دريچه
بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده تئاتر، قصه، رمان و یا فیلمهای تاریخی ادب و هنر مینگارد یا که تاریخ؟...
بحثی است پر سروصدا که مدت زمانی نه چندان کوتاه مجامع ادبی را بخود مشغول داشت. و شاید بتوان گفت که معقولترین نظریههایی که عرضه شد این بود که یک نویسنده و هنرمند در قصه تاریخی مؤرخ نیست از اینرو حق دارد با ثابت نگاه داشتن و احترام و قائع تاریخی مطالب را به گونهای که به مادهی اصل تاریخ لطمهای نزند پس و پیش کند و یا شخصیتهایی خیالی را بر صحنه ظاهر سازد و یا پردههایی جذاب را در حواشی روایتهای تاریخی اضافه کند... البته نظریههایی افراطی نیز مطرح شد که به ادیب و هنرمند اجازه میداد با تاریخ بگونهای که میخواهد بازی کند، و از جمله بارزترین افرادی که برای رسیدن به اهدافی معین به این نظریها گرویدند نویسنده مسیحی عرب جرجی زیدان بود که تاریخ اسلام(!) را از این دیدگاه به رشته تحریر درآورد و همه شخصیتهای تاریخی اسلامی را درهالهای از شهوت رانی فرو برده، نه تنها زیر سؤال برد بلکه بصورتی بسیار زننده عرضه کرد.
البته این روش چند پگاهی بیش طاقت نیاورد و بیشتر نویسندگانی که در پی ماندگار بودن کارهای هنری وادبیشان بودند به نظریه اول گرویدند و اعمالی بسیار قوی عرضه داشتند که بسیاری از آنها به فیلم سینمایی تبدیل شد، از جمله بارزترین این نویسندگان میتوان از نامهایی چون علی احمد باکثیر یمنی و عبدالحمید جوده السحار و نجیب گیلانی مصری و.... نام برد.
عبدالحمید السحار نویسنده سرشناس مصری است که دهها رمان و قصه تاریخی به شته تحریر درآورده است از آن جمله: ابوذر غفاری ـ بلال مؤذن پیامبر - سعد بن أبیوقاص - فرزندان ابوبکر - پیامبر - أهل البیت - عیسی بن مریم - قصههایی از کتابهای مقدس - زندگی حسین - عمر بن عبدالعزیز.
شاید ابوذر غفاری از نخستین کارهای سحار باشد که توسط نویسنده سرشناس فارسی زبان دکتر علی شریعتی در سال۱۳۳۴ به فارسی برگردانده شد.
کتابخانه فارسی، شریعتی را بعنوان جامعه شناس و دین شناسی انقلابی معرفی میکند که خودش را علی رغم دشمنیها و کج فهمیهای بسیاری بر تاریخ ایران معاصر تحمیل کرد، و توانست با قلم شیوایش پرده از چهره زشت و مصلحت طلبانه روباهانی که در زیر لباس تقدس مآب روحانیت تیشه به ریشه دین میزنند برکشد و با تمام قدرت سعی داشت که تشیع صفوی را که سبب سرافکندگی و انحطاط و سقوط جامعه اسلامی شده بود رسوا ساخته تشیع علوی را معرفی کند چرا که او نمیتوانست قاتل را عزادار مقتول و نهاد را جانشین نهضت و جلاد را وارث شهید و تریاک را خلیفه خون و ارتجاع را بر عرش انقلاب و ظلم و ستم و جهالت را بر مسند دیانت ببیند.
قصه شریعتی با ابوذر ــ به قول دکتر عبدالکریم سروش ــ سازنده و کلید شخصیت و تفکر اوست «شریعتی ، ابوذر را مجسمه اسلام و اسلام مجسم میدانست. ابوذر برای شریعتی تا پایان عمر، ابوذر باقی مانده و به تعبیر مولوی، این «مِهر اول» هیچگاه از دل او زایل نشد. از نظر او ابوذر پروری مقتضای مکتب اسلام بود و هر تفسیری از اسلام که برای شخصیتی همچون ابوذر ارزش کافی قائل نباشد و یا از درون آن، کسی همچون ابوذر بیرون نیاید، تفسیر مقبولی نیست. او ازپنجره ابوذر اسلام رامی دید و هیچگاه از این پنجره چشم برنداشت. تمامی تحلیلها و تفسیرهای بعدی او درباب اسلام بسط یافته آن نکته مجمل و فشرده آغازینی بود که از وجود ابوذر استخراج کرده و پسندیده بود» [۱].
شریعتی جامعه شناسی بود که شاید فعالیتهای اجتماعی اصلاحی گستردهاش بدو فرصت نداد که تاریخ را بصورتی علمی و بیطرفانه ورق زند و تنها به خواندن و یا شنیدن برخی از خطبهها و سخنرانیهای عاطفه برانگیز و گاهی هم عوام فریبانه بسنده کرده بود، و این نقطه ضعفی بود که بسیاری از نوشتههایش را بیارزش جلوه داد.
پس از خواندن ترجمه کتاب ابوذرغفاری عبدالحمید جوده السحار آقای دکتر شریعتی در جواب یکی از دانشجویانم در دانشگاه بین المللی اسلامی اسلام آباد که از من نظرم را در مورد کتاب پرسیده بود گفتم که با توجه به شناسایی که از نوشتهها و تفکر عبدالحمیده جوده السحار نویسنده سرشناس مصری دارم گمان میکنم که آقای شریعتی در ترجمه کتاب تصرفاتی نابجا ــ و نابخشودنی ــ انجام داده!.
سپس در پی آن شدم که ترجمه را با متن اصلی کتاب مقایسه کنم، و با همکاری همکار عزیز، استاد گرانقدر دکتر مصطفی عبدالصادق توانستم متن عربی کتاب جوده السحار را از مصر تهیه نموده با مروری گذرا بر متن اصلی و ترجمه آن، تصرفات آقای شریعتی را در نکات زیر خلاصه کنم [۲]:
۱- اضافاتی که مترجم بر کتاب وارد کرده: صفحات:۱۳٧ـ ۱۴۳ـ ۱۴۶ـ۱۴٧ـ ۱۴۸ـ ۱۵۱ـ ۱۵۲ـ ۱۵۳ـ ۱۵۶ـ ۱۵۸ـ ۱۵٩ـ ۱۶۱ـ ۱۶۵ـ ۱۶۶ـ ۱۶٧ـ ۱۶۸ـ ۱٧۱ـ ۱٧۲.
۲- تحریف در ترجمه صفحه۱۴۶.
۳- تصرف نادرست در ترجمه: صفحات۱۵۴ـ ۱۵۵ـ ۱۵۸ـ ۱۶۵.
۴- ضعف در فهم عربی: صفحه۱۴٩.
۵- ترجمه نکردن آنچه مخالف دیدگاهش است. صفحات۱۴۴ـ ۱۴۵ـ ۱۵۳ـ ۱۵۴ـ ۱۵۵ـ ۲۰۲ [۳].
دکتر شریعتی نام «ابوذر غفاری، خدا پرست سوسیالیست» را برای ترجمهاش انتخاب کرده در حالیکه عبد الحمید السحار نام زیبای «ابوذر غفاری یار رسول خدا» را برای کتابش انتخاب نموده بود! و همچنین کتابش را با بحث بسیار زیبایی به عنوان «اشتراکیت در اسلام» با تقدیم حسن البنا اصلاحگر اسلامگرا و مؤسس جماعت إخوان المسلمین زینت بخشیده که شریعتی آن را در ترجمه خود نیآورده است.
درک نادرست تاریخ اسلامی شریعتی را در برابر دو خلیفه اول رسول اکرمص در دوگانگی قرار میدهد، او از طرفی آنها را چپاولگرانی میداند که خشت دیوار خلافت را کج نهادهاند و حق حاکمیت حضرت علی را به تاراج بردهاند و از طرفی دیگر حکومت و تشکیلات سیاسی شان را سمبل سادگی و بیریایی و برابری و تقسیم عادلانه ثروت معرفی میکند، و از زبان ابوذر میآورد که پیامبر اکرم عمرـ خلیفه دوم ـ را چنین وصف کرد: «تا هنگامیکه این مرد در میان شماست فتنهای به شما نمیرسد» [۴].
واز سویی ابوذر را انقلابگری معرفی میکند که جانش را در راه به حکومت رساندن علی فدا نموده و از طرفی در جواب عمر که از او میپرسد آیا کسی هست که این بار سنگین خلافت را از دوشش کنار زند، میگوید: آری ! کسیکه خداوند بینیش را بریده و صورتش را به خاک مالیده باشد (کنایه از بدبختی و بیچارگی آن کس) و نامی از علی نمیبرد!!.
جواب علی که چرا با ابوبکر بیعت کرد، سخنان صادقانه علی در سوگ ابوبکر که از زبان ابوذر نقل شده، توضیح ابوذر از اطاعت بیچون و چرایش از عثمان ... چون مخالف آن چیزی است که در ذهن شریعتی است از ترجمه آنها سرباز زده است!.
در حالیکه هر جا که میخواهد بیرحمانه برمتن اصلی کتاب اضافاتی میآورد، از زبان ابوذر عفیف و با حیا معاویه را دشمن خدا و پیغمبر و در ظاهر مسلمان و در باطن کافر معرفی کرده دشنام میدهد [۵].
اصطلاح «به عزای مادرت بنشینی» را که عربها بدون توجه به معنای آن استعمال میکردند را به دشنام «بی مادر!» ترجمه کرده از دهان با حیاترین یاران رسول خدا کسی که پیامبر اکرمصفرمودند که فرشتگان آسمان از او شرم میورزند به ابوذر میگوید [۶]!.
با بروز تفکرهای سوسیالیستی و اشتراکی در قرن گذشته میلادی شخصیت ابوذر در بین نویسندگان محبوبیت ویژهای کسب کرد، و هریک سعی بر آن داشتند که ابوذر را از پشت عینک تصورات و ایدههای خودشان نگاه کنند، چون شریعتیها اورا سوسیالیست خدا پرست معرفی کردند و چون شیخ محمد جواد آل الفقیها او را وجدان بیدار آدمیت نامیدند و توانستند با زیرکی خاصی پوستین تاریخ را به کنار زده او را سخنگوی افکار و اندیشههای خود شان قرار دهند. ولی هرگز خورشید برای همیشه پشت ابر نمیماند، منیر الغضبان ابوذر را زاهدی مجاهد معرفی میکند و خالد محمد خالد در «مردانی در اطراف رسول اکرم» او را رهبر جناح مخالف و دشمن ثروتها میداند.
محمد جلال کشک در کتابچهاش تصویری زیبا از ابوذر عرضه میدارد و او را از دیدگاهی دیگر مینگرد. و با زیرکی و قلم شیوایش به بسیاری از سؤالهای حیران و سرگردانی که شریعتیها برایش پاسخی ندارند جواب میدهد.
از اینرو برآن شدم که هم میهنان فارسی زبانم را در لذت بردن از خواندن این کتاب با خود شریک سازم، البته ادعا نمیکنم که این تصویر کاملی است از ابوذر، بلکه نگاهی است گذرا برشمهای از بزرگی و جلال ابوذر ... ابوذری که تنها میرود... تنها میمیرد... وتنها برانگیخته میشود....
ن . م . ا
۲۴/۳/۸۴
[۱] فربهتر از ایدئولوژی، دکتر عبدالکریم سروش، ص٩٩ـ ٩۸ مؤسسه فرهنگی صراط/۱۳٧۳. [۲] شماره صفحات مطابق با چاپ پنجم ترجمه شریعتی است که در چاپخانه طوس مشهد به چاپ رسیده. [۳] شماره صفحات مطابق چاپ دهم کتاب أبوذر الغفاری نوشته عبدالحمید جوده السحارـ چاپ دار مصر للطباعه ـ است. [۴] به صفحات ۱۰-۱۱- ۱۱۸ از ترجمه شریعتی مراجعه شود. [۵] صفحه ۱۳٧-۱۴٧. [۶] صفحه ۱۴٩.