مرور اجمالی بر اسماء الله الحسنی
«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ سقَالَ: قَالَ رَسُوْلُ اللَّهِ ص، إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى تِسْعَةً وَتِسْعِينَ اسْمًا، مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ، هُوَ: اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلا هُوَ، الرَّحْمَنُ، الرَّحِيمُ، الْـمَلِكُ، الْقُدُّوسُ، السَّلامُ، الْـمُؤْمِنُ، الْـمُهَيْمِنُ».
از ابوهریره سروایت است که رسول الله صفرمود: «محققاً خدا را نود و نه اسم است کسی که این اسمها را بشمارد، (بداند و از بر کند) به بهشت میرود» (کسی که نامهای پروردگار را دانست و به آن اسمها ایمان داشت و فهمید که از نامهای پروردگار است).
الرَّحْمَنُ:به معنی بسیار بخشایشگر و بخشایش او را به خاطر آورد و دانست که پروردگار شدید العقاب است و از موارد عقوبت او پرهیز کرد و خود را به خوبیها و نکوکاریها آراسته ساخت و خود را از بدیها و آنچه مایۀ خشم و عقوبت خدا است دور داشت، راه رسیدن به بهشت را در پیش گرفته است و به بهشت رسیده است. برای این که مقصود از شمردن نامهای پروردگار، آراسته شدن به تعالیم الهی است که آدم مسلمان باید مهربان و نکوکار و خوشخو و نیکرفتار و با گذشت و بزرگوار و دادور و گشاده دست و پرهیزگار و خداشناس باشد، در بیان نامهای نود و نه گانه چنین بیان فرمود:
«او است خدای یکتا، الله که نیست معبودی به حق مگر او. الله به معنی خدای یکتای معبود به حق، الرحمن بسیار بخشنده، الرحیم بسیار مهربان، الرحمن مهربان در دنیا و آخرت، الرحیم مهربان در دنیا، الرحمن بسیار بخشاینده برای مؤمن و کافر در دنیا، الرحیم بسیار مهربان به مؤمن در دنیا و آخرت.
اَلـمَلِكُ:پادشاه که فرمانروایی بر همه چیز و همه کس و در همه جا و همه وقت برای اوست.
الْقُدُّوسُ:بسیار پاک، نه عیبی به درگاهش راه دارد نه نقصی، در درگاهش پذیرفته نشوند، مگر پاکان، از کارها نپذیرد مگر پاک را، پاکان را به درگاهش مقرب ساخت، و از پاکی روزیشان گردانید، و فهمانید که تنها از طریق پاکی میتوان نزد او منزلتی یافت.
السَّلاَمُ:بخشایندۀ سلامتی و آفرینندۀ درستی، به تندرستی منت گذاشت و به سلامتی از آفات عنایت ورزید. نام پاکش السلام است، سلامتی در فرجام و ایمنی از اندوه و دوری از ترس را بهرۀ مؤمنان قرار داد.
الْـمُؤمِنُ:اماندهنده که مؤمنان واقعی را از آتش دوزخ در امان داشت و مؤمنان را در زیر تسلط خود از دشمنان نگهداشت.
الْـمُهَيْمِن:به معنی مسلط که کائنات همه در زیر سلطۀ او هستند و کسی را یارای سرپیچی از فرمان او نیست».
«الْعَزِيزُ، الْجَبَّارُ، الْـمُتَكَبِّرُ، الْخَالِقُ، الْبَارِئُ، الْـمُصَوِّرُ، الْغَفَّارُ، الْقَهَّارُ».
الْعَزِيزُ:پرعزت، کسی را که خواست به عزت طاعتش سرفراز گردانید، و کسی را که نخواست به ذلت معاصی دچارش گردانید، در درگاه پرعظمتش هرچه هست عزت است، به عزت کسی رسید، که در برابر عظمتش خود را تسلیم داشت، و از عزت نفس راضی نشد کسی که به نافرمانی خدای متعال خود را خوار سازد. عزت را به فرستادگان و مؤمنان ارزانی داشت و دشمنان را به هر نام و نشانی که باشند به ذلت رانده شدن از درگاه خود خوار داشت.
سر پادشاهان گردن فراز
به درگاه او بر زمین نیاز
عزیزی که هرکه از درش سر بتافت
به هر در که او رفت عزت نیافت
الْجَبَّارُ:پرجبروت. کائنات را بر فرمانبری مجبور ساخت، زمانه را به چرخیدن بر وفق ارادهاش مجبور ساخت، گردنفرازان را به جبروت خود رام کرد و به فرمان آورد، زمین و آسمان را به اطاعت وادار کرد.
الـمُتَكَبِّرُ:پرکبریاء؛ بزرگی به او سزاوار است و بس. به وی میسزد کبریا وبزرگی، کبریاء و عظمت را به خود اختصاص داد و متکبران را بر خاک مذلت نشانید.
الْخَالِقُ:آفریننده؛ آنچه هست خلق و آفریدۀ او است.
الْبَارِئُ:آفریننده؛ خالق اوست که جسمها را آفرید، بارئ او است که روح را در آنها دمید.
قَالَ عَلِيٌّ س: «وَالَّذِي خَلَقَ الْجَنَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمةَ» «قسم به خدایی که آفرید و شکافت دانه گندم را و آفرید روح و جان آدمی را».
الْـمُصَوِّرُ: صورتساز، هیئتپرداز.
ز یک قطره آب آفرید صورتی چون پری
که کرده است بر آب صورتگری
توانا خدایی که میلیاردها حیوان را به صور گوناگون آفرید و هریک را به صورتی جداگانه قرار داد و بزرگی و عظمت و پروردگاری را سزا است که در صورت آدمی آن همه تنوع قرار داد. صورتی همانند خورشید که فروغی از تجلی جمال الهی را میرساند و صورتی که از خبائث طینت دست ابلیس را از پشت میبندد. در یک وجب مربع از روی آدمی، دو روی متساوی قرا نداد و هر صورتی را امتیازی بخشید.
الْغَفَّارُ:آمرزگار: وسعت آمرزش او از اندازه بیرون است، دریای آمرزشش گنهکاران فرومایه را رهایی بخشد.
الْقَهَّارُ:چیره و غالب که هرچه هست مقهور ارادۀ مقدسۀ او است، در قهر، چیرگی غیر قابل علاج، در برابر قهر پروردگار کسی را یارای مخالفت نیست.
الْقَهَّارُ:بسیار چیره.
«الْوَهَّابُ، الرَّزَّاقُ، الْفَتَّاحُ، الْعَلِيمُ، الْقَابِضُ، الْبَاسِطُ، الْخَافِضُ، الرَّافِعُ»
الْوَهَّابُ:بسیار بخشاینده، پرعطا - به هرچه بنگری موهبتها و دهشهای خدا در آن بیشمار است، آدمی را عقل و هوش و زبان و چشم و گوش و نیرو و توان، عطا فرمود و زمین و آسمان را به نفع او بچرخانید.
الرَّزَّاقُ:بسیار روزیدهنده، انواع روزیرساننده، روزیرسانی را مداومت فرماینده.
الْفَتَّاحُ:بسیار گشایشگر، گرهها را میگشاید، پیروزیها را میرساند، سختیها را مرتفع گرداند.
الْعَلِيمُ:بسیار دانا، نهان و آشکار نزد او یکسان است، آگاهی از گذشته و حال و آینده برای او یکسان است، که او خالق نهانی و آشکار و آفریننده گذشته و حال و آینده است.
الْقَابِضُ:تنگ فرمایندۀ روزی، در حقیقت:
خدا گر ببندد ز حکمت دری
به رحمت گشاید در دیگری
اگر نوعی روزی را تنگ فرماید، نوعی دیگر را فراخ فرماید: اگر روزی از حیث مال اندک سازد - در علم و جاه و فرزند و شکوه و جلال بیفزاید، نعمتهایی متناوب هستند کسی که همه را باهم داشته باشد خیلی نادر است. و هرکسی بعضی را دارد و بعضی را ندارد و بیشتر خلق چنیناند و بعضی هیچکدام را ندارند و این کمتر از کمتر است و قبض به معنی حالت افسردگی که در وجود بشر حالت قبض و بسط قرار دارد.
الْبَاسِطُ:فراخفرمایندۀ روزی که دین صحیح و علم سودمند و جاه و مقام منیع فرزند خلف و آثار جاویدان در راههای خیر و اعمال صالحات و مال فراوان و انواع خوشی و تمتع از اینها همه را در یک کس جمع میکند و این نادرتر از نادر است و بعضی را به کسی و بعضی را به کس دیگر و این در بارۀ بیشتر خلق میباشد و از همۀ آنها محروم گردانیدن و این کمتر از کمتر است و بسط به معنی حال خوشوقتی و نشاطبخشیدن که قبض و بسط و افسردگی و نشاط دو حالت متناوبند.
الْبَاسِطُ:بسیار گشادهدست، برای کسی که بخواهد.
الْخَافِضُ:فرودآورنده که سرکشان را از غرور پیاده گرداند تا بدانند، که مرکب غرور دوامی ندارد و دنیا جایی است که خدای توانا حالت خفض و رفع را در عقب یکدیگر قرار داده است چه بسیار شاهان که از شاهی افتادند.
الرَّافِعُ:بالابرندۀ فروماندگان که ستمدیدگان و محنتکشان را از نومیدی بازدارد، چه بسیار افراد گمنام که به اوج ترقی رسیدند خفض و رفع در دست خدا است و هر روز میتوان در جهان اثر این دو حالت را به چشم دید.
«الْـمُعِزُّ، الْـمُذِلُّ، السَّمِيعُ، الْبَصِيرُ، الْحَكَمُ، الْعَدْلُ، اللَّطِيفُ، الْخَبِيرُ، الْحَلِيمُ، الْعَظِيمُ، الْغَفُورُ، الشَّكُورُ، الْعَلِىُّ، الْكَبِيرُ»
الـمُعِزُّ:سرافرازگرداننده، پرهیزگاران را سرافراز گرداند، افتادگان را به سربلندی رساند.
الْـمُذِلُّ:خوارگرداننده، تبهکاران را همراه با ذلت معصیت قرار داد، گنهکاران را به خواری کشاند و ستمکاران را به گرفتاری دچار سازد، عزت و ذلت و سرافرازی و خواری دو حالتند، که در دست خدای متعال میباشند، گاه عزت دهد گاه خوار دارد تا نه از عزت به غفلت افتد و نه از خواری مأیوس شوند و دلها همیشه متوجه درگاهش باشد.
السَّمِيعُ:شنوا.
الْبَصِيرُ:بینا، آنچه پیش آمده و پیش آید در معرض دید و شنود او است و هیچ چیز از او پوشیده نماند، نظرش به حق است.
الْحَكَمُ:داور.
الْعَدْلُ:دادگر، داوری میان کائنات در دست او است و دادگری در همۀ احکام او ظاهر است.
اللَّطِيفُ:باریکبین که نهان را همانند آشکار میبیند.
اللَّطِيفُ:بسیار لطففرماینده که با دانستن و توانستن بر احوال بندگان پرده نمیدرد و لطف خود را ابراز میدارد.
الْخَبِيرُ:بسیار آگاه، آنچه هزار سال دیگر به وقوع پیوندد از دایرۀ علم او بیرون نیست از حال همه کائنات باخبر است.
الْحَلِيمُ:بسیار بردبار، چه بسیار که از گناه بندگان حلم آورد و عقوبتشان را به تأخیر اندازد تا مجال توبه داشته باشند.
لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند
الْعَظِيمُ:بسیار بزرگوار، آسمان و زمین در برابر عظمتش هیچند و در برابر بزرگیش همه بزرگان سر بندگی بر زمین نهادهاند، سر پادشاهان گردنفراز به درگاه او بر زمین نیاز است.
الْغَفُورُ:بسیار آمرزنده، گناهان بندگان را به دریای آمرزشش محو گرداند و لغزشهای مردم را از آمرزگاریش مورد عفو قرار دهد.
الشَّكُورُ:بسیار سپاسگزار، به اندکی از بندگان راضی شود، نبینی که چشم و گوش و زبان و هوش و توانایی و نیرو و نعمتها عطا فرمود، زمین و زمان و چرخ و فلک به نفع بشر چرخانید و از آدمی راضی شد که به توحید او معترف شود و از شرک دور گردد.
الْعَلِىُّ:بسیار بلندمرتبه، فکر بشر از فهم بلندی او ناتوان است.
الْكَبِيرُ:بسیار بزرگ، آنچه بوده و هست و باشد همه در برابر او خردند و کوچک.
«الْحَفِيظُ، الْـمُقِيتُ، الْحَسِيبُ، الْجَلِيلُ، الْكَرِيمُ، الرَّقِيبُ، الْـمُجِيبُ، الْوَاسِعُ، الْحَكِيمُ، الْوَدُودُ، الْـمَجِيدُ، الْبَاعِثُ، الشَّهِيدُ، الْحَقُّ».
الْحَفِيظُ:بسیار نگهدارنده، آسمان را به نگهداری برافراشت و کاینات را از نگهداریش بهرهور ساخت.
الْـمُقِيتُ:توانا که به هر موجودی به حسب توانایی آن تاب و توان بخشید و به معنی گواه و نگهبان.
الْحَسِيبُ:بسیار حسابگر، همه چیز را از روی حساب قرار داد، ماه و خورشید را از روی حساب در گردش نهاد. ﴿ٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ بِحُسۡبَانٖ ٥﴾[الرحمن: ۵]. «خورشید و ماه با حساب منظمى مىگردند». حساب همه خلایق در دست او است.
الْجَلِيلُ:بسیار شکوهمند.
الْكَرِيمُ:بسیار گشاده دست، کرم او است که مردم نادان را به غرور افکند، اگر دست کرم بگشاید هیچ محرومی نماند، کرمش را بنگر که از روز آفرینش تا روز قیامت کاینات همه از کرم او متمتعاند.
الرَّقِيبُ:بسیار مراقب و زیرنظرگیرنده، آنچه هست در زیر نظر او است.
الـمُجِيبُ:اجابتفرماینده، به اجابترسانندۀ دعای دعاکنندگان، پذیرندۀ خواهش بندگان.
الْوَاسِعُ:بسیار پهناور، دریای فضل و کرم او راکرانی نیست و پهناوری لطف و رحمت او را کناری نیست، رحمتش همه را در بر گرفته است.
الْحَكِيمُ:بسیار پرحکمت، حکمت در همۀ کارهای او پیدا است، در آنچه پیش میآورد حکمتها نهفته است، هر نیشی را به نوشی همراه ساخت و هر سختی را با حکمتی همراه ساخت.
الْوَدُودُ:بسیار دوستدارندۀ بندگان، نه معصیت بندگان مانع دوستی او میگردد و نه مخالفتشان، روزی به همه رساند خواه دوست و خواه دشمن و جهان گسترده را برای همه قرار داد، خواه آشنا و خواه بیگانه.
الْـمَجِيدُ:ستوده شده، کاینات همه در ستایش او همزبانند، همه به عظمت و بزرگی او را میستایند، تنها کسی که مورد ثنای همه است او است.
الْـمَجِيدُ:به عظمت و بزرگی یاد شده.
الْبَاعِثُ:برانگیزنده، پیامبران †را مبعوث گردانید تا راهنماهای مخلصی باشند، زندهگان را از خواب غفلت بیدار سازند تا جهان مجازی را به درستی بشناسند و مردهگان را در روز رستاخیز، برانگیزاننده او ست تا به زندگی جاوید رسند.
الشَّهِيدُ:بسیار آگاه، حاضر در همه جا، گواه بر همه.
الْحَقُّ:پایدار که غیر او هرچه هست پایداری ندارد، حوادث به همراه مرگ در پی همۀ کاینات قرار دارد که پایداری فقط برای او باشد و بس.
«الْوَكِيلُ، الْقَوِيُّ، الْـمَتِينُ، الْوَلِيُّ، الْحَمِيدُ، الْـمُحْصِى، الْـمُبْدِيُ، الْـمُعِيدُ، الْـمُحْيِى».
الْوَكِيلُ:واگذارشده که واگذاری کار همۀ کاینات به او است، بقای کاینات واگذار به او است، حیات کائنات وابسته به او است و نمو و پیشرفت همه موجودات وابسته به او.
الْقَوِيُّ:بسیار توانا، در برابر او تعالی همه ضعیف و ناتوانند، نه خلقت خود را در اختیار دارند و نه دفع مرگ از خود میتوانند، توانا خدایی که به تازیانهی مرگ هر پادشاهی را با گدا همانند ساخت.
الـمَتِينُ:بسیار محکمکار، جسم آدمی را بنگر که چگونه در آفرینش آن، محکمکاری به کار رفته است. به طوری که از آهن سختتر و از کوه پابرجاتر است، کاینات را بنگر، که با چه محکمکاری پایهگذاری شده است.
الْوَلِيُّ:دوست، مردان به دوستی او مینازند که دوستی او را سزد که لایزال است، نه اسرار بندگان را به باد دهد و نه در سختیها تنهایشان گذارد، اعتماد عاقلان بر دوستی او است که برای نجات دوستان خود هنگامهها را به پا کرد، به خاطر نجات نوح ÷و همراهانش، دنیا را به آب و طوفان کشید، ابراهیم، موسی، عیسی †و سرور همه محمد مصطفی صکه همه افرادی تنها در برابر دنیا بودند، بر همۀ دنیا پیروز ساخت.
الْحَمِيدُ:ستوده شده که تمام کاینات بر ثنای او متفقند.
الـمُحْصِى:شمارنده، اعمال بندگان را میشمارد و جزای آنها را میپردازد، حساب تمام کاینات در علم او است که همه آفریدهی او است، بیچاره بشر که از بیشماری کاینات سرگردان است، حساب کار خود نمیداند.
الـمُبْدِيُ: آغازکننده که ابتدا و آغاز همه چیز و همه کار از او است، آغاز کاینات را بر خیر نهاد.
الـمُعِيدُ:دوباره برگرداننده، قدرتش را بنگر که هرچه را از خاک آفرید بهسوی خاک برگرداند و آنچه را برای سعادت و شقاوت آفرید بهسوی آن دو برگرداند، پایان هرچیز را با سرآغاز آن قرار داد، آنانی را که آغاز زبانگشاییشان بر نام خود قرار داد، پایان لب بستنشان بر یاد خود مهر نمود.
الـمُحْيِى:زندهکنندۀ از خاکی مرده چه گیاهانی زنده و سرسبز به وجود آورد، از خفتگانی بیخبر چه بیدارانی هوشیار برآورد، از مردهگانی در گورها زندهگانی دانا به گذشتهی خود به وجود آورد.
«الـمُمِيتُ، الْحَىُّ، اَلْقَيُّومُ، الْوَاجِدُ، الْـمَـاجِدُ، الْوَاحِدُ، الأَحَدُ».
الْـمُمِيتُ:میراننده، مرگدهنده، هر زندهای را ناگزیر از آشامیدن شربت مرگ ساخت، مرگ را علامت قدرت خود قرار داد. تا آنانی که مدعی توانایی باشند مرگ را اگر بتوانند از خود دفع کنند و چون نتوانند، سر تسلیم در برابر قدرت خدا بر خاک نهند، دشمنان خود را مرگ ابدی بخشید که از هر مرگی به مرگی بدتر رسند.
الْحَىُّ:همیشه زنده، نه مرگ را به درگاه او راهی است نه فنا را به بارگاه او مجالی، او تعالی همیشه زنده است دوستان خود را زندگی ابدی بخشید که مرگ برای آنها فقط انتقال از خانۀ فانی به سرای جاودانی باشد.
الَقَيُّومُ:ایستادگی فرماینده، به ذات خود ایستاده، در حالی که ایستادگی و بقا همه موجودات بسته به قیومیت او است، «يَا حَيُّ يَا قَيُّوْمُّ بِرَحْمَتِكَ اَسْتَغِيْثُ= ای پروردگار حی وقیوم، فریاد ما بشنو ورحمت بیکرانت را شامل حال ما بفرما». این دو صفت حی و قیوم از خاصترین صفتهای خدا است، زیرا غیر خدای تعالی هیچ موجودی نیست که همیشه زنده بوده و باشد، نه موجودی که ایستادگیش به ذات خود باشد غیر خدا یتعالی.
الْوَاجِدُ:یابنده، توانگری که یابندۀ همۀ خواستهای خود است، توانایی که یابندۀ همۀ مرادهای خود است، هرچه خواست یافت، هیچ خواستهای از یافت او بیرون نشد، کسانی میتوانند به مراد خود برسند که با عنایت خدای متعال به خواستههایشان نایل شوند.
الـمَـاجِدُ:بزرگوار، با عظمت، مجد: عبارت از عظمتی است که همیشه بوده و باشد.
الْوَاحِدُ:یگانه، عجیب این است که خلقت کاینات را بر وحدت قرار داد، تا یگانگی او در همه حال مشاهده شود، عدد را بنگر که همهاش یک است خواه سالم و خواه شکسته، زیرا هرگاه بگوییم ده یعنی ده یکتا و هرگاه کسر بیاورد بازهم یک برمیگردد، چهار یک شش یک و در انتقال هرچیز از حالتی به حالت دیگر بازهم همین وحدت دیده میشود گندم آرد میشود، این یک حالت است آرد بریان میشود یا پخته میشود یا آمیخته میشود فقط یک حالت را متحمل میشود.
الْوَاحِدُ:یگانه که هیچ نظری ندارد.
الأَحَدُ:یکتا که هیچ شریکی ندارد.
«الصَّمَدُ، الْقَادِرُ، الـمُقْتَدِرُ، الـمُقَدِّمُ، الـمُؤَخِّرُ، الأَوَّلُ، الآخِرُ، الظَّاهِرُ، الْبَاطِنُ، الْوَالِى».
الصَّمَدُ:به معنی مقصود است که مقصود همه مردم در حاجت خواستن و مدد خواستن از او است.
الصَّمَدُ:خدای یکتا که حاجت همه به او و مقصود همه در حل مشکلات و رفع نیازها به او است، آن پروردگار بینیاز.
الْقَادِرُ:توانا.
الـمُقْتَدِرُ:توانا.
الْقَدِيْرُ:بسیار توانا.
الْقَادِرُ:توانایی که هر توانایی در برابر او ناتوان است.
الـمُقْتَدِرُ:توانایی که توانایی توانایان از او است.
الْقَدِيْرُ: بسیار توانا که همه چیز را از قدرت بیندازد و با ابراز قدرت خود، عجز و ناتوانی همه را آشکار گرداند.
الْقَادِرُ: توانایی که این همه کاینات را آفرید و اداره فرمود.
الـمُقْتَدِرُ:توانایی که به هر موجودی توانایی شایسته به آن عطا فرمود.
الْقَدِيْرُ:بسیار توانا که همه را مقهور مرگ و مغلوب ارادۀ خود فرمود.
الـمُقَدَّمُ:به جلو اندازنده، که هرکسی پیشرفتی بیابد، پیشرفتش از او است.
الـمُؤَخِّرُ:به دنبال اندازنده، که هرچه به دنبال افتد، پیشرفتش از او است.
الـمُقَدِّمُ وَالـمُؤَخِّرُ: کاینات را در آفرینش پیش و پس یکدیگر قرار داد تا اول و آخر آنها بر اثر همین تقدیم و تأخیر آشکار گردد. آنانی که جلو افتاده و حق تقدم دارند شکر او را بگویند: که پیشرفتشان از او است و آنهایی که به عقب افتادهاند چارۀ عقب افتادگی خود را از او جویند: که علاج عقبافتادگی در مدد او است و عقبماندگی تازیانهای است که غفلتزدگان را بیدار سازد.
الأَوَّلُ:نخستین و پیش از همه بود خدای یکتا و نبود به غیر از او کس.
الآخِرُ:بعد از همه خدا باشد و هیچکس و هیچ چیز غیر او نباشد.
الظَّاهِرُ:آشکار که به هرچه بنگری قدرت خدای متعال در آفریدن آن آشکار است، در اینجا مقصود از آن، دانا به ظواهر امور است.
الْبَاطِنُ:کلمۀ باطن به معنی داخل هرچیز و در اینجا به معنی دانا به نهانی هرچیز است که خدای ﻷبه ظاهر هرچیز و به آشکار و نهان هرکس دانا است. از دل همه کس و از مقاصد همه آگاه است.
الظَّاهِرُ:آشکار، آثار قدرت او.
الْبَاطِنُ:پنهان، حقیقت ذات او.
الْوَالِى أ: ذات پرعظمتی که سررشتۀ امور خلق در دست او است. مخلوقات را آفرید و سررشتهداری امورآ نان را به دست گرفت. هر تصرفی در آنها بخواهد انجام میدهد و هر فرمانی بر آنان بخواهد، اجرا فرماید.
«الـمُتَعَالِى، الْبَرُّ، التَّوَّابُ، الـمُنْتَقِمُ، الْعَفُوُّ، الرَّءُوفُ، مَالِكُ الـمُلْكِ، ذُو الْجَلاَلِ وَالإِكْرَامِ، الـمُقْسِطُ، الْجَامِعُ، الْغَنِىُّ، الـمُغْنِى، الـمَـانِعُ، الضَّارُّ».
الْـمُتَعَالِى:برتر که آنچه هست به برتری او گواه است، بالاتر است که هرچه در مدح و ثنای او گفته شود: بازهم بالاتر از آن است.
الـمُتَعَالِى:برتر است، هیچ عیب و نقصی به او نتوان منسوب کرد.
الْبَرُّ:بسیار نکوکار، یک خوبی از بندگان به ده و صد و هفتصد و بیشمار ثواب دهد و بسیار نکوکار است، بدون سابقۀ عمل احسان فرمود: و نعمتها داد و مهر و رحمت ورزید، کودک به دنیا نیامده چند ماه پیش از ولادت کودک، شیر در پستان مادر قرار داد.
التَّوَّابُ:بسیار توبهپذیرنده، گنهکاران را به توبه دعوت و موقع روآوردن گنهکاران به قبول توبهشان، نوید فرمود: در عقوبت عاصیان تعجیل نفرمود و آنان را مهلت داد: تا به خود آیند و توبه کنند.
الـمُنْتَقِمُ:انتقامگیرنده، عاصیان را که بر معصیت خود پافشاری کردند و توبه ننمودند به انتقام کشید و عقوبت فرمود.
الْعَفُوُّ:بسیار گذشتکننده.
الرَّءُوفُ:پر رأفت.
مَالِكُ الـمُلْكِ:دارندۀ هستیها، کرمش را بنگر آنچه مالک او است از آدمی خواست تا آنچه از ملک خدا در دست دارد به عنوان قرضدادن به خدا در راههای خیر انفاق کند.
ذُو الْجَلاَلِ وَالإِكْرَامِ: صاحب شکوه و بزرگواری.
الـمُقْسِطُ:به حق رساننده، حق مظلوم را از ظالم ستاند.
الْجَامِعُ:جامع همۀ فضایل و محامد و نعمتها است. جمعآورندۀ مردم در روز قیامت. جمعکننده میان اشیاء مختلف، چنان که آدمی را از جمع جسم و جان و جسم او را از اعضاء مختلف به وجود آورد، چنانکه از استخوان و گوشت و عصب و پوست و از چشم و گوش و زبان و بینی و پوست و عقل و هوش، از جمع اینها وجود نازنین آدمی را به وجود آورد.
الْغَنِىُّ: بینیاز از همه و همۀ کاینات نیازمند به او است.
الـمُغْنِى:توانگر سازنده و غنی و هستیدهنده. هر بندهای را که خواهد توانگر گرداند و تردیدی نیست که آنچه آدمی دارد از دهش و عطای او است.
الـمَـانِعُ:حامی، نجاتدهنده، یاریکننده و بازدارنده. مناعت به معنی محکمی و برازندگی، چنانکه مقام منیع یعنی پایگاه بلند و محکم، و منع به معنی جلوگرفتن که عطا و منع همه از او است و آن کو که توانگرت نمیگرداند، او مصلحت تو از تو بهتر داند.
الضَّارُّ:زیانرساننده، قدرت خدای متعال را ببین که در زیانرسانی هم صلاح بندگان را منظور داشت. آدمی در معاملهای زیان میکند. این زیان به تقدیر و نوشتۀ خداوندی است، اما همین زیان، آدمی را بیدار و هوشیار میسازد و با تجربه میگرداند تا از زیانکاری بپرهیزد و اسباب زیان را از خود دور کند.
«النَّافِعُ، النُّورُ، الْـهَادِى، الْبَدِيعُ، الْبَاقِى، الْوَارِثُ، الرَّشِيدُ، الصَّبُورُ».
النَّافِعُ:نفعرساننده، مؤمن نفع و ضرر را از خدا میداند، بدین معنی: که در یافتن نفع، او را سپاس میگوید و از او میخواهد که آنچه به بنده میدهد نفع دنیا و آخرتش در آن جمع فرماید. و در ضرر دیدن، رو به درگاه خدا میآورد تا ضرر را از او بردارد و جبران فرماید.
النُّورُ:صفت ذات پروردگار است که به ضد آن متصف نشود. روشنایی همه از فضل او است. آسمانها و زمین را به نور خورشید و ماه و ستارگان روشن ساخت. قرآن که نور دلها و روشناییبخش جانها است خدای تعالی نازل فرمود. بیرونآوردن مؤمنان از تاریکی معاصی و رسانیدن به نور ایمان از فضل او است.
الْـهَادِي:راهنما و رساننده به راه راست، مخلوقات را بهسوی آنچه مایۀ بقا و حیاتشان است راهنمایی فرمود. بندگانی که مورد عنایت او هستند و از توحید و ایمان صحیح به عمل صالح پرداخته اند، به مطلب میرساند.
الْبَدِيعُ:نوساز آسمانها و زمین و کاینات، پدیدآورندۀ همۀ چیزها بدون این که نمونهای از آنها پیش از آن بوده باشد.
الْبَاقِى:همیشه باقی و برقرار، فناناپذیر و پایدار، باقی به ذات خود است فنا و نیستی به درگاه او راه ندارد. ازلاً و ابداً بوده و هست.
الْوَارِثُ: میراث بر آسمانها و زمین و همه کاینات که آنچه غیر او است به فنا و مرگ میگراید و آنچه مُرد، میراث خود را میگذارد و میرود و این خدای یکتا است که بعد از همه میماند و میراث همه به او برمیگردد. مالک الملک است، آنچه به عاریت نزد کاینات بود با فنای آنها به آفریدگارشان برمیگردد و وارث همه او است.
الرَّشِيدُ: خدای یکتا که همه اقوال و افعال ا و پرحکمت است. تدبیرکنندۀ کارها به بهترین وجه و رساننده به رشد و راه راست است.
الصَّبُورُ: پرصبر و بسیار بردبار. در عقوبت عاصیان نشتابد، آنان را مهلت دهد تا به خود آیند و در عواقب معاصی بیندیشند و توبه کنند و رو به درگاه حق تعالی آورند و صبر و شکیبایی از بهترین عطاهای خدا است. در حدیث صحیح آمده است: «مَا أُعْطِىَ أَحَدٌ عَطَاءً خَيْرًا وَلاَ أَوْسَعَ مِنَ الصَّبْرِ» [۱]«به کسی عطا و دهشی داده نشد که بهتر و گشادهتر باشد از صبر».
[۱] رواه ترمذی و البیهقی فی «الدعوات الکبیر» هذا حدیث غریب.