شيخان؛ ابوبكر و عمرب
۱. جعفر بن محمد از پدرش نقل کرده است: مردی از قریش نزد امیرالمؤمنین (علیس) آمد و گفت: شنیدم که در خطبهی پیشین گفتید: خداوندا با آنچه که خلفای راشدین را اصلاح کردی ما را نیز اصلاح کن، آنان (خلفای راشدین) چه کسانی هستند؟ گفت: دوستان صمیمی من و عموهای تو: حضرت ابوبکر و حضرت عمر، این دو نفر پیشوایان هدایت و بزرگان اسلام و از بزرگمردان قریش بودند، هرکس که بعد از پیامبر راه آنان را پیش بگیرد و از آنان حمایت و پیروی بکند به راه راست هدایت شده است. [٩]
۲. حسن مجتبی پسر علی مرتضی از ابوبکر صدیق و عمر فاروقش با احترام و متانت یاد میکرد و آنان را گرامی میداشت و حتی در شرطهایی که با امیر معاویه برای صلح گذاشته بود یکی این بود که معاویه باید بر اساس کتاب خدا (قرآن)، سنت پیامبر ج و همچنین بر اساس روش و شیوهی خلفای راشدین عمل کند. در نسخهی دیگری به جای «خلفای راشدین» کلمهی «خلفای صالحین» به کار رفته است. [۱۰]
۳. از زینالعابدین/ روایت شده است که گروهی از مردم عراق نزد او آمدند و در مورد حضرت ابوبکر و عمر و عثمانش صحبت کردند وقتی که سخنانشان تمام شد به آنها گفت: به من خبر دهید که آیا شما از نخستین مهاجرانی هستید که از سرزمین و دیارشان بیرون رانده و از زندگی و دارایی خود محروم شدند و به دنبال فضل و خشنودی خدا بودند و آناناند که صادق و بزرگوارند؟ گفتند نه، پرسید آیا شما همان کسی هستید که در سرای ایمان (مدینهی منوره) پیش از مهاجران مسکن گزیدید و کسانی که مهاجرت میکردند با آنها مهربان و خوشبرخورد بودید و هیچ کینه و دشمنی با آنها نداشتید و در آن چه به آنها میدادید. هیچ دریغ نمیداشتید و آنها را بر خویشتن ترجیح میدادید هر چند خود نیازمند بودید؟ گفتند نه از آنها نیستیم. گفت پس شما جزء این گروه (مهاجرین و انصار) نیستید و من گواهی میدهم که شما از کسانی نیز نیستید که خداوند در مورد آنها در کتابش فرموده است: «آنان که پس از مهاجرین و انصار آمدند دایم در دعا به درگاه خدا عرض میکنند: پروردگارا ما را و برادران دینی ما که در ایمان از ما پیشی گرفتند ببخش و در دل ما هیچ گونه کینه و حسدی نسبت به مؤمنین قرار مده» [سورهی حشر، آیه: ۱۰] پس به من بگویید که شما از کدام گروه هستید؟ [۱۱]
۴. روایت شده است که مردی از جعفر صادق پرسید: ای فرزند رسول خدا! نظرت دربارهی حضرت ابوبکر و حضرت عمر چیست؟ صاد/ در پاسخ فرمود که: آنها دو امام عادل و دادگر بوده به حق و عدالت پایبند بودند و بر آن فوت کردند پس رحمت خداوند بر آنان باد. [۱۲]
۵. سید مرتضی در کتابش «الشافی» از جعفربن محمد صادق روایت کرده است که او (جعفربن محمد) حضرت ابوبکر و حضرت عمر را صمیمانه دوست میداشت و به ولایت آنان اعتقاد داشت و چون به زیارت قبر میرفت وقتی به که بر پیامبرسلام میکرد به آنها نیز درود و سلام میفرستاد. [۱۳]
۶. از جمله سندهایی که روایتهای ذکر شده را تأیید میکند یکی این است که کلینی در «الروضه» از ابوبصیر روایت کرده است که: در حضور ابو عبدالله÷ نشسته بودیم که امخالد نیز داخل شد و از او اجازه خواست، ابوعبدالله گفت: آیا دوست دارید که به سخنانش گوش بدهیم؟ ما در پاسخ گفتیم بله، پس به او اجازه داد و مرا بر گلیم خود نشاند، سپس ام خالد آمد و صحبت کرد، دیدیم زن سخنوری است، من نیز دربارهی ابوبکر و عمر از او پرسیدم، گفت: هرگاه پروردگارم را دیدار کنم به او میگویم تو مرا به دوستی و رهبری آنها سفارش کردی، من نیز پذیرفتم. [۱۴]
[٩] تلخیص الشافی: (۲/۴۲۸)، به نقل از شیعه و اهل بیت (ص: ۵۳). [۱۰] منتهی الآمال: (۲/۲۱۲)، به نقل از شیعه و اهل بیت (ص: ۵۶). [۱۱] کشف الغمه: (۲/۲٩۱). [۱۲] إحقاق الحق از شوشتری: (۱/۱۶) به نقل از شیعه و اهل بیت (ص: ۵۸). [۱۳] کتاب الشافی: (ص: ۲۳۸)، به نقل از شیعه و اهل بیت (ص: ۵٩). [۱۴] روضة الکافی از کلینی، (ص: ۸۸).