باغچه های مرگ

نه مساله مهم از مسائل مربوط به جنایز و قبور

نه مساله مهم از مسائل مربوط به جنایز و قبور

برادران و خواهران...

پیش از پایان لازم است نه مساله مهم از مسائل مربوط به جنایز و قبور را یادآور شوم...

مساله‌ی نخست:

مرگ هنگامی که فرا رسد لحظه‌ای پیش و پس نمی‌شود...

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَمَا كَانَ لِنَفۡسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ كِتَٰبٗا مُّؤَجَّلٗا[آل عمران: ١٤٥].

‏«و هیچ کسی را نسزد که بمیرد مگر به فرمان الله، در کتابی دارای وقت معین و معلوم».

هیچکس نمی‌داند کی و کجا خواهد مرد...

می‌گویند وزیری بلندپایه نزد داوود ÷بود...

پس از مرگ داوود، وی به وزارت سلیمان بن داوود رسید...

روزی هنگام چاشت، سلیمان ÷در مجلس خود نشسته بود و این وزیر نیز نزد او بود...

همین گاه مردی وارد شد و بر او سلام گفت... سپس به سخن گفتن با سلیمان مشغول شد و در همین حال به آن وزیر خیره می‌شد...

وزیر از او ترسید! هنگامی که آن مرد از نزد وی خارج شد وزیر از سلیمان پرسید: ای پیامبر خدا! این مرد که اکنون از نزد تو برخاست، که بود؟ به خدا از او ترسیدم!.

سلیمان گفت: این ملک الموت است... به شکل انسان درمی‌آید و بر من وارد می‌شود...

وزیر هراسناک شد و گریست و گفت:

ای پیامبر خدا! به خاطر خدا از تو می‌خواهم که به باد دستور دهی تا مرا به دورترین جا، به هند ببرد...

سلیمان به باد دستور داد و باد او را برد...

روز بعد ملک الموت طبق معمول بر سلیمان وارد شد...

سلیمان به او گفت: دیروز دوست مرا ترساندی... چرا آنطور به او نگاه می‌کردی؟.

ملک الموت گفت: ای پیامبر خدا... من هنگام چاشت نزد تو آمدم در حالی که خداوند به من دستور داده بود هنگام ظهر در هند روح او را قبض کنم! برای همین تعجب کردم که او نزد توست!.

سلیمان گفت: پس چکار کردی؟.

ملک الموت گفت: به همان جایی که خداوند دستورم داده بود رفتم و دیدم که او منتظر من است و روحش را گرفتم!.

﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡمَوۡتَ ٱلَّذِي تَفِرُّونَ مِنۡهُ فَإِنَّهُۥ مُلَٰقِيكُمۡۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٨[الجمعة: ٨].

«بگو آن مرگی که از آن می‌گریزید قطعا به سراغ شما می‌آید؛ آنگاه به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانیده خواهید شد و به آنچه [در روی زمین] می‌کردید آگاهتان خواهد کرد».

و هر که بمیرد به هیچ عنوان پس از مرگ به دنیا باز نخواهد گشت و از قبر خود بیرون نخواهد آمد تا آنکه هنگام قیامت در شیپور دمیده شود...

بنابراین هر کس ادعا کند کسی از امامان یا اولیای خداوند یا پیامبران پس از مرگ به دنیا باز خواهد گشت بزرگ‌ترین دروغ را به خداوند نسبت داده و از یارانِ شیطان است...

***

مساله‌ی دوم:

عذاب قبر و نعیمِ آن در قرآن و سنت ثابت است. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَحَاقَ بِ‍َٔالِ فِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ٤٥ ٱلنَّارُ يُعۡرَضُونَ عَلَيۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِيّٗاۚ وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ[غافر: ٤٥-٤٦].

«و فرعونیان را عذاب سخت فرو گرفت (۴۵) صبح و شام بر آتش عرضه می‌شوند و روزی که قیامت برپا شود [ندا می‌آید که] آل فرعون را در سخت‌ترین عذاب درآورید».

همچنین خداوند متعال درباره‌ی منافقان می‌فرماید:

﴿سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيۡنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٖ[التوبة: ١٠١].

«به زودی آنان را دو بار عذاب می‌کنیم، سپس به عذابی بزرگ باز گردانده می‌شوند».

ابن مسعود و دیگران در تفسیر این آیه می‌گویند: عذاب اول در دنیا و عذاب دوم در قبر است، سپس به عذاب بزرگ در آتش جهنم باز گردانده می‌شوند...

اما احادیثی که درباره‌ی اثبات عذاب و نعیم قبر وارد شده بسیار است و حتی ابن قیم و دیگران به متواتر بودن آن تصریح کرده‌اند... من اکنون بیش از پنجاه حدیث در این باره در برابر خود دارم، از جمله در صحیحین بخاری و مسلم روایت است که پیامبر جاز کنار دو قبر گذشت، پس فرمود: «بی‌شک آن دو عذاب می‌شوند و برای کار بزرگی عذاب نمی‌شوند؛ یکی از آن دو خود را از ادرارش پاک نمی‌داشت و دیگری سخن‌چینی می‌کرد...».

همینطور در صحیحین روایت است که رسول خدا جدر دعای خود می‌فرمود: «خداوندا از عذاب قبر به تو پناه می‌برم...».

***

مساله‌ی سوم:

عذاب و نعیم قبر از مسائل غیب است که با عقل قیاس نمی‌شود، و ایمان به غیب از مهم‌ترین صفات مومنان است، چنانکه خداوند متعال می‌فرماید:

﴿الٓمٓ١ ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ٢ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ[البقرة: ١-٣].

«الف لام میم (۱) آن کتابی است که در آن هیچ شکی نیست [و] رهنمونی است برای متقیان (۳) کسانی که به غیب ایمان می‌آوردند...»

ابن قیم /می‌گوید: «آنچه شایسته است دانسته شود این است که عذابِ قبر، عذاب برزخی است؛ بنابراین هر کس در حالی بمیرد که مستحق عذاب است، بهره‌ای از این عذاب می‌برد، چه دفن شود چه دفن نشود... حتی اگر حیوانات وحشی او را بخورند یا بسوزد تا آنکه خاکستر شود و در هوا پاشیده شود، یا به صلیب کشیده شود یا در دریا غرق شود، باز به روح و بدن وی همان عذابی می‌رسد که به میت مدفون می‌رسد»...

***

مساله‌ی چهارم:

از جمله امور حرامی که از برخی مردم ـ به ویژه زنان ـ سر می‌زند، داد و بیداد و نوحه‌سرایی هنگام مصیبت است...

در صحیحین آمده که رسول خدا جفرمود: «از ما نیست کسی که بر صورت زند و گریبان درد و سخن جاهلیت گوید».

همچنین بخاری و مسلم روایت است که پیامبر خدا جفرمودند: «زنِ نوحه‌گر اگر پیش از مرگ توبه نکند روز قیامت در حالی برمی‌خیزد که شلواری از قطران پوشیده است و بدنش دچار خارش است»...

کسی که دچار مصیبت مرگ محبوبی شده باید صبر کند و انتظار اجر آن را داشته باشد و برای پاداش بزرگی که به سبب صبرش نصیب او می‌شود بشارت دهد... زیرا در صحیحین از رسول الله جروایت است که خداوند متعال می‌فرماید: «بنده‌ی مومن من هنگامی که برگزیده‌ی او از اهل دنیا را می‌گیرم و به امید پاداش صبر پیشه می‌کند، نزد من پاداشی جز بهشت ندارد»...

***

مساله‌ی پنجم:

زیارت قبور مشروع است و هدف از آن عبرت گرفتن است.. نه به قصد تبرک جستن از قبر یا خاک قبر یا سود بردن از میتی که آنجا دفن است...

همینطور جایز نیست که روزی خاص را برای زیارت تعیین کرد، زیرا از پیامبر جثابت نشده که روزهای خاصی را برای زیارت قبور معین کرده باشد و «هر کس در این امر ما (یعنی دین) چیزی نو بیاورد که از آن نیست، کارش مردود است»...

برخی از مردم هنگام زیارت قبور سوره‌ی فاتحه را می‌خوانند که چنین کاری بدعت است و از پیامبر جبه ثبوت نرسیده که هنگام زیارت قبور چیزی از قرآن بخواند، بلکه برای اموات دعا و استغفار می‌کرد...

همچنین سفر خاص برای زیارت قبور جایز نیست چرا که پیامبر جفرموده است: «بار سفر بستن جایز نیست مگر به سه مسجد: مسجد الحرام و این مسجدِ من، و مسجد الاقصی» [متفق علیه].

***

مساله ششم:

از دیگر موارد خلاف شرع و بدعت‌های جنایز، گذاشتنِ دسته‌های گل بر روی جنازه یا قبر است. این کار در واقع تقلید و شبیه ساختن خود به کافران در دین و آیین آنان است، و رسول خدا جمی‌فرماید: «هر کس خود را به گروهی شبیه سازد از آنان است». [به روایت احمد].

همینطور اظهار احترام به ارواح شهدا یا دیگران با سکوت به مدت یک دقیقه که بدعتی است منکر، و دعا و استغفار برای آنان کافی است...

همینطور آویزان کردن تصاویر مردگان و حتی زندگان برای یادبود آنان یا هر هدف دیگری جایز نیست، چرا که پیامبر جخطاب به علی سفرمود: «هیچ تصویری را مگذار مگر آنکه آن را معدوم سازی، و قبری را رها نکنی مگر آنکه با زمین هم‌سطح بگردانی». [به روایت مسلم].

از دیگر امور خلافِ شرع، بلند کردن صدا هنگام تشییع جنایز و گفتن لا اله الا الله یا تکبیر به صورت دست جمعی است... مشروع این است که انسان به صورت انفرادی دعا کند یا ذکر خداوند گوید...

همینطور گفتن اذان در قبر یا پس از گذاشتن میت در قبرش جایز نیست و چنین کاری از پیامبر خدا جو اصحابش شبه ثبوت نرسیده و ایشان فرموده است: «هر کس در این امر ما چیزی را نو پدید آورد که از آن نیست، کارش مردود است»...

از دیگر بدعت‌ها دعای دست جمعی پس از نماز جنازه، یا پس از دفن میت است... مشروع آن است که هر کس خود برای میت دعا کند...

دفن میت در تابوت جایز نیست و اصل این است که میت با کفن خود و بدون تابوت در قبر گذاشته شود، مگر آنکه نیاز به تابوت باشد، مثلا جنازه به شدت آسیب دیده باشد و از هم پاشیده شود یا نظام آن حکومت اجازه دفن بدون تابوت را ندهد و خویشان آن میت مجبور به اطاعت از قانون باشند که در این صورت می‌توان میت را در تابوت دفن کرد...

***

مساله‌ی هفتم:

انجام کارهای نیک از سوی شخص زنده و اهدای ثواب آن برای متوفی در حدود شرع جایز است، مانند دعا برای او یا حج و عمره و صدقه و قربانی برای او و انجام روزه‌ی واجب از کسی که درگذشته و روزه‌ی واجب بر گردنش هست...

اما قرائت قرآن یا نماز به نیت اهدای ثواب برای میت جایز نیست چرا که این کار از پیامبر جثابت نشده است...

همچنین از بدعت‌های دیگر اجاره کردن قاری برای خواندن قرآن در مجالس عزا است...

***

مساله‌ی هشتم:

پیش از توزیع میراث باید مخارج کفن و دفن میت را جدا کرد و قرض‌های وی را پرداخت نمود و وصیتش را انجام داد... پیامبر جمی‌فرماید: «نفس مومن به قرض‌هایش آویزان است تا آنکه از وی پرداخت شود»...

***

مساله‌ی پایانی:

که مساله‌ی اصلی و مصیبت بزرگ است، شرکی است که نزد برخی از قبور رخ می‌دهد، مانند کسانی که بر قبرها طواف می‌کنند یا از اهل قبور حاجت می‌خواهند یا اعتقاد دارند که اولیای مرده توانایی برآورده ساختن نیازها را دارند...

در حالی که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ١٩٤[الأعراف: ١٩٤].

«بی‌شک کسانی را که به جز الله به فریاد می‌خوانید بندگانی هستند مانند شما، بنابراین آنان را [در گرفتاری‌ها] فرا بخوانید؛ اگر راستگویید باید شما را اجابت کنند».

برخی از بندگان قبور آنان را طواف می‌کنند و به آن دست می‌کشند و بر آن بوسه می‌زنند و به آن سجده می‌برند و در برابر آن با فروتنی و خشوع می‌ایستند و نیازهای خود را عرضه می‌کنند... شفای بیماران یا درخواست فرزند!.

حتی گاه زائران قبور صاحب قبر را فریاد می‌زنند که ای سرورم! از فلان شهر به سوی تو آمده‌ام... ناامیدم مکن!!.

حال آنکه خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ٥[الأحقاف: ٥].

«و کیست گمراه‌تر از آنکه به جای الله کسی را به فریاد می‌خواند که تا روز قیامت او را پاسخ نمی‌دهد و آن‌ها از دعایشان بی‌خبرند»...

و در بخاری روایت است که رسول الله جفرمود: «هر کس در حالی بمیرد که همتایی به جز الله را به فریاد می‌خواند وارد آتش می‌شود»...

فریب شایعاتی را نخور که ادعا می‌کند فلان فقیر نزد قبر فلانی دعا کرد و بی‌نیاز شد یا فلان مریض دعا کرد و شفا یافت یا صاحب فرزند شد...

ساختن مساجد بر قبرها حرام است...

بلکه نماز در مسجدی که در آن یا در صحن یا قبله‌ی آن قبری وجود دارد جایز نیست، زیرا پیامبر خدا جدر روایتی که مسلم تخریج کرده می‌فرماید: «بدانید که پیشینیان شما قبور پیامبران و صالحان‌شان را مسجد می‌کردند... قبر مرا مسجد نکنید که من شما را از این کار نهی می‌کنم»...

بلکه ساختن بنا بر روی قبر به هر شکلی جایز نیست... در صحیح مسلم آمده که پیامبر جنهی کرد از اینکه قبر گچ‌کاری شود یا بر آن بنشینند یا بر آن بنایی ساخته شود»... مشروع این است که پس از دفن میت همان خاکی که از قبر بیرون آورده شده بر آن ریخته شود و ارتفاع قبر از یک وجب بیشتر نشود...

چنانکه ساختن گنبد بر قبر جایز نیست زیرا رسول خدا جخطاب به علی سفرمود: «تصویری را مگذار مگر آنکه معدومش سازی و قبری را مگذار مگر آنکه با زمین هم‌سطحش بگردانی»‌ [به روایت مسلم]...

و جابر سمی‌گوید: پیامبر جاز گچ‌کاریِ قبر و نشستن بر روی آن و بنا کردن بر آن نهی نمود [به روایت مسلم]...

﴿أَيُشۡرِكُونَ مَا لَا يَخۡلُقُ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ١٩١ وَلَا يَسۡتَطِيعُونَ لَهُمۡ نَصۡرٗا وَلَآ أَنفُسَهُمۡ يَنصُرُونَ١٩٢ وَإِن تَدۡعُوهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ لَا يَتَّبِعُوكُمۡۚ سَوَآءٌ عَلَيۡكُمۡ أَدَعَوۡتُمُوهُمۡ أَمۡ أَنتُمۡ صَٰمِتُونَ١٩٣ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ١٩٤ أَلَهُمۡ أَرۡجُلٞ يَمۡشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَيۡدٖ يَبۡطِشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَعۡيُنٞ يُبۡصِرُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ ءَاذَانٞ يَسۡمَعُونَ بِهَاۗ قُلِ ٱدۡعُواْ شُرَكَآءَكُمۡ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنظِرُونِ١٩٥ إِنَّ وَلِـِّۧيَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡكِتَٰبَۖ وَهُوَ يَتَوَلَّى ٱلصَّٰلِحِينَ١٩٦ وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَكُمۡ وَلَآ أَنفُسَهُمۡ يَنصُرُونَ١٩٧ وَإِن تَدۡعُوهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ لَا يَسۡمَعُواْۖ وَتَرَىٰهُمۡ يَنظُرُونَ إِلَيۡكَ وَهُمۡ لَا يُبۡصِرُونَ١٩٨[الأعراف: ١٩١-١٩٨].

«آیا کسانی را [با او] شریک می‌گردانند که چیزی را نمی‌آفرینند و خودشان مخلوقند؟ (۱۹۱) و نمی‌توانند آنان را یاری کنند و نه خویشتن را یاری دهند (۱۹۲) و اگر آن‌ها را به هدایت فرا خوانید از شما پیروی نمی‌کنند چه آن‌ها را بخوانید یا خاموش بمانید برای شما یکسان است (۱۹۳) در حقیقت کسانی را که به جای الله می‌خوانید بندگانی امثال شما هستند پس آن‌ها را بخوانید، اگر راست می‌گویید باید شما را اجابت کنند (۱۹۴) آیا آن‌ها پاهایی دارند که با آن راه بروند یا دست‌هایی دارند که با آن کاری انجام دهند یا چشم‌هایی دارند که با آن بنگرند یا گوش‌هایی دارند که با آن بشنوند؟ بگو شریکان خود را بخوانید سپس درباره‌ی من حیله به کار برید و مرا مهلت مدهید (۱۹۵) بی‌تردید سرور من آن الله است که کتاب را نازل نمود و او دوست‌دار صالحان است (۱۹۶) و کسانی که به جای او می‌خوانید نمی‌توانند شما را یاری کنند و نه خویشتن را یاری دهند (۱۹۷) و اگر آن‌ها را به هدایت فرا خوانید نمی‌شنوند و آن‌ها را می‌بینی که به سوی تو می‌نگرند در حالی که نمی‌بینند»...

***

از خداوند خواهانم که توحیدِ ما را تنها برای خود خالص گرداند و مسلمانانی را که به گمراهی رفته‌اند هدایت نماید...

خداوندا ما را عامل به طاعت خود گردان و به سوی آنچه باعث خشنودی تو است رهنمون ساز...

و ما را در حالی بمیران که از ما خشنودی ای مهربان‌ترین مهربانان... و از هراسِ بزرگِ روز قیامت ایمن گردان...

به قلم دکتر محمد بن عبدالرحمن العریفی