیل باشد با معنای جمله فوق ناجور است چون در عبارت از اصرار و تأکید استفاده شده پس کلمه درست همانا (تأکید) میباشد و خدا بوسیله آن جاعل را رسوا کرده !!!
والذين كفروا من بعد ما آمنوا بنقضهم ميثاقهم وما عاهدهم الرسول عليه.
خواننده گرامی، ببین آنچه یک یهودی برایتان ساخته؟ اول بخندید سپس از شرم و خجالت در برابر خدا اشک ریزان توبه کنید و از روزی بترسید که هیچ چیزی جز لطف الهی نمیتواند انسان را نجات دهد به اسلام برگردید که عذاب جهنم حتی برای یک لحظه هم قابل تحمل نیست. برای درک بهتر اما اقل و تشابه آن، ساعت را روی کورنومتر گذاشته و انگشت خود را در قیر جوشان قرار دهید تا ببینید چند مدت توان تحمل آن را دارید تا چه رسد همه اعضاء، آن هم با آتش و مذابی که در برابرش این عذاب دنیوی صفر است!
اللهم نعوذ بك من عذابك وعذاب القبر وعذاب جهنم! فاحفظنا!آمين.
والذين كفروا من بعد ما آمنوا.
آهای یهودی! عبارت «ما آمنوا» یعنی چه؟ حرف موصول (ما)آیا مای نفی است یا مای استفهام یا چیزی که فقط شما آن را میدانید؟ یا منظور شما «من بعد آمنوا» بوده؟؟
آقای یهودی! «بنقضهم ميثاقهم» یعنی چه؟ نکنه منظور شما «بنقض ميثاقهم» باشد!! «عاهدهم» یعنی چه؟ نکنه منظور شما «عاهدوا» باشد یعنی «وما عاهدوا الرسول».
ظلموا أنفسهم وعصوا الوصي الرسول أولئك يسقون من حميم.
ظلموا أنفسهم، یعنی چه؟ آیا کسی که وصی الرسول را اطاعت نکند یعنی امر خدا قبول نکند چنانکه شما گفتهاید فقط به خودش ظلم کرده است؟
پس چرا شما این قدر بر دیگران سخت میگیرید که بر علی ÷ظلم کردند چرا که شما دراین (سآیه) [۳]میگویید: (أنفسهم) یعنی بر خودشان! نه بر علی و دیگران!!!
ای کاش شما اینجا بودید و خودتان برایم (خوانده) [۴]میکردید تا تشخیص معنا برایم آسان میشد.آیا «عصوا الوصي الرسول» درست است یا «ظلموا أنفسهم وعصوا، الوصي الرسول»؟ چه طوری بخوانم تا معنای باب دل شما بدست بیاید یا از راوی آن بپرسید بلکه در روآیات دیگر خوانده آن را به شما آموزش دهد. لطفا بیشتر دقت کنید. اگر عبارت اول درست است! یعنی وصی عصیان کرد یا عصیان کردند وصی الرسول را؟ که هیچ معنایی نمیبخشد، اما اگر دومی درست باشد الوصی الرسول چه معنایی دارد؟ یا ظلم و عصیان خودشان چه ربطی به وصی الرسول دارد؟
إن الله الذي نور السموات الأرض بما شاء.
آسمانهای زمین یعنی چه؟؟؟ یا منظور شما آسمانها و زمین است (السموات والأرض).
أنزلنا إليك آيات بينات فيها من يتوفاه مؤمناً ومن يتوليه من بعد يظهرون.
این اسم و ضمایر کدام یک برای دیگری آمده؟ (آيات وها و هـ و يظهرون).
مؤمناً، در این جا آیا منظور شما این است (مؤمن هستند) اگر چنین باشد بایستی مؤمن مرفوع باشد نه منصوب. چون گمان میرود عبارت این چنین باشد: «من يتوفاه فَـهُو مومنٌ».که به قرینه احتمال دارد حذف کرده باشید!!!! و اگر چنین نیست پس معنای آن دراین جمله چه میباشد؟؟
إن الله الذي نور السموات الأرض بما شاء واصطفى من الملائكة.
«السموات الأرض»، یعنی چه؟ آسمانهای زمین؟ یا واو عطف را حذف کردهاید تا بدانید خواننده متوجه بازیهایتان میشود یا نه؟ و منظورتان «السموات والأرض» بوده؟ لطفا درآیات و بازیهای بعدی اصلاح کنید!!! تا بهتر بتوانیم بازی کنیم.
ثانیاً: الذی، ماقبل خود را وصف میکند دراینجا کدام خدا را میگویید: همانا خدایی که.... آیا قبلش درباره خدا حرف زدید که حالا وصفش میکنید؟
إنا لهم محضرون.
(إنّا)، برای مع الغیر و (محضرون) برای جمع غایب و مخاطب؟؟؟ یا (إنا) غایب شده یا این روان تازه وارد عربی شده؟ خداوند لعنت کند دشمنان دین را.
إن أخذي شديد أليم.
صفات (شدید) و (ألیم) کاملا ملموس هستند در حالی که درآیات الهی ناملموس و بصورت شدیداً ألیماً ظاهر میشوند!.
ضمناً قرآن به این خاطر قابل تحریف و مانند سازی نیست زیرا که از هر لحاظ، عددی، حرفی، معنا و... دارای شگفتیهایی است که بندگان خدا بعد از ۱۴ قرن هنوز از درک آنها عاجز هستند مانند اعجاز عددی قرآن، یا اعجاز حرفی آن (الم) و... در قرآن حرفی که در اول گفته میشود با آخرین حرف و سایر کلمات و جملات در ارتباط قوی بوده چه بسا در دوران دیگر بر مردم ظاهر شوند. تفسیر برخی آیات، در ادامه برخی آیات دیگر از سوره دیگر آمده است. و از کار بشر خارج است: مانند آیه:
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ٦﴾[الفاتحة: ۱-۶].
که تعبیر آن در سوره نساء/۶۹ آمده است:
﴿وَلَهَدَيۡنَٰهُمۡ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِيمٗا٦٨ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ وَٱلصِّدِّيقِينَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِينَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِكَ رَفِيقٗا٦٩﴾[النساء: ۶۸-۶۹].
«و آنان را به راه راست هدایت مىکردیم. و هر کس که از خداوند و رسول [او] فرمان برد، آنان در زمره کسانى خواهند بود که خداوند بر آنان انعام نموده است، از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان. واینان نیک رفیقانى هستند»
یا تعبیر آیه: ﴿ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡ﴾در سوره فتح /۶ آمده است:
﴿وَيُعَذِّبَ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡمُشۡرِكِينَ وَٱلۡمُشۡرِكَٰتِ ٱلظَّآنِّينَ بِٱللَّهِ ظَنَّ ٱلسَّوۡءِۚ عَلَيۡهِمۡ دَآئِرَةُ ٱلسَّوۡءِۖ وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ وَلَعَنَهُمۡ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرٗا٦﴾[الفتح: ۶].
«و تا به مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک که به خداوند گمان بد بردهاند، عذاب دهد. مصیبت ناگوار بر آنان باد. و خداوند بر آنان خشمگین شده و آنان را لعنت کرده و دوزخ را براى آنان آماده ساخته است و بد جایگاهى است»
و بسی از آیات متشابه که تعبیر آنها در آیات دیگری آمده است از جمله اعجاز قرآن است تا فردی مانند طبرسی یهودی اقدام به اتیان سورهای ساختگی نکند واقعاً عظیم وخارق العاده است!...
سوال: آقای طبرسی! این سوره تعبیراتش در کدام سورههاست که تاکنون کشف نشده است؟؟؟
إنا بشرناك بـذريتــه الصالحين.
بذريته: به ذریۀ چه کسی؟ ذریۀ مونث است و مفرد اما صفتش الصالحین جمع است و مذکر!!!!.
ما نحن عن ظلمه بغافلين.
منظور شما از «ظلمه» چیست؟ ظلم او؟ یا منظور شما «ظلم علیه» بوده؟؟؟
چون تأمل در همه سآیه بحثی خسته کننده و از حوصله خواننده محترم خارج است پس به این میزان اکتفا نمودم، امیدوارم خداوند بوسیله آن در یوم الحشر مرا مورد عفو و رحمت خود قرار دهد و خواننده محترم را از حقایق دشمنان دین آگاه و موجب بازگشت به دین اسلام برای مظلومان همیشه مقلد گردد. اللهم إنی أسالك خير ما عندك وأعوذ بك من کل بلاء والفتن ومن الأمور البدعة.
[۱] البته مؤلفاین کتاب هم بیش از حد غلو و افراط نموده و اتهام تحریف را به اهل سنت نسبت میدهد و از عمر سیک روایت آورده که من در صحیح بخاری نیافتم. در حالی کتب آنها در مولفه «قرآن و تحریف» تألیف: محمد عبدالرحمن السیف بتفصیل آمده است. [۲] آقای مؤلف! آن قران حاشیه گذاری شده چاپ کجا بود .خواننده محترم خودتان از مؤلف کتاب (قرآن هرگز تحریف نشده) سوال کنید؟؟؟ [۳] هر جاکلمه سایه دیدید بخاطر احترام به آیات قرآن آن را سایه آورده و منظور همان عبارات سوره مجعول میباشد. [۴] بجای قرائت یا تلاوت از کلمه «خوانده» استفاده شد تا به قرآن اهانت نشود.