احادیث مهدی:
اما در مورد مهدی باید بدانید که در برابر آن احادیث صحیح بسیاری وجود دارد که اسناد قسمت عمده آنها صحیح است. هم اکنون مثالهایی از آن را مطرح و به دنبال آن به دفع شبهات کسانیکه بر آن ایراد نمودهاند میپردازم:
حدیث اول: حدیث ابن مسعودسکه مرفوع است میفرماید: «لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لطول الله ذلک الیوم، حتى یبعث فیه رجلاً منی أو من أهل بیتی، یواطیء اسمه اسمی، واسم أبیه اسم أبی، یملأ الأرض قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً وجوراً» [۱]. {اگر از عمر دنیا جز روزی نماند خداوند آن را آن اندازه طولانی میگرداند که در آن مردی از نسل من یا از نسل اهل بیت من در آن قیام کند اسمش موافق اسم من و اسم پدرش موافق اسم پدرم میباشد. زمین را پر از عدل و داد میکند همانگونه که پر از ظلم و ستم بود}.
حدیث دوم: از علی پسر ابوطالبسبصورت مرفوع روایت شده است و برای آن دو طریق روایت موجود است، اولی را ابوداود و احمد استخراج کردهاند و سندش صحیح است و دیگری را ابن ماجه و احمد روایت کردهاند و اسنادش در مرتبه حسن قرار دارد.
حدیث سوم: از ابو سعید خدری به دو طریق روایت شده که اولی را ترمذی و ابن ماجه و حاکم و احمد استخراج کردهاند و ترمذی آن را حسن میداند و حاکم آن را به شرط مسلم صحیح میداند و ذهبی نیز با او موافق است و واقعیت نیز همانگونه است که فرمودهاند، طریق دیگری را ابوداود و حاکم که آن را صحیح میدانند، استخراج کردهاند و سند آن حسن است.
حدیث چهارم: از ام سلمهلروایت است که الفاظ آن و تخریجش را هنگام سخن از حدیث هشتاد از مقاله دهم از «احادیث الضعیفة» بیان داشتهام. و بقیه طریقها را علماء در کتابهای مخصوص بیان داشتهاند. کسی که خواهان اطلاع بیشتری است باید به آنها مراجعه نماید.
صدیق خان در الاذاعه [۲]میگوید: احادیث در مورد مهدی به طرق مختلف قطعاً بسیار زیاد است که آن را به حد تواتر رسانده است در سننها و مسندها و معجمها موجود است و ابن خلدون سخن را در آن بسیار طولانی کرده است. چنانکه در کتاب موسوم به «العبر و دیوان مبتدأ و الخبر» به آن پرداخته است، در آنجا میگوید: در این باب به احادیثی استناد میکنند که ائمه استخراج کردهاند و منکرین در آن سخن گفتهاند که با بعضی اخبار متعارض است و منکرین در آن ایرادهایی وارد کردهاند، هنگامی که با ایرادی روبه رو شدیم که در آن بعضی از رجال اسناد به علت غفلت یا سوء حفظ یا ضعف و بد عقیدهای طرد و به وسیله آن حدیث صحیح مورد طعن قرار گرفته و آن را تضعیف میکنند باید دانست آنچه شایسته به تبعیت است و نظر واقعی محدثین است، اینست که آنچه در مورد راویان و رجال احادیث قابل اعتبار است دو چیز است که سومی ندارد: ۱- ضبط. ۲- صدق. و آنچه را که اهل اصول معتبر میدانند از عدل و غیر قابل اعتنا بودن نیست و به غیر از آن دو مورد، حدیث به چیز دیگر تضعیف نمیشود. پس صدیق خان میگوید: احادیث مهدی بعضی صحیح و بعضی از آنها ضعیف میباشند و در طول زمان جریان آن بین عموم اهل اسلام مشهور شده است. و آن اینکه حتماً در آخر زمان مردی از اهل بیت نبی ظهور میکند که مؤید دین خواهد بود . عدل را حاکم و مسلمانان وی را اطاعت خواهند کرد و بر تمام ممالک اسلامی تسلط خواهد یافت واسم آن مهدی است. و همزمان با او خروج دجال و شرطهای برپایی قیامت همانگونه که در صحیح آمده روی خواهد داد و عیسی بعد از آن نازل میشود ودجال را به قتل میرساند و در نماز به مهدی اقتدا مینماید احادیث دجال و عیسی نیز همچنین در حد تواتر میباشد و انکار آن جایز نیست، قاضی علامه شوکانی/نیز آن را بیان داشته است چنانکه در توضیح احادیث متواتر در مورد مهدی و دجال و مسیح آورده و میگوید: احادیث وارده در مورد مهدی که امکان اطلاع از آن باشد به پنجاه حدیث میرسد که در آن احادیث صحیح، حسن و ضعیف قابل جبران موجود است و بدون شک در حد تواتر میباشد و هیچ شبههای در آن نیست و بر اساس تمام اصطلاحات وارده در اصول وصف تواتر بر چیزهایی که خیلی در مرتبه پایینتر از آن وجود دارد صادق میباشد. و آثار رسیده از اصحاب در مورد مهدی نیز بسیار صریح و زیادند و در مرتبه مرفوع بودن قرار دارند چون مجالی برای اجتهاد در آنها نیست. پایان.
سید علامه محمد بن اسماعیل امیر یمانی احادیث قطعی در مورد خروج مهدی و اینکه از آل محمد جاست، و در آخر زمان خروج خواهد کرد را جمعآوری نموده و آنگاه میگوید: زمان خروج او معین نشده تنها معلوم شده که قیام ایشان قبل از خروج دجال خواهد بود. انتهی.
[۱] رواه أبو داود (۲/۲۰٧)، والترمذی، وأحمد، والطبرانی فی الکبیر والصغیر، وأبو نعیم فی «الحلیة»، والخطیب فی «تاریخ بغداد» من طرق عن زر بن حبیش عن ابن مسعود . وقال الترمذی: «حسن صحیح» والذهبی: «صحیح» وهو کما قالا و له طریق آخر عند ابن ماجه (۲/۵۱٧) عن علقمة عن ابن مسعود به نحوه، وسنده حسن. [۲] مثل «العرف الوردی فی أخبار المهدی» للسیوطی، و «الإذاعة لما کان وما یکون بین یدی الساعة» لصدیق خان، ونحوها.