من دون الله در قرآن
إن الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا من يهده الله فلا مضل له ومن يضلل فلا هادي له وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأشهد أن محمداً عبده ورسوله.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٢﴾ [آل عمران: ۱۰۲].
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا١﴾ [النساء: ۱].
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا٧٠ يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۗ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا٧١﴾ [الأحزاب: ۷۰-۷۱] [۱].
اما بعد: نوشتاری که تقدیم قرآن پژوهان و سالکان راه آن میشود، در بردارندهی مطالبی مختصر و مقدّماتی است که اگر بخواهیم بطور تفصیل به آن بپردازیم، ثمرهی آن کتابهایی قطور و پرحجمی را شامل خواهد شد ولی از آنجاییکه در عصر حاضر، مشغولیت فکری و شغلی مردم، به نسبت سالیان دور، به مراتب افزایش یافته است، لازم مینماید که سعی نماییم، مطالب مورد نظر خود را تا حدّ ممکن، به اختصار بیان نماییم تا به هدف و مقصود خود، که همان دعوت به توحید و دین الهی است، جامهی عمل بپوشانیم.
این مقاله مجموعهای از آیات قرآن است که واژهی «من دون الله» بطور مشترک در همهی آنها ذکر شده است، با ضمیمهی آیاتی دیگر، که در آنها خداوند، ندا و به فریاد خواندن ِ غیر از خود را – هر چه و هر که باشد؛ بت باشد و یا سنگ و انسان مُرده و... – نهی میکند، و هدف اولیه از جمع آوری این آیات، پاسخ به سؤال دوستی است که از ما پرسیده بود: «در قرآن، چند بار واژهی «من دون الله» تکرار شده است و همچنین سؤالی همواره ذهن ما را مشغول کرده بود که «چرا مسلمانان با وجود اینکه همه از قرآن و پیامبری واحد برخوردارند، اینگونه دچار اختلاف و گرفتار تضاد عقیدتی شده اند، مگر قرآن دربارهی خود نمیگوید که: ﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ﴾ [الإسراء: ۹] [۲]. و مگر همهی فِرَق و گروههای مسلمین ادعا نمیکنند که سیر و سلوک و عقیدهی خود را از قرآن میگیرند؟ آیا (العیاذ بالله) قابلیت هدایت قرآن و بسترسازی آن برای ایجاد وحدت و یکپارچگی میان پیروانش، طیّ قرون و با دوری از زمان نزول، فروکش کرده است؟ چرا قرآنی که شخصی چون عمرس را با همهی قساوت قلب و کینه توزی که با پیامبر داشت، یکباره متحوّل میگرداند، ولی در عصر حاضر انسانهایی که نشان از ارادت به قرآن دارند را به صراط مستقیم، رهنمون نمیگرداند؟ عمر [۳]س فردی بود که چهل سال از زندگی اش را با خرافات و آداب و رسوم جاهلی گذرانده و نسبت به ندای غیر از الله و دادخواهی از آن، عصبیّت خاصی نشان میداد و کینهی اسلام - به خاطر تبلیغات سوء و تحریک دوستانش – درون قلب او رسوخ نموده بود ولی با شنیدن آیاتی چند از قرآن، تمام عقاید (اموراتی که در قلب او گره زده شده) را به یکباره دور میریزد و زانوی تعظیم در مقابل آن میزند ؛ آیا مگر میشود، قرآن مسلمانان این عصر را با تمام توجهاتی که به آن دارند، به یک راه و صراط مستقیم، سوق ندهد؟ سؤال ما اینجاست، «چرا فرقههای مختلف مسلمانان – که بعضاً تضادّی صد در صد در اصول و زیر بنای ترسیم شدهی اسلامی خود دارند – هریک با استناد به آیات قرآن بر راه و روش خود، صحّه میگذارند و ظاهراً قرآن نیز همگی آنان را – علیرغم تضادّ صد درصدی آنها از یکدیگر – تأیید و تمجید میکند. آیا وقت آن نرسیده است که مسلمان به خود آید و دربارهی این اسلوب قرآن (تأیید ظاهری آن از تمام فرقهها) بیاندیشد و بنگرد که آیا این رویکرد قرآن، از جملهی استدراجات [۴] آن نیست؟ ﴿سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَيۡثُ لَا يَعۡلَمُونَ﴾ [الأعراف: ۱۸۲] [۵]. چرا مشرکین صدر اسلام، تمام سعی و تلاش خود را برعدم استماع قرآن توسّط ساکنان مکه و حومهی آن، صَرف میکردند، مگر با شنیدنِ عاری از تفسیر و تأویل قرآن، چه تأثیری بر روحیه و نظریهی شنونده حاصل میشد؟.
علّامه رشید رضا در بارهی حکمت نزول حروف مقطّعه میگوید: «این حروف برای جلب توجّه مشرکین به قرآن بود، چون آنان با گذاردن انگشتان خود در گوشهایشان، مانع وصال آیات نورانی بخش قرآن به قلب تاریک خویش میشدند و با زیرکی تمام، در یافته بودند که که اگر آیات قرآن به قلب آنان -حتّی به صورت إکراه و بدون تمایل- راهی مییافت ناچار میشدند تا به دعوت قرآن، لبّیک گویند و به همین خاطر گوشهایشان را میبستند و با رؤیت حروف مقطّعه که حروفی پراکنده و عاری از نظم ظاهری بود نظر آنان به طرف قرآن جلب شده و مسلمان میشدند» ولی چرا مسلمانان که در برابرقرآن، به ظاهر تسلیم اند، تأثیر هدایتی چندانی از این کتاب سهل الوصول نمیگیرند؟.
مگر تعالیم قرآن موافق و موازی با فطرت تک تک انسانها نیست، ﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَا﴾ [الروم: ۳۰] [۶]. آیا اختلالی در فطرت ما ایجاد شده است که دستورات روشن قرآن، گرچه به عینه و روشن مخالف وضعیت فعلی ما در عقیده و موارد دیگر است، به مذاق ما خوش نمیآید؟.
گذشته از تأثیرات ژرف قرآن بر انسانها در طول تاریخ، در عصر حاضر نیز مردمانی یافت میشوند که به دور از مسلمانان و بدون قید و بندهای عقیده و تفکّری خاص، و بدون آنکه حق را از روی اشخاص بشناسند و بلکه اشخاص را با معیار حق میپذیرند [۷]، زندگی میکنند امّا با شنیدن صِرف قرآن تبدیل به همان مسلمانی میشوند که قرآن، خواهان آن است و مثالهای زندهی فراوانی نیز برای این نکته وجود دارد که پرداختن به آن از حوصلهی این نوشتار خارج است.
شیوهی بنده در نوشتار، رعایت اختصار است و امیدوارم با سؤالاتی که مطرح گردید، قرآن پژوهان تیزبین مقصود ما را درک کرده باشند و در اینجا میخواهم جوابی بسیار کوتاه به سؤالات مذکور ارائه نمایم و تمنّای بنده از دوستان، تفکّر و تأمّل در بارهی صحّت و سقم مطالب مذکور است و از علماء و دلسوزان و وارثان پیامبر ج استدعا دارم تا با توانایی و قوّت خاصّی که در آنان موجود است، با قلم خود و یا با زبان و بیان شیوای خود، نسبت به این مقوله اهتمام خاصّی داشته باشند تا با خاصیت هدایت بخشی قرآن، به تقریب و وحدت واقعی که هیچ عاملی قادر به از بین بردن آن نباشد - ان شاء الله- نائل آییم.
امروزه بحثها و کنفرانسهای گوناگونی در باب تقریب و یکپارچگی مسلمانان برگزار میشود ولی این برنامهها هیچ گونه تأثیر بسزایی در شکل گیری و استمرار وحدت ندارند چون هریک از فرقههای مسلمانان خط قرمزی برای خود ترسیم نموده و ایدهی مقدسی برای خود تراشیدهاند که هجمه و حمله به این ایدهی مقدّس، ایدهی مقدّس فِرقهی دیگر است [۸] و با پرداختن هر گروه به ایدهی مقدّس خود، خطّ قرمز گروه دیگر به لرزه در آمده و اوضاع آنان، به روند سابق برگشته و هریک به تهدید همدیگر میپردازند، بنابراین تا زمانی که وحدت واقعی و وحدت کلمه زیر پرچم قرآن و سنت میان مسلمانان حاصل نشود، تقریب و یکپارچگی صوری و ظاهری، نتیجهی مثبتی عائد مسلمانان نخواهد کرد و بلکه با گذشت زمان فاصلهی آنان از یکدیگر فزونی خواهد یافت.
استاد، عمر عبید حسنه، در پیش گفتار کتاب «نگرشی نو در فهم قرآن» (محمد غزالی) میگوید: «باری امروزه شرایط اکثر مسلمانان نسبت به قرآن، ناخوشایند است و پیوندشان با قرآن نیز، محکوم به گسست و سرکشی است، تا حدی که میترسم بگویم، آن بیماری ملتهای پیشین که قرآن از آن بر حذر داشته و پیامبر ج نیز به آن هشدار داده، بر فهم و خِرَد مسلمان راه یافته است: ﴿وَمِنۡهُمۡ أُمِّيُّونَ لَا يَعۡلَمُونَ ٱلۡكِتَٰبَ إِلَّآ أَمَانِيَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا يَظُنُّونَ٧٨﴾ [البقرة: ۷۸]. «و برخی از آنان بیسوادانی هستند که از کتاب، جز تلاوت و ترتیل، چیزی را نمیدانند و آنان جز پندار و گمان چیز دیگری ندارند». یعنی: جز تلاوت و ترتیل قرآن چیز دیگری از آن نمیدانند. ابن تیمیه، میگوید: «از ابن عباس و قتاده در بارهی فرمودهی خداوند ﴿وَمِنۡهُمۡ أُمِّيُّونَ﴾نقل است که گفتهاند: با مفاهیم کتاب آشنایی ندارند، حفظ و قرائت آن را میدانند امّا با فرهنگ و دانش آن، آشنایی ندارند تنها بر آنچه بر آنان تلاوت میشود، بسنده میکنند».
بنده با نظر استاد، عمر عبید حسنه، کاملاً موافقم ولی با این سخنان نیز به جواب مورد نظر خود دست نیافتیم و همان سؤال و ایراد قبلی وارد است که چرا وضعیّت مسلمانان اینگونه شده است، و متأسفانه ما در طول سالیان، در تشخیص دردها و امراض، کاملاً خبره ایم ولی از تجویز دارو و پادزهر مناسب، عاجز و درمانده میمانیم. بنده بدون هیچ گونه اغماض میگویم که ما در ادّعای خود، تظاهر میکنیم که عقیده و مسلک خود را از قرآن میگیریم، در حالی که با نفس خود نیز صادق و بیپرده نیستیم ، ما راه خود را انتخاب میکنیم و سپس رو به قرآن آورده و صفحاتش را ورق میزنیم و آیاتش را به گونه ای تفسیر و تأویل میکنیم که موافق و موازی با عقیدهی از پیش تعیین شده مان، باشد، و رفتار ما به گونه ای است که ظاهراً قرآن را راهنمای خود انتخاب نمودهایم ولی با دید واقع گرایانه، روشن میشود که قرآن را به دست گرفته ایم و به هرکجا که رهسپار میشویم، آن را با خود میبریم و بجای اینکه قرآن پیشوا و در جلوی ما حرکت کند و ما تابع آن بوده و از پشت سرش حرکت کنیم، فرسنگها جلوتر از آن حرکت نموده و قرآن را با خود و به هر کجا که مایل باشیم، میکشانیم و متأسفانه برخی از فقهاء و علماء اصول تا حدّی بر پیشینهی ذهنی خود تکیه و اعتماد نموده و جسورانه میگویند: «هر آیه و یا حدیثی که با نظر اصحابِ (مذهب و عقیدهی قبلی) ما مخالف باشد، قابل تأویل و یا منسوخ است».
آری، مشکل اصلی مسلمانان در این مقوله نهفته است که پیشینهی ذهنی خود را به قرآن، تحمیل میکنند تا جاییکه یک آیه از قرآن را که قطعاً مراد و مقصود خداوند از آن، یک معنا و حقیقت خاصّی است، به صدها معنای مختلف، تأویل و تفسیر مینمایند، و مطمئناً یکی از معانی مراد الهی بوده و غیر آن باطل و گمراهی و گمراه کردن دیگران است، به عنوان مثال، مفسّری، براساس سابقهی ذهنی خود با استناد به آیهی: ﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا١٨﴾ [الجن: ۱۸] [۹]. و آیات مشابه آن، ندا و دادخواهی از غیر الله را شرک میداند و در مقابل او، مفسّری دیگر، با استناد به آیاتی دیگر، ندا و دادخواهی از غیر الله و خصوصاً از مردگان را جایز میداند، چون پیشینهی ذهنی او به دنبال این مطلب بود و حتّی پیشینهی ذهنی افراد، در تعیین نوع کاربرد واژگان عربی نیز تأثیر گذاشته است، مثلاً چون زمخشری و گروه معتزلی قائل به عدم رؤیت خداوند توسط ساکنان بهشت اند، به واژهی «لَن» خاصیت تأبید و نفی ابدی را اضافه میکنند، و میگویند که قول: ﴿لَن تَرَىٰنِي﴾ [الأعراف: ۱۴۳]. خداوند به موسی÷، زمانی که از خداوند میخواهد، خود را به او بنمایاند، به معنای عدم رؤیت ابدی در دنیا و آخرت است، ولی آنهایی که قائل به رؤیت خداوند در بهشت اند، میگویند که کاربرد «لَن» برای نفی محض بوده و ابدیت را نمیرساند، و آیهی: ﴿وَلَن يَتَمَنَّوۡهُ أَبَدَۢا﴾ [البقرة: ۹۵]. را حجت گرفته و میگویند: «اگر واژهی «لَن» بر نفی ابدی دلالت میکرد، چرا کلمهی «أبداً» بعد از آن آورده شده است، و یا اینکه با آیهی: ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾ [القیامة: ۲۲]. بر اثبات رؤیت خداوند در بهشت حجّت میگیرند.
و همچنین به این حدیث جَرِیرٍس استناد میکنند که میگوید: «كُنَّا عِنْدَ النَّبِيّ ِج فَنَظَرَ إِلَى الْقَمَر لَيْلَةً، يَعْنِي الْبَدْرَ، فَقَالَ: إِنَّكُمْ سَتَرَوْنَ رَبَّكُمْ كَمَا تَرَوْنَ هذَا الْقَمَرَ، لاَ تُضَامُّونَ فِي رُؤْيَتِهِ، فَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ لاَ تُغْلَبُوا عَلَى صَلاَةٍ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا فَافْعَلُوا ثُمَّ قَرَأَ: ﴿وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ ٱلۡغُرُوبِ﴾ [ق: ۳۹]» [۱۰].
تا اینجای بحث، امیدوارم با این دیدگاه موافق باشید که عقاید موروثی، تا چه اندازه برنوع تفاسیر و تأویلات قرآن تأثیر گذارند و شأن ما در أخذ راه و روش و عقیدهی خود رجوع به تفاسیر قرآن است [۱۱]، نه خود قرآن، در حالی که دستور الهی به ما تبعیت از قرآن است، نه تبعیت از نظرات دیگران در بارهی قرآن. ﴿ٱتَّبِعۡ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ﴾ [الأنعام: ۱۰۶]. پیروی کن از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی شده است، ﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَۗ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ٣﴾ [الأعراف: ۳]. از چیزی پیروی کنید که از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده است، و جز خدا از اولیاء و سرپرستان دیگری پیروی مکنید (و فرمان مپذیرید). کمتر متوجّه (اوامر و نواهی خدا) هستید (و کمتر پند میگیرید).
البته در ادامه، یادآوری این مطلب لازم است که اختلافات فقهی میان مسلمانان، امری اجتناب ناپذیر است، چرا که این اختلافات در زمان حیات صحابه ش نیز وجود داشته است که تفاوت صحابه در فهم قرآن را میرساند، زیرا علم و شناخت آنان نسبت به لغت عربی متفاوت بوده و ملازمت و همراهی آنان با پیامبر ج در سطحی واحد نبود و بر حسب این تفاوتها، اختلاف فهم آنان از قرآن نیز متفاوت بود که آقای، محمد علی سایس در کتاب «تاریخ الفقه الاسلامی» نمونههایی از اختلاف آنان در استنباط از قرآن را برشمرده است و ما به ذکر نمونهای از آن میپردازیم.
۱- ابن مسعود که عمر س نیز با او موافق بود، بر بیرون نرفتن زن طلاق داده شده از عدهی خویش، پیش از پایان سومین عادت ماهیانه فتوا داد؛ ولی زید بن ثابت معتقد بود که او میتواند با شروع عادت ماهانهی سوم از عدّه خارج شود. ریشهی اختلاف آنها، اختلاف برداشت از معنای واژهی (قرء) به (طهر) و (حیض) بود.
۲- ابن مسعود س دربارهی زنی که شوهرش پیش از آمیزش با او و قبل از تعیین مهریه فوت کرده بود، میگفت که از میراث متوفی به اندازهی مهریهی تعیین شده برای امثال همان زن در نظر گرفت. اجتهاد او طبق روایت معقل بن سنان اشجعی با حکم پیامبر ج دربارهی بروع بنت و اشق اسلمی هماهنگ بود؛ ولی علیس با نظریهی او مخالفت کرده و قائل به تعیین مهریه برای آن زن نبود؛ و با استناد به آیهی: ﴿لَّا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ إِن طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ مَا لَمۡ تَمَسُّوهُنَّ أَوۡ تَفۡرِضُواْ لَهُنَّ فَرِيضَةٗ﴾ [البقرة: ۲۳۶]. میگفت: «اگر این زن توسط شوهرش طلاق داده میشد، مهریهای به او تعلق نمیگرفت». پس علیس مرگ شوهر را با طلاق قیاس میکرد و نسبت به حدیث مذکور با توجه به سختگیری او در بارهی روایت، اعتنایی نکرد؛ ولی ابن مسعود میان وفات و طلاق تفاوت قائل بود و نظر خویش را با حدیث معقل به سنان اشجعی تایید مینمود.
بنابراین اختلاف فقهی، امری اجتناب ناپذیر است و از ثوابت دین که قابلیت انعطاف و تغییرات جزئی را نیز ندارند، نمیباشد و چه بسا وجود این اختلافات در مسائل فقهی باعث پویایی فقه و سبب ایجاد قابلیت همراهی آن با اعصار گوناگون زندگی بشری شود ولی بحث و کنجکاوی ما در بارهی اختلاف استنباط از قرآن در امور ثوابت دین که همان اصول زیربنایی آن -مسائل عقیدتی- است، میباشد.
لذا منکر طبیعی بودن اختلافات فقهی میان مسلمانان نیستیم، گرچه امکان تقلیل این اختلافات نیز با رجوع به سنت نبوی ج و با کنترل و هدایت عصبیت مذهبی و با پذیرش امکان وقوع اشتباه از جانب امامان مذاهب (نسبت ندادن عصمت به امامان، بر خلاف مذهب اهل تشیع) به آسانی فراهم است و میتوانند اجتهادات آنان را با احادیث صریح و صحیح پیامبر ج مقایسه نموده و طبق خواست امامان مذاهب فقهی، که میگفتند: «إذا خالف قولنا قول رسول الله ج فاضربوا بقولنا الحائط» یعنی: «هرگاه نظرات ما با فرمایش پیامبر ج مخالف بود، نظرات ما را ترک نموده و به دیوار بکوبید». به احادیث پیامبر ج رجوع نمایند و اینگونه شکاف ایجاد شده میان مسلمانان تنگتر شده و وحدت و یکپارچگی آنان، حاصل شود، ولی هدف ما در این مبحث پیگیری این مقوله نیست که «ان شاء الله» در مباحثی دیگر، جداگانه به آن خواهیم پرداخت.
یکی از اختلافات اساسی و عقیدتی میان مسلمانان، در بارهی جواز و عدم جواز ندای غیر از الله است، گروهی از آنها میپندارند، انسانی که در طول زندگانی اش بندهی صالح و پرهیزگار خداوند بوده است و فوت نموده، و یا کسانی که در راه دین خداوند، شربت شهادت را نوشیده اند، طبق نصّ قرآن ﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَن يُقۡتَلُ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتُۢۚ بَلۡ أَحۡيَآءٞ وَلَٰكِن لَّا تَشۡعُرُونَ١٥٤﴾ [۱۲] [البقرة: ۱۵۴]. زندهاند، بنابراین میتوان از آنها مددخواهی نموده ویا به ذات و جاه ومقام آنان در نزد الله، توسل کرد و همچنین به حدیث زیارت قبور «كان رسول الله ج يعلمهم إذا خرجوا إلى المقابر فكان قائلهم يقول (في رواية أبي بكر) السلام على أهل الديار (وفي رواية زهير) السلام عليكم أهل الديار من المؤمنين والمسلمين وإنا إن شاء الله للاحقون أسأل الله لنا ولكم العافية» [۱۳] که در آن، مردگان، خطاب [۱۴] قرار داده شده است را، بر توانایی مردگان در شنیدن کلام زندگان، استناد مینمایند ، امّا جمیع دوستان و برادران مسلمان را خطاب قرار داده و میگوییم، شخصی از بزرگان علم که مدت مدیدی را با این عقیده که مردگان، قادر به شنیدن سخنان زندگان بوده و حاجات و نیاز آنها را برآورده مینمایند، زندگی کرد و چنان در صحّت و رواج این مسلک، مصمم بود که به درجهی اجتهاد رسید و در برههای از زمان، ایشان تصمیم گرفتند که بدون جانبداری از عقیدهی پیشین خود، و با پاک نمودن ذهن خود از پیشینهی ذهنیاش، به قرآن مراجعه نماید، حال او کاملاً معتقد است که طبق نصّ قرآنی، مردگان قادر به شنیدن سخنان انسانهای زنده نمیباشند، او کسی نیست، جز آیت الله برقعی [۱۵]، که ایشان در این زمینه میفرمایند:
«جمله: ﴿إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾ [النمل: ۸۰]. دلالت دارد که مردگان نمیشنوند و خطاب و تکلم با ایشان کار لَغوی (بیهوده ای) است و عقلا نیز چنین است زیرا هر مستمعی جز خدا با گوش میشنود چه انبیا و چه اولیاء. پس چون وفات کردند گوش ایشان از کار افتاده و قوۀ سامعه ندارند پس نمیشنوند. و به سندهای متعدد نقل شده که رسول خدا ج دعا میفرمود که: «اللهم لا تجعل قبری وثنا یُعبد». یعنی: خدایا قبر مرا بتی قرار مده که پرستیده شود! یعنی: حفظ کن. و روایات بسیاری به این مضمون وارد شده که: «لا تطف بقبر» که مسلمان حق ندارد به هیچ قبری طواف کند. و طواف و خواندن مدعو غیبی عبادت است پس اگر مردم مانند زمان ما چنین عباداتی را برای غیر خدا انجام دهند و مثلا غیر خدا را بخوانند و اسم آن را عبادت نگذارند باز عبادت نموده و به شرک وارد شدهاند. زیرا با نام گذاری، معنی عوض نمیشود. در این آیه خدا میفرماید؛ تو ای محمد نمیشنوانی به مردگان، پس جائی که محمد ج نشنواند بطریق اولی دیگری نتواند با مردگان سخن گوید. پس آن کسی که سر قبر انبیاء و اوصیا و یا بزرگان میرود و میگوید: «السلام علیك أشهد أنك تسمع کلامی و ترد جوابي و تری مقامي»، چنین کسی بر خلاف عقل و بر خلاف قرآن شهادت داده و حال آنکه شهادت به چیزی که نشنیده و ندیده طبق شرع حرام و از گناهان است. و رسول خدا ج فرمود: «لعن الله زوارات القبور و الـمتخذین علیها سرج». و ابو عمرو عامر بن شراحیل متوفای ۱۰۴ هجری که از علمای بزرگ اسلام بوده و صد و پنجاه نفر صحابۀ رسول خدا ج را دیده و أخذ حدیث نموده مکرر میگفت: «لو لا أن رسول الله نهی عن زیارات القبور لزرت قبر النبی».
بعضی از خرافاتیان گویند: مقصود از جملهی: ﴿إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾ مرده دلان و کفار کوردل میباشد که خدا ایشان را تشبیه به مرده کرده، پس مقصود این است که محمد کلام خود را به کفار نمیشنواند جواب اینست که این بیان شما بهتر گفتۀ ما را ثابت میکند، زیرا خدا تشبیه کرده مرده دلان را به مردگان حقیقی و اموات در اینکه سخن را نمیشنوند، و در هر تشبیهی وجه شبهی لازم است در اینجا وجه شبه؛ نشنیدن سخن است و باید وجه شبه در مشبهبه اقوی از مشبه باشد مثلا: اگر زید را به شیر تشبیه کنیم و بگوئیم «زیدٌ أسدٌ في الشجاعة»، در اینجا وجه شبه که شجاعت است باید در شیر أقوی باشد، یعنی شجاعت شیر مسلم و یقینی باشد تا زید را به او تشبیه کنیم. پس در آیه نشنیدن مردگان حقیقی باید مسلم و یقینی باشد تا خدا مرده دلان را به آنها تشبیه کرده باشد. باضافه خدای تعالی در آیۀ ۲۲ سورۀ فاطر فرموده: ﴿وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ﴾ [فاطر: ۲۲]. که در آنجا صریحا فرموده: «مَنْ فِي الْقُبُورِ» شنوا نیستند و نمیشنوند. بعضی از عالم نمایان آیات به این صراحت را پشت سر انداختهاند و به روایات مجعوله چسبیدهاند از قبیل اینکه؛ رسول خدا ج در روز جنگ بدر که جسد مشرکین را در چاه انداختند با ایشان سخن گفت و فرمود: «وجدتم ما عملتم»، در حالی که چنین نیست، رسول خدا ج وجدتم نفرمود بلکه آیۀ قرآن را قرائت کرد و گفت: «وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً». حضرت باقر÷ میفرماید: «نهی رسول الله ج أن یصلی علی قبر أو یقعد علیه أو یبنی علیه». یعنی رسول خدا نهی فرمود از اینکه روی قبری نماز بخوانند و یا بنشینند و یا بر آن بنائی کنند. و در کتاب نهایه از رسول خدا ج روایت کرده که: «نهی النبی ج أن یجصص القبر أو یبنی علیه أو یکتب علیه لأنه من زینة الدنیا فلا حاجه بالمیت إلیه». یعنی رسول خدا ج نهی فرمود: از اینکه بر قبر گچکاری شود یا بر آن بنا شود یا بر آن نوشته شود زیرا که اینها از زینت دنیا است و میت احتیاجی به آن ندارد. و در کتاب محاسن برقی از حضرت علی÷ روایت کرده که فرمود: «من جدد قبرا أو مثل مثالا فقد خرج عن الإسلام». یعنی: کسی که قبری را پس از کهنه شدن تعمیر نماید یا مجسمهای بسازد از اسلام خارج گردیده است. و نیز کتاب کافی از حضرت علی÷ روایت کرده که فرمود: «بعثني رسول الله إلی المدینه في هدم القبور وکسر الصور فقال لا تدع صورة إلا محوتها ولا قبرا إلا سویته». یعنی: «پیغمبر ج مرا فرستاد برای اینکه قبرها را (که در جاهلیت برجسته میساختند) با زمین یکسان و هموار کنم و بتها را همه را بشکنم. یعنی خود علی÷ ویرانکنندۀ قبرها بود ولی مردم بر خلاف او برای اولاد همان علی قبرها ساختند!! باید مردم دست از اعمال مخالف کتاب خدا و سنت رسول ج بردارند و خداشناس شوند. حضرت باقر÷ میفرمود: «من عرف الإمام ولم یعرف الله فقد ضل ضلالا بعیدا» یعنی: «کسی که امام را بشناسد ولی خدا را نشناسد بسیار گمراه است»!. بهر حال با وجود آیات روشن قرآن احتیاج به نقل چنین روایاتی نیست.
پاسخ به یک شبهه: ممکن است که بعضیها بگویند: «شما که ادعا میکنید، در مقابل نصوص دین توقف کرده و تسلیم میشوید، در مقابل این حدیث نبوی ج چه میگویید که پیامبر ج میفرمایند: «ما من أحد يسلم علي إلا رد الله علي روحي حتى أرد ÷» [۱۶]. بنابراین، این روایت نبوی دلالت میکند که پیامبر ج قادر به شنیدن میباشند، در حالی که او نیز میت و مرده است؟ ﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ٣٠﴾ [الزمر: ۳۰].
صحیح است که ما ادعا کرده ایم در مقابل نصوص دین، تسلیم شده و عقل و فهم خود را به آن میسپاریم، و وجه تمایز ما با دیگران و مایهی فخر ما و مهر تأیید درستی عقیدهی ما این است که در مقابل قرآن و سنت نبی ج، کاملاً تسلیم و مطیع هستیم و مانند موارد دیگر، در مقابل این حدیث نبوی نیز، به سخن پردازی نمیپردازیم و نیز از محیط و چارچوبی که این حدیث ترسیم نموده است، پا را فراتر نمیبریم و میگوییم، چون این حدیث، در نزد ما به درجهی صحت رسیده و القای واژگان آن از زبان مبارک پیامبر ج به اثبات رسیده است، میگوییم: که طبق مفاد این روایت، پیامبر ج قادر به شنیدن سلام و صلوات، از طرف مسلمانان میباشد، ولی نکتهی مفهومی از این روایت این است که ایشان ج فقط قادر به شنیدن سلام و صلوات امّت خود میباشد و این شنیدن نیز، به طور مستقیم نبوده و بلکه بر اساس این روایت که پیامبر ج میگویند: «إن لله ملائكة سياحين في الأرض يبلغوني عن أمتي السلام» [۱۷]، فرشتگانی گردش کنان در زمین وجود دارند که سلام امّتم را به من میرسانند». بنابراین، این شنیدن نیز با واسطهی فرشتگانی میباشد که وظیفهی محول شده به آنها، ابلاغ سلام و صلوات مسلمانان به پیامبرشان میباشد. پس شنیدن سلام وصلوات مسلمانان توسط پیامبر ج به این معنی نیست که او مستقیماً بشنود و شخصی را که سلام میرساند را بشناسد و به او جواب دهد.
پس بیاییم، توقف نمودن در حدود ترسیم شده از جانب نصوص دین را با نفس خود تمرین نموده و به خود بقبولانیم که الله و پیامبرش، در سخن گفتن کاملاً جانب حکمت را رعایت کردهاند و عدم اطالهی کلام از جانب آنان به معنای عدم مقصود بودن معانی زیاده از کلامشان میباشد.
تأثیر سوء پیشینهی ذهنی افراد، از شکل گیری نوع تفاسیر آیات قرآن و احادیث پیامبر ج فراتر رفته و دامنگیر آثار صحابه شده است، به عنوان مثال کسانی که قائل به جواز توسّل با «جاه و مقام و ذات وحقِّ» اشخاص میباشند، به حدیث استسقاء عمر س با عباس س استناد میکنند که طبق این حدیث ِروایت شده از اَنَسس: عمرس به هنگام وقوع قحطی و خشکسالی با عباس بن عبدالمطلب، استسقاء (طلب نزول باران) میکرد و میگفت: «پروردگارا (به هنگام حیات پیامبر ج به پیامبرمان توسل میجستیم و به ما باران را فرو میفرستادید و (اکنون) به عموی پیامبر ج به سوی تو، توسل میکنیم، بنابراین باران را به ما نازل کن». و در این موقع، باران نازل میشد، آنهایی که قائل به جواز توسل با جاه و مقام شخص میباشند، میگویند: «توسل عمرس با جاه و مقام عباس در نزد خداوند انجام گرفته و از خداوند خواسته است تا به خاطر او باران را نازل نماید، در حالی که گروهی دیگر از مسلمانان که توسل با جاه و مقام و ذات و حق بندگان را جایز نمیدانند، میگویند که: «در کلام عمرس - (به هنگام حیات پیامبر ج با..... پیامبرمان توسل میجستیم و به ما باران را فرو میفرستادید و (اکنون) با..... عموی پیامبر ج به سوی تو، توسل میکنیم – کلمه ای محذوف و مقدّر است، (که مکان این کلمه در جمله با..... مشخص شده است) بنابراین، کسانی که توسل با جاه و مقام اشخاص را جایز میدانند، میگویند که کلمهی محذوف در این جمله، جاه و یا مقام است ولی مخالفان آنها میگویند که کلمهی محذوف، دعا میباشد، یعنی ؛ پروردگارا (به هنگام حیات پیامبر ج با دعای پیامبرمان توسل میجستیم و به ما باران را فرو میفرستادید و (اکنون) با دعای عموی پیامبر ج به سوی تو، توسل میکنیم، بنابراین باران را به ما نازل کن.
بنده این مسئله را نیز به طور جدی پیگیری نمودم و با دست آویز قراردادن احادیث صحیح، به سنت پیامبر ج رجوع نمودم و مشاهده نمودم که سنت ایشان ج، که ما ملزم به پیروی از آن هستیم، در این مورد بسیار شفاف است و ایشان به هنگام قحطی به همراه مردم به بیرون از شهر رفته و پیوسته در طلب باران دعا کرده و دو رکعت نماز را بجا میآورد و یا اینکه، صحابه از او میخواستند، از خداوند طلب باران نماید، بنابراین، آنان با دعای پیامبر توسل میکردند [۱۸].
در پایان، به طور اجمال و مختصر میگوییم: «وجود اختلاف در مسائل ِ مربوط به عقیده، میان مسلمانان غیر قابل انکار و واقعیتی تلخ است و روشن است که هریک از فرقههای مسلمانان با استناد به آیات قرآن، به راه و روش خود صحّه گذارده و ظاهراً، قرآن نیز هر کدام از آنها را تأیید و تصدیق مینماید که به نظر ما از جملهی استدراجات قرآن است و نشان از این دارد که قرآن، قابلیت هدایت گری خود را به آنان نشان نمیدهد، چون بر همگان روشن است که صراط مستقیم مورد نظر این کتاب آسمانی، صراطی واحد است: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٥٣﴾ [الأنعام: ۱۵۳]. «و [بدانید] این است راه راست من؛ پس، از آن پیروى کنید. و از راهها[ى دیگر] که شما را از راه وى پراکنده مىسازد پیروى مکنید. اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است، باشد که به تقوا گرایید».
بنابر این چاره چیست؟
لذا پاسخ این است که هر وسیله ای روش استفادهی خاصّی دارد و روش استفاده از قرآن نیز – به عنوان یک وسیلهی هدایت گر – مراجعه به آن با ذهنی خالی و عاری از عقیده ای خاص است، و اگر ما با این رویّه به سوی قرآن رفته و به جای الگوبرداری از پیشینهی ذهنی و عقیدهی آباء و اجداد، به خطّ مشی قرآن، چنگ بزنیم، مطمئنّا قابلیت و توانایی قرآن را عمیقاً درک خواهیم کرد و جمیع مسلمانان را، مانند مسلمانان صدر اسلام به صراط مستقیم ِ واحدی، هدایت خواهد کرد، پس بیاییم به قرآن اعتماد نموده و خود را به آن بسپاریم وپیرو و مقتدای حقیقی قرآن باشیم.
در این راستا آیاتی چند از قرآن مجید، که واژهی «من دون الله» در همهی آنها تکرار شده است را از متن قرآن -به همراه ترجمهی ساده و روان آیات- انتخاب کردیم و بدین وسیله از مطالعه کنندگان این مقاله، میخواهیم تا مسئلهی ندا و دادخواهی از غیر الله را با میزان این آیات، بررسی نمایند و بنگرند که دیدگاه قرآن، در این باره چیست، و به این نکته نیز توجه شود که معنای لغوی «دونَ» از پرتو کتابهای لغت، کلمات «غیر، پست، درمقابل، و... »، را شامل میشود.
و همچنین، دقت شود، کسی که یا علی، یا حسین، یا امام رضا، ویا فلان، یا شیخ و یا... میگوید، آیا اینها خدایند و یا غیر خدایند و به آیات ذیل نیز توجه شود که خداوند، به فریاد خواندن ِ غیر از خود را به کرّات، نهی میکند.
- دون: پست، نامرغوب، کم، ناکافی پایین تراز...، پستتر از... (از نظردرجه، قیمت، ارزش و...)، قطع نظر از... [۱۹].
دون: نقیض وضد فوق – به معنای «غیر» نیز استعمال میشود که در حدیث آمده: «لیس فیمـا دون خمسة أواق صدقة» به معنای «غیر» است [۲۰].
- دون: ضعیف ورنجور - پست وبی ارزش- پست و حقیر و ناچیز و بیمقدار، گویند «شئُ دونٌ»: چیز حقیروبی مقدار و پست و گاهی به معنای شریف و بزرگوار نیز میآید. گویند: «هو دونَه» یعنی: مقام و مرتبه او پایینتر از وی است -به معنای «غیر» است ﴿مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٍ﴾ [البقرة: ۱۰۷]. یعنی: «و نیست برای شما غیر از خدا دوست ونه یاوری» [۲۱].
۱- ﴿وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ شُهَدَآءَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٢٣﴾ [البقرة: ۲۳]. «اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کردهایم، دچار شک و دودلی هستید، سورهای همانند آن را بسازید (و ارائه دهید) و گواهان خود را بجز خدا (که بر صدق قرآن گواهی میدهد) فرا خوانید (تا بر صدق چیزی که آوردهاید و همسان قرآنش میدانید، شهادت دهند) اگر راستگو و درستکارید».
۲- ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٍ١٠٧﴾ [البقرة: ۱۰۷]. «آیا نمیدانی که ملک و فرمانروائی آسمانها و زمین از آن او است؟ (و حق دارد هرگونه تغییر و تبدیلی در آیات و معجزات خود بدهد) و جز خدا سرپرست و یاوری برای شما نیست».
۳- ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِ﴾ [البقرة: ۱۶۵]. «برخی از مردم هستند که غیر از خدا، خدا گونههائی برمیگزینند و آنان را همچون خدا دوست میدارند، و کسانی که ایمان آوردهاند خدا را سخت دوست میدارند (و بالاتر از هر چیز بدو عشق میورزند)». آنان که ستم میکنند اگر میشد عذابی را مشاهده نمایند که هنگام (رستاخیز) میبینند، (میفهمند که) قدرت و عظمت همه از آن خدا است و خدا دارای عذاب سختی است.
۴- ﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ كَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِكَ بِهِۦ شَيۡٔٗا وَلَا يَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِۚ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُولُواْ ٱشۡهَدُواْ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ٦٤﴾ [آل عمران: ۶۴]. «بگو: ای اهل کتاب! بیائید به سوی سخن دادگرانهای که میان ما و شما مشترک است (و همه آن را بر زبان میرانیم، بیائید بدان عمل کنیم، و آن این) که جز خداوند یگانه را نپرستیم، و چیزی را شریک او نکنیم، و برخی از ما برخی دیگر را، به جای خداوند یگانه، به خدائی نپذیرد. پس هرگاه (از این دعوت) سر بر تابند، بگوئید: گواه باشید که ما منقاد (اوامر و نواهی خدا) هستیم».
۵- ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤۡتِيَهُ ٱللَّهُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحُكۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادٗا لِّي مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰكِن كُونُواْ رَبَّٰنِيِّۧنَ بِمَا كُنتُمۡ تُعَلِّمُونَ ٱلۡكِتَٰبَ وَبِمَا كُنتُمۡ تَدۡرُسُونَ٧٩﴾ [آل عمران: ۷۹]. «هیچ کسی (از پیغمبران) را نسزد که خدا بدو کتاب و حکمت و نبوّت بخشد، آن گاه او به مردمان بگوید: به جای خدا، بندگان (و پرستشکنندگان) من باشید. بلکه (به مردمان این چنین میگوید که:) با کتابی که آموختهاید و یاد دادهاید و درسی که خواندهاید، مردمانی خدائی باشید (و جز او را بندگی نکنید و نپرستید)».
۶- ﴿وَلَأُضِلَّنَّهُمۡ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمۡ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَيُبَتِّكُنَّ ءَاذَانَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِۚ وَمَن يَتَّخِذِ ٱلشَّيۡطَٰنَ وَلِيّٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ فَقَدۡ خَسِرَ خُسۡرَانٗا مُّبِينٗا١١٩﴾ [النساء: ۱۱۹]. «حتماً آنان را گمراه میکنم و به دنبال آرزوها و خیالات روانشان میگردانم، و (آن گاه که بدین وسیله ایشان را فرمانبر خود کردم، هرچه را خواستم) بدیشان دستور میدهم، و آنان (اعمال خرافی انجام میدهند و از جمله) گوشهای چهارپایان را قطع میکنند، و بدیشان دستور میدهم، و آنان آفرینش خدا را دگرگون میکنند (و حتی دین خدا را تغییر میدهند، و فطرت توحید را به شرک میآلایند!) و هر که اهریمن را به جای خدا سرپرست و یاور خود کند، به راستی زیان آشکاری کرده است».
۷- ﴿لَّيۡسَ بِأَمَانِيِّكُمۡ وَلَآ أَمَانِيِّ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِۗ مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ وَلَا يَجِدۡ لَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا١٢٣﴾ [النساء: ۱۲۳]. «(جزا و پاداش، و فضیلت و برتری) نه به آرزوهای شما و نه به آرزوهای اهل کتاب است. هرکس که کار بدی بکند در برابر آن کیفر داده میشود، و کسی را جز خدا یار و یاور خود نخواهد یافت (تا او را کمک کند و از عذاب خدا محفوظ گرداند)».
۸- ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَيُوَفِّيهِمۡ أُجُورَهُمۡ وَيَزِيدُهُم مِّن فَضۡلِهِۦۖ وَأَمَّا ٱلَّذِينَ ٱسۡتَنكَفُواْ وَٱسۡتَكۡبَرُواْ فَيُعَذِّبُهُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا١٧٣﴾ [النساء: ۱۷۳]. «و امّا کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند، خداوند پاداش ایشان را به تمام و کمال خواهد داد و از فضل خود بر پاداش آنان خواهد افزود. و امّا کسانی که سر باز زنند و بزرگی ورزند، خداوند آنان را مجازات دردناکی خواهد کرد، و بجز خدا سرپرست و یاورى نخواهند یافت».
۹- ﴿قُلۡ أَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗاۚ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ٧٦﴾ [المائدة: ۷۶]. «بگو: آیا جز خدا کسی و چیزی را میپرستید که مالک هیچ سود و زیانی برای شما نیست؟ و خدا شنوای (اقوال و) آگاه (از اعمال شما) است».
۱۰- ﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّۚ إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ١١٦ مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِي بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۚ وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ١١٧﴾ [المائدة: ۱۱۶-۱۱۷]. «و (خاطرنشان ساز) آن گاه را که خداوند (در روز قیامت) میگوید: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتهای که جز الله، من و مادرم را هم دو خدای دیگر بدانید (و ما دو نفر را نیز پرستش کنید و بخوانید)؟ عیسی میگوید: تو را منزّه از آن میدانم که دارای شریک و انباز باشی. مرا نسزد که چیزی را بگویم (و بطلبم که وظیفه و) حق من نیست. اگر آن را گفته باشم بیگمان تو از آن آگاهی. تو (علاوه از ظاهر گفتار من) از راز درون من هم باخبری، ولی من (چون انسانی بیش نیستم) از آنچه بر من پنهان میداری بیخبرم. زیرا تو داننده رازها و نهانیهائی (و از خفایا و نوایای امور باخبری). من به آنان چیزی نگفتهام مگر آنچه را که مرا به گفتن آن فرمان دادهای (و آن) این که جز خدا را نپرستید که پروردگار من و پروردگار شما است (و همو مرا و شما را آفریده است و همه بندگان اوئیم). من تا آن زمان که در میان آنان بودم از وضع (اطاعت و عصیان) ایشان اطّلاع داشتم، و هنگامی که مرا میراندی، تنها تو مراقب و ناظر ایشان بودهای (و اعمال و افکارشان را پائیدهای) و تو بر هر چیزی مطّلع هستی (ومن بعد از وفات از کردار امتم اطلاعی نداشتم)».
۱۱- ﴿قُلۡ إِنِّي نُهِيتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ قُل لَّآ أَتَّبِعُ أَهۡوَآءَكُمۡ قَدۡ ضَلَلۡتُ إِذٗا وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِينَ٥٦﴾ [الأنعام: ۵۶]. «بگو: من نهی شدهام از این که پرستش کنم آنهائی را که سوای خدا به فریاد میخوانید (و عبادتشان مینمائید). بگو: من از هوی و هوسهای شما پیروی نمیکنم، که (اگر چنین کنم، همچون شما) در آن وقت گمراه میشوم و از زمره راهیافتگان نخواهم بود».
۱۲- ﴿وَذَرِ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ دِينَهُمۡ لَعِبٗا وَلَهۡوٗا وَغَرَّتۡهُمُ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَاۚ وَذَكِّرۡ بِهِۦٓ أَن تُبۡسَلَ نَفۡسُۢ بِمَا كَسَبَتۡ لَيۡسَ لَهَا مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٞ وَلَا شَفِيعٞ وَإِن تَعۡدِلۡ كُلَّ عَدۡلٖ لَّا يُؤۡخَذۡ مِنۡهَآۗ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ أُبۡسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْۖ لَهُمۡ شَرَابٞ مِّنۡ حَمِيمٖ وَعَذَابٌ أَلِيمُۢ بِمَا كَانُواْ يَكۡفُرُونَ٧٠﴾ [الأنعام: ۷۰]. «کسانی را ترک کن که آئین (فطری و آسمانی) خود را به بازی و شوخی گرفتهاند و زندگی دنیا آنان را گول زده است (و آخرت را از یادشان برده است). و به آن (زمزمه جاویدان قرآن، پیوسته ایشان را) پند و اندرز بده (و بدانان بگو که در روز قیامت) هرکسی در گرو اعمالی است که انجام داده است و مسؤول چیزهائی است که فراچنگ آورده است، و بجز خدا برای ایشان یار و یاوری و میانجی و واسطهای نیست (تا مردمان را از عذاب دوزخ برهاند و به بهشت وارد گرداند). و اگر چنین کسی هرگونه فدیه و تاوانی (که تو میدانی، برای نجات خود) بپردازد، از او دریافت نمیگردد (و پذیرفته نمیشود). آنان کسانی هستند که گرفتار اعمالی شدهاند که کردهاند (و به زندان چیزهائی دربندند که فراچنگ آوردهاند). برای آنان به سبب کفری که میورزیدهاند، نوشیدنی بسیار داغ و عذاب بس دردناکی است».
۱۳- ﴿قُلۡ أَنَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَىٰٓ أَعۡقَابِنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ كَٱلَّذِي ٱسۡتَهۡوَتۡهُ ٱلشَّيَٰطِينُ فِي ٱلۡأَرۡضِ حَيۡرَانَ لَهُۥٓ أَصۡحَٰبٞ يَدۡعُونَهُۥٓ إِلَى ٱلۡهُدَى ٱئۡتِنَاۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰ﴾ [الأنعام: ۷۱]. «بگو: آیا چیزی غیر از خدا را بخوانیم (و عبادت و پرستش کنیم) که نه سودی به حال ما دارد و نه زیانی؟ و آیا پس از آن که خداوند ما را هدایت بخشیده است (و به سوی خود رهنمون کرده است) به عقب بازگشت کنیم (و از ایمان دست بکشیم و دیگر بار به کفر برگردیم؟ و) بسان کسی (باشیم و کنیم) که شیاطین او را در زمین (بیابانهای برهوت) ویلان و سرگردان به دنبال خود کشند، و دوستانی داشته باشد که او را به راه راست خوانند و به سوی خود فریاد دارند (امّا او بدیشان گوش نکند و به دنبال شیاطین رود و گمراهتر و گمراهتر شود)؟ بگو: هدایت خداوند، هدایت است و (بجز اسلام، ضلالت است، و از سوی خدا) به ما دستور داده شده است که فرمانبردار پروردگار جهانیان باشیم (و منقاد او شویم و به فرمان او رویم)».
۱۴- ﴿وَلَا تَسُبُّواْ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَسُبُّواْ ٱللَّهَ عَدۡوَۢا بِغَيۡرِ عِلۡمٖۗ كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمۡ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِم مَّرۡجِعُهُمۡ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٠٨﴾ [الأنعام: ۱۰۸]. «(ای مؤمنان)! به معبودها و بتهائی که مشرکان بجز خدا میپرستند دشنام ندهید تا آنان (مبادا خشمگین شوند و) تجاوزکارانه و جاهلانه خدای را دشنام دهند. همان گونه (که معبودها و بتها را در نظر اینان آراستهایم) برای هر ملّتی و گروهی کردارشان را آراستهایم. (هرکسی کار خود را زیبا میبیند. بزهکار بر اثر تکرار گناه قبح آن در نظرش زدوده میشود و بر اثر وسوسه شیطانی و نفسانی زشت زیبا جلوهگر میگردد. به هر حال) عاقبت بازگشتشان به سوی خدایشان است و خدا آنان را از آنچه کردهاند آگاه میسازد (و پاداش و پادافره نیکان و بدان را خواهد داد)».
۱۵- ﴿فَرِيقًا هَدَىٰ وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيۡهِمُ ٱلضَّلَٰلَةُۚ إِنَّهُمُ ٱتَّخَذُواْ ٱلشَّيَٰطِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَيَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ٣٠﴾ [الأعراف: ۳۰]. «(در آن وقت که به سوی او برمیگردید، دو گروه خواهید بود:) گروهی که (خداوند ایشان را موفّق گردانده است و به سبب پیروی از رهنمود پیغمبران) هدایتشان بخشیده است، و گروهی که درخور گمراهی گردیده و سرگشته شدهاند، چرا که به جای الله، شیاطین را به دوستی و سروری گرفتهاند و خویشتن را راهیافته پنداشتهاند».
۱۶- ﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا أَوۡ كَذَّبَ بَِٔايَٰتِهِۦٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ يَنَالُهُمۡ نَصِيبُهُم مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوۡنَهُمۡ قَالُوٓاْ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَنَّهُمۡ كَانُواْ كَٰفِرِينَ٣٧﴾ [الأعراف: ۳۷]. «آخر چه کسی ستمکارتر از کسانی است که بر خدا دروغ میبندند یا این که آیات او را تکذیب مینمایند؟ نصیب مقدّرشان بدیشان میرسد (و در جهان روزگار معین خود را بسر میبرند و روزی مشخّص خویش را میخورند) تا آن گاه که فرستادگان ما (یعنی فرشتگان قبض ارواح) به سراغشان میآیند تا جانشان را بگیرند. (بدین هنگام بدیشان) میگویند: معبودهائی که جز خدا میپرستیدید کجایند؟ (بدیشان بگوئید بیایند و شما را از چنگال مرگ بربایند!). میگویند: از ما نهان و ناپیدا شدهاند و به ترک ما گفتهاند (و امید نفع و خیری بدانان نداریم. در اینجا است که) آنان علیه خود گواهی میدهند و اعتراف میکنند که کافر بودهاند».
۱۷- ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ١٩٤﴾ [الأعراف: ۱۹۴]. «کسانی را که بجز خدا فریاد میدارید و میپرستید، بندگانی همچون خود شما هستند (و کاری از آنان ساخته نیست و نمیتوانند فریادرس شما باشند). آنان را به فریاد خوانید و (از ایشان استمداد جوئید) اگر راست میگوئید (که کاری از ایشان ساخته است) باید که به شما پاسخ دهند (و نیاز شما را برآورده کنند)».
۱۸- ﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تُتۡرَكُواْ وَلَمَّا يَعۡلَمِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ جَٰهَدُواْ مِنكُمۡ وَلَمۡ يَتَّخِذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَا رَسُولِهِۦ وَلَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَلِيجَةٗۚ وَٱللَّهُ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١٦﴾ [التوبة: ۱۶]. «آیا گمان میبرید که به حال خود رها میشوید (و مورد آزمایش به وسیله جهاد و غیره قرار نمیگیرید) و خداوند به مردم نمیشناساند کسانی از شما را که به جهاد برخاستهاند و بغیر از خدا و پیغمبر و مؤمنان، دوست نزدیکی و محرماسراری برای خود نگرفتهاند؟ خداوند از همه اعمالتان آگاه است (و پاداش رفتار و کردارتان را به تمام و کمال میدهد)».
۱۹- ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٣١﴾ [التوبة: ۳۱]. «یهودیان و ترسایان علاوه از خدا، علماء دینی و پارسایان خود را هم به خدائی پذیرفتهاند (چرا که علماء و پارسایان، حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال میکنند، و خودسرانه قانونگذاری مینمایند، و دیگران هم از ایشان فرمان میبرند و سخنان آنان را دین میدانند و کورکورانه به دنبالشان روان میگردند. ترسایان افزون بر آن) مسیح پسر مریم را نیز خدا میشمارند. (در صورتی که در همه کتابهای آسمانی و از سوی همه پیغمبران الهی) بدیشان جز این دستور داده نشده است که: تنها خدای یگانه را بپرستند و بس. جز خدا معبودی نیست و او پاک و منزّه از شرکورزی و چیزهائی است که ایشان آنها را انباز قرار میدهند».
۲۰- ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُۚ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٖ١١٦﴾ [التوبة: ۱۱۶]. «حکومت آسمانها و زمین تنها از آن خدا است. او است که زندگی میبخشد و میمیراند. جز خدا برای شما سرپرستی (که کارهای شما بدو واگذار شود) و یاوری (که شما را کمک و از شما دفاع کند) وجود ندارد».
۲۱- ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبُِّٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ١٨﴾ [یونس: ۱۸]. «اینان غیر از خدا، چیزهائی را میپرستند که نه بدیشان زیان میرسانند و نه سودی عائدشان میسازند، و میگویند: اینها میانجیهای ما در نزد خدایند (و در آخرت رستگارمان مینمایند)! بگو: آیا خدا را از وجود چیزهائی (به نام بتان و انبازهای یزدان) باخبر میسازید که خداوند در آسمانها و زمین سراغی از آنها ندارد؟ (مگر شما بتها را نماینده خدا نمیدانید؟ آیا ممکن است خدا اگر نمایندهای میداشت از بودن آن بیخبر میگشت، ولی شما باخبر از آن میشدید)؟!. خداوند منزّه (از هرگونه انبازی) و فراتر از آن چیزهائی است که مشرکان انبازشان میدانن».
۲۲- ﴿وَمَا كَانَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ أَن يُفۡتَرَىٰ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰكِن تَصۡدِيقَ ٱلَّذِي بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَتَفۡصِيلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا رَيۡبَ فِيهِ مِن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٣٧﴾ [یونس: ۳۷]. «این قرآن از سوی غیر خدا، (چه محمّد و چه احبار و کهّان و چه دیگر مردمان) ساخته و پرداخته نشده است و بلکه (وحی خدا است و) تصدیقکننده کتابهای آسمانی پیشین (همچون تورات و انجیل) است، و بیانگر (شرائع و عقائد و احکام) کتابهای گذشته میباشد. شک و تردیدی در آن نیست، و از سوی پروردگار جهانیان فرستاده شده است».
۲۳- ﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٣٨﴾ [یونس: ۳۸]. «بلکه آنان میگویند که (محمّد قرآن را خود ساخته و پرداخته است و) او آن را به دروغ به خدا نسبت داده است. بگو: (اگر چنین است و قرآن ساخته بشر است) شما یک سوره همانند آن را بسازید و ارائه دهید و در این کار هرکسی را که میخواهید بجز خدا فرا خوانید و به کمک بطلبید، اگر راست میگوئید (که قرآن را من ساخته و پرداختهام».
۲۴- ﴿أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَمَا يَتَّبِعُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَكَآءَۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا يَخۡرُصُونَ٦٦﴾ [یونس: ۶۶]. «آگاه باشید، هرکس (و هر چیز) که در آسمانها و زمین است از آن خدا است (و همه را او آفریده است و او سرپرستی و رهبری میکند و کارهایشان را میپاید و بر جملگی نظارت مینماید). کسانی که جز خدا انبازهائی را میپرستند، (جز از گمان) پیروی نمیکنند (و در حقیقت انبازی وجود ندارد تا آنان آن را عبادت کنند و بپرستند). ایشان جز به دنبال گمان نمیروند و کارشان جز تخمینزدن و دروغگفتن نیست».
۲۵- ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِن كُنتُمۡ فِي شَكّٖ مِّن دِينِي فَلَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِينَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰكِنۡ أَعۡبُدُ ٱللَّهَ ٱلَّذِي يَتَوَفَّىٰكُمۡۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٠٤﴾ [یونس: ۱۰۴]. «بگو: ای مردمان! اگر درباره آئین من در شک و تردید هستید (بدانید که) من کسانی را که بجز خدا میپرستید نمیپرستم، ولیکن خداوندی را میپرستم که شما را میمیراند (و بعد از مرگ شما را زنده میگرداند و به سزای خود میرساند) و به من دستور داده شده است که از زمره مؤمنان باشم (آنان که خداوند ایشان را از عذاب دوزخ میرهاند و به بهشت نائل میگرداند)».
۲۶- ﴿وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَۖ فَإِن فَعَلۡتَ فَإِنَّكَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٠٦ وَإِن يَمۡسَسۡكَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن يُرِدۡكَ بِخَيۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ يُصِيبُ بِهِۦ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ١٠٧ قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَكُمُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكُمۡۖ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهۡتَدِي لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيۡهَاۖ وَمَآ أَنَا۠ عَلَيۡكُم بِوَكِيلٖ١٠٨﴾ [یونس: ۱۰۶-۱۰۸]. «و به جای خدا کسی و چیزی را پرستش مکن و به فریاد مخوان که به تو نه سودی میرساند و نه زیانی. اگر چنین کنی (و دعا و عبادت خود را به جای آفریدگار متوجّه آفریدگان سازی) از ستمکاران و مشرکان خواهی شد. اگر خداوند زیانی به تو برساند، هیچ کس جز او نمیتواند آن را برطرف گرداند، و اگر بخواهد خیری به تو برساند، هیچ کس نمیتواند فضل و لطف او را از تو برگرداند. خداوند فضل و لطف خود را شامل هرکس از بندگانش که بخواهد میکند (و کسی نمیتواند مانع آن گردد) و او دارای مغفرت و مهر فراوان استبگو: ای مردمان (سراسر جهان، اعم از همعصران و آیندگان)، از سوی پروردگارتان، حق (که کتاب راستین قرآن است، توسّط خاتم پیغمبران) به سویتان آمده است. هرکس که (با ایمان آوردن به شریعت خدا) راهیاب گردد، بیگمان به سود خود راهیاب میشود (و نفع ایمان عائد خودش میگردد) و هرکس که (با گردن نهادن به کفر و پیروی از وسوسههای شیطان) گمراه و سرگشته شود، به زیان خود گمراه و سرگشته میشود (و زیان کفر و بیدینی گریبانگیر خودش میگردد. کار من تنها تبلیغ فرمودههای خدا است) و من مأمور (مراقبت از اعمال، و مسؤول نظارت) بر (افعال) شما نیستم (و قدرت آن را ندارم که شما را از کفر باز دارم و به پذیرش ایمان وادارم».
۲۷- ﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِعَشۡرِ سُوَرٖ مِّثۡلِهِۦ مُفۡتَرَيَٰتٖ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ١٣﴾ [هود: ۱۳]. «یا میگویند: (محمّد خودش قرآن را تألیف کرده است و) آن را به دروغ به خدا نسبت میدهد! بگو: (اگر این قرآن را انسانی چون من نوشته است) شما (هم) ده سوره دروغین همانند آن را (بنویسید و برای ما) بیاورید و غیر از خدا هرکس را که میتوانید دعوت کنید (و به یاری خود بطلبید) اگر (در ادّعای خویش) راستگوئید».
۲۸- ﴿ٱلَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَيَبۡغُونَهَا عِوَجٗا وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ كَٰفِرُونَ١٩ أُوْلَٰٓئِكَ لَمۡ يَكُونُواْ مُعۡجِزِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِيَآءَۘ يُضَٰعَفُ لَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ مَا كَانُواْ يَسۡتَطِيعُونَ ٱلسَّمۡعَ وَمَا كَانُواْ يُبۡصِرُونَ٢٠﴾ [هود: ۲۰]. «آن ستمکارانی که (مردمان را) از راه خدا باز میداشتند، و (بر راستای خداشناسی سدها و مانعها ایجاد میکردند، و در دلهای مردمان شکها و گمانها میانداختند تا آنان را منحرف سازند و بدیشان) راه خدا را کج و نادرست نشان دهند، و آنانی که به آخرت کفر میورزیدند (و به جهان دیگر ایمان نداشتند این کافران) چنان نیستند که آنان بتوانند (خدا را از عذاب رساندن به خود) در دنیا ناتوان و درمانده سازند (و از قلمرو قدرت او خارج شوند. اگر خدا بخواهد ایشان را گرفتار عذاب و بلائی کند) آنان بجز خدا یاور و فریادرسی ندارند (که ایشان را از عذاب و بلای آسمانی برهاند. در آخرت هم به سبب عصیان و طغیانشان) عذابشان چندین برابر میگردد (و پیوسته افزونتر و افزونتر میشود. چرا که در دنیا) آنان نمیتوانستند (نشانههای خداشناسی پخش در آفاق و انفس را) ببینند».
۲۹- ﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰكِن ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡۖ فَمَآ أَغۡنَتۡ عَنۡهُمۡ ءَالِهَتُهُمُ ٱلَّتِي يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖ لَّمَّا جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَۖ وَمَا زَادُوهُمۡ غَيۡرَ تَتۡبِيبٖ١٠١﴾ [هود: ۱۰۱]. «ما بدانان ستم نکردیم (و بیهوده نابودشان ننمودیم) و بلکه خودشان (با کفر و فساد و پرستش بتها و غیره) بر خویشتن ستم روا داشتند، و معبودهائی را که بغیر از خدا میپرستیدند و به فریاد میخواندند، کمترین سودی بدانان نرساندند و هیچ گونه کمکی نتوانستند بدیشان بنمایند (و مثلاً آنان را از هلاک و نابودی برهانند) بدان گاه که فرمان (هلاک ایشان از سوی) پروردگارت صادر گردید، و جز بر هلاک و زیانشان نیفزودند (و تنها مایه بدبختی و نابودی ایشان شدند و بس)».
۳۰- ﴿وَلَا تَرۡكَنُوٓاْ إِلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ١١٣﴾ [هود: ۱۱۳]. «و به کافران و مشرکان تکیه مکنید (که اگر چنین کنید) آتش دوزخ شما را فرو میگیرد، و (بدانید که) جز خدا دوستان و سرپرستانی ندارید (تا بتوانند شما را در پناه خود دارند و شر و بلا و زیان و ضرر را از شما به دور نمایند) و پس از (تکیه به کافران و مشرکان، دیگر از سوی خدا) یاری نمیگردید و (بر دشمنان) پیروز گردانده نمیشوید».
۳۱- ﴿وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ٢٠ أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ٢١ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ فَٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٞ وَهُم مُّسۡتَكۡبِرُونَ٢٢﴾ [النحل: ۲۱-۲۲]. «آن کسانی را که بجز خدا به فریاد میخوانند و پرستش مینمایند، آنان نمیتوانند چیزی را بیافرینند و بلکه خودشان آفریده میگردند! (پس باید مخلوقات ضعیف را پرستید و به کمک طلبید، یا خالق کائنات را)؟!. (آنهایی را که میپرستند) جمادند و بیجان، و نمیدانند که (پرستش کنندگانشان) چه وقت زنده و برانگیخته میگردند. (پس چرا باید عاقل چیزهائی را بپرستد که از فرا رسیدن قیامت بیخبرند و سودی و زیانی نمیرسانند). پروردگار شما (که باید او را بپرستید) پروردگار یکتائی است، و آنان که ایمان به آخرت ندارند، دلهایشان منکر (مبدأ و توحید هم) بوده و خویشتن را بزرگ میپندارند (و برتر از آن میدانند که حق را بپذیرند و خدای را پرستش کنند)».
۳۲- ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَمۡلِكُ لَهُمۡ رِزۡقٗا مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ شَيۡٔٗا وَلَا يَسۡتَطِيعُونَ٧٣ فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَالَۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧٤﴾ [النحل: ۷۳-۷۴]. «و چیزهائی را بجز خدا میپرستند که مالک کمترین رزقی در آسمانها و زمین برای آنان نیستند و (در آینده هم) نمیتوانند (بارانی از بالا ببارانند و در زمین درختی و گیاهی برویانند و چیزی را نصیب ایشان گردانند».
۳۳- ﴿وَلَمۡ تَكُن لَّهُۥ فِئَةٞ يَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا٤٣﴾ [الکهف: ۴۳]. «و او را در برابر خدا گروهى نبود، تا یاریش کنند، و توانى نداشت که خود را یارى کند».
۳۴- ﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِي يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّكَۖ وَٱهۡجُرۡنِي مَلِيّٗا٤٦ قَالَ سَلَٰمٌ عَلَيۡكَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَكَ رَبِّيٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ بِي حَفِيّٗا٤٧ وَأَعۡتَزِلُكُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّي عَسَىٰٓ أَلَّآ أَكُونَ بِدُعَآءِ رَبِّي شَقِيّٗا٤٨﴾ [مریم: ۴۸]. «(پدر ابراهیم برآشفت و) گفت: آیا تو ای ابراهیم از خدایان من رویگردانی؟! اگر (از این کار یکتاپرستی و ناسزاگوئی درباره بتان) دست نکشی، حتماً تو را سنگسار میکنم. برو برای مدّت مدیدی از من دور شو (تا آتش کینه و خشمم فروکش کند، و دست به خون تو نیالایم) (ابراهیم به آرامی و مهربانی) گفت: (پدر) خداحافظ! من از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست. چرا که او نسبت به من بسیار عنایت و محبّت دارد. و از شما (ای پدر! و ای قوم بتپرست)! و از آنچه بجز خدا میپرستید کنارهگیری و دوری میکنم، و تنها پروردگارم را میپرستم. امید است در پرستش پروردگارم (طاعت و عبادت من پذیرفته شود و) بدبخت و نومید نگردم».
۳۵- ﴿فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَۖ وَكُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِيّٗا٤٩ وَوَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَا وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِيّٗا٥٠﴾ [مریم: ۴۹-۵۰]. «هنگامی که از آنان و از چیزهائی که بجز خدا میپرستیدند، کنارهگیری کرد (و از میان ایشان هجرت نمود)، ما بدو اسحاق و (از اسحاق) یعقوب بخشیدیم، و هریک از آنان را پیغمبر بزرگی کردیم. و رحمت خویش را شامل ایشان کردیم (و در پرتو آن به خیر و خوبی دنیا و آخرت رسیدند) و آنان را نیکونام و بلندآوازه کردیم».
۳۶- ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّيَكُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا٨١ كَلَّاۚ سَيَكۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَيَكُونُونَ عَلَيۡهِمۡ ضِدًّا٨٢﴾ [مریم: ۸۱-۸۲]. «(این گونه افراد) بجز خدا، معبودهائی برای خود برگزیدهاند تا این که چنین معبودهائی مایه عزّت و احترام (دنیوی و اخروی) ایشان گردند. (در دنیا در رفع مشکلات یاریشان دهند، و در آخرت برایشان شفاعت و میانجیگری کنند) نه چنین است (که میاندیشند. روز قیامت) معبودهائی را که میپرستند، عبادت ایشان را انکار خواهند کرد، و دشمن آنان خواهند شد».
۳۷- ﴿قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمۡ شَيۡٔٗا وَلَا يَضُرُّكُمۡ٦٦﴾ [الأنبیاء: ۶۶]. «(ابراهیم) گفت: آیا به جای خداوند (جهان و خالق انسان) چیزهائی را میپرستید که کمترین سود و زیانی به شما نمیرسانند)»؟
۳۸- ﴿أُفّٖ لَّكُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٦٧﴾ [الأنبیاء: ۶۷]. «وای بر شما! و وای برچیزهائی که به جای خدا میپرستید! آیا نمیفهمید (که از این مجسّمهها و تندیسها کاری ساخته نیست و شایسته پرستش نیستند»؟
۳۹- ﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨﴾ [الأنبیاء: ۹۸]. «(ای کافران ستمگر)! شما و چیزهائی که جز خدا میپرستید آتشگیره و هیزم دوزخ خواهید بود. شما حتماً وارد آن میگردید».
۴۰- ﴿يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُۥ وَمَا لَا يَنفَعُهُۥۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِيدُ١٢﴾ [الحج: ۱۲]. «آنان جز خدا چیزهائی را به فریاد میخوانند و میپرستند که نه زیانی میتوانند بدیشان برسانند و نه سودی را. این، سرگشتگی فراوان، و گمراهی بسیار دور (از حق و حقیقت) است».
۴۱- ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ٧٠ وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَمَا لَيۡسَ لَهُم بِهِۦ عِلۡمٞۗ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِن نَّصِيرٖ٧١﴾ [الحج: ۷۰-۷۱]. «(ای عاقل!) مگر نمیدانی خداوند قطعاً مطلع است از همه چیزهائی که در آسمان و زمین است (و چیزی از اعمال و اقوال مردم بر او مخفی نمیماند) و همه چیزها در کتابی (به نام لوح محفوظ) ثبت و ضبط است، و مسلّماً این کار برای خدا ساده و آسان است. مشرکان بجز خدا چیزهائی را میپرستند که خدا (در هیچ یک از کتابهای آسمانی) دلیلی برای پرستش آنها نازل نکرده است، و از روی علم و آگاهی (ناشی از عقل هم) چنین نمیکنند (و بلکه تنها از روی تقلید از آباء و اجداد آنها را پرستش مینمایند و به خود ستم روا میدارند) و ستمگران را یاری و مددکاری نیست (اعم از بت و غیربت که ایشان را در روز قیامت از آتش دوزخ برهاند».
۴۲- ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن يَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَيۡٔٗا لَّا يَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ٧٣ مَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ٧٤﴾ [الحج: ۷۳-۷۴]. «ای مردم! مَثَلی زده شده است (با دقّت) بدان گوش فرا دهید. آن کسانی را که بغیر از خدا به کمک میخوانید و پرستش مینمائید، هرگز نمیتوانند مگسی را بیافرینند، اگر هم همگان (برای آفرینش آن) دست به دست یکدیگر دهند. حتی اگر هم مگس چیزی را از آنان بستاند و برگیرد، نمیتوانند آن را از او بازپس گیرند و برهانند. هم طالب (که مگس ناچیز است) و هم مطلوب (که بتان سنگی و یا معبودان دروغینند) درمانده و ناتوانند. آنان خدای را آن گونه که باید بشناسند نشناختهاند (چرا که سنگها و دیگر آفریدگان عاجز و ضعیف را همتای خدا میسازند). به حقیقت خدا توانا (برهر کاری و) چیره (بر هر چیزی) است. (چرا که همه کائنات را آفریده است. او همچون بتان و معبودان دروغین نیست که بر آفرینش مگسی توانائی ندارند».
۴۳- ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَقُولُ ءَأَنتُمۡ أَضۡلَلۡتُمۡ عِبَادِي هَٰٓؤُلَآءِ أَمۡ هُمۡ ضَلُّواْ ٱلسَّبِيلَ١٧ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ مَا كَانَ يَنۢبَغِي لَنَآ أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ وَلَٰكِن مَّتَّعۡتَهُمۡ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ نَسُواْ ٱلذِّكۡرَ وَكَانُواْ قَوۡمَۢا بُورٗا١٨﴾ [الفرقان: ۱۷-۱۸]. «(برای اندرز مردمان یادآور شو) روزی را که خداوند همه مشرکان را (برای حساب و کتاب) به همراه همه کسانی که (همچون عیسی و عُزَیر و فرشتگان، در دنیا) بجز خدا میپرستیدند، گرد میآورد و (به پرستش شدگان) میگوید: آیا شما این بندگان مرا گمراه کردهاید (و بدیشان دستور دادهاید که شما را پرستش نمایند) یا این که خودشان گمراه گشتهاند (و به اختیار خود شما را پرستش نمودهاند)؟ آنان (در پاسخ) میگویند: تو منزّه و به دور (از آن چیزهائی) هستی (که مشرکان به تو نسبت میدهند). ما (انسانها) را نرسد که جز تو سرپرستانی برای خود برگزینیم (و سوای تو را بپرستیم)، ولیکن (سبب کفر و انحرافشان این است که) آنان و پدران و نیاکانشان را (از نعمتها و لذائذ دنیا) برخوردار نمودهای، تا آنجا که یاد (تو و سپاس تو) را فراموش کردهاند (و به جای شکر نعمت، در شهوات و کامجوئیها فرو رفتهاند) و مردمان تباهی شدهاند و هلاک گشتهاند».
۴۴- ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُهُمۡ وَلَا يَضُرُّهُمۡۗ وَكَانَ ٱلۡكَافِرُ عَلَىٰ رَبِّهِۦ ظَهِيرٗا٥٥﴾ [الفرقان: ۵۵]. «مشرکان معبودهائی جز خدا را پرستش میکنند که نه سودی به آنان میرسانند و نه زیانی. کافران پیوسته در راه سرکشی از پروردگارشان همدیگر را پشتیبانی میکنند».
۴۵- ﴿وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِينَ٩٠ وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِيمُ لِلۡغَاوِينَ٩١ وَقِيلَ لَهُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٩٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ يَنصُرُونَكُمۡ أَوۡ يَنتَصِرُونَ٩٣ فَكُبۡكِبُواْ فِيهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ٩٤ وَجُنُودُ إِبۡلِيسَ أَجۡمَعُونَ٩٥ قَالُواْ وَهُمۡ فِيهَا يَخۡتَصِمُونَ٩٦ تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٨ وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ٩٩ فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِينَ١٠٠ وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٖ١٠١ فَلَوۡ أَنَّ لَنَا كَرَّةٗ فَنَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٠٢ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ١٠٣﴾ [الشعراء: ۹۳-۱۰۳]. «در آن هنگام بهشت برای پرهیزگاران نزدیک گردانده میشود (و آنان که از کفر و معاصی رویگردان، و به ایمان و طاعت در جهان روی آورده بودند، به سوی آن میروند) و دوزخ برای گمراهان آشکار گردانده میشود. و بدیشان گفته میشود: کجا هستند معبودهائی که پیوسته آنها را عبادت میکردید؟(معبودهای) غیر از خدا. آیا آنها (در برابر این شدائد و سختیهائی که اکنون با آن روبرو هستید و هستند) شما را کمک میکنند یا خویشتن را یاری میدهند؟پس از آن، آنان (که پرستش شوندگان گمراهساز) همراه گمراهان (که پرستش کنندگان ایشان بودند) پیاپی به دوزخ سرنگون افکنده میشوند و جملگی لشکریان ابلیس (نیز همراه آن دو گروه به دوزخ سرنگون میگردند) آنان (که معبودهای دروغین را پرستیدهاند) در آنجا به کشمکش (با معبودهای خود) میپردازند و میگویند: به خدا سوگند ما در گمراهی آشکاری بودهایم. آن زمان که ما شما (معبودان دروغین) را با پروردگار جهانیان (در عبادت و طاعت) برابر میدانستیم.. و ما را جز بزهکاران (شیاطین نام) گمراه نکرده است (ای وای بر ما! امروز) ما اصلاً شفاعت کنندگانی نداریم (که ما را برهانند! ما که معتقد به میانجیگری میانجیگران برای نجات خود ودیم) (همچنین، امروز) دوست صمیمی و دلسوزی هم نداریم (تا دست کم گریهای برای ما سر دهد) کاش! (به جهان) برگشتی داشتیم تا از زمره مؤمنان میشدیم (و در پرتو ایمان درست و اعمال شایسته، از عذاب دوزخ نجات مییافتیم و به بهشت در میآمدیم) بیگمان در این (سرگذشت ابراهیم) پند و عبرتی (برای عاقلان قوم تو و سایر فرزانگان) است، ولی (جای تعجّب است) بیشتر آنان ایمان نداشته (و ایمان نمیآورند)».
۴۶- ﴿وَجَدتُّهَا وَقَوۡمَهَا يَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ فَهُمۡ لَا يَهۡتَدُونَ٢٤﴾ [النمل: ۲۴]. «من او و قوم او را دیدم که به جای خدا برای خورشید سجده میبرند، و شیطان اعمالشان را در نظرشان آراسته است و ایشان را از راه (راست) به در برده است، آنان (به خدا و یکتاپرستی) راهیاب نمیگردند».
۴۷- ﴿وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ إِنَّهَا كَانَتۡ مِن قَوۡمٖ كَٰفِرِينَ٤٣﴾ [النمل: ۴۳]. «و معبودهائی که به جای خدا میپرستید، او را (از پرستش خدا) بازداشته بود. او هم از زمره قوم کافر (خود) بود».
۴۸- ﴿فَخَسَفۡنَا بِهِۦ وَبِدَارِهِ ٱلۡأَرۡضَ فَمَا كَانَ لَهُۥ مِن فِئَةٖ يَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُنتَصِرِينَ٨١﴾ [القصص: ۸۱]. «سپس ما او را و خانهاش را به زمین فرو بردیم، و گروه و دستهای نداشت که او را در برابر خدا یاری دهند (و وی را از عذاب الهی برهانند)، و خود نیز نتوانست خویشتن را کمک کند».
۴۹- ﴿وَإِبۡرَٰهِيمَ إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱتَّقُوهُۖ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٦ إِنَّمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا وَتَخۡلُقُونَ إِفۡكًا﴾ [العنکوت: ۱۷]. «(خاطرنشان ساز داستان) ابراهیم را، آن زمانی که او به قوم خود گفت: خدا را بپرستید و خویشتن را از (عذاب) او بپرهیزید. این برای شما بهتر است اگر بدانید ابراهیم بدیشان گفت:) شما غیر از خدا بتهائی را هم میپرستید (که آنها را با دست خود میتراشید و میسازید) و دروغی را به هم میبافید (و میگوئید: اینها معبودهای ما بوده و وسیله تقرّب به خدایند)».
۵۰- ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَمۡلِكُونَ لَكُمۡ رِزۡقٗا فَٱبۡتَغُواْ عِندَ ٱللَّهِ ٱلرِّزۡقَ وَٱعۡبُدُوهُ وَٱشۡكُرُواْ لَهُۥٓۖ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾ [العنکبوت: ۱۷]. «بجز خدا، کسانی را که میپرستید توانائی روزی رساندن به شما را ندارند، و روزی را از پیشگاه خدا بخواهید و او را بندگی و سپاسگزاری کنید، (و بدانید که سرانجام برای حساب و کتاب و سزا و جزا) به سوی او برگردانده میشوید».
۵۱- ﴿وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِۖ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٖ٢٢﴾ [العکبوت: ۲۲]. «شما نمیتوانید (از قلمرو حکومت خدا بیرون روید و او را) درمانده کنید، چه در زمین و چه در آسمان (باشید)، و بغیر از خدا شما هیچ سرپرستی و یاوری ندارید».
۵۲- ﴿وَقَالَ إِنَّمَا ٱتَّخَذۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا مَّوَدَّةَ بَيۡنِكُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ ثُمَّ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُ بَعۡضُكُم بِبَعۡضٖ وَيَلۡعَنُ بَعۡضُكُم بَعۡضٗا وَمَأۡوَىٰكُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّٰصِرِينَ٢٥﴾ [العنکبوت: ۲۵]. «ابراهیم خطاب به قوم خود) گفت: شما غیر از خدا، بتهائی را برای خویشتن برگزیدهاید تنها به خاطر محبّت (بزهکارانهای) که در زندگی دنیا میان خودتان (نسبت به آباء و اجداد و قوم و قبیله خویش) دارید، سپس در روز قیامت (دشمن یکدیگر میگردید و این رشته محبّت بزهکارانه از هم گسیخته میشود، و) برخی از شما از برخی دیگر بیزاری میجوید و بعضی از شما بعضی دیگر را نفرین میکند، و بالاخره جایگاهتان آتش دوزخ خواهد بود و هیچ یار و یاوری نخواهید داشت (تا شما را از عذاب خدا برهاند)».
۵۳- ﴿مَثَلُ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِيَآءَ كَمَثَلِ ٱلۡعَنكَبُوتِ ٱتَّخَذَتۡ بَيۡتٗاۖ وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُيُوتِ لَبَيۡتُ ٱلۡعَنكَبُوتِۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ٤١﴾ [العنکبوت: ۴۱].«کار کسانی که جز خدا، (اشخاص و اصنام و اشیائی را به دوستی برگرفتهاند، و از میان آفریدگان، برای خود) سرپرستانی برگزیدهاند، همچون کار عنکبوت است که (برای حفظ خود از تارهای ناچیز) خانهای برگزیده است (بدون دیوار و سقف و در و پیکری که وی را از گزند باد و باران و حوادث دیگر در امان دارد). بیگمان سستترین خانهها خانه و کاشانه عنکبوت است، اگر (آنان از سستی معبودها و پایگاههائی که غیر از خدا برگزیدهاند باخبر بودند، به خوبی) میدانستند (که در اصل بر تار عنکبوت تکیه زدهاند».
۵۴- ﴿قُلۡ مَن ذَا ٱلَّذِي يَعۡصِمُكُم مِّنَ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَ بِكُمۡ سُوٓءًا أَوۡ أَرَادَ بِكُمۡ رَحۡمَةٗۚ وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا١٧﴾ [الأحزاب: ۱۷]. «بگو: چه کسی میتواند شما را در برابر اراده خدا حفظ کند، اگر او مصیبت یا رحمتی را برای شما بخواهد؟ آنان غیر از خدا هیچ سرپرست و یاوری برای خود نخواهند یافت».
۵۵- ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَمۡلِكُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِيهِمَا مِن شِرۡكٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِيرٖ٢٢ وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ٢٣ ۞قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ قُلِ ٱللَّهُۖ وَإِنَّآ أَوۡ إِيَّاكُمۡ لَعَلَىٰ هُدًى أَوۡ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ٢٤ قُل لَّا تُسَۡٔلُونَ عَمَّآ أَجۡرَمۡنَا وَلَا نُسَۡٔلُ عَمَّا تَعۡمَلُونَ٢٥ قُلۡ يَجۡمَعُ بَيۡنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفۡتَحُ بَيۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَهُوَ ٱلۡفَتَّاحُ ٱلۡعَلِيمُ٢٦ قُلۡ أَرُونِيَ ٱلَّذِينَ أَلۡحَقۡتُم بِهِۦ شُرَكَآءَۖ كَلَّاۚ بَلۡ هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٢٧﴾ [سبأ: ۲۲-۲۷]. «(ای پیغمبر! به مشرکان) بگو: کسانی را به فریاد بخوانید که بجز خدا (معبود خود) میپندارید. (امّا بدانید آنها هرگز گرهی از کارتان نمیگشایند و سودی و زیانی به شما نمیرسانند. چرا که) آنها در آسمانها و زمین به اندازه ذرّهای مالک چیزی نیستند و در آسمانها و زمین کمترین حق مشارکت (در خلقت و مالکیت و اداره جهان) نداشته (و انباز خدا نمیباشند)، و خداوند در میانشان یاور و پشتیبانی ندارد (تا در اداره مملکت کائنات بدو نیازمند باشد) هیچ گونه شفاعتی در پیشگاه خدا سودمند واقع نمیگردد، مگر شفاعت کسی که خدا بدو اجازه (میانجیگری) دهد (و آن هم جز خوب و پسندیده نگوید. در آن روز اضطراب و وحشتی بر دلهای شفاعت کنندگان و شفاعت شوندگان چیره میشود، و در انتظار این هستند که ببینند خداوند به چه کسانی اجازه شفاعت میدهد و برای چه کسانی باید شفاعت بشود. این حالت اضطراب و نگرانی همچنان ادامه مییابد) تا زمانی که (فرمان از ناحیه خدا صادر میشود و) فزع و اضطراب از دلهای آنان زایل میگردد. (گروهی رو به گروه دیگر کرده شادان و خندان میپرسند): آیا پروردگارتان چه (دستوری صادر) فرمود؟ میگویند: حق را (صادر) فرمود (که اجازه شفاعت است) و او والا و بزرگوار است (ای پیغمبر! به مشرکان) بگو: چه کسی شما را از آسمانها و زمین روزی میرساند (و برکات و نعمات آنها را در اختیارتان میگذارد؟ اگر از روی عناد پاسخت ندادند، خودت) بگو: خدا. قطعاً یا ما (مؤمنان) و یا شما (مشرکان) بر هدایت یا ضلالت آشکاری هستیم. (چرا که عقیده ما و شما با هم تضادّ روشنی دارد. پس حتماً گروهی از ما و شما اهل هدایت و دستهای گرفتار ضلالت است). بگو: از شما درباره گناهانی که ما کردهایم، و از ما درباره گناهانی که شما کردهاید، پرسیده نمیشود (و پافشاری ما برای راهنمائی شما تنها جنبه دلسوزی به حال شما دارد و بس). بگو: پروردگارمان ما را (در روز رستاخیز) گرد میآورد و سپس در میان ما به حق داوری میکند. تنها او داور آگاه (از کارهای ما و شما) است. بگو: کسانی را که به عنوان شریک خدا به خدا ملحق ساختهاید، به من نشان دهید (تا ببینم برابر کدام ویژگی، در الوهیت با خداوندی انبازند که چیزی همسان او نیست)؟! نه، هرگز! (چنین چیزی ممکن نیست. آخر این یک مشت سنگ و چوب خاموش و بیجان، که آنها را سمبل و نماد ارواح و فرشتگان میدانید، ساخته و پرداخته دست خودتان بوده و مرتبه خدائی را نشایند) بلکه تنها الله (که آفریدگار آسمانها و زمین) و چیره و کار بجا است، خدا است و بس».
۵۶- ﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ شُرَكَآءَكُمُ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُواْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ لَهُمۡ شِرۡكٞ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَمۡ ءَاتَيۡنَٰهُمۡ كِتَٰبٗا فَهُمۡ عَلَىٰ بَيِّنَتٖ مِّنۡهُۚ بَلۡ إِن يَعِدُ ٱلظَّٰلِمُونَ بَعۡضُهُم بَعۡضًا إِلَّا غُرُورًا٤٠﴾ [فاطر: ۴۰]. «بگو: آیا درباره انبازهای خود که علاوه از خدا آنها را هم به فریاد میخوانید، خوب دقّت کردهاید؟ نشانم دهید آنها کدام چیز زمین را آفریدهاند؟ و یا در آفرینش (کدام چیز) آسمانها مشارکت داشتهاند؟ یا شاید کتاب (آسمانی) در اختیار مشرکان گذاردهایم و ایشان حجّت روشنی از آن (بر کار شرک و بتپرستی خود) دارند؟! (اصلاً ایشان دلیل عقلی و دلیل نقلی ندارند) و بلکه ستمگران جز وعدههای دروغ به یکدیگر نمیدهند (و فقط همدیگر را گول میزنند».
۵۷- ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لَّعَلَّهُمۡ يُنصَرُونَ٧٤ لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَهُمۡ وَهُمۡ لَهُمۡ جُندٞ مُّحۡضَرُونَ٧٥﴾ [یس: ۷۴-۷۵]. «آنان گذشته از خدا، معبودهائی برای خود برگزیدهاند، بدین امید که (از سوی ایشان) یاری شوند. معبودها (ی دروغین) نمیتوانند پرستندگان خود را کمک کنند و یاری دهند، و بلکه پرستندگان، سپاههای آماده معبودها (ی عاجز خود) هستند (و از آنها مواظبت مینمایند و از بلاها و گزندها به دور میدارند)».
۵۸- ﴿ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ وَمَا كَانُواْ يَعۡبُدُونَ٢٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَٱهۡدُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡجَحِيمِ٢٣ وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسُۡٔولُونَ٢٤ مَا لَكُمۡ لَا تَنَاصَرُونَ٢٥ بَلۡ هُمُ ٱلۡيَوۡمَ مُسۡتَسۡلِمُونَ٢٦﴾ [الصافات: ۲۲-۲۶]. «(ای فرشتگان من)! کسانی را که (با کفر و زندقه) به خود ستم کردهاند، همراه با همسران (کفر پیشه) آنان، به همراه آنچه میپرستیدهاند، جمعآوری کنید. غیر از خدا (هر چه را پرستش میکردهاند، همه را یکجا گرد آورید و) آن گاه آنان را به راه دوزخ راهنمائی کنید (تا بدان در آیند). آنان را نگاه دارید که باید بازپرسی شوند (و از عقائد و اعمالشان پرسیده شود). (ای مشرکان)! شما چرا همدیگر را یاری نمیدهید (و در نجات هم نمیکوشید)؟. بلکه آنان امروز کاملاً مطیع و تسلیمند».
۵۹- ﴿وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِۦ لَإِبۡرَٰهِيمَ٨٣ إِذۡ جَآءَ رَبَّهُۥ بِقَلۡبٖ سَلِيمٍ٨٤ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَاذَا تَعۡبُدُونَ٨٥ أَئِفۡكًا ءَالِهَةٗ دُونَ ٱللَّهِ تُرِيدُونَ٨٦ فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٨٧﴾ [الصافات: ۸۳-۸۷]. «بلکه آنان امروز کاملاً مطیع و تسلیمند. وقتی که با قلب سالم (زدوده از شرک) رو به پروردگارش آورد. زمانی به پدر و قوم خود گفت: اینها چه چیزند که میپرستید؟! آیا غیر از خدا، خواستار معبودهای سراپا دروغ هستید؟! آخر، شما درباره پروردگار جهانیان چگونه میاندیشید»؟!.
۶۰- ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ قُلۡ أَفَرَءَيۡتُم مَّا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَنِيَ ٱللَّهُ بِضُرٍّ هَلۡ هُنَّ كَٰشِفَٰتُ ضُرِّهِۦٓ أَوۡ أَرَادَنِي بِرَحۡمَةٍ هَلۡ هُنَّ مُمۡسِكَٰتُ رَحۡمَتِهِۦۚ قُلۡ حَسۡبِيَ ٱللَّهُۖ عَلَيۡهِ يَتَوَكَّلُ ٱلۡمُتَوَكِّلُونَ٣٨﴾ [الزمر: ۳۸]. «اگر از مشرکان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ خواهند گفت: خدا. بگو: آیا چیزهائی را که بجز خدا به فریاد میخوانید چنین میبینید که اگر خدا بخواهد زیان و گزندی به من برساند، آنها بتوانند آن زیان و گزند خداوندی را برطرف سازند؟ و یا اگر خدا بخواهد لطف و مرحمتی در حق من روا دارد، آنها بتوانند جلو لطف و مرحمتش را بگیرند و آن را باز دارند؟ بگو: خدا مرا بس است. توکل کنندگان تنها بر او تکیه و توکل میکنند و بس».
۶۱- ﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُفَعَآءَۚ قُلۡ أَوَلَوۡ كَانُواْ لَا يَمۡلِكُونَ شَيۡٔٗا وَلَا يَعۡقِلُونَ٤٣﴾ [الزمر: ۴۳]. «بلکه آنان بدون رضایت و اجازه خداوند میانجیهائی را برگزیدهاند (تا به گمان ایشان میان آنان و خداوند سبحان، در برآوردن نیازمندیهای این جهان و دفع عذاب آن جهان، واسطه گردند). بگو: آیا (چنین چیزهائی را میانجی و متصرّف در امور میدانید) هر چند که کاری اصلاً از دست ایشان ساخته نبوده و فهم و شعوری نداشته باشند»؟
۶۲- ﴿هُوَ ٱلۡحَيُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَۗ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٦٥ ۞قُلۡ إِنِّي نُهِيتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَمَّا جَآءَنِيَ ٱلۡبَيِّنَٰتُ مِن رَّبِّي وَأُمِرۡتُ أَنۡ أُسۡلِمَ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٦٦ هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ مِنۡ عَلَقَةٖ ثُمَّ يُخۡرِجُكُمۡ طِفۡلٗا ثُمَّ لِتَبۡلُغُوٓاْ أَشُدَّكُمۡ ثُمَّ لِتَكُونُواْ شُيُوخٗاۚ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّىٰ مِن قَبۡلُۖ وَلِتَبۡلُغُوٓاْ أَجَلٗا مُّسَمّٗى وَلَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ٦٧ هُوَ ٱلَّذِي يُحۡيِۦ وَيُمِيتُۖ فَإِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ٦٨﴾ [غافر: ۶۰-۶۸]. «زنده جاوید او است. جز او خدائی وجود ندارد، پس او را به فریاد خوانید و عبادت را خاصّ او بدانید. سپاس و ستایش الله را سزا است که پروردگار جهانیان است. بگو: من بازداشته شدهام از این که معبودهائی را بجز خدا بپرستم که شما آنها را به فریاد میخوانید، از آن زمانی که آیات روشن و دلائل آشکاری از جانب پروردگار برایم آمده است، و به من فرمان داده شده است که خاشعانه و خاضعانه تسلیم پروردگار جهانیان گردم. خدا کسی است که شما را از خاک میآفریند، سپس (خاک را) به منی تبدیل میگرداند، و بعد (منی را) به زالو گونهای تبدیل مینماید، و آن گاه به شکل نوزادی (از شکم مادرانتان) بیرونتان میآورد. بعد (شما را زنده نگاه میدارد) تا میرسید به کمال قوّت خود، آن گاه پیر میشوید - برخی از شما پیش از آن مرحله میمیرند و (باز هم شما را زنده نگاه میدارد) تا به وقت معین (اجل تامّ) میرسید. امید است شما (درسهای عبرت و نشانههای قدرتی را که در این احوال و اطوار است) بفهمید. او کسی است که زندگی میبخشد و میمیراند، و هنگامی که خواست کاری انجام پذیرد، تنها بدو میگوید: باش. پس میشود».
۶۳- ﴿ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِٱلۡكِتَٰبِ وَبِمَآ أَرۡسَلۡنَا بِهِۦ رُسُلَنَاۖ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ٧٠ إِذِ ٱلۡأَغۡلَٰلُ فِيٓ أَعۡنَٰقِهِمۡ وَٱلسَّلَٰسِلُ يُسۡحَبُونَ٧١ فِي ٱلۡحَمِيمِ ثُمَّ فِي ٱلنَّارِ يُسۡجَرُونَ٧٢ ثُمَّ قِيلَ لَهُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تُشۡرِكُونَ٧٣ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا بَل لَّمۡ نَكُن نَّدۡعُواْ مِن قَبۡلُ شَيۡٔٗاۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلۡكَٰفِرِينَ٧٤ ذَٰلِكُم بِمَا كُنتُمۡ تَفۡرَحُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَبِمَا كُنتُمۡ تَمۡرَحُونَ٧٥ ٱدۡخُلُوٓاْ أَبۡوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَاۖ فَبِئۡسَ مَثۡوَى ٱلۡمُتَكَبِّرِينَ٧٦﴾ [غافر: ۷۴]. «کسانی که کتابهای آسمانی و چیزهائی را که به همراه پیغمبران فرو فرستادهایم تکذیب میدارند، به زودی (نتیجه شوم کار خود را) خواهند فهمید. آن زمان که غلّها و زنجیرها در گردن دارند و روی زمین کشیده میشوند. در آب بسیار داغ برافروخته و سپس در آتش تافته میگردند. آن گاه بدیشان میگویند: آن چیزهائی را که انباز خدا میکردید (و میپرستیدید) کجایند؟ (همان انبازهائی که) غیر از خدا (میپرستیدید). میگویند: از ما نهان شدهاند و هدر رفتهاند، بلکه اصلاً ما قبلاً (در دنیا) چیزی را که ارزش و مقامی داشته باشد (نپرستیدهایم. چیزهائی را که پرستش میکردهایم اوهام و خیالاتی بیش نبودهاند). خدا این چنین کافران را سرگشته میسازد. این (عذابی که در آن هستید) به سبب شادمانیهای ناپسند و بیجائی است که (در برابر اموال دنیا) در زمین میکردید (تا بدانجا که اموال دنیا، اهوال آخرت را از یادتان برده بود، و به انجام معاصی و گناهانتان کشانده بود) و نیز به سبب نازشها و بالشهائی است که (در برابر انجام بزهکاریها و زشتکاریها) مینمودید (و ارتکاب معاصی و اقدام به اذیت و آزار دیگران را نشانه قوت و قدرت و عظمت خود میدیدید). (به کافران دستور داده میشود) از درهای دوزخ داخل شوید و جاودانه در آنجا بمانید. جایگاه متکبّران چه بد جایگاهی است».
۶۴- ﴿وَمَآ أَصَٰبَكُم مِّن مُّصِيبَةٖ فَبِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِيكُمۡ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖ٣٠ وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِۖ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٖ٣١﴾ [الشوری: ۳۰]. «آنچه از مصائب و بلا به شما میرسد، به خاطر کارهائی است که خود کردهاید. تازه خداوند از بسیاری (از کارهای شما) گذشت میکند (که شما از آنها توبه نمودهاید و یا با کارهای نیک آنها را از نامه اعمال زدوده و پاک کردهاید) و شما در زمین درمانده کننده [خدا] نیستید، و جز خدا شما را سرپرست و یاورى نیست».
۶۵- ﴿وَمَا كَانَ لَهُم مِّنۡ أَوۡلِيَآءَ يَنصُرُونَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِۗ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن سَبِيلٍ٤٦ ٱسۡتَجِيبُواْ لِرَبِّكُم مِّن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَ يَوۡمٞ لَّا مَرَدَّ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِۚ مَا لَكُم مِّن مَّلۡجَإٖ يَوۡمَئِذٖ وَمَا لَكُم مِّن نَّكِيرٖ٤٧ فَإِنۡ أَعۡرَضُواْ فَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ عَلَيۡهِمۡ حَفِيظًاۖ إِنۡ عَلَيۡكَ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ﴾ [الشوری: ۴۶-۴۸]. «آنان یاوران و دوستانی ندارند که ایشان را در برابر (عذاب) خدا یاری و کمک کنند. خدا هر که را گمراه سازد، او راهی (برای نجات) ندارد. هرچه زودتر مخلصانه فرمان پروردگار خود را پذیرا گردید، پیش از آن که روزی (قیامتنام) فرا رسد که خدا هرگز آن را برنمیگرداند. در آن روز نه پناهگاهی دارید و نه اصلاً میتوانید (بعد از گواهی دادن نامه اعمال و فرشتگان و اندامهای بدن، کارهای خود را) انکار کنید. اگر (مشرکان از پذیرش دعوت تو) رویگردان شدند (باک مدار و غمگین مباش) چرا که ما تو را به عنوان مراقب و مواظب (کردار و رفتار) ایشان نفرستادهایم. بر تو پیام باشد و بس».
۶۶- ﴿وَسَۡٔلۡ مَنۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رُّسُلِنَآ أَجَعَلۡنَا مِن دُونِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ءَالِهَةٗ يُعۡبَدُونَ٤٥﴾ [الزخرف: ۴۵]. «از (پیروان راستین) انبیای پیشین ما بپرس که آیا ما معبودهائی بجز خدا را برای پرستش شدن پدیدار کردهایم»؟
۶۷- ﴿مِّن وَرَآئِهِمۡ جَهَنَّمُۖ وَلَا يُغۡنِي عَنۡهُم مَّا كَسَبُواْ شَيۡٔٗا وَلَا مَا ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِيَآءَۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٌ١٠﴾ [الجاثیة: ۱۰].«رویاروی آنان دورخ است، و آنچه (از مال و جاه دنیا) به دست آوردهاند، و کسانی که سوای خدا به عنوان اولیاء برگزیدهاند، اصلاً به حالشان سودی نمیرساند (و از دوزخ نمیرهاند) و عذاب بس بزرگی دارند».
۶۸- ﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُم مَّا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُواْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ لَهُمۡ شِرۡكٞ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِۖ ٱئۡتُونِي بِكِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ هَٰذَآ أَوۡ أَثَٰرَةٖ مِّنۡ عِلۡمٍ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٤﴾ [الأحقاف: ۴]. «بگو: آیا دقّت کردهاید درباره چیزهائی که بجز خدا به فریاد میخوانید و میپرستید؟ به من نشان دهید چه چیزی از زمین را آفریدهاند؟ یا اصلاً در (آفرینش و گردش و چرخش) آسمانها مشارکتی داشتهاند؟ (اگر فرضاً میگوئید بلی آنها شرکت داشتهاند) کتابی (از کتابهای آسمانی) پیش از این (قرآن که گفتار شما را تصدیق کند) یا یک اثر علمی (و باستانی از علمای گذشته که گواهی دهد بر راستی چنین ادعائی) برای من بیاورید، اگر راست میگوئید».
۶۹- ﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ٦﴾ [الأحقاف: ۵-۶].«چه کسی گمراهتر از کسی است که افرادی را به فریاد بخواند و پرستش کند که (اگر) تا روز قیامت (هم ایشان را به فریاد بخواند و پرستش کند) پاسخش نمیگویند؟ (نه تنها پاسخش را نمیدهند، بلکه سخنانش را هم نمیشنوند) و اصلاً آنان از پرستشگران و به فریادخواهندگان غافل و بیخبرند».
۷۰- ﴿وَلَقَدۡ أَهۡلَكۡنَا مَا حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡقُرَىٰ وَصَرَّفۡنَا ٱلۡأٓيَٰتِ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ٢٧ فَلَوۡلَا نَصَرَهُمُ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ قُرۡبَانًا ءَالِهَةَۢۖ بَلۡ ضَلُّواْ عَنۡهُمۡۚ وَذَٰلِكَ إِفۡكُهُمۡ وَمَا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ٢٨﴾ [الأحقاف: ۲۷-۲۸]. «(ای اهل مکه!) ما برخی از اقوامی را هلاک کردهایم که در گرداگرد شما میزیستهاند، و ما آیات خود را به صورتهای گوناگون (برای آنان) بیان میداشتهایم تا (از کفر و فسق و فجور) برگردند (و آنان نمیپذیرفته و سرکشی میکردهاند). پس چرا آن معبودهائی که سوای الله برای نزدیکی به الله، به خدائی گرفته بودند، (در این لحظات سخت و حسّاس) یاریشان نکردند؟! (نه تنها آنان را یاری ندادند) بلکه از ایشان گم و گور شدند! این (چیزی که بر سرشان آمد نتیجه) دروغ و افترای ایشان بود».
۷۱- ﴿أَزِفَتِ ٱلۡأٓزِفَةُ٥٧ لَيۡسَ لَهَا مِن دُونِ ٱللَّهِ كَاشِفَةٌ٥٨ أَفَمِنۡ هَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ تَعۡجَبُونَ٥٩ وَتَضۡحَكُونَ وَلَا تَبۡكُونَ٦٠ وَأَنتُمۡ سَٰمِدُونَ٦١﴾ [النجم: ۵۷-۶۱]. «قیامت نزدیک گردیده است. جز خدا هیچکس نمیتواند آن را ظاهر و پدیدار کند آیا از این سخن تعجب میکنید و در شگفت میافتید؟و آیا میخندید و گریه نمیکنید؟و آیا پیوسته در غفلت و هوسرانی بسر میبرید»؟
۷۲- ﴿قَدۡ كَانَتۡ لَكُمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ فِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ إِذۡ قَالُواْ لِقَوۡمِهِمۡ إِنَّا بُرَءَٰٓؤُاْ مِنكُمۡ وَمِمَّا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ كَفَرۡنَا بِكُمۡ وَبَدَا بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةُ وَٱلۡبَغۡضَآءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥٓ إِلَّا قَوۡلَ إِبۡرَٰهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسۡتَغۡفِرَنَّ لَكَ وَمَآ أَمۡلِكُ لَكَ مِنَ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖۖ رَّبَّنَا عَلَيۡكَ تَوَكَّلۡنَا وَإِلَيۡكَ أَنَبۡنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ٤﴾ [الممتحنة: ۴]. «(رفتار و کردار) ابراهیم و کسانی که بدو گرویده بودند، الگوی خوبی برای شما است، بدانگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و از چیزهائی که بغیر از خدا میپرستید، بیزار و گریزانیم، و شما را قبول نداریم و در حق شما بیاعتنائیم، و دشمنانگی و کینهتوزی همیشگی میان ما و شما پدیدار آمده است، تا زمانی که به خدای یگانه ایمان میآورید و او را به یگانگی میپرستید. (کردار و رفتار ابراهیم و گروندگان بدو، سرمشق خوبی برای شما است) مگر سخنی که ابراهیم به پدر خود گفت: من قطعاً برای تو طلب آمرزش میکنم، و در عین حال برای تو در پیشگاه خدا هیچ کار دیگری نمیتوانم بکنم. (این سخن، چیزی نیست که بدان اقتداء کنید). پروردگارا! به تو توکل میکنیم، و به تو روی میآوریم، و بازگشت به سوی تو است (و همه راهها سر به جانب تو دارد و به تو منتهی میگردد)».
۷۳- ﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ إِلَى ٱلطَّيۡرِ فَوۡقَهُمۡ صَٰٓفَّٰتٖ وَيَقۡبِضۡنَۚ مَا يُمۡسِكُهُنَّ إِلَّا ٱلرَّحۡمَٰنُۚ إِنَّهُۥ بِكُلِّ شَيۡءِۢ بَصِيرٌ١٩ أَمَّنۡ هَٰذَا ٱلَّذِي هُوَ جُندٞ لَّكُمۡ يَنصُرُكُم مِّن دُونِ ٱلرَّحۡمَٰنِۚ إِنِ ٱلۡكَٰفِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ٢٠﴾ [الملک: ۱۹-۲۰]. «آیا پرندگانی را نگاه نکردهاند که بالای سر آنان (در پروازند و) گاهی بالهای خود را گسترده و گاهی جمع میکنند؟! جز خداوند مهربان کسی آنها را (بر فراز آسمان) نگاه نمیدارد، چرا که او هر چیزی را میبیند (و میداند هر آفریدهای برای ادامه زندگی خود نیازمند چیست). آخر کدام اشخاص و افرادند که لشکر شمایند و جدای از خداوند مهربان به شما کمک میکنند و از شما مواظبت مینمایند؟! کافران گرفتار غرورند و بس».
۷۴- ﴿وَقَالُواْ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمۡ وَلَا تَذَرُنَّ وَدّٗا وَلَا سُوَاعٗا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسۡرٗا٢٣ وَقَدۡ أَضَلُّواْ كَثِيرٗاۖ وَلَا تَزِدِ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا ضَلَٰلٗا٢٤ مِّمَّا خَطِيٓـَٰٔتِهِمۡ أُغۡرِقُواْ فَأُدۡخِلُواْ نَارٗا فَلَمۡ يَجِدُواْ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَنصَارٗا٢٥﴾ [نوح: ۲۳-۲۵]. «به آنان گفتهاند: معبودهای خود را وامگذارید، و وَدّ، سُواع، یغوث، یعوق، و نَسر را رها نسازید. و بدین وسیله بسیاری از مردم را گمراه ساختهاند! (پروردگارا! این خودخواهان گمراهند گمراهترشان گردان) و جز گمراهی بر ستمکاران میفزا! (سرانجام، همگی) به خاطر گناهانشان (در طوفان) غرق شدند، و به دوزخ در افتادند، و جز خدا برای خود یار و یاوری نیافتند (که بتواند از ایشان دفاع کند و از دوزخشان برهاند)».
۷۵- ﴿وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلۡعَذَابَ فَلَا يُخَفَّفُ عَنۡهُمۡ وَلَا هُمۡ يُنظَرُونَ٨٥ وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ شُرَكَآءَهُمۡ قَالُواْ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ شُرَكَآؤُنَا ٱلَّذِينَ كُنَّا نَدۡعُواْ مِن دُونِكَۖ فَأَلۡقَوۡاْ إِلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلَ إِنَّكُمۡ لَكَٰذِبُونَ٨٦﴾ [النحل: ۸۵-۸۶]. «هنگامی که کافران عذاب جهنّم را میبینند (و درخواست میکنند که چیزی از آن برایشان تخفیف داده بشود،) نه برایشان تخفیف داده میشود و نه چندان مهلت عطاء میگردد (که دیرتر به دوزخ درآیند). و هنگامی که مشرکان انبازهای خود را میبینند (که در دنیا آنها را معبودهای خویش میپنداشتند) میگویند: پروردگارا! اینها انبازهای ما هستند که (اشتباهاً در دنیا) به غیر از تو میپرستیدیم و (به فریادشان میخواندیم. پروردگارا برخی از عذاب ما را بدیشان حوالت گردان و از عذاب ما بکاه. چرا که ایشان بودند که ما را به عبادت خود میخواندند. معبودهای دروغین مشرکین پاسخ میدهند و) خطاب بدیشان میگویند: بیگمان شما دروغگوئید. (کی ما از شما خواستهایم که ما را بپرستید و به فریادمان بخوانید؟! این خودتان بودید که به دنبال آرزوها و خیالپردازیها روان میشدید و بندگان ضعیف چون ما را معبود و فریادرس تصوّر میکردید)».
۷۶- ﴿قُلۡ مَن يَكۡلَؤُكُم بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِۚ بَلۡ هُمۡ عَن ذِكۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ٤٢ أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَاۚ لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَلَا هُم مِّنَّا يُصۡحَبُونَ٤٣﴾ [الأنبیاء: ۴۲-۴۳]. «بگو: چه کسی میتواند شما را در شب و روز از (دست عقاب و عذاب) خداوند مهربان محفوظ و مصون بدارد؟! (هیچ کسی نمیتواند). اصلاً ایشان از قرآن (که آنان را به یاد خدا و انجام نیکیها و دوری از بدیها میاندازد) رویگردان و گریزانند. یا این که آنان خدایانی دارند که میتوانند ایشان را از (عذاب) ما باز و به دور دارند؟! (این خدایان ساختگی) نه خود را میتوانند یاری کنند (و از عذاب بلای ما برهانند) و نه (برای نجات) از (عقاب و عذاب) ما از سوی کسی یاری میگردند و پناه داده میشوند».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا١١٦ إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا وَإِن يَدۡعُونَ إِلَّا شَيۡطَٰنٗا مَّرِيدٗا١١٧ لَّعَنَهُ ٱللَّهُۘ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنۡ عِبَادِكَ نَصِيبٗا مَّفۡرُوضٗا١١٨﴾ [النساء: ۱۱۶-۱۱۸]. «بیگمان خداوند شرک ورزیدن به خود را (از کسی) نمیآمرزد و بلکه پائینتر از آن را از هرکس که بخواهد (و صلاح بداند) میبخشد. هر که برای خدا انباز بگیرد، به راستی بسی گمراه گشته است (و خیلی از حق پرت شده است). غیر از خدا هرکه و هرچه او را بپرستند و به فریاد خوانند جز بتهای ناتوان و اشیاء ضعیفی نیست که بر آنها نام ماده گذاردهاند، وجز اهریمنی نیست که بسی متمرّد و نافرمان است خدا نفرینش کند! (او قسم خورده است و با خود عهد بسته است) و گفته است که: من از میان بندگان تو حتماً بهره معین و جداگانه خود را برمیگیرم».
۷۷- ﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ إِنِّي مَلَكٌۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّۚ قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِيرُۚ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ٥٠ وَأَنذِرۡ بِهِ ٱلَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحۡشَرُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ لَيۡسَ لَهُم مِّن دُونِهِۦ وَلِيّٞ وَلَا شَفِيعٞ لَّعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ٥١﴾ [الأنعام: ۵۰-۵۱]. «(ای پیغمبر! بدین کافران) بگو: به شما نمىگویم گنجینههاى خدا نزد من است (چرا که الوهیت و مالکیت جهان تنها و تنها از آن خدای سبحان است و بس) و من نمیگویم که من غیب میدانم (چرا که کسی از غیب جهان باخبر است که در همه مکانها و زمانها حاضر و ناظر باشد که خدا است) و من به شما نمیگویم که من فرشتهام. (بلکه من انسانی همچون شمایم. این است عوارض بشری از قبیل: خوردن و خفتن و در کوچه و بازار راه رفتن، در من دیده میشود، جز این که به من وحی میشود و) من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم (و سخن کسی جز سخن خدا را نمیشنوم و تنها به فرمان او راه میروم). بگو: آیا نابینا و بینا (و کافر سرگشته و مؤمن راه یافته، در شناخت این حقائق) یکسانند؟ (و هر دو مساوی در پیشگاه یزدانند) ؟مگر نمیاندیشید (تا در پرتو عقل، حق برایتان نمودار و آشکار شود)؟ با آن (چیزهائی که در قرآن آمده است) کسانی را بترسان که (چون به جهان دیگر ایمان دارند، از هول و هراس رستاخیز بیمناکند و) میترسند از این که در پیشگاه پروردگارشان (برای حساب و کتاب) گردآورده میشوند. (آنجائی که در آن) برای آنان جز خدا یاور و میانجیگری (که بتواند ایشان را از عذاب دوزخ برهاند) وجود ندارد. آنان (را از آن روز بترسان، تا امروز که فرصت باقی است) شاید پرهیزگاری پیشه کنند (و آن وقت به بهشت روند)».
۷۸- ﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَۗ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ٣ وَكَم مِّن قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَا فَجَآءَهَا بَأۡسُنَا بَيَٰتًا أَوۡ هُمۡ قَآئِلُونَ٤ فَمَا كَانَ دَعۡوَىٰهُمۡ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَآ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ٥﴾ [الأعراف: ۳-۵]. «از چیزی پیروی کنید که از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده است، و جز خدا از اولیاء و سرپرستان دیگری پیروی مکنید (و فرمان مپذیرید). کمتر متوجّه (اوامر و نواهی خدا) هستید (و کمتر پند میگیرید). چه بسیار شهرها و آبادیهائی که آنها را (به سبب گناهان فراوان ساکنان آنجاها) ویران کردهایم و عذاب ما مردمان آنجاها را در برگرفته است، در شبانگاهان (که در خواب ناز بودهاند، مانند قوم لوط) یا در چاشتگاهان که به استراحت پرداختهاند (مانند قوم شعیب). در آن موقع که عذاب ما به سراغ ایشان آمده است، دعا و استغاثهای جز این نداشتهاند که گفتهاند: واقعاً ما ستمکار بودهایم (و با دست خود بر خود ستم کردهایم و هم اینک پشیمانیم و چشم به راه عفو یزدانیم! امّا بدین هنگام پشیمانی را چه سود»؟!.
۷۹- ﴿إِنَّ وَلِـِّۧيَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡكِتَٰبَۖ وَهُوَ يَتَوَلَّى ٱلصَّٰلِحِينَ١٩٦ وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَكُمۡ وَلَآ أَنفُسَهُمۡ يَنصُرُونَ١٩٧﴾ [الأعراف: ۱۹۶-۱۹۷]. «بىتردید سرور من آن خدایى است که قرآن را فرو فرستاده و همو دوستدار شایستگان است و کسانى را که به جاى او مىخوانید نمىتوانند شما را یارى کنند و نه خویشتن را یارى دهند».
۸۰- ﴿قَالُواْ يَٰهُودُ مَا جِئۡتَنَا بِبَيِّنَةٖ وَمَا نَحۡنُ بِتَارِكِيٓ ءَالِهَتِنَا عَن قَوۡلِكَ وَمَا نَحۡنُ لَكَ بِمُؤۡمِنِينَ٥٣ إِن نَّقُولُ إِلَّا ٱعۡتَرَىٰكَ بَعۡضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٖۗ قَالَ إِنِّيٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ٥٤ مِن دُونِهِۦۖ فَكِيدُونِي جَمِيعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ٥٥﴾ [هود: ۵۳-۵۵]. «گفتند: ای هود! تو دلیلی برای ما نیاوردهای (که بر صحّت چیزی دلالت کند که ما را بدان میخوانی) و ما به خاطر سخن تو خدایان خود را رها نمیکنیم (و به ترک عبادت معبودهای خویش نمیگوئیم) و به تو ایمان نمیآوریم (و به پیغمبریت باور نمیداریم). چیزی جز این نمیگوئیم که یکی از خدایان ما بلائی به تو رسانده است (و دیوانهات کرده است، بدان گاه که به بدگوئی آنها زبان گشودهای و ما را از عبادتشان برحذر داشتهای. این است که هذیان میگوئی و یاوهسرائی میکنی. هود در پاسخش) گفت: من خدا را گواه میگیرم و شما هم گواهی دهید (بر گفتارم) که من از چیزهائی که (بجز خدا) میپرستید بیزار (و از بیماری شرک شما سالم) و برکنارم. بجز خدا (از هرچه میپرستید گریزان و بیزارم. حال که چنین است هرچه از دستتان ساخته است کوتاهی مکنید و) همگی به نیرنگ و چاره جوئیم بپردازید و مهلتم مدهید. (من نه از شما و نه از معبودهائی میترسم که گمان میبرید بلائی بر سرم آوردهاند)».
۸۱- ﴿وَٱتَّبَعۡتُ مِلَّةَ ءَابَآءِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَۚ مَا كَانَ لَنَآ أَن نُّشۡرِكَ بِٱللَّهِ مِن شَيۡءٖۚ ذَٰلِكَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ عَلَيۡنَا وَعَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَشۡكُرُونَ٣٨ يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَيۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ٣٩ مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسۡمَآءٗ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ٤٠﴾[یوسف: ۳۸-۴۰]. «و من از آئین پدران (و نیاکان) خود ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردهام (و به دنبال ایشان رفتهام). ما (انبیاء) را نسزد که چیزی را انباز خدا کنیم. این (توحید و یگانهپرستی)، لطف خدا است در حق ما (انبیاء که افتخار تبلیغ آن را پیدا کردهایم) و در حق همه مردمان (که با پذیرش آن راه بهشت را میسپرند) ولیکن بیشتر مردمان سپاسگزاری (چنین لطفی را) نمیکنند (و چیزهائی را انباز خدا مینمایند که کاری از آنها ساخته نیست) ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده (و گوناگونی که انسان باید پیرو هریک از آنها شود) بهترند یا خدای یگانه چیره (بر همه چیز و کس؟). این معبودهائی که غیر از خدا میپرستید، چیزی جز اسمهائی (بیمسمّی) نیست که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیدهاید. خداوند حجّت و برهانی برای (خدا نامیدن) آنها نازل نکرده است (و وحی و پیامی برای معبود بودن آنها ارسال ننموده است). فرمانروائی از آن خدا است و بس. (این، او است که بر کائنات حکومت میکند و از جمله عقائد و عبادات را وضع مینماید). خدا دستور داده است که جز او را نپرستید. این است دین راست و ثابتی (که ادلّه و براهین عقلی و نقلی بر صدق آن رهبرند) ولی بیشتر مردم نمیدانند (که حق این است و جز این پوچ و ناروا است)».
۸۲- ﴿لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ مِّنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ يَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡۗ وَإِذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ سُوٓءٗا فَلَا مَرَدَّ لَهُۥۚ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَالٍ١١﴾ [الرعد: ۱۱]. «انسان دارای فرشتگانی است که به (نوبت عوض میشوند و) پیاپی از روبرو و از پشت سر (و از همه جوانب دیگر، او را میپایند و) به فرمان خدا از او مراقبت مینمایند. خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملّتی را تغییر نمیدهد (و ایشان را از بدبختی به خوشبختی، از نادانی به دانائی، از ذلّت به عزّت، از نوکری به سروری، و... و بالعکس نمیکشاند) مگر این که آنان احوال خود را تغییر دهند، و (این سنّت جاری در اسباب و مسبّبات ظاهری است، ولی) هنگامی که خدا بخواهد بلائی به قومی برساند هیچ کس و هیچچیزی نمیتواند آن را (از ایشان) برگرداند، و هیچ کس غیر خدا نمیتواند یاور و مددکار آنان شود».
۸۳- ﴿لَهُۥ دَعۡوَةُ ٱلۡحَقِّۚ وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَسۡتَجِيبُونَ لَهُم بِشَيۡءٍ إِلَّا كَبَٰسِطِ كَفَّيۡهِ إِلَى ٱلۡمَآءِ لِيَبۡلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَٰلِغِهِۦۚ وَمَا دُعَآءُ ٱلۡكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٖ١٤﴾ [الرعد: ۱۴]. «خدا است که شایسته نیایش و دعا است. کسانی که جز او دیگران را به یاری میخوانند، به هیچ وجه دعاهایشان را اجابت نمینمایند و کمترین نیازشان را برآورده نمیکنند. آنان (که غیر خدا را به فریاد میخوانند، و به جای آفریدگار، از آفریدگان برآوردن نیازهایشان را درخواست مینمایند) به کسی میمانند که (برکنار آبی دور از دسترس نشسته باشد و) کف دستهایش را باز و به سوی آب دراز کرده باشد (و آن آب را به سوی خود بخوانَد) تا آب به دهان او برسد، و هرگز آب به دهانش نرسد. دعای کافران (و پرستش ایشان) جز سرگشتگی و بیهودهکاری نیست».
۸۴- ﴿قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ قُلِ ٱللَّهُۚ قُلۡ أَفَٱتَّخَذۡتُم مِّن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ لَا يَمۡلِكُونَ لِأَنفُسِهِمۡ نَفۡعٗا وَلَا ضَرّٗاۚ قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِيرُ أَمۡ هَلۡ تَسۡتَوِي ٱلظُّلُمَٰتُ وَٱلنُّورُۗ أَمۡ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَآءَ خَلَقُواْ كَخَلۡقِهِۦ فَتَشَٰبَهَ ٱلۡخَلۡقُ عَلَيۡهِمۡۚ قُلِ ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُوَ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّٰرُ١٦﴾ [الرعد: ۱۶]. «(ای محمّد! به مشرکان) بگو: چه کسی پروردگار آسمانها و زمین است؟ (و آنها را میگرداند و میپاید؟ جواب درست را برای آنان بیان کن و) بگو: الله. بگو: آیا جز خدا اولیاء (و معبودهائی) برای خود برگزیدهاید (و بدانها تمسّک جستهاید) که برای خودشان (چه رسد به شما) سودی و زیانی ندارند؟ بگو: آیا کور (که شمائید) و بینا (که مؤمنانند) برابرند؟ یا این که تاریکیها (که پرستشهای کورکورانه شما است) و نور (که هدایت خدا و ارمغان مؤمنان است) یکسان است؟ یا این که (شدّت گمراهی آنان را بدانجا کشانده است که) برای خدا انبازهائی قائل میشوند که (به گمان ایشان) آنها همچون خدا دست به آفرینش یازیدهاند (و آفریدههائی همچون آفریدههای خدا دارند) و این است که کار آفرینش (و تشخیص آفریدههای ایشان از آفریدههای خدا) بر آنان مشتبه و مختلط گشته است؟ (که چنین نیست). بگو: خدا آفریننده همه چیز است و او یکتا و توانا (بر انجام آفرینش و چرخش هستی) است».
۸۵- ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ لَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا عَبَدۡنَا مِن دُونِهِۦ مِن شَيۡءٖ نَّحۡنُ وَلَآ ءَابَآؤُنَا وَلَا حَرَّمۡنَا مِن دُونِهِۦ مِن شَيۡءٖۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ فَهَلۡ عَلَى ٱلرُّسُلِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ٣٥﴾ [النحل: ۳۵]. «کافران (از راه استهزاء و مغالطه) میگویند: اگر خدا میخواست نه ما و نه پدران ما، چیزی جز خدا را نمیتوانستیم بپرستیم، و چیزی را بدون اجازه او نمیتوانستیم حرام بکنیم. (پس ماندگاری ما بر پرستش لات و عزّی و دیگر بُتان، و تحریم بَحیرَۀ و سائِبَۀ و وَصیلَۀ و غیره، نشانه رضایت خدا به کارمان میباشد، لذا فرمان تو را نمیبریم و فرستاده خدایت نمیدانیم، آری!) کسانی که پیش از ایشان هم بودند این چنین میکردند (و با این گونه بهانههای واهی و دلیلهای سست، به بتپرستی و تحریم چیزهائی از پیش خود، ادامه میدادند). مگر بر پیغمبران وظیفهای جز تبلیغ آشکار (و روشن و بیپرده رساندن اوامر کردگار) است؟ (نه! جز این نیست. پس تو نیز فرمان برسان و حساب ایشان را به خدای واگذار)».
۸۶- ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا يَمۡلِكُونَ كَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنكُمۡ وَلَا تَحۡوِيلًا٥٦ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحۡذُورٗا٥٧﴾ [الإسراء: ۵۶-۵۷]. «ای پیغمبر! به مشرکان) بگو: کسانی را که به جز خدا (شایسته پرستش) میپندارید (به هنگام بلا، به کمک) بخوانید، امّا (خواهید دید که) نه توانائی دفع زیان و رفع بلا از شما را دارند، و نه میتوانند آن را دگرگون سازند (و ناخوشیها را به خوشیها تبدیل کنند و یا این که از اندوه دردها بکاهند). آن کسانی را که به فریاد میخوانند (و خداگونههایشان میدانند) آنان که از همه مقرّبترند (به درگاه الله، همچون عیسی و عُزَیر و فرشتگان) برای تقرّب به پروردگارشان وسیله میجویند (که طاعات و عبادات است) و به رحمت خدا امیدوار و از عذاب او هراسناکند. چرا که عذاب پروردگارت (چنان شدید است که) باید از آن خویشتن را دور و برحذر داشت».
۸۷- ﴿وَمَن يَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن يُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُمۡ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِهِۦۖ وَنَحۡشُرُهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡيٗا وَبُكۡمٗا وَصُمّٗاۖ مَّأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ كُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِيرٗا٩٧﴾ [الإسراء: ۹۷]. «خدا هرکس را (به سبب ایمان به پروردگار و پیغمبرش و کتاب آسمانی قرآن) رهنمود کند، راهیاب او است، و هرکس را (به سبب سوء اختیار و فرو رفتن در گناهان و سرکشی از قوانین آفریدگار) گمراه سازد، جز خدا دوستان و مددکارانی برای چنین کسانی نخواهی یافت (تا دست آنان را بگیرند و به سوی حق برگردانند و از کیفر و عذاب آخرت رستگارشان گردانند) و ما در روز رستاخیز ایشان را بر روی رخساره (کشانده و) کور و لال و کر (از گورها) جمع میگردانیم (و به صحرای محشر گسیل میداریم. به گونهای که بر اثر پریشانی حال چشمانشان نمیبیند و گوشهایشان نمیشنود و زبانهایشان قادر به تکلّم نمیباشد). جایگاهشان دوزخ خواهد بود. هر زمان که زبانه آتش (به سبب سوختن گوشت و استخوان ایشان) فروکش کند، (با تجدید گوشت و استخوانشان) بر زبانه آتششان میافزائیم».
۸۸- ﴿نَّحۡنُ نَقُصُّ عَلَيۡكَ نَبَأَهُم بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّهُمۡ فِتۡيَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمۡ وَزِدۡنَٰهُمۡ هُدٗى١٣ وَرَبَطۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ إِذۡ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗاۖ لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًا١٤﴾ [الکهف: ۱۳-۱۴]. «ما داستان آنان را به گونه راستین (بدون کم و کاست) برای تو بازگو میکنیم. ایشان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان داشتند، و ما بر (یقین و) هدایتشان افزوده بودیم. ما به دلهایشان قدرت و شهامت دادیم، آن گاه که بپا خاستند و (برای تجدید میعاد با آفریدگار خود، در میان مردم فریاد برآوردند و) گفتند: پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمین است. ما هرگز غیر از او معبودی را نمیپرستیم. (اگر چنین بگوئیم و کسی را جز او معبود بدانیم) در این صورت سخنی (گزاف و) دور از حق گفتهایم».
۸۹- ﴿هَٰٓؤُلَآءِ قَوۡمُنَا ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ لَّوۡلَا يَأۡتُونَ عَلَيۡهِم بِسُلۡطَٰنِۢ بَيِّنٖۖ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا١٥﴾ [الکهف: ۱۵]. «(سپس برخی از ایشان به برخی گفتند:) اینان، یعنی قوم ما، بجز الله معبودهائی را به خدائی گرفتهاند! (چه مردمان حقیری! چرا باید بتهای ساخت دست خویش و یا مُردگان را بپرستند، مگر عقل ندارند)؟!. ای کاش! دلیل روشنی بر (خدائی) آنها ارائه میدادند! (مگر چنین چیزی ممکن است؟ هرگز! آنان چه ستمکارند)! آخر چه کسی ستمکارتر از فردی است که به خدا دروغ بندد (و با افتراء انبازهائی به آفریدگار جهان نسبت دهد)»؟!.
۹۰- ﴿قُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثُواْۖ لَهُۥ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ أَبۡصِرۡ بِهِۦ وَأَسۡمِعۡۚ مَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِيّٖ وَلَا يُشۡرِكُ فِي حُكۡمِهِۦٓ أَحَدٗا٢٦﴾ [الکهف: ۲۶]. «بگو: خدا (از همگان) آگاهتر از مدّتی است که اصحاب کهف (در غار زنده و در حال خواب) ماندند (و برایتان بیان گردید. لذا به گفتگوهای مختلف در اینباره خاتمه دهید). تنها او است که غیب آسمانها و زمین را میداند (و از مجموعه جهان هستی و از جمله مدّت ماندگاری اصحاب کهف باخبر است). شگفتا او چه بینا و شنوا است! (او همه چیز را میبیند و همهچیز را میشنود! ساکنان آسمانها و زمین) بجز خدا برایشان سرپرستی نیست (که عهدهدار امور آنان شود) و در فرماندهی و قضاوت خود کسی را انباز نمیگرداند».
۹۱- ﴿وَٱتۡلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَۖ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِهِۦ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدٗا٢٧﴾ [الکهف: ۲۷]. «بخوان آنچه را که از کتاب (قرآن) از سوی پروردگارت به تو وحی شده است (و به گفتههای این و آن که آمیخته به دروغ و خرافات و مطالب بیاساس است اعتناء مکن. تکیهگاه بحث تو در امور غیبی همچون سرگذشت اصحاب کهف، تنها باید وحی الهی باشد. چرا که سخنان خدا حقائق تغییر ناپذیری است و) کسی نمیتواند سخنان او را تغییر (و احکام آن را دگرگون) کند، و هرگز پناهی جز او نخواهی یافت».
۹۲- ﴿وَرَبُّكَ ٱلۡغَفُورُ ذُو ٱلرَّحۡمَةِۖ لَوۡ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كَسَبُواْ لَعَجَّلَ لَهُمُ ٱلۡعَذَابَۚ بَل لَّهُم مَّوۡعِدٞ لَّن يَجِدُواْ مِن دُونِهِۦ مَوۡئِلٗا٥٨﴾ [الکهف: ۵۸]. «پروردگار تو بس آمرزنده و صاحب رحم است. اگر آنان را (فوراً) در برابر اعمالشان مجازات مینمود (میتوانست و) هرچه زودتر عذاب را (همچون ملّتهای گذشته) گریبانگیرشان میکرد، ولی موعدی دارند که با فرا رسیدن آن راه نجاتی و پناهی در مقابلش نمییابند».
۹۳- ﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡۖ هَٰذَا ذِكۡرُ مَن مَّعِيَ وَذِكۡرُ مَن قَبۡلِيۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّۖ فَهُم مُّعۡرِضُونَ٢٤﴾ [الأنبیاء: ۲۴]. «آیا آنان غیر از الله، معبودهائی را (سزاوار پرستش دیده و) به خدائی گرفتهاند؟! بگو: دلیل خود را (بر این شرک) بیان دارید. این (قرآن است که) راهنمای کسانی است که با من همراهند (و پسینیان بشمارند) و این (هم تورات و انجیل و دیگر کتابهای آسمانی که) راهنمای کسانی بوده که قبل از من میزیستهاند (و پیشینیان نامیده میشوند. هیچ کدام شرک را جائز نمیدانند و بلکه مردمان را به توحید و یکتاپرستی میخوانند. لذا گمان شما در امر شرک، نه بر عقل و نه بر نقل استوار است). اصلاً اغلب آنان (این کتابها را اندیشمندانه بررسی نکردهاند و چیزی از) حق نمیدانند، و این است که (از یکتاپرستی و ایمانِ ناآلوده به کثافت شرک) روی گردانند».
۹۴- ﴿وَمَن يَقُلۡ مِنۡهُمۡ إِنِّيٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِۦ فَذَٰلِكَ نَجۡزِيهِ جَهَنَّمَۚ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلظَّٰلِمِينَ٢٩﴾ [الأنبیاء: ۲۹]. «هرکس از ایشان (که فرشتگان و مأموران اجرا فرمان الله اند، به فرض) بگوید غیر از خدا من هم معبودی هستم، سزای وی را دوزخ میگردانیم. سزای ظالمان (دیگری را هم که با ادّعاء ربوبیت و شرک به خویشتن ستم کنند) همین خواهیم داد».
۹۵- ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ٦٢﴾ [الحج: ۶۲]. «(مسأله) به همین منوال است. و خداوند حق است و آنچه را که بجز او به فریاد میخوانند و پرستش مینمایند باطل است، و خداوند والامقام و بزرگوار است».
۹۶- ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ لَّا يَخۡلُقُونَ شَيۡٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ وَلَا يَمۡلِكُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا يَمۡلِكُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَيَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗا٣﴾ [الفرقان: ۳].«(مشرکان) سوای خدا، معبودهائی را برگرفتهاند (و به پرستش اصنام و کواکب و اشخاصی پرداختهاند) که چیزی را نمیآفرینند و بلکه خودشان آفریدههائی بیش نیستند، و مالک سود و زیانی برای خود نبوده، و بر مرگ و زندگی و رستاخیز اختیار و توانی ندارند».
۹۷- ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مِن شَيۡءٖۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٤٢﴾ [العنکبوت: ۴۲]. «خداوند از چیزهائی که بجز خدا به فریاد میخوانند آگاه است و او چیره کار بجا است (و بر نابودی آنان توانا است، ولی حکمتش ایجاب میکند که به مردمان فرصت کافی بدهد و بر همگان اتمام حجّت کند)».
۹۸- ﴿خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ بِغَيۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَاۖ وَأَلۡقَىٰ فِي ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمۡ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٖۚ وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوۡجٖ كَرِيمٍ١٠ هَٰذَا خَلۡقُ ٱللَّهِ فَأَرُونِي مَاذَا خَلَقَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦۚ بَلِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ١١﴾[لقمان: ۱۰-۱۱]. «خداوند آسمانها را بدون ستونی که قابل رؤیت (برای شما) باشد آفریده است، و در زمین کوههای استواری را پراکنده است، تا زمین شما را نلرزاند و سراسیمه نگرداند، و در زمین انواع جنبندگان را پخش و پراکنده کرده است. و از آسمان آب فرو فرستادهایم و با آن اقسام گوناگونی از گیاهان پرارزش را رویاندهایم. اینها (که مینگرید و میبینید) آفریدههای خدایند، شما به من نشان دهید آنانی که جز خدایند چه چیز را آفریدهاند؟ (تا شایسته پرستش و شراکت در الوهیت را داشته باشند). بلکه ستمگران (کفرپیشه) در گمراهی آشکاری هستند».
۹۹- ﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُولِجُ ٱلَّيۡلَ فِي ٱلنَّهَارِ وَيُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِي ٱلَّيۡلِ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ كُلّٞ يَجۡرِيٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى وَأَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ٢٩ ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ٣٠﴾ [لقمان: ۲۹-۳۰]. «آیا ندیدهای که خداوند شب را در روز، و روز را در شب داخل میگرداند، و خورشید و ماه را مسخّر کرده (و در مسیر منافع انسانها به جریان انداخته است)؟ و این که هر کدام تا سرآمد معینی به حرکت خود ادامه میدهند (و این نظم و نظام با پایان گرفتن دنیا، پایان مییابد) و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است؟این (آفریدههای عجیب و غریبی را که میبینید) دلیل بر آن است که خداوند حق است، و آنچه را که بجز او به فریاد میخوانید و عبادت مینمائید باطل است، و خداوند والا مقام و بزرگوار (و بالاتر و برتر از آن) است (که به توصیف درآید)».
۱۰۰- ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ مَا لَكُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِيّٖ وَلَا شَفِيعٍۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ٤﴾ [السجدة: ۴]. «خدا کسی است که آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آن دو است در شش دوره بیافرید و سپس بر تخت فرماندهی جهان قرار گرفت. بجز خدا برای شما هیچ یاوری (که شما را از عذاب خدا برهاند) و هیچ شفیعی (که در پیش خدا - جز با اجازه خدا - برایتان شفاعت کند) وجود ندارد. آیا یادآور میشوید»؟
۱۰۱- ﴿يُولِجُ ٱلَّيۡلَ فِي ٱلنَّهَارِ وَيُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِي ٱلَّيۡلِ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ كُلّٞ يَجۡرِي لِأَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ لَهُ ٱلۡمُلۡكُۚ وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثۡلُ خَبِيرٖ١٤﴾ [فاطر: ۱۳-۱۴]. «خدا شب را داخل در روز، و روز را داخل در شب میکند. او خورشید و ماه را مسخر کرده است (و برای سود انسانها به گردش و چرخش انداخته است). هریک از آن دو تا مدّت معین و سرآمد روشنی به حرکت خود ادامه میدهند. آن کسی که (درازی و کوتاهی شبها و روزها و نظام نور و ظلمت و حرکات دقیق ماه و خورشید را سر و سامان داده است) الله است که خداوندگار شما است، و مالکیت و حاکمیت (جهان هستی) از آن او است. و بجز او کسانی را که به فریاد میخوانید (و پرستش مینمائید) حتی مالکیت و حاکمیت پوسته نازک خرمائی را ندارند. اگر آنها را (برای حل مشکلات و رفع گرفتاریهای خود) به فریاد بخوانید، صدای شما را نمیشنوند، و (به فرض) اگر هم بشنوند، توانائی پاسخگوئی به شما را ندارند، و (گذشته از این) در روز قیامت انبازگری و شرکورزی شما را رد میکنند (و میگویند: شما ما را پرستش نکردهاید و بیخود میگوئید). و هیچ کسی همچون (خداوند) آگاه (از احوال آخرت، به گونه قطع و یقین، از چنین مطالبی) تو را باخبر نمیسازد».
۱۰۲- ﴿وَجَآءَ مِنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِينَةِ رَجُلٞ يَسۡعَىٰ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱتَّبِعُواْ ٱلۡمُرۡسَلِينَ٢٠ ٱتَّبِعُواْ مَن لَّا يَسَۡٔلُكُمۡ أَجۡرٗا وَهُم مُّهۡتَدُونَ٢١ وَمَا لِيَ لَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٢٢ ءَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةً إِن يُرِدۡنِ ٱلرَّحۡمَٰنُ بِضُرّٖ لَّا تُغۡنِ عَنِّي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيۡٔٗا وَلَا يُنقِذُونِ٢٣﴾ [یس: ۲۰-۲۳]. «مردی از دورترین نقطه شهر با شتاب بیامد، گفت: ای قوم من! از فرستادگان (خدا) پیروی کنید (که سعادت هر دو جهان شما در آن است). پیروی کنید از کسانی که پاداشی (در برابر تبلیغ خود) از شما نمیخواهند و آنان (از کردار و گفتارشان پیدا است که) افرادی راهیاب و هدایت یافتهاند. من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده است و به سوی او برگردانده میشوید؟آیا غیر از خدا، معبودهائی را برگزینم (و پرستش نمایم) که اگر خداوند مهربان بخواهد زیانی به من برساند، میانجیگری ایشان کمترین سودی برای من ندارد و مرا (از زیان وارده) نجات نمیدهند»؟.
۱۰۳- ﴿أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ٣﴾[الزمر: ۳]. «هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس. کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را برمیگیرند (و بدانان تقرّب و توسّل میجویند، میگویند:) ما آنان را پرستش نمیکنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند. خداوند روز قیامت میان ایشان (و مؤمنان) درباره چیزی که در آن اختلاف دارند داوری خواهد کرد. خداوند دروغگوی کفرپیشه را (به سوی حق) هدایت و رهنمود نمیکند (و او را با وجود کذب و کفر به درک و فهم حقیقت نائل نمیگرداند)».
۱۰۴- ﴿قُلۡ يَٰعِبَادِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡۚ لِلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٞۗ وَأَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٌۗ إِنَّمَا يُوَفَّى ٱلصَّٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَيۡرِ حِسَابٖ١٠ قُلۡ إِنِّيٓ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ١١ وَأُمِرۡتُ لِأَنۡ أَكُونَ أَوَّلَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ١٢ قُلۡ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ١٣ قُلِ ٱللَّهَ أَعۡبُدُ مُخۡلِصٗا لَّهُۥ دِينِي١٤ فَٱعۡبُدُواْ مَا شِئۡتُم مِّن دُونِهِۦۗ قُلۡ إِنَّ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَأَهۡلِيهِمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِينُ١٥﴾ [الزمر: ۱۰-۱۵]. «(ای پیغمبر! از سوی من به مردمان) بگو: ای بندگان مؤمن من! از (عذاب) پروردگارتان (خویشتن را) بپرهیزید. کسانی که نیکی کنند، در همین جهان بدیشان نیکی میشود. (در مراکز کفر و شرک و ظلم و غرق در گناه زندگی نکنید و پستی و خواری را نپذیرید و هجرت را پیشه سازید). زمین خداوند وسیع و فراخ است (و در دیار غربت شکیبائی کنید). قطعاً به شکیبایان اجر و پاداششان به تمام و کمال و بدون حساب داده میشود. بگو: به من فرمان داده شده است به این که خدا را بپرستم و پرستش را (از هر گونه شائبه کفر و شرک و ریا، پالوده و زدوده سازم و) خاصّ او کنم. و به من دستور داده شده است که نخستین فرد از افراد منقاد (اوامر خدا) باشم. بگو: اگر من از (اوامر) پروردگارم سرکشی کنم، از عذاب روز بزرگ (قیامت) میترسم. (چرا که من باید اوّلین مؤمن به آئین خویش و پیشگامترین مسلمانان در انجام وظائف مکتب آسمانی باشم، و هرکس در هر مقامی که باشد اگر در برابر مقام الوهیت، عبودیت خود را نشان ندهد، باید به عذاب الهی بسوزد) بگو: تنها خدا را میپرستم و بس، و عبادت و طاعتم را خاصّ او میکنم و (پرستش او را از هر گونه کفر و شرکی میزدایم و) میپالایم. امّا شما هر چه و هر که را جز او میخواهید بپرستید. (راه من این بود و راه شما هر چه میخواهد باشد، هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت). بگو: زیانکاران واقعی کسانی هستند که (عمر و جان) خود را (به سبب گمراهی، و حتّی عمر و جان اهل و عیال) و وابستگان خود را (با گمراهسازی)، در روز قیامت (هدر دهند و) زیانبار کنند. هان! زیان آشکار واقعاً همین است».
۱۰۵- ﴿أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِكَافٍ عَبۡدَهُۥۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦۚ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ٣٦﴾ [الزمر: ۳۶]. «آیا خداوند برای (حفاظت و حمایت از) بندهاش کافی نیست؟ آنان تو را از کسانی جز خدا میترسانند. (مگر بتها و معبودهای دروغین و عداوت کافران و دشمنان و طوفان حوادث زمان، میتوانند کمترین زیانی به کسی برسانند که خدا پشتیبان او است)؟. هرکس را خدا گمراه کند، راهنما و رهبری نخواهد داشت».
۱۰۶- ﴿قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗاۖ لَّهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ ثُمَّ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٤٤ وَإِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُ ٱشۡمَأَزَّتۡ قُلُوبُ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِۖ وَإِذَا ذُكِرَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦٓ إِذَا هُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ٤٥﴾ [الزمر: ۴۴-۴۵]. «بگو: هر گونه میانجیگری از آن خدا است (و کسی نمیتواند کمترین میانجیگری بکند، مگر این که: کسی که برای او میانجیگری میشود مورد رضایت خدا بوده، و به شخص میانجی هم اجازه این کار داده شود، و شفاعت هم حَسَنه باشد). مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خدا است. (پس در این جهان کاری از دست کسی بر نمیآید). بعد (هم در آخرت که روز جزا و سزا است) به سوی خدا برگردانده میشوید (و کسی دارای کوچکترین اختیار و توانی نیست تا برای شما کاری بکند). هنگامی که خداوند به یگانگی یاد میشود، کسانی که به آخرت ایمان ندارند، دلهایشان میگیرد و بیزار (از یکتاپرستی) میگردد، امّا هنگامی که از معبودهائی جز خدا سخن به میان میآید، به ناگاه شاد و خوشحال میشوند»!.
۱۰۷- ﴿وَٱللَّهُ يَقۡضِي بِٱلۡحَقِّۖ وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَقۡضُونَ بِشَيۡءٍۗ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ٢٠﴾ [غافر: ۲۰]. «خداوند به حق و عدل داوری میکند، و کسانی را که به جای او به فریاد میخوانند (به سبب عجز و ناتوانی) کمترین داوری از دست ایشان ساخته نیست (و اصلاً کارهای نیستند تا داوری به پیش ایشان برده شود). تنها خدا شنوا و بینا است».
۱۰۸- ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيۡهِمۡ وَمَآ أَنتَ عَلَيۡهِم بِوَكِيلٖ٦﴾ [الشوری: ۶]. «افرادی که جز خدا (کسانی و چیزهای دیگری را) مددکار و یاور خود میگیرند، خداوند مراقب ایشان است (و اقوال و افعال آنان را زیر نظر دارد و حساب گفتار و کردارشان را نگاه میدارد و در موقع خود کیفر لازم را بدیشان میدهد) و تو مأمور و مسؤول حسابرسی و پاییدن کار و بار آنان نیستی. (بلکه بر رسولان پیام باشد و بس)».
۱۰۹- ﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَۖ فَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡوَلِيُّ وَهُوَ يُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٩﴾ [الشوری: ۹]. «(افرادی که جز خدا (کسانی و چیزهای دیگری را) مددکار و یاور خود میگیرند، خداوند مراقب ایشان است (و اقوال و افعال آنان را زیر نظر دارد و حساب گفتار و کردارشان را نگاه میدارد و در موقع خود کیفر لازم را بدیشان میدهد) و تو مأمور و مسؤول حسابرسی و پاییدن کار و بار آنان نیستی. (بلکه بر رسولان پیام باشد و بس)».
۱۱۰- ﴿وَلَا يَمۡلِكُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ٨٦﴾ [الزخرف: ۸۶]. «معبودهائی که مشرکان بجز خدا به فریاد میخوانند و میپرستند قدرت و توانائی هیچ گونه شفاعت و میانجیگری را ندارند، مگر کسانی که آگاهانه بر حق شهادت و گواهی داده (و خدا را به یگانگی پرستیده) باشند (همچون عیسی و عُزَیر و فرشتگان)».
۱۱۱- ﴿يَٰقَوۡمَنَآ أَجِيبُواْ دَاعِيَ ٱللَّهِ وَءَامِنُواْ بِهِۦ يَغۡفِرۡ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمۡ وَيُجِرۡكُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ٣١ وَمَن لَّا يُجِبۡ دَاعِيَ ٱللَّهِ فَلَيۡسَ بِمُعۡجِزٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَيۡسَ لَهُۥ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءُۚ أُوْلَٰٓئِكَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ٣٢﴾ [الأحقاف: ۳۱-۳۲]. «(ای قوم ما! سخنان فراخواننده الهی را بپذیرید، و به او ایمان بیاورید، تا خدا گناهانتان را بیامرزد و شما را در پناه خویش (محفوظ و مصون از عذاب سخت آخرت) دارد. هر کس هم سخنان فراخواننده الهی را نپذیرد، نمیتواند خدای را از دستیابی به خود در زمین ناتوان کند (و خویشتن را از چنگال عذاب الهی پناه دهد، و از دست انتقام او بگریزد)، و برای او جز خدا هیچ ولیها و یاورهائی نیست. چنین کسانی در گمراهی آشکاری هستند».
۱۱۲- ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِهِۦٓ أَحَدٗا٢٠ قُلۡ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا٢١ قُلۡ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا٢٢﴾ [الجن: ۲۰-۲۲]. «بگو: تنها پروردگارم را میپرستم و کسی را انباز او نمیکنم. بگو: من نمیتوانم هیچ گونه زیانی و سودی به شما برسانم، و به هیچوجه نمیتوانم گمراهتان سازم یا هدایتتان دهم. بگو: (اگر من از خدا نافرمانی کنم) هیچ کس مرا در برابر (خشم) خدا پناه نمیدهد، و پناهگاهی (برای حفظ خود از عذاب خدا) جز خدا نمییابم».
۱۱۳- ﴿وَءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ أَلَّا تَتَّخِذُواْ مِن دُونِي وَكِيلٗا٢﴾ [الإسراء: ۲]. «(ما به موسی کتاب (تورات) دادیم و آن را رهنمود بنیاسرائیل کردیم (تا در پرتو آن از تاریکی جهل و کفر به سوی نور علم و ایمان راهیاب شوند. و بدیشان دستور دادیم) این که غیر ما را تکیهگاه و پشتیبان خود مسازید (و امور خویش را جز به ما مسپارید)».
۱۱۴- ﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِيسَ كَانَ مِنَ ٱلۡجِنِّ فَفَسَقَ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِۦٓۗ أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّيَّتَهُۥٓ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِي وَهُمۡ لَكُمۡ عَدُوُّۢۚ بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِينَ بَدَلٗا٥٠﴾ [الکهف: ۵۰]. «ای پیغمبر! آغاز آفرینش مردمان را برایشان بیان کن) آن گاه را که ما به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید. آنان جملگی سجده کردند مگر ابلیس که از جنّیان بود و از فرمان پروردگارش تمرّد کرد. آیا او و فرزندانش را با وجود این که ایشان دشمنان شمایند، به جای من سرپرست و مددکار خود میگیرید؟! ستمکاران چه عوض بدی دارند»!.
۱۱۵- ﴿أَفَحَسِبَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَن يَتَّخِذُواْ عِبَادِي مِن دُونِيٓ أَوۡلِيَآءَۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡكَٰفِرِينَ نُزُلٗا١٠٢﴾ [الکهف: ۱۰۲]. «آیا کافران گمان میبرند که بجز من، بندگان مرا (نیز اگر) سَرور و سرپرست خود گیرند (و معبود و مسجود خویش دانند، بدیشان سود میرسانند؟). ما دوزخ را برای پذیرائی از کافران آماده کردهایم».
۱- ﴿قُلۡ أَغَيۡرَ ٱللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيّٗا فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَهُوَ يُطۡعِمُ وَلَا يُطۡعَمُۗ قُلۡ إِنِّيٓ أُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَسۡلَمَۖ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ١٤﴾ [الأنعام: ۱۴]. «بگو: آیا غیر خدا را معبود و یاور خود بگیرم؟! در صورتی که او آفریننده آسمانها و زمین است و او روزی میدهد (و رازق همگان او است و همه بدو نیازمندند) و به او روزی داده نمیشود (و نیازمند کسی نیست). بگو: به من دستور داده شده است که نخستین کسی باشم که (از این امّت، خویشتن را خالصانه تسلیم فرمان خدا کند و) مسلمان باشد (و نیز خداوند به من دستور داده است که) از زمره مشرکان مباش».
۲- ﴿قُلۡ أَرَءَيۡتَكُمۡ إِنۡ أَتَىٰكُمۡ عَذَابُ ٱللَّهِ أَوۡ أَتَتۡكُمُ ٱلسَّاعَةُ أَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَدۡعُونَ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٤٠ بَلۡ إِيَّاهُ تَدۡعُونَ فَيَكۡشِفُ مَا تَدۡعُونَ إِلَيۡهِ إِن شَآءَ وَتَنسَوۡنَ مَا تُشۡرِكُونَ٤١﴾ [الأنعام: ۴۰-۴۱]. «بگو: به من بگوئید که اگر عذاب خدا شما را فرا گیرد (همان گونه که قبلاً ملّتهای پیشین را فرا گرفته است) یا این که قیامت شما (با فرا رسیدن مرگتان و یا از هم پاشیدن جهان) فراز آید، آیا (برای نجات از عذاب دنیوی یا اخروی) غیر خدا را به یاری میطلبید؟ (و اگر بطلبید سودی به شما میرسانند و شما را میرهانند)؟! اگر شما راستگوئید (در این که بتها و انبازها سودی برای شما دارند و پرستش را سزاوارند)؟!. (نه، در وقت رخدادهای بزرگ، و در هنگامه رستاخیز به کسی جز خدا متوسّل نمیشوید و پناه نمیبرید و) بلکه تنها خدا را به یاری میطلبید، و او اگر خواست آن چیزی را برطرف میسازد که وی را برای رفع آن به فریاد میخوانید، و (دیگر آن روز) چیزهائی را که (امروز) شریک خدا میسازید فراموش مینمائید (و از خاطر میزدائید».
۳- ﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِنۡ أَخَذَ ٱللَّهُ سَمۡعَكُمۡ وَأَبۡصَٰرَكُمۡ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِكُم مَّنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِهِۗ ٱنظُرۡ كَيۡفَ نُصَرِّفُ ٱلۡأٓيَٰتِ ثُمَّ هُمۡ يَصۡدِفُونَ٤٦﴾ [الأنعام: ۴۶]. «بگو: به من بگوئید که اگر خداوند گوش و چشمهایتان را (از شما بازپس) بگیرد و بر دلهایتان مهر نهد (بدان گونه که چیزی را نشنوید و نبینید و نفهمید)، غیر از الله معبودی هست که آنها را به شما برگرداند؟! بنگر که ما چگونه دلائل و براهین را به گونههای مختلف ذکر میکنیم و آنان پس (از شنیدن، به جای پذیرفتن و راه حق گرفتن) روی میگردانند»!.
۴- ﴿قُلۡ إِنَّنِي هَدَىٰنِي رَبِّيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ دِينٗا قِيَمٗا مِّلَّةَ إِبۡرَٰهِيمَ حَنِيفٗاۚ وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ١٦١ قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ١٦٣ قُلۡ أَغَيۡرَ ٱللَّهِ أَبۡغِي رَبّٗا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيۡءٖۚ وَلَا تَكۡسِبُ كُلُّ نَفۡسٍ إِلَّا عَلَيۡهَاۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُم مَّرۡجِعُكُمۡ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَ١٦٤﴾ [الأنعام: ۱۶۱-۱۶۴]. «بگو: بیگمان پروردگارم (با وحی آسمانی و نشان دادن آیات قرآنی و گسترده جهانی) مرا به راه راست رهنمود کرده است. و آن دین راست و استوار و پابرجا، یعنی دین ابراهیم است. همان کسی که حقّگرا (و از آئینهای انحرافی محیط خود رویگردان) بود و از زمره مشرکان نبود. بگو: نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است (و این است که تنها خدا را پرستش میکنم و کارهای این جهان خود را در مسیر رضایت او میاندازم و بر بذل مال و جان در راه الله میکوشم و در این راه میمیرم، تا حیاتم ذخیره مماتم شود) (ای پیغمبر! به کسانی که تو را همچون خود به شرکورزی میخوانند) بگو: آیا (سزاوار است که) پروردگاری جز خدا را بطلبم (و معبودی جز او را پرستش بکنم) و حال آن که خدا پروردگار هر چیزی است؟ هیچ کسی جز برای خود کار نمیکند، و هیچ کسی گناه دیگری را بر دوش نمیکشد. سرانجام همه شما به سوی خدا باز میگردید و شما را از آنچه در آن اختلاف میورزید آگاه میسازد (و میانتان درباره راه و روش و ادیان و عقائدتان داوری میکند)».
۵- ﴿وَجَٰوَزۡنَا بِبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱلۡبَحۡرَ فَأَتَوۡاْ عَلَىٰ قَوۡمٖ يَعۡكُفُونَ عَلَىٰٓ أَصۡنَامٖ لَّهُمۡۚ قَالُواْ يَٰمُوسَى ٱجۡعَل لَّنَآ إِلَٰهٗا كَمَا لَهُمۡ ءَالِهَةٞۚ قَالَ إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ١٣٨ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ مُتَبَّرٞ مَّا هُمۡ فِيهِ وَبَٰطِلٞ مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٣٩ قَالَ أَغَيۡرَ ٱللَّهِ أَبۡغِيكُمۡ إِلَٰهٗا وَهُوَ فَضَّلَكُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ١٤٠﴾ [الأعراف: ۱۳۸-۱۴۰].«بنیاسرائیل را (از دست فرعون و فرعونیان نجات دادیم و سالم) از دریا گذراندیم. (در مسیر خود) به گروهی رسیدند که بتهائی داشتند و مشغول پرستش آنها بودند. (در این هنگام بنیاسرائیل به موسی) گفتند: ای موسی! برای ما معبودی بساز (تا به پرستش آن بپردازیم) همان گونه که آنان دارای معبودهائی هستند (و به پرستش آنها مشغول میباشند! موسی) گفت: شما گروه نادانی هستید (و نمیدانید عبادت راستین چیست و خدائی که باید پرستیده شود کیست). اینان (را که میبینید به بتپرستی مشغولند) کارشان (مایه) هلاک و نابودی (خودشان و معبودهایشان) است، و آنچه میسازند و میکنند پوچ و نادرست است. (سپس) گفت: آیا جز خدا (که آفریدگار همه کائنات است) معبودی برای شما جستجو کنم؟! و حال آن که او است که شما را (با دادن زمین فراوان) بر مردمان (همعصرتان) برتری داده است».
۶- ﴿وَرَبُّكَ يَعۡلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا يُعۡلِنُونَ٦٩ وَهُوَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلۡأُولَىٰ وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٧٠ قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلَّيۡلَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِضِيَآءٍۚ أَفَلَا تَسۡمَعُونَ٧١ قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلنَّهَارَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِلَيۡلٖ تَسۡكُنُونَ فِيهِۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ٧٢﴾ [القصص: ۶۹-۷۲]. «(ای پیغمبر!) پروردگار تو آگاه است از آنچه سینههایشان (از کینهها در خود) پنهان میدارد، و از آنچه آنان آشکار میسازند (و به صورت اعتراضها و طعنهها بروز میدهند). پروردگار تو الله است و خدائی جز او نیست، و هر گونه سپاس و ستایشی بدو تعلّق دارد چه در این جهان و چه در آن جهان، و فرماندهی و داوری از آن او است، و بازگشت همه شما به سوی او خواهد بود. (او خالق، و او حاکم، و او قاضی است). بگو: (ای مردم!) به من بگوئید اگر خداوند شب را تا روز قیامت همیشه ماندگار کند (و روز روشن را به دنبال آن نیاورد) بجز خدا کدام خدا است که بتواند برای شما روشنائی بیاورد؟ (و روز روشنی پدیدار کند تا در آن به تلاش بپردازید و کسب و کار کنید؟). آیا نمیشنوید؟ (باید که بشنوید و بنگرید و کرنش برید اگر عاقلید). بگو: مرا خبر دهید، اگر خداوند روز را تا روز قیامت جاودانه و دائمی کند (و شب تاریک را به دنبال آن نیاورد) بجز خدا کدام خدا است که بتواند برای شما شبی را بیاورد تا در آن بیارامید (و خستگی کار روزانه را از تن به در کنید؟). مگر نمیبینید (که دچار چه اشتباه بزرگی هستید؟ مگر شب و روز دو نشانه سترگ بر وجود خدای بزرگ نیستند)»؟.
۷- ﴿مَّا يَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِكَ لَهَاۖ وَمَا يُمۡسِكۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٢ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡۚ هَلۡ مِنۡ خَٰلِقٍ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَأَنَّىٰ تُؤۡفَكُونَ٣﴾ [فاطر: ۲-۳]. «خداوند (درِ خزائن) هر رحمتی را برای مردم بگشاید، کسی نمیتواند (آن را ببندد و) از آن جلوگیری نماید، و خداوند هر چیزی را که باز دارد و از آن جلوگیری کند، کسی جز او نمیتواند آن را رها و روان سازد، و او توانا و کار بجا است. (لذا نه در کاری در میماند، و نه کاری را بدون فلسفه انجام میدهد).ای مردم! نعمتی را که خدا به شما عطا فرموده است (با به جای آوردن شکر و ادای حق آن) یادآوری کنید (و سفله و ناسپاس نباشید، و از کنار این همه مواهب و برکات و امکانات حیات، سهل و ساده نگذرید. بلکه از خود بپرسید). آیا جز الله، آفرینندهای وجود دارد که شما را از آسمان و زمین روزی برساند؟ (نه! اصلاً). جز او خدائی وجود ندارد. پس با این حال چگونه منحرف میگردید (و از راه راست به راه کج میگرائید، و به جای یزدان برای بتان کرنش میبرید و سجده میکنید»؟
۸- ﴿أَمۡ لَهُمۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٤٣﴾ [طور: ۴۳]. «یا این که (آنان خیال میکنند که) معبودی (و حامی و یاوری) جز خدا دارند؟ خدا پاک و منزه از چیزهائی است که انبازش میدانند و میخوانند».
۹- ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٞ٦٢ لَّهُۥ مَقَالِيدُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٦٣ قُلۡ أَفَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَأۡمُرُوٓنِّيٓ أَعۡبُدُ أَيُّهَا ٱلۡجَٰهِلُونَ٦٤ وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٦٥ بَلِ ٱللَّهَ فَٱعۡبُدۡ وَكُن مِّنَ ٱلشَّٰكِرِينَ٦٦﴾ [الزمر: ۶۲-۶۶]. «خدا آفریدگار همه چیز است و همه چیز را میپاید و مراقبت مینماید. کلیدهای آسمانها و زمین از آن او است. کسانی که آیات خدا را باور نمیدارند ایشان زیانکارند. (چرا که قوانین و رهنمودهای کسی را نمیپذیرند که مالک و صاحب سراسر جهان و فرمانده و گرداننده آن است).بگو: ای نادانان! آیا به من دستور میدهید که غیر خدا را پرستش کنم؟! به تو و به یکایک پیغمبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرکورزی کردارت (باطل و بیپاداش میگردد و) هیچ و نابود میشود، و از زیانکاران خواهی بود. پس در این صورت تنها خدا را بپرست و از زمره سپاسگزاران باش».
۱۰- ای فرزندان آدم، مالک آسمانها و زمین و منبع صدور خیر و شرو نفع و ضرر، فقط خداوند است و او نیز رحمان (برخوردار از حدّ اعلای رحمت) و رحیم (پیوسته رحمت گر) است و هرگز بُخل در او راه ندارد و همچنین، خداوند میگوید: «أنا عند ظن عبدي بي وأنا معه حين يذكرني فإن ذكرني في نفسه ذكرته في نفسي وإن ذكرني في ملأ ذكرته في ملأ هم خيرٌ منهم وإن اقترب إلي شبراً تقربت إليه ذراعاً وإن تقرب إلي ذراعاً اقتربت إليه باعاً وإن أتاني يمشي أتيته هرولة» [۲۲]. «هرگونه که بنده ام به من گمان کند، همانگونه با او برخورد خواهم کرد (اگر من را سخی بپندارد، با سخاوت و اگر من را بخیل بپندارد با بُخل، با او برخورد خواهم کرد».
پس بیایید با حسن ظن به خداوند نگاه کنیم تا توجه او را به خود جلب نموده واینگونه با مددخواهی از او، تمام حاجات و نیازهای خود را برآورده سازیم، همچنین تنها اوست که تمام زبانها را میفهمد و به خدا قَسَم، بندگان صالح او همچون امام حسین و علی و امام رضا و... وقتی که زنده بودند، تمام زبانها و خصوصاً زبان فارسی را نمیفهمیدند، آیا در حیات برزخ، آموزشگاه زبان دایر است که بعد از مرگ، به تمام زبانها مسلط میشوند!!!، پس اگر یک شخص فارس زبان بگوید «یا علی، یا امام حسین، یا امام رضا و... به مریضم شفا بده و یا به من فرزندی را عنایت فرما ویا بخت دخترم را بگشای و...، با فرض اینکه آنها میشنوند و در برآوردن نیازهای ما قادرند، ولی آنها که زبان فارسی را نمیفهمند [۲۳].
اللهم اهدنا لـمـا تحبّ وترضى.
[۱] آلبانی، خطبهی حاجت. [۲] «این قرآن (مردمان را) به راهی رهنمود میکند که مستقیمترین راهها (برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت) است». [۳] روایات زیادی در مورد مسلمان شدن عمربن خطاب س نقل شده که بیشتر آنها صحیح نیست. البته با توجه به روایاتی که در کتابهای زندگانی و تاریخ آمده، میتوان مراحل مسلمان شدن عمرس را بدین ترتیب عنوان بندی نمود: ۱- قصد کشتن رسولالله ج. روزی سران قریش، گرد هم آمدند و دربارهی رسول خدا ج با یکدیگر مشورت و رایزنی نمودند و گفتند: چه کسی حاضر است محمد را به قتل برساند؟ عمربن خطاب برخاست و برای قتل رسول خدا ج اعلام آمادگی نمود. همه گفتند: این کار، از تو ساخته است. عمر س ، هنگام نیمروز و در گرمای آفتاب، شمشیرش را حمایل کرد و رو به سوی رسول اکرم ج و گروهی از یارانش از جمله ابوبکر و علی و حمزه رفت، که نزدیک صفا در خانهی ارقم گرد آمده بودند و همراه سایر مسلمانان به حبشه هجرت نکرده بودند؛ لازم به ذکر است که قبلا برای عمرس تعریف کرده بودند که مسلمانان در دامنهی صفا، در خانهی ارقم گرد هم آمدهاند. نعیم بن عبدالله، او را دید و پرسید: ای عمر! کجا میروی؟ گفت: میخواهم نزد این مرد بیدین بروم که در میان قریش تفرقه انداخته، خردمندان قریش را سبک سر و نادان میشمارد و خدایان آنان را ناسزا میگوید؛ میخواهم به سراغش بروم و او را به قتل برسانم. نعیم گفت: ای عمر! چه راه بدی در پیش گرفتهای؛ به خدا سوگند که فریب خویشتن را خوردهای و نفس امارهات تو را فریفته است، زیرا زیادهروی و افراط را در پیش گرفتهاید و در راه هلاکت بنی عدی (قبیلهی عمر) قدم برداشتهاید. آیا اگر محمد را به قتل برسانی، بنی عبد مناف تو را به حال خود خواهند گذاشت و اجازه خواهند داد زنده بمانی و راست راست راه بروی؟ گفتگوی آن دو ادامه یافت و صدایشان بالا رفت تا این که عمر گفت: گمان میکنم تو هم بیدین شدهای و اگر میدانستم که واقعاً چنین است، از تو آغاز میکردم. و چون نعیم دریافت که نمیتواند عمر را از تصمیمش باز دارد، گفت: اگر راست میگویی چرا به سراغ افراد خانوادهات نمیروی که به دین او گرویدهاند و تو و گمراهی و ضلالتی را که بر آن هستی، رها کردهاند؟ عمر گفت: منظورت کیست؟ نعیم پاسخ داد: خواهر و دامادت. ۲- رفتن عمر به خانهی خواهرش و پایداری او در برابر عمر. عمر با شنیدن این خبر عصبانی شد و به سوی خانهی خواهر و دامادش شتافت و درب خانهی آنان را کوبید. خباب بن ارت س نیز در خانه بود و با هم سوره طه را تلاوت میکردند. آنها بلافاصله خباب را به گوشهای راهنمایی کردند تا پنهان شود. فاطمه – خواهر عمر– صحیفه را مخفی نمود. هنگامی که عمر وارد خانه شد، خشم و عصبانیت از چهرهاش میبارید؛ پرسید: این چه زمزمهای بود که به گوشم رسید؟ گفتند: چیزی نبود. گفت: گویا شما بیدین شدهاید؟! دامادش گفت: آیا در صورتی که حق در دینی غیر از دینی باشد که تو بدان اعتقاد داری، نباید پذیرفت؟ عمر بیدرنگ به سوی دامادش حملهور شد و او رابه باد کتک و ناسزا گرفت و او را به پشت خواباند و بر سینهایش پرید، و چون خواهر عمر، قصد میانجیگری داشت و میخواست عمر را از روی سینهی شوهرش دور گرداند، عمر سیلی محکمی به گوش او نیز زد که در اثر آن خون از چهرهی فاطمه سرازیر شد. آنگاه فاطمه که سخت ناراحت شده بود خطاب به برادرش به صراحت گفت: ای دشمن خدا آیا ما را میزنید چون خدای یگانه را میپرستیم؟ عمر گفت: آری. فاطمه با زبانی رسا گفت: ای عمر! ما مسلمان شده و به خدا و رسولش ایمان آوردهایم؛ «أشهد أن لا إله إلا الله وأن محمداً رسول الله» پس هر چه از دستت بر میآید، انجام بده. این بود که عمرس به خود آمد و چون نگاهش به چهرهی خون آلود خواهرش افتاد، سخت پشیمان گشت و دست از کتککاری برداشت و پس از اندکی درنگ به خواهرش گفت: آن صحیفه را به من بده. خواهرش امتناع ورزید. عمر گفت: سخنت در من اثر گذاشت؛ میخواهم بدانم دین شما چه پیامیدارد؟ خواهرش گفت: آنرا به شما نمیدهم. عمر گفت: وای بر تو! سخنت در من اثر گذاشته، پس آنرا به من بده، تا بدان نگاهی بیفکنم، و به شما وعده میدهم که بدان خیانت نکنم و آنرا چنانکه گرفتهام به شما بازگردانم. فاطمه گفت: تو، مشرک و نجس هستی و نمیتوانی به کلام خدا دست بزنی ﴿لَّا يَمَسُّهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ٧٩﴾ [الواقعة: ۷۹]. پس برخیز و غسل کن. پس از این که عمرس غسل نمود، صحیفه را به او دادند. آنگاه شروع به خواندن صحیفه کرد که در آن سوره طه و سورههایی دیگر نوشته شده بود: بسم الله الرحمن الرحیم آنگاه که با دو کلمهی (رحمان و رحیم)روبرو شد، ترس او را در بر گرفت و صحیفه را از دستش پرت نمود، سپس به خود آمد و آنرا گرفت و چنین خواند: ﴿طه١ مَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ٢ إِلَّا تَذۡكِرَةٗ لِّمَن يَخۡشَىٰ٣ تَنزِيلٗا مِّمَّنۡ خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ وَٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلۡعُلَى٤ ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥ لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ٦ وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُۥ يَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى٧ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ٨﴾ [طه: ۱-۸]. «طا. ها. (ای پیغمبر)! ما قرآن را برای تو نفرستادهایم تا (از غم ایمان نیاوردن کافران، و نپذیرفتن شریعت الله) خویشتن را خسته و رنجور کنی. لیکن آنرا برای پند و اندرز کسانی فرستادهایم که از خدا میترسند (و از او اطاعت میکنند). از سوی کسی نازل شده است که زمین و آسمانهای بلند را آفریده است. خداوند بر عرش، استقرار یافت، از آن او است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین و آنچه در میان آن دو و آنچه در زیر خاک (از دفائن و معادن) است. (ای پیغمبر!) اگر آشکارا سخن بگوئی (یا پنهان، برای خدا فرق نمیکند) و نهانی (سخن گفتن تو با دیگران را) و نهانتر (از آنرا که سخن گفتن تو با خودت و خواطر دل است) میداند. او خدا است و جز خدا معبودی نیست. او دارای نامهای نیکو است». عمرس گفت: به به! چه کلام زیبایی است! آیا قریش از این فرار میکنند؟ سپس تلاوت سوره طه را ادامه داد و به این آیات رسید: ﴿إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِي وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ١٤ إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ أَكَادُ أُخۡفِيهَا لِتُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰ١٥ فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنۡهَا مَن لَّا يُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ١٦﴾ [طه: ۱۴-۱۶]. «من (الله) هستم، و معبودی جز من نیست، پس تنها مرا عبادت کن، (عبادتی خالص از هرگونه شرکی)، و نماز را بخوان تا (همیشه) به یاد من باشی. رستاخیز به طور قطع خواهد آمد. من میخواهم (موعد) آنرا (از بندگان) پنهان دارم تا (مردمان در حالت آماده باش دائم بوده، و در ضمن به سبب مخفی بودن قیامت آزادی عمل داشته باشند، و سرانجام) هرکسی در برابر تلاش و کوشش خود جزا و سزا داده شود. (ای موسی)! نباید تو را از (ایمان به قیامت و آمادگی برای) آن باز دارد کسی که بدان باور نداشته و از هوا و هوس خویش پیروی مینماید، که هلاک خواهی شد». آنگاه گفت: شایسته نیست با خدایی که چنین کلام زیبایی دارد، کسی دیگر پرستش گردد. و افزود: مرا نزد محمد ج ببرید. ۳- شرف یابی عمرس نزد رسول خدا ج خبابس با شنیدن این سخن، از مخفیگاه خود بیرون آمد و گفت: ای عمر! تو را مژده باد و من امیدوارم که دعای روز دوشنبه رسول خدا ج در حق تو قبول شده باشد. آن حـضرت ج دعا کرد و از خداوند متعال درخواست نمود که: «اللهم أعز الإسلام بأحب هذين الرجلين إليك: بأبي جهل بن هشام، أو بعمربن الخطاب». «بار خدایا! یکی از این دو نفر را که خود میپسندی، سبب عزت و سرافرازی اسلام بگردان: ابوجهل بن هشام یا عمربن خطاب» عمر گفت: جای رسول خدا ج را به من نشان دهید. آنها از آنجا که صداقت عمر را دریافته بودند، گفتند: رسول خدا ج در دامنهی صفا، در خانهی ارقم است. عمرس در حالی که شمشیرش را حمایل کرده بود، به سوی خانهی ارقم رفت و چون به آنجا رسید، در زد و گفت: درب را باز کنید. کسانی که در خانه بودند، چون صدای عمر را شنیدند، ترسیدند و هیچ یک از آنها به خود جرأت نداد که درب را باز نماید، زیرا میدانستند که عمر نسبت به رسول خدا بسیار سنگدل و غضبناک است، و آنگاه که حمزه ترس و وحشت مسلمانان را مشاهده نمود، خطاب به آنان گفت: چیه؟ گفتند: عمربن خطاب آمده است. گفت: عمربن خطاب آمده؟ پس بگذارید بیاید، اگر قصد نیکی داشته باشد که چه بهتر و گرنه او را خواهیم کشت. آنگاه درب را باز کردند و حمزه س و یکی دیگر از مسلمانان دستانش را گرفتند و او را نزد رسول خدا ج بردند. رسول اکرم ج فرمود: رهایش کنید. رسول خدا ج به سوی او رفت و کمربندش را گرفت و او را تکان داد و گفت: «ما جاء بك یا بن الخطاب؟ والله ما اری أن تنتهی حتی ینزل الله بك قارعة». «ای پسر خطاب! چه چیزی تو را به اینجا آورده است؟ گویا دست از این کارهایت بر نمیداری تا این که خداوند متعال مصیبت بزرگی بر سرت بیاورد»؟. عمر گفت: ای رسول خدا! آمدهام تا به خدا و پیامبرش ایمان بیاورم. رسول خدا ج با شنیدن این سخن، با صدای بلند تکبیر گفت، بگونهای که حاضران در خانه پی بردند که عمر س به اسلام مشرف گردید. آنگاه اصحاب رسول خدا ج آنجا را در حالی ترک کردند که با مسلمان شدن عمر س و با وجود حمزه س در شمار مسلمانان، احساس سربلندی و عزت مینمودند و میدانستند که آن دو از رسول خدا ج دفاع و پشتیبانی مینمایند. و بدین ترتیب مسلمانان میتوانند از طریق آن دو به پارهای از حقوق خود دست یابند و حق خویش را از دشمنانشان بگیرند. ۴- علاقهی عمرس به آشکار ساختن دعوت. عمرس مخلصانه مسلمان شد و با تمام توان برای گسترش و تثبیت اسلام گام برداشت. وی به رسول خدا ج گفت: آیا ما چه زنده بمانیم و چه بمیریم، بر حق نیستیم؟ رسول خدا ج فرمود: «بلی، والذي نفسی بیده إنکم علی الحق، إن متم، وإن حییتم». «آری، سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، شما چه بمیرید و چه زنده بمانید، بر حق هستید». گفت: پس چرا پنهان کاری نماییم؟ سوگند به ذاتی که شما را به حق مبعوث کرده، حتماً دعوت خویش را آشکار میسازید. چنانچه از شواهد بر میآید، رسول خدا ج نیز بدین نتیجه رسیده بود که زمان آشکار ساختن دعوت فرا رسیده و دعوت آن قدر توان و قوت یافته که از خود دفاع نماید. از اینرو رسول خدا ج با آشکار ساختن دعوت موافقت نمود و دو صف تشکیل داد و عمر و حمزه را پیشاپیش هر یک از صفها قرار داد. بدین ترتیب مسلمانان در حالی وارد مسجد الحرام شدند که در اثر حرکت آنان غبار به هوا برخاسته بود. مشرکان با دیدن عمر و حمزه هراسان و وحشت زده شدند و غم و اندوه بیسابقهای، آنان را فرا گرفت. رسول خدا ج در آن روز عمر را فاروق نامید. «صلابی، علی محمد، بررسی و تحلیل زندگانی خلیفهی دوم». [۴] شدیدترین نوعِ عذاب الهی است که خداوند، بعضی از بندگانش را که با او عناد میکنند، به صورت تدریجی وبدون آنکه او متوجه باشد، گمراه میکند. «العیاذ بالله من ذلک» مانند شخصی که از بیماری ناعلاج رنج میبرد ولی به جای رجوع به درگاه خداوند، پیوسته به قبر و ضریح انسان مُرده ای، پناه میبرد وخداوند با شفابخشی او با این گمان از طرف او که شفا را از جانب صاحب قبر گرفته است، گمراه مینماید و به این عمل شرکی (طلب حاجت از مُرده) تشویق میشود. [۵] کمکم گرفتار و (به عذاب خود) دچارشان میسازیم (و گمراهشان میکنیم)، از راهی و به گونهای که متوجّه گمراهی خود نشوند. [۶] روی خود را خالصانه متوجّه آئین (حقیقی خدا، اسلام) کن. این سرشتی است که خداوند مردمان را بر آن سرشته است. [۷] يجب أن يعرف الرجال بالحق، لا الحق بالرجال، وأنت إذا عرفت الحق بالرجال فمعناه أنك مقلد محض، لكن إذا عرفت الرجال بالحق، وأنه إذا كان ما يقولونه حقا فهم رجال حقا فهذا هو العدل. [۸] مانند اختلاف اهل سنت با اهل تشیّع، که احترام به صحابه و ذکر خیر آنها، ایدهی مقدّس اهل سنّت است و در مقابل، حمله به یاران پیامبر ج واعتقاد به ارتداد آنها، ریشهی اعتقادی و ایدهی مقدّس اهل تشیّع است و ما (اهل سنّتِ ساکن در ایران) که شناخت بسیار خوبی از مذهب غالب در ایران داشته و از نزدیک با آنها معاشرت اجباری داریم و حتّی به دانشگاههای علوم قرآنی ایران نیز راه یافته و بطور نا محسوس در جلسات خصوصی آنان نیز (که بدون تقیّه در این جلسات صحبت شده و چهرهی واقعی آنها نمایان میشود) حاضر میشویم، آگاهیم که یکی از سرفصلهای ثابت روزنامهی گمراه و گمراهگر کیهان که روزنامهای کاملاً، حامی دولت و منعکسکنندهی ایدههای رهبر ایران است، اهانت به یاران جان برکف و شاگردان ممتاز پیامبر ج است و روزی نیست که این روزنامه با مقالهای مفصّل، با ذکر نام یکی از اصحاب، نسبت به اهانت آنان اقدام ننماید، حال چگونه ممکن است با کسانی که چنین اعتقادی دارند، به مذاکره نشست و به وحدت رسید. [۹] مسجدها مختصّ پرستش خدا است، و (در آنها) کسی را با خدا نخوانید. [۱۰] «اللؤلؤ والـمرجان فيمـا اتفق عليه الشيخان» یعنی: ما در نزد نبی ج بودیم که هنگام شب، به قرص کامل ماه، نگاه کرد و گفت: به درستی که شما پروردگارتان را به زودی مشاهده خواهید کرد، همچنانکه این ماه را مشاهده مینمایید،.... [۱۱] ما منکر ارزش وجود تفاسیر و استفاده از آن نیستیم ولی منکر و مخالفِ نوع مراجعهی مسلمانان هستیم که هرکدام فقط به تفاسیری مراجعه میکنند که باب میل آنها سخن گفته باشد، و یکی از دلایل مهم عدم ایجاد وحدت با وجود قرآنِ روشن، همین نکته است. [۱۲] و به کسانی که در راه خدا کشته میشوند مرده مگوئید، بلکه آنان زندهاند، ولیکن شما (چگونگی زندگی ایشان را) نمیفهمید. [۱۳] صحیح مسلم، باب ما یقال عند دخول القبر و الدعاء لأهلها. [۱۴] تذکر این مطلب ضروری است که گفته شود: هر خطابی، دلیل بر شنوا بودن مخاطب نیست، وخطاب به صاحبان قبور نیز در این حدیث، مانند این است که شخصی از آشنایان، به مسافرت رفته باشد و ما با ذکر نام و مورد خطاب قرار دادن او – ای علی، ای عُمَر، ای...، خداوند تو را به سلامت برگرداند– در حق وی دعا میکنیم، بدون آنکه او را شنوای سخنان مان بدانیم و این امر در زندگی روزمرّهی مردم، به کثرت، متداول و مرسوم است، -حدثنا محمد بن بشار حدثنا أبو عامر العقدی حدثنا سلیمان بن سفیان المدینی حدثنی بلال بن یحیى بن طلحة بن عبیدالله عن أبیه عن جده طلحة بن عبید الله: أن النبي ج كان إذا رأى الهلال قال اللهم أهله علينا باليمن والإيمان والسلامة والإسلام ربي وربك الله ؛ قال أبوعیسى: هذا حدیث حسن غریب، قال الشیخ الألبانی: صحیح به این حدیث توجه شود، که پیامبر ج، هلال ماه را مورد خطاب قرار داده و میگوید: «ربّی و ربّک الله؛ پروردگار من و تو (ای هلال ِ ماه) الله است، آیا کسی میتواند ادّعا کند که هلال ماه، میشنود، پس هر خطابی، دلیل شنوا بودن مخاطب نیست و میتواند، اهداف دیگری مورد نظر گوینده باشد. [۱۵] علامه سید ابوالفضل ابن الرضا برقعى قمی تهرانی در سال ۱۳۲۹هـ ق مطابق با ۱۲۸۷ هـ ش در شهر قم- ایران- در خاندان شیعه مذهبی به دنیا آمد و پدرش سید حسین شخص فقیر و زاهدی بوده است. جد او سید احمد بن رضی الدین عالم مجتهد و مبارزی بوده که از شاگردان شیرازی کسی که فتوای تحریم تنباکو- ضد نفوذ بریطانیا در ایران- را صادر کرده است میباشد. مادرش سکینه سلطان دختر شیخ غلام رضا قمی نویسنده ی کتاب ریاض الحسینی میباشد علامه، از اولین روزهای حیات پای در مکتب گذاشته، تعلیم و قراءت قرآن مجید و خواندن و نوشتن را فرا گرفت. سپس به نزد شیخ عبدالکریم یزدی حائری که در آن وقت یکی از بزرگترین علمای شیعه بود رفت تا مراحل تحصیلش را ادامه دهد. علامه برقعی در حکایت از احوال خویش میگوید: به مدرسه رضویه قم که در آن زمان معروف بود رفتم ولی از اینکه خرد سال بودم به من اطاقی ندادند ولی با اصرار زیاد اطاق کوچکی به من دادند که نه از گرمی محفوظ بودم و نه از سردی. به هر حال از خانه ی خودم حصیر و فرشی آوردم و در این حجره ی کوچک و یا در این زاویه شب و روزم را گذراندم تا که الحمد لله دروس علوم شرعی را کسب نمودم. از صرف ونحو شروع کردم وآخرین کتاب مغنی البیب وکتاب الأعاریب ابن هشام و شرح جامی بر کافیۀ ابن حاجب را به انتها رساندم بعد از این خود شیخ حائری مدیر از من امتحان گرفت و الحمدلله از موفقیت کامل برخوردار شدم که سپس از طرف حوزه برایم حقوقی تعیین شده تا ادامهی تحصیل دهم. و به دنبال آن تحصیلم را در علم فقه واصول فقه که در حوزههای علمی رایج است ادامه دادم، در اثنای تحصیل به تدریس درسهای ابتدایی نیز مشغول بودم ورفته رفته یکی از مدرسین حوزهی قم فائز گردیدم بعدا برای تخصص در علم فقه واصول فقه به نجف اشرف رفتم و در نزد کبار مراجع شیعه مراحل عالی دروس فقه واصول فقه را طی کردم سه سال در نجف اشرف گذراندم و از بسیاری از علمای کبار آن دیار من جمله: مرجع بزرگ شیعه در آن وقت سید ابوالحسین موسوی اصفهانی کسب علم کردم. سپس علامه برمی گردد ودر قم نیز اجازه ی اجتهاد را از آیت الله عبدالنبی نجفی عراقی که یکی از مراجع بزرگ شیعه بود اخذ میکند. مذهب و عقیدهی علامه برقعی: چنان که متذکر شدیم علامه برقعی در شروع از جمله ی علما ی مذهب شیعه اثنا عشری بوده و از مجتهدین اعلامشان به شمار میرفت، ولی اخلاص، صدق و مبارزه او با بدعتها و خرافات و تمسک شدید علامه به قرآن کریم نهایت او را به طرف حق رهبری کرد. علامه از سن ۴۵ سالگی از مذهب و عقاید شیعه اثنا عشری دست کشیده و با حکم به ظاهر قرآن و سنت صحیح و آن چه از سلف صالح این امت باقی مانده به ویژه خلفای راشدین و همگی یاران رسول خدا از مهاجرین و انصارش و پیروانشان عمل کرده است. علامه برقعی میگوید اگر ما خواسته باشیم سنت صحیح را در روایات و کتب شیعه بیابیم ممکن نیست. ولی بایستی در کتب مسانید و مصنفات حدیث که در نزد جمهور مسلمین است جستجو کرد، هر چه از رسول اکرم ج باشد، سند و متن آن صحیح باشد و مخالف قرآن کریم نباشد گرفته میشود و گرنه متروک است. [۱۶] صحیح [آلبانی، ناصرالدین، السلسلة الصحیحة]. [۱۷] قال الألبانی فی «السلسلة الصحیحة» ۶ / ۸۴۲: أخرجه النسائی (۱/ ۱۸۹) و ابن حبان (۱۳۹۲) و الحاکم (۲/ ۴۲۱) و کذاالدارمی (۲/ ۳۱۷) و أحمد (۱/ ۴۴۱ و ۴۵۲) و ابن المبارک فی «الزهد» (ق/ ۲۰۴/ ۲) و القاضی إسماعیل فی «فضل الصلاة على النبی» (رقم ۲۱) و عنه ابن النجار فی «تاریخ المدینة» صفحة (۳۹۸) و ابن أبی شیبة فی «المصنف» (۱۳۵/ ۲) و ابن الدیباجی فی «الفوائد المنتقاة» (۲ / ۸۰ / ۲) و الطبرانی فی «الکبیر» (۳ /۸۱ / ۲) و أبونعیم فی «أخبار أصبهان» (۵/ ۲۰۵) و ابن عساکر فی «تاریخ دمشق» (۹ / ۱۸۹/ ۲) من طرق عن سفیان الثوری وقرن به بعضهم الأعمش، کلاهما عن عبد الله بن السائب عن زاذان عن عبد الله بن مسعود مرفوعا، و قال الحاکم: «صحیح الإسناد». و وافقه الذهبی، و صححه أیضا ابن القیم فی «جلاء الأفهام» (صفحة ۲۷). و هو کما قالوا. و له شاهد یرویه أبو یحیى عن مجاهد عن ابن عباس قال: قال رسول الله ج: «إن لله ملائكة سياحين في الأرض يبلغوني من أمتي: فلان سلم عليك و يصلي عليك، فلان يصلي عليك و سلم عليك». أخرجه ابن عدی فی «الکامل» (۳ /۲۳۸) فی ترجمة أبی یحیى هذا، و هو القتات، و ختم ترجمته بقوله: «في حديثه بعض مافيه، إلا أنه يكتب حديثه». یشیر إلى أنه صالح للاستشهاد به. و نحوه قولالحافظ فی «التقریب»: «لین الحدیث». [۱۸] «صحیح بخاری، باب الدعاء فی الاستسقاء قائما». «صحیح مسلم،کتاب صلاة الاستسقاء» و کتب حدیثی دیگر.... [۱۹] فرهنگ معاصر عربی فارسی آذرتاش آذرنوش. [۲۰] (فیروزآبادی، القاموس المحیط، باب النون، فصل الدال). [۲۱] (المنجد، ترجمه). [۲۲] متفق علیه، هرگونه که بنده ام به من گمان کند، همانگونه با او برخورد خواهم کرد (اگر من را سخی بپندارد، با سخاوت و اگر من را بخیل بپندارد با بُخل، با او برخورد خواهم کرد). [۲۳] پروردگارا، بندهی حقیرت را از زمرهی کسانی قرار مده که در بارهی آنها گفتهای ﴿خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَعَلَىٰ سَمۡعِهِمۡۖ وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ غِشَٰوَةٞۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ٧﴾[البقرة: ۷].