رهنمودهایی در رابطه با چهره آرائی و آرایش زنان
اما بعد:
من از اینکه فرصتی برای این دیدار پیش آمد بسیار خوشحالم چون این دیدار، نتایج پر منفعتی برای من و شنوندگان و همچنین کسانیکه ان شاء الله بعدا این سخنان را بصورت نوشته میخوانند در برخواهد داشت. از خداوند خواهانم که اعمالمان را خالصانه برای وجه و رضای خود قرار دهد.
اما قبل از اینکه به اصل موضوع وارد شوم میخواهم کلماتی را عنوان کنم که ان شاء الله به عنوان این درس ارتباط داشته و در این مقام مناسبت زیادی دارد.
برادران گرامی! ما همه میدانیم که از بزرگترین نعمتهای خداوند این است که ما را به این دین هدایت نموده است. اسلام هر صاحب حقی را از حق خود برخوددار ساخته و هر صاحب مقامی را در مقام خود جایگزین نموده است.
در مقام عبودیت و بندگی عبادت را فقط مخصوص خداوند قرار داد و او را از هرگونه شریک پاک و بینیاز معرفی کرد. خداوند میفرماید:
﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ﴾[البینة: ۵] .
معنی: «و امر نشدند مگر برای آنکه خدا را با اخلاص کامل عبادت کنند، و فقط از دین او تبعیت کنند».
چون تنها خالق هستی او است پس عبادت نیز باید فقط برای او بوده و عمل نیز فقط برای او و قصد فقط بسوی او باشد.
خداوند در مقام معامله و رفتار میان خلق امر میکند که هر صاحب حقی از حق خود برخوردار گردد پس نفس انسان را حقی است که باید آن را از حقش برخوردار نمود. خویشاوندان نیز دارای حقی میباشند که باید این حق بجای آورده شود. دوستان و یاران نیز بر گردن شخص حقی دارند که نباید از آن محروم بمانند. فرد در زندگی خود با اشخاص بسیاری ارتباط دارد که که باید حقشان ادا شود. در باب عهد و پیمان میان شخص و دیگران نیز خداوند به وفای عهد فرمان داده و از غدر و خیانت برحذر میدارد. پس دین ما بحمد لله دینی است که به همه مکارم اخلاق دستور داده و به همینگونه نیز از همه زشتیها و رذائل نهی میکند.
پس هر کسی که تأمل نموده و به اسلام بیاندیشد در مییاید که این دین بهترین و استوارترین ادیان است. دینی که شایسته هر زمان و مکان بوده و برای مسلمانان فخر و عزت و کرامت به ارمغان میاورد. کسی که به این مسئله کوچکترین شکی داشته باشد بایستی به تاریخ اسلام بنگرد. یعنی زمانی که مسلمانان ظاهرا و باطنا مسلمان بودند و زر و زندگی دنیا ایشان را بنده خود نکرده و در مقابل خداوند مغرور و متکبر نشده بودند. پس اکنون بر ما است که بخاطر این دین گرانبها و این نعمت بزرگ خداوند را شاکر و سپاسگزار بوده و شکر این نعمت را با عمل نمودن به سنت رسول اکرمصچه در ظاهر و چه در باطن و سر و آشکار بجای آوریم. خداوند میفرماید:
﴿وَإِن تَتَوَلَّوۡاْ يَسۡتَبۡدِلۡ قَوۡمًا غَيۡرَكُمۡ ثُمَّ لَا يَكُونُوٓاْ أَمۡثَٰلَكُم﴾[محمد: ۳۸] .
معنی: «اگر روی گردانیدید قوم دیگر را بجای شما خواهد آورد و آنگاه آنان همانند شما نخواهد بود».
پس بر هر فرد عاقل است که بیاندیشد و با مقایسهای ساده بفهد که همانگونه که نعمت امنیت در صورت کفران آن به خوف و ترس مبدل میگردد بهمانگونه نیز نعمت رزق اگر شکر گذارده نشود به گرسنگی و تنگدستی مبدل خواهد گشت.
اسلام از عزیزترین وابستگیهائی است که هر فرد مسلمان به وجود آن افتخار میکند. پس اگر مردم قدر این نعمت بزرگ خداوندی را ندانسته و از آن با چنگ و دندان دفاع نکنند و یا اگر این نعمت بزرگ خداوند را ندیده و از آن چشم بپوشند این دین از میان آنان رخت بربسته و بسوی کسانی میرود که به آن ارج نهاده و قدر آن را بدانند.
پس ای برادر عزیز شما را به عدل در همه امور و موازنه بین آن توصیه میکنم. باید همه مسائل را در میزان گذاشت و حکم کفه برتر آن را گرفت. و در صورت تساوی حکم به مساوی بودن آن امور داد. مسئله عنوان شده قاعدة بزرگی است که هر عاقلی باید در مسیر خود بسوی خداوند و در مسیرش با بندگان خداوند بر آن گام نهاده و آن را عملی کند تا در اینصورت بتواند قسط و داد را قوام بخشد و خداوند نیز دادگران را دوست دارد:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ﴾[المائدة: ۴۲] .
بر شما است که حق همه اماناتی که به شما واگذار شده است را بجای آورید. هر فرد باید بهمانصورتی که از او خواسته شده است بدون هیچ کوتاهی و یا زیاده روی امانتهای خود را ادا کند. چون هرکس که امانتهای خود را ادا نموده و از عهده آنان برآید پیروز گردیده و رستگار شده است و هرکه در آن افراط ورزد و یا سهل انگاری کند زیانکار گشته و پشیمان خواهد شد.
بر رهروان راه حق و همه کسانی که میخواهند بندگان خدا را اصلاح نموده و آنان را بسوی خیر بخوانند واجب است که در اعمال خود خلوص نیت داشته و عمل خود را اصلاح کنند. چون هنگامی که نیت خالص گردیده و عمل با اجتهاد و کوشش و درنظر گرفتن مصالح و رفتار و سلوک اصلاح شود راه اصلاح و دعوت بسوی خیر نیز کوتاه شده و هدف نزدیکتر میگردد. و هنگامی که داعیان به این دو صفت یعنی اخلاص و اجتهاد و کوشش در اصلاح متصف گردیدند، درهای بسته باز شده، امور قوام یافته و راه اصلاح نیز هموار میگردد. و همچنین هنگامیکه یکی از این دو صفت از بین رفته و یا کم ارزش گردد بهمان اندازه نیز امر اصلاح کم ثمر و تهی بار خواهد بود.
و نیز حکمت اقتضا میکند که در هنگام دعوت بندگان خداوند شخص به تصرفات و اعمال دیگران به دیده رحمت نگریسته و نصیحت گو باشد. چون خطا و لغزش افراد بجز کسانی که خداوند آنان را حفظ نموده و معصوم نگه داشته است اجتناب ناپذیر بوده و هر فردی بحکم ضرورت خطا میکند. اما حکمت اینگونه نیست که شخص فقط خطا و لغزشهای دیگران را دیده و از نیکی و راستی آنان چشم بپوشند. بلکه باید با دید و موازنهای مساوی به هر دو مسئله بنگرد و در اصلاح لغزشها و اشتباهات بکوشد. چون مؤمنان همانند شالوده و بنیانی هستند که همه اجزاء آن در رابطه ننگاتنگ با یکدیگر قرار دارند و حضرت رسولصبا در نظر گرفتن این دو مسئله به این امر اشاره نموده و فرمودهاند:
«لَا يَفْرَكْ مُؤْمِنٌ مُؤْمِنَةً إِنْ كَرِهَ مِنْهَا خُلُقًا رَضِيَ مِنْهَا آخَرَ».
معنی: «هیچ مؤمنی نبایستی مؤمنهای را ترک کرده و از او جدائی کند چون اگر از یکی از رفتارهای او دلتنگ گشته و ناراضی گردد از دیگر رفتار او راضی و شاد خواهد شد»[۸] .
و ممکن است که رفیق و یا ملازم تو در نظر تو مرتکب خطا و یا لغزشی شده باشد اما هنگامی که با او سخن گفته و مسائل را روشن میکنی در مییابی که تصرف او نادرست نبوده و خودت اشتباه میکردهای. در نتیجه بازنگری امور و مناقشه در مورد آن البته از روی خلوص نیت از بزرگترین اسباب اصلاح و پیشرفت میباشد.
پس ای برادر عزیز حکمت را شناخته و بر راه آن قدم بردار و همواره حق را به صاحب حق داده و هر صاحب فضل را از فضلش برخوردار کن. چون این طریق همان طریق حکمت است:
﴿يُؤۡتِي ٱلۡحِكۡمَةَ مَن يَشَآءُۚ وَمَن يُؤۡتَ ٱلۡحِكۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِيَ خَيۡرٗا كَثِيرٗاۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢٦٩﴾[البقرة: ۲۶۹] .
معنی: «و هر کسی را که خداوند حکمت و دانش عطا کند خیر زیادی را بر او ارزانی داشته و این حقیقت را جز خردمندان متوجه نشوند».
برادران عزیز! پس از این مقدمه که از خداوند خواهانم آن را پر منفعت گرداند بیائید تا به بحث اصلی خود باز گردیم.
حتما شما میدانید که زن در قبل از اسلام از کالاهای بی ارزش بشمار میرفت و زنده به گور سپرده میشد.
خداوند میفرماید:
﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٞ ٥٨ يَتَوَٰرَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓۚ أَيُمۡسِكُهُۥ عَلَىٰ هُونٍ أَمۡ يَدُسُّهُۥ فِي ٱلتُّرَابِۗ أَلَا سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ ٥٩﴾[النحل: ۵۸-۵۹] .
معنی: «از سوء این بشارت که دختری نصیب او شده است روسیاه گشته و بسیار ناراحت و دلتنگ میگردد. از زشتی این بشارت خود را با ذلت و خواری نگاه دارد یا اینکه زنده بگور بسپارد آگاه باشید که چه بد میپنداشتند».
و در جای دیگر میفرماید:
﴿وَإِذَا ٱلۡمَوۡءُۥدَةُ سُئِلَتۡ ٨ بِأَيِّ ذَنۢبٖ قُتِلَتۡ ٩﴾[التکویر: ۹-۱۰] .
معنی: «و هنگامیکه از دختر زنده بگور شده پرسیده شود که به چه گناهی کشته شده است»؟.
و همچنین زن به عنوان جزئی از میراث میت به ارث برده میشد تا اینکه اسلام جلو این مسئله را گرفت و خداوند میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا يَحِلُّ لَكُمۡ أَن تَرِثُواْ ٱلنِّسَآءَ كَرۡهٗا﴾[النساء: ۱۹] .
معنی: «ای اهل ایمان بر شما حلال نیست که زنان را به زور و اجبار به ارث برید».
و همچنین در صورت مرگ خویشان هیچ ارث و میراثی به او نمیرسید تا اینکه خداوند نصیب او را از میراث تضمین نمود:
﴿لِّلرِّجَالِ نَصِيبٞ مِّمَّا تَرَكَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٞ مِّمَّا تَرَكَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنۡهُ أَوۡ كَثُرَۚ نَصِيبٗا مَّفۡرُوضٗا ٧﴾[النساء: ۷] .
معنی: «برای مردان نصیبی از میراث والدین و خویشان است و برای زنان نیز نصیبی از میراث والدین و خویشان است حال چه این مال کم باشد و یا زیاد و سهم همه مشخص گردیده است».
و نیز نصوص زیادی در مورد توصیه زنان و مراعات حال آنان وارد شده است. خداوند جل شأنه میفرماید:
﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِي عَلَيۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾[البقرة: ۲۲۸] .
معنی: «و زنان را حقوقی است بر شوهران همانگونه که شوهران نیز بر آنان حقوقی دارند».
و در جای دیگر میفرماید:
﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾[النساء: ۱۹] .
معنی: «و زنان را به نیکی معاشرت کنید».
و حضرت رسولصفرمودند: «اسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ خَيْرًا».
معنی: «زنان را گرامی بدارید»[۹] .
و در جای دیگر فرمودند: «الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَخَيْرُ مَتَاعِ الدُّنْيَا الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ».
معنی: «دینا مالی است زود گذر و فانی. و بهترین سرمایه موجود در آن زن صالحه و متدینه است»[۱۰] .
حال میپرسم: یک زن به گردن شوهر خود چه حقی دارد؟
حضرت رسولصجواب این سؤال را اینگونه دادهاند: «أَنْ تُطْعِمَهَا إِذَا طَعِمْتَ وَتَكْسُوَهَا إِذَا اكْتَسَيْتَ أَوْ اكْتَسَبْتَ وَلاَ تَضْرِبْ الْوَجْهَ وَلَا تُقَبِّحْ وَلاَ تَهْجُرْ إِلاَّ فِي الْبَيْتِ»[۱۱] .
معنی: «اگر طعام خواست او را إطعام کنی و اگر لباس بخواهد به او بپوشانی و به صورت او ضربهای وارد نکنی و او را زشت و قبیح خطاب نکنی و از او دوری و جدائی نکنی مگر در خانه».
و از اموری که اسلام جهت رعایت زن و حفظ کرامت وی مطرح نمود این بود که او را به این مزین شدن به مکارم اخلاق دستور داد. و از جمله این مکارم اخلاق که محمدصبه آن مبعوث گردید حیاء بود که ایشان صآن را شعبهای از شعب ایمان معرفی کردند. و هیچکس نمیتواند انکار کند که حشمت زن و آراسته شدن او به اخلاق که وی را از مواضع فتنه و شبهه بدور میراند از جمله اموری است که تشکیل دهنده همین حیاء میباشند. و بدون شک به حجاب در آمدن او و پوشانیدن صورت و مواضع فتنه بدنش بعلت سالم داشتن و دور نمودن او از فتنهها از بزرگترین نمونههای حیاء و حشمت است که یک زن بدان آراسته میگردد. حجابی که یک زن آن را بعنوان پوشش بدن خود قرار میدهد باید تمامی تن و بدن او را کاملا از افراد نامحرم بپوشاند. خداوند میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَ﴾[الأحزاب: ۵۹] .
معنی: «ای پیامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنین بگو که خویشتن را به جلباب فروپوشند که این امر برای شناساندن آنها بهتر بوده و در نتیجه مورد آزار و اذیت قرار نخواهند گرفت».
و جلباب همان ردا و یا تنپوش واسعی است که تمام بدن را میپوشاند. و اینگونه است که خداوند به نبی خود امر میکند تا به همسران و دختران و زنان مؤمنان بگوید: ﴿ۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّ﴾و بدینصورت صورت و گردن خود را ستر نموده و بپوشانند.
با مراجعه به کتاب خدا و سنت رسولشصو همچنین نظر از دیدگاهی صحیح و پس از موازنه امور اینگونه نتیجه میشود که بر یک زن واجب است که صورت خود را از مردان بیگانه و کسانیکه از محارم او نبوده و همچنین شوهر او نیز نمی باشند بپوشاند. زمانی که بر یک زن واجب است سر خود را ستر نموده و پاهای خود را بپوشاند و همچنین قدمهای خود را محکم بزمین نکوبد، تا مبادا زینتهای پوشیده شده او همانند خلخال و غیره آشکار گردند آیا عاقلانه است که بگوییم صورت زن جزو عورت او نبوده و ستر آن واجب نیست؟!! حال آنکه فتنه حاصله از نمایان شدن صورت بارها سنگینتر از فتنهای است که هنگام ظاهر شدن موئی از موهای سرش و یا ناخنی از انگشتان پایش حاصل میشود؟ و هنگامی که یک فرد عاقل و مؤمن، به این شریعت و احکام و اسرار آن به دیده تأمل بنگرد اینگونه نتیجه میگیرد که نمیتوان یک زن را ملزم به پوشانیدن سر، گردن، بازوان، و ساق و پا نمود سپس به او اجازه داد که دست و صورت آکنده از زیبائی و جمالش را همه جا آشکار ساخته و به همه بنمایاند. واقعا این مسئله خلاف حکمت است.
و کسی که به مصائب گریبانگیر مردم در این ایام بنگرد، در خواهد یافت که این مصیبتها به علت سهل انگاری مردم در مورد ستر صورت بوده است که باعث شده زن در مسائل دیگر نیز سهل انگاری کند. هنکامی که یک زن سر و گردن و سینه و بازوانش را در بعضی از کشورهای اسلامی بدون هیچ مبالاتی در معرض دید همگان گذارده و در بازارها به قدم زدن میپردازد آنگاه است که باید یقین نمود که پوشانیدن و ستر صورت زنان به مقتضای حکمت بوده است. پس باید به صراحت به زنان گفت که تقوای خداوند پیشه نموده و به حجاب واجبی که همه بدن آنان را از غیر شوهران و نامحرمانشان میپوشاند و هیچ فتنهای بدنبال ندارد آراسته گردند.
و اگر به بدحجابی و چهره نمائی آنان به مردان و بیگانگان بنگریم در خواهیم یافت که این مسئله فساد بسیار زیادی را پشت سر دارد. و حتی اگر مصلحتی نیز در برداشته باشد، این مصلحت در مقابل فساد ناشی از آن بسیار ناچیز بوده و اصلا بشمار نمیآید. از جمله این مفاسد میتوان از این امور نام برد:
۱- ظهور فتنه، چون هنگامی که یک زن چهره نمائی میکند در نتیجه مردان زیادی به او مفتون شده، و چه بسا که این زن جوان و زیبا نیز باشد و صورت خود را نیز به انواع زینت آرایش کرده و با مظهری دلربا درمیان هر جمعی ظاهر شود، که این مسئله بخودی خود از بزرگترین عوامل شر و فساد بشمار میرود.
۲- از بین رفتن حیا و شرمی که از ضروریات فطرت یک زن بوده و از جمله شعب تشکیل دهنده ایمان بشمار میرود. شرم و حیای یک زن همواره شاخصی در شخصیت او بشمار میرفته و به آن ضرب المثل میزدند. عرب میگوید: «أحيي من العذراء في خدرها». (با حیاتر از دوشیزه در پرده و چادرش). و زوال حیا در یک زن باعث نقص در ایمان او و خروج از فطرتی که به آن خلق شده است میگردد.
۳- شدت تعلق و دلبستگی مردان نسبت به او، و چه بسا که زیبا نیز بوده و خنده و تبسمی نیز بر لب داشته باشد. که آن را در بسیاری از زنانی که چهره خود را نمیپوشانند میتوان مشاهده نمود که در این مورد گفتهاند:
نگاهی و سلامی و کلامی و وعده گاهی و سپس ملاقات. و آنگاه است که شیطان در رگهای بنی آدم جریان مییابد و کار بالا میگیرد.
هنگامی که از موضع عبرت به این مسئله نظری افکنده شود، خواهیم دید که چگونه کلام و خنده و لبخند باعث دلبستگی قلب مردی به زنی، و یا زنی به مردی گردیده، و در نتیجه آن شری حاصل میشود که دفع آن هرگز میسر نیست. نسأل الله السلامة.
۴- اختلاط و آمیزش زنان با مردان. چون هنگامی که یک زن خود را در کشف چهره و آزادی آمد و شد با مردان مساوی میبیند، در هنگام این اختلاط و آمیزش شرم و حیا را فراموش کرده و در نتیجه آن فتنهای بزرگ و فسادی عظیم حاصل میگردد.
بسیار جای تأسف است که میبینیم اقوامی از این امت، همه مسائل وارداتی را بدور از تأنی و تفکر دریافت نموده، و بدون اینکه آنها را با شرع و عقل بسنجد، و ببینند که آیا این امور وارداتی با شریعت توافقی دارد یا نه، آنان را به اجرا میگذارند. آیا بهتر نیست که هر امری که به این امت وارد میگردد، با شریعت خداوند محک زده شده، و در صورت مخالفت آن با این شریعت مردود شمرده شده و از آن اجتناب گردد؟ همانگونه که جسم، میکروب و مرض را از خود دور نموده و از قبول آن خودداری میکند؟ آیا بهتر نیست مسلمانانی را که این مسائل را بدون هیچ فکر و تأملی در جامعه وارد نموده و دست بدست نقل میکنند نصیحت نموده تا شاید از این فساد دست بردارند؟
چون یک شخص مؤمن باید دارای شخصیتی قوی بوده تا دیگران از او تبعیت کنند نه اینکه به هر رسمی تابع دیگران باشد. او باید صالح و مصلح و دارای ارادهای سخت بوده و با طرز فکری آگاهانه با مسائل برخورد کند. و حتی در صورتی که این مسائل وارداتی با شریعت اسلامی مان مخالفتی نداشت باز هم باید به آنان با دیده عقل نگریسته و نتایج بکاربستن آنان را در کوتاه و دراز مدت تحلیل و بررسی نمود. چه بسا که این مسائل در کوتاه مدت دارای آثار ملموسی نمود. چه بسا که این مسائل در کوتاه مدت دارای آثار ملموسی نبوده، اما در نتیجه عملی شده آنان با خطرات زیادی در آینده روبرو گردیم.
پس هنگامیکه خط مشی، اینگونه ترسیم گردیده و بر آن حرکت کنیم، آنگاه است که میتوان گفت ما با آگاهی کامل و در اتجاهی صحیح و سلیم گام بر میداریم و به اذن خداوند و موفق خواهیم نمود.
و از امور دیگری که باید از دیده شرع و عقل بازنگری شوند این است که بسیار پیش آمده است که میبینیم که دختر و یا زن جوان از خانه بسوی بازار راه میافتد در حالیکه لباسی فتنه انگیز و زیبا به تن دارد. این لباس، کوتاه و یا بلند است و پوشش آن عبائی است که ممکن است کوتاه و یا بلند باشد. و گاه نیز بادی وزیدن گرفته و آن را میگشاید. گاهی نیز خود دختر و به عمد آن را کنار میزند.
او بیرون میآید در حالیکه روبندهای رخسار دارد اما این پوشش آنقدر نازک و رقیق است که براحتی میتوان رنگ پوست صورت او را توصیف نمود. و گاهی نیز این روبنده را آنقدر محکم به صورت خود میکشد که پستی و بلندیهای این چهرهاش همچون بینی و گونه را میتوان براحتی تشخیص داد. او دستبند طلایش را بدست میکند و پرده از بازوان میگشاید تا این طلاها آشکار گردند. انگاری به همه مردم میگوید: آهای مردم بیائید ببینید که من چه به تن دارم!!!.
فتنهای است بس بزرگ و محنتی بسیار عظیم. او خود را به عطری قوی میآلاید که بوی آن هر صاحب قلبی را به خود مفتون میکند. حال آنکه حضرت رسولصفرمودند:
«وَالْمَرْأَةُ إِذَا اسْتَعْطَرَتْ فَمَرَّتْ بِالْمَجْلِسِ فَهِيَ كَذَا وَكَذَا يَعْنِي زَانِيَةً».
معنی: «اگر زن خود را به عطر آراسته و از مجلسی عبور کند، اینگونه و اینگونه است، یعنی زناکار»[۱۲] .
و همچنین رسولصفرمودند:
«إِذَا شَهِدَتْ إِحْدَاكُنَّ الْمَسْجِدَ فَلاَ تَمَسَّ طِيبًا».
معنی: «هنگامی که یکی از شما زنان، از خانه بسوی مسجد بیرون شد، پس بخود عطر نزند»[۱۳] .
آری او از خانه بیرون شده و باگامهائی سخت بسوی بازار راه میافتد. همانگونه که قویترین مردان پای بر زمین میکوبند. انگار میخواهد همه مردم قوت و نشاط او را دریابند. گاهی نیز مصاحب و دوستی از دختران دیگر بهمراه دارد و میتوان صدای خنده و شوخی آنان را براحتی شنید. گاهی نیز عمدا این یکی به آن یکی طعنهای میزند تا بهانهای برای خنده دست دهد. آنگاه به فروشگاهی وارد میشوند و برای خرید جنسی بازو و دستهای خود را بیرون میاندازند. صاحب دکان نیز فرصت را غنیمت میشمرده و مزه پرانی را شروع میکند و گاهی با خنده و گاهی با شوخی سخنان یکدیگر را پاسخ میگویند.
مسائلی از این قبیل بسیار زیادند که همه و همه از اسباب فتنه بوده و باعث خطری عظیم و بروز سلوک و رفتاری زشت میگردند که از رهنمودهای اسلام و طریقت امت اسلامی بدور است.
خداوند در مورد زنان حضرت رسولصکه الگوی زنان جهان میباشند میگوید:
﴿وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰ﴾[الأحزاب: ۳۳] .
معنی: «و در خانههایتان بنشینید و بدن خود را همانند دوران جاهلیت پیشین نمایان نکنید».
و حضرت رسولصمیفرماید: «لاَ تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّهِ مَسَاجِدَ اللَّهِ».
معنی: «زنان را از بین رفتن به مساجد منع نکنید و خانههای آنان را برای آنان بهتر است».
خانههای آنان از چه چیز برای آنان بهتر است؟ از مساجد خداوند. در نتیجه خروج آنان به بازارها را چگونه میتوان توجیه نمود؟ (این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند).
این حدیث بر این امر دلالت میکند که یک مرد میتواند زن را از خروج بجز بقصد مساجد منع کند و بنابر این مسئله هیچ گناهی بر او مترتب نمیگردد. اما منع نمودن یک زن از زینت و آرایش و استعمال عطر و چهره گشائی و نمایاندن صورت از واجبات یک مرد است، و او مسئول بوده و روز قیامت در این مورد از او سؤال خواهد شد. هنگامی که میبینیم یک پیر زن از زینت و تبرج و آرایش منع شده است پس چگونه میتوان به یک زن و یا دختر جوان همواره محل فتنه میباشد، اجازه داد تا دست به این اعمال بزند؟ و خداوند میفرماید:
﴿وَٱلۡقَوَٰعِدُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ ٱلَّٰتِي لَا يَرۡجُونَ نِكَاحٗا فَلَيۡسَ عَلَيۡهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعۡنَ ثِيَابَهُنَّ غَيۡرَ مُتَبَرِّجَٰتِۢ بِزِينَةٖۖ وَأَن يَسۡتَعۡفِفۡنَ خَيۡرٞ لَّهُنَّۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ ٦٠﴾[النور: ۶۰] .
معنی: «و زنان سالخورده که از ولادت و قاعدگی بازمانده و امید ازدواج و نکاح ندارند بر آنان باکی نیست که حجاب خود را کنار بگذارند در صورتیکه زینت خود را ظاهر نسازند و اگر عفت پیشه گیرند، و حجاب خود را به تن داشته باشند برای آنان بهتر است و خداوند شنوا و دانا است».
و همچنین میفرماید:
﴿وَلَا يَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِيُعۡلَمَ مَا يُخۡفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ﴾[النور: ۳۱] .
معنی: «و پای محکم بر زمین نزنند تا زینت و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود». که منظور همان خلخال است که زن به پای خود میبندد و در زیر لباس وی پنهان است. و در صورتیکه پاهای خود را سخت به زمین بکوبد صدای خلخال که زینت پای یک زن بوده و در زیر لباس پنهان است بدینگونه نهی شده است، پس در مورد زنانی که بازوهای خود را برهنه کرده تا زینت دستهایشان نمایان گردد چه حکمی میتوان داد؟
براستی که فتنه نگاه و مشاهده بارها سنگینتر از فتنه صدای خلخال و شنیدن آن است. و حضرت رسولص:
«صِنْفَانِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لَمْ أَرَهُمَا قَوْمٌ مَعَهُمْ سِيَاطٌ كَأَذْنَابِ الْبَقَرِ يَضْرِبُونَ بِهَا النَّاسَ وَنِسَاءٌ كَاسِيَاتٌ عَارِيَاتٌ مُمِيلَاتٌ مَائِلَاتٌ رُءُوسُهُنَّ كَأَسْنِمَةِ الْبُخْتِ الْمَائِلَةِ لاَ يَدْخُلْنَ الْجَنَّةَ وَلاَ يَجِدْنَ رِيحَهَا وَإِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ كَذَا وَكَذَا».
معنی: «دو گروه از اهل آتشند که من تا هنوز آنان را ندیدهام. یکی از آنان قومی هستند که شلاقهائی مانند دم گاو بهمراه داشته، و مردم را با آن میزنند، و گروه دیگر زنانی هستند پوشیده، ولی در حقیقت لخت و عریان، دور و مائل از راه حق، و دور کننده دیگران از راه حق، سرهای آنان همانند کوهان شتر است و بهشت وارد نمیشوند و حتی بوی آن نیز به مشام آنان نمیرسد و بوی بهشت از این مسیر و آن مسیر بمشام میرسد (کنایه از بوی قوی آن است)»[۱۴] .
این زنان را حضرت رسولصبه کاسیات معرفی نموده است، چون تن پوش به تن دارند. ولی در عین حال آنان را عاریات معرفی میکند چون این تن پوش به علت نازکی و یا تنگی و یا کوتاهی بدن را ستر نمیکند و آنان را در حقیقت لختند. و سرهای آنان نیز به این صفت ذکر شده است، که نمونه آن را امروزه براحتی میتوان در کوچه و خیابان مشاهده نموده و آرایشهای عجیب و غریب موی سر را بر این زنان دید.
برادران عزیز! اختلاط زنان با مردان و آمیزش آنان با یکدیگر شری است عظیم و بلائی بس بزرگ، که در این ایام همه جا رایج است. بعنوان نمونه میتوان از فروشگاها نام برد که این اختلاط در آنان شکلی بسیار رایج بخود میگیرد. باید دانست که این مسئله خلاف شرع و خلاف روش و طریق سلف صالح میباشد.
هنگامی که در یکی از روزها حضرت رسولصاز مسجد بیرون آمدند و بصورتی تصادفی اختلاط میان زنان و مردان در کوچه رخ داده بود ایشان رو به زنان کرده و فرمودند:
«اسْتَأْخِرْنَ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكُنَّ أَنْ تَحْقُقْنَ الطَّرِيقَ عَلَيْكُنَّ بِحَافَّاتِ الطَّرِيقِ».
معنی: «کنار بروید چون شما نباید از وسط راه گذر کنید بلکه همواره باید از اطراف و کنارههای راه عبور کنید»[۱۵] .
در نتیجه یک زن آنقدر خود را کنار میکشید که حتی به دیوار کناره راه میچسبید و لباسش با آن در تماس بود.
حضرت رسولصدر مواضع بسیاری اختلاط زنان با مردان راه هشدار داده است. حتی در اماکن عبادت. ایشان فرمودند:
«وَخَيْرُ صُفُوفِ النِّسَاءِ آخِرُهَا وَشَرُّهَا أَوَّلُهَا»[۱۶] .
معنی: «بهترین صفوف نماز برای زنان آخرین صفوف و بدترین آنها اولین آن است».
براحتی دلیل این گفته را میتوان دریافت و دانست که دلیل بهتر بودن آخرین صفوف برای زن، به دوری و بُعد این صفوف از مردان و اختلاط و رؤیت آنان است. و این نشانهای است واضح براینکه شرع همواره کوشیده است که زن را از مردان دور نموده و از اختلاط آنان جلوگیری کند. و براستی که تمسک به این طرز فکر خیر زیادی را بدنبال خواهد داشت. پس برازنده است که یک زن ملازم خانه خود بوده همانگونه که خداوند میفرماید: ﴿وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ﴾[الأحزاب: ۳۳] . و به هر بهانهای راهی بازار و خیابان نشود.
این مسئله ممکن است در ابتدای امر کمی مشکل باشد، اما بالآخره آنان به آن خو گرفته و تبدیل با حجاب و پرورش دهندگان حیا و شرم و زینت خانه میگردند. بر اولیاء امور واجب است که در این مورد سهل انگاری را کنار گذاشته و به واجبات خود یعنی رعایت و امانت که خداوند آنها را بدان مأمور داشته است عمل نموده تا بدین طریق امور آنان اصلاح یافته و از فتنه و بلا دور گردند.
خداوند تعالی میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ عَلَيۡهَا مَلَٰٓئِكَةٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ ٦﴾[التحریم: ۶] .
معنی: «ای کسانیکه ایمان آوردهاید، خود و خانواده خود را از آتش دور نگاهدارید. آتشی که سوخت آن مردم و سنگها بوده و بر آن ملائکهای بسیار سخت و شدید مأمورند و هرگز نافرمانی خداوند را نکرده و آنچه به آنان امر شود انجام دهند».
ای برادر عزیز! شما که اولیاء امور زنان هستید، در نزد بسیاری از مردم شایع شده است که به دختران خود لباس کوتاه و تنگ میپوشانند. بصورتی که همه اجزای بدن را نمایان میسازد. و این لباس گاهی آنقدر نازک است که رنگ پوست یک دختر را نیز میتوان تشخیص داد. پس این افراد باید بدانند کسی که دخترش را اینگونه لباس میپوشاند و به این طرز لباس پوشیدن افتخار میکند در حقیقت آنان را لباس اهل جهنم پوشانیده است همانگونه که حضرت رسولصدر حدیث صحیح میفرمایند:
«صنفان من أهل النار...».
و ذکر آن قبلا به میان آمد پس باید بپرسیم که ای پدر مسلمان: آیا راضی میشوی که دخترت و ثمره قلبت از اهل آتش باشد؟ آیا رضایت میدهی که او را با پوشانیدن اینگونه لباسها از حیا عریان سازی، حال آنکه حیاء درجهای از درجات ایمان است؟ آیا راضی میشوی که دخترت را همانند اجناس نمایشگاهها در معرض دید هر کس و ناکس بگذاری؟ آیا رضایت میدهی که از عادات نیاکانت که همان عادات و آداب قرآن و سنت است چشم پوشیده و روش و مسلک قومی را در پیش بگیری که همواره پیرو یهود و نصاری و بت پرستان و بندگان طبیعت بودهاند؟ آیا نمیدانید که این قوم که در دریای این تمدن پوشالی غرق شده و این تن پوش لخت را بر دختران خود لباس دانستهاند هم اکنون در امواج فساد این دریا دست و پا زده و نجات و خلاص از نجاست این به اصطلاح تمدن را آرزو میکنند؟
آری این افراد نتیجه و میوه فساد این کردار را چیده و مزه تلخ آن را چشیدهاند. پس برادران عزیز! اگر هرچه سریعتر جلو اینگونه لباسهای دروغین گرفته نشود این تنپوشها به سرعت در همه انحای شهر و دیار انتشار یافته و همانند آتش, صالح و فاسد را با هم دربر میگیرد. آتشی که میتوان در ابتدای امر جلوی آنرا گرفته و از شعلههای آن رهایی یابی. اما اگر آن را به حال خود واگذاری، لهیب شعلهاش فراگیر شده و تر و خشک را با هم میسوزاند و تو نیز نمیتوانی در مقابل سوزش آن مقاومت کرده و یا از آن فرار کنی چون بسیار از تو و قدرت تو بزرگتر خواهد شد.
بسیاری از مردم نیز حجتهای ناصحیحی را بهانه ساخته و میگویند: ما دختران خود را شلوار بلند پوشانیده ایم. اما این استدلال به عذر بدتر از گناه میماند. چون این شلوارها آنقدر تنگ و چسبان است که حجم باسن و اندازه اجزاء بدن را بخوبی نمایان میسازد. از خلال این به اصطلاح شلوارها بند بند مفاصل یک دختر را میتوان دید و فهمید که آیا این دختر لاغر و یا چاق است.
و برادران من این امر باعث اغوای نفوس افرادی خبیث و شریر میگردد تا تشنگی شهوت خود را با نگاه و گاهی نیز اموری دیگر سیراب سازند. و دختر را در زمره کسانی در میآورد که حضرت رسولصدرباره آنان فرمودند: «کاسيات عاريات».
بسیاری نیز میگویند این دختر هنوز کم سن و سال است و بر عورت او حکمی نیست. اما باید دانست که این گونه دلیل تراشی باعث مباح بودن اینگونه اعمال نمیگردد چون همین دختر کم سن و سال را هنگامی که در این سن و سال را هنگامی که در این سن کم اینگونه لباس پوشاندی، به آن الفت و انس گرفته و در سنین جوانی همین لباسها جزئی از وجود او خواهد گشت. آری پوشیدن اینگونه لباسها بخصوص در سنین کم باعث از بین رفتن حیای او شده و بدن نمائی برای او به عادتی بدل میگردد که هیچ گونه زشتی و قباحتی ندارد. و هنگامی که این مواضع بدن همانند ران و ساق از ابتدای امر مستور بمانند، این امر باعث میشود که در سنین بالاتر کشف آن بسیار سنگین و زشت جلوه کند. و هنگامی که این مواضع از بدن از سنین کودکی در معرض دید همه باشد، بنا به عادت در سنین بالاتر کشف آن برای دختر هیچ زشتی و قباحتی ندارد. چون همه میدانیم که یک مسئله هر قدر هم که سنگین باشد در صورتی که انسان به آن عادت کرده و خو گیرد، سنگینی آن از بین رفته و بصورت امری عادی جلوه گر خواهد شد.
می بینیم که هم اکنون همین لباسها را دخترانی به تن میکنند که به سن بلوغ رسیده و حجاب بر آنان واجب گشته است. چون یک دختر هنگامی که به سنی میرسد که نگاه متوجه او گشته و نفوس مجذوب او میگردند آنگاه است که باید به حجاب درآمده و از انظار مخفی بماند.
امام زهری/که از ائمة تابعین است میگوید:
«نگاه کردن به دختری که نظرها را به خود جلب میکند، حتی در صورت کم سن بودن او هرگز درست نیست».
اما اکنون ببنیم که چگونه میتوان در مقابل سیل اینگونه ملابس مقاومت نمود؟ این امر در صورتی امکان دارد که انسان به دیده عقل و انصاف به منافع اینگونه لباسها که هیچگونه نفعی ندارند و همچنین مضرات آن بنگرد. پس اگر به ضررهای این لباسها قانع شد، آنگاه است که او خویشاوندان و نزدیکان را که توانائی امر و نهی به آنان را دارد از پوشیدن آنها منع کند و همه را به مضرات این لباسها هشدار دهد. او باید این لباسها را در نزد دختران کم سن و سال تقبیح نموده و از آن عیب و ایراد بگیرد. و به این صورت است که کراهت اینگونه لباسها در نفس این بچهها متمرکز شده تا جائی که اگر آن را به تن کسی ببینند، احساس میکنند این شخص معیوب است.
برادران عزیز! مسئله زنان به مرور زمان تبدیل به مشکل بزرگی شده است که هرگز نمیتوان در مقابل آن سکوت کرده یا از آن چشم پوشید. چون اگر امور به همین منوال ادامه پیدا کند، عواقب وخیمی دربر خواهد داشت که همه مردم قربانی آن خواهند شد. آیا کسانی که در مقابل خانوادهها و شهر و دیار خود مسئولاند به فکر میآیند؟ آیا آنان نمیدانند که لا اقل مسئولیت خانواده خود را بعهده دارند؟ آیا این شخص نمیتواند زن، دختر، خواهر، و نزدیکانش را همانند مردان انصار در هنگام نزول سوره نور نصیحت کند؟ آیا این مرد نمیتواند از خروج زن خود مگر در صورت ضرورت ممانعت کند؟ آیا او نمیتواند در صورت خروج اضطراری زنان آنان را از آرایش و زینت و استعمال عطر منع کند؟ آیا کسی که خویشان و یا خواهر دانشجو دارد نمیتواند به آنها بگوید تا دختران دانشجوی دیگر را نصیحت نموده و در بیدار سازی و دعوت آنان نقشی داشته باشند و آنان را از زشتی و شر ولگرد در بازار، آن هم با زینت و آرایش برحذر دارند؟
همه این امور در صورتی که شخص پروردگار خود را تصدیق نموده و نیت خود را خالص و عزم خود را جزم نماید نه تنها امکان پذیر بلکه بسیار نیز آسان است.
برادران عزیز! شمهای از توجیهات خداوند سبحان و رسول اوصرا جهت اطلاع بر میخوانیم و خداوند میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا ٣٦﴾[الأحزاب: ۳۶] .
معنی: «و هیچ مرد و زن مؤمنی در کاری که خداوند و رسول او حکم دهند اختیار و ارادهای ندارند و هرکس نافرمانی خدا و رسول او را بکند به گمراهی سختی افتاده است».
﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ وَٱلصِّدِّيقِينَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِينَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِكَ رَفِيقٗا ٦٩﴾[النساء: ۶۹] .
معنی: «و آنکه خدا و رسول او را اطاعت کند پس با کسانیکه خداوند به آنها نعمت فراوانی داده یعنی پیامبران، صدیقان، شهداء و صالحین محشور خواهد شد و چه نیکو رفیقانی هستند آنان».
﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِكَ أَزۡكَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا يَصۡنَعُونَ ٣٠ وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّۖ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآئِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُنَّ أَوِ ٱلتَّٰبِعِينَ غَيۡرِ أُوْلِي ٱلۡإِرۡبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِۖ وَلَا يَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِيُعۡلَمَ مَا يُخۡفِينَ مِن زِينَتِهِنَّۚ وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٣١﴾[النور: ۳۰-۳۱] ..
معنی: «مردان مؤمن را بگو تا چشمانشان را از نگاه ناروا بپوشند و فروج (شرمگاهای) خود را حفظ کنند که این برای پاکیزگی آنها بهتر است و براستی خداوند بر آنچه آنها انجام میدهند آگاه است. و به زنان مؤمنه بگو تا چشمانشان را از نگاه ناروا بپوشند وفروج (شرمگاهای) خود را حفظ کنند و زینت و آرایش خود را جز آنچه قهرا ظاهر میشود بر بیگانه آشکار نسازند. و باید سر و سینه خود را به خمار بپوشانند و زینت و جمال خود را آشکار نسازند جز برای شوهران خود و پدران خود و پدران شوهر و پسران خود و پسران شوهر و برادران خود و پسران برادران خود و پسران خواهران خود و زنان مسلمان و کنیزان خود و خدمتکاران مردی که به زنان میلی ندارند (خاجه) و یا طفلی که هنوز بر عورت و محارم زن آگاه نیست. و پای بر زمین محکم نزنند که زینت پنهان آنان آشکار شود و همه به درگاه خداوند توبه کنید باشد که رستگار گردید».
اینها توجیهات اسلام بود، حال ببینیم که راه و روش اهل اسلام چگونه است.
ام سلمهبمیگوید: «هنگامی که این آیه نازل ﴿يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّ﴾زنان انصار بگونهای خارج شدند گوئی که بر سر آنها کلاغ نشسته است که نشانه سکینه و آرامش کامل بود. و همه تنپوشی سیاه بتن داشتند».
و عائشهبمیگوید:
«هرگز همانند زنان انصار کسی را ندیدهام که اینگونه کتاب خداوند را تصدیق نموده و به تنزیل آیات آن مؤمن باشند. هنگامی که این آیه سوره نور نازل شد: ﴿وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ﴾هر مردی بسوی همسر و دختر و خواهر و خویشاوندان خود روانه شد و این آیات را بر آنها تلاوت کرد. و هرکدام بلافاصله با شنیدن این آیات پارچهای را که در اختیار داشت بدور خود پیچید که نشانگر تصدیق و ایمان آنان به آیات منزله در کتاب الله بود».
آیا نباید این توجیهات اسلامی را با جان و دل در آغوش کشید و از راه و روش اهل اسلام عبرت گرفت؟ آیا نباید تقوای خداوند را پیشه کرد؟ آیا نباید علل کجروی بسیاری زنان و انحراف آنان از طریقت اهل اسلام را دریافت و آنان را به اصلاح سلوک و سیر بر طراط مستقیم خداوندی ملزم نمود؟ ودر نتیجه آنگاه است که مجتمع ما میتواند در مردان و زنان خود و در عبادتها و اخلاق خود، یک مجتمع اسلامی باشد. و مبادا آنان که به خداوند و روز قیامت ایمان ندارند شما را به این رفتار و کردار خود مغرور سازند. و باید دانست که این آرایش و تزین و لباسهای کوتاه و تنگ به تقلید از آنان ساخته شده است. و دشمنان شما بخوبی میدانند که اگر شما را به صراحت به کفر دعوت کنند، شما هرگز کافر نمیشوید و نیز اگر شما را به شرک دعوت کنند، به هیچ عنوان مشرک نخواهید شد. پس آنان از راه دیگری وارد شدهاند، و میخواهند اخلاقیات و دین شما را از طریق دیگری نابود کنند که همان (محقرات الذنوب) یا گناهان کوچک میباشند. آری آنان این گناهان را در چشمان شما کوچک جلوه داده و شما نیز آنان را کوچک شمرده و به انجام آن تن در میدهید و بالآخره همین گناهاناند که انسان را راهی آتش میکنند. حضرت رسولصمیفرمایند:
«إن الشيطان قد أيس أن تعبدوا الأصنام في أرض العرب ولكنه سيرضي منكم بدون ذلك بالـمحقرات وهي الـموبقات يوم القيامة».
«براستی که شیطان از بت پرستی شما در سرزمین عرب مأیوس گردیده است اما به امری کوچکتر از آن بر شما رضایت میدهد که همان گناهان کوچک است حال آنکه همانها هلاک کنندگان روز قیامتاند».
پس برادران عزیز! هرگز فریب چیزهائی که دشمنان شما به شما پیشکش میکنند را نخورید. و شما باید از این دو راه یکی را انتخاب کنید:
یا اینکه در دین خود استوار بوده و با صلابت خود نیرنگ و کید دشمنان را دهم شکنید و دارای قوت و شخصیت اسلامی بوده و دنباله روی آنان نباشید و به آنان مغرور نشده و راه و رسم نیاکان خود را بگیرید تا به خیر دنیا و آخرت نائل گردید و یا اینکه بر عکس –نسأل الله السلامة- شخص در دین خود سست و در شخصیت خود ضعیف بوده و در مقابل هر اغوا و شهوتی ازهم بپاشد و از زیانکاران باشد:
﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَأَهۡلِيهِمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِينُ﴾[الزمر: ۱۵] .
معنی: «بگو براستی زیانکاران آنان هستند که خود اهل خود را در قیامت از دست داده و به عذاب جاودان در افتند این همان زیان است که بر همه آشکار است».
و حضرت رسولصمیفرماید:
«من تشبه بقوم فهو منهم».
معنی: «کسی که خود را به قوم دیگری شبیه سازد، او از همان قوم است».
آری ای برادران هنگامی که ما به هرچیز جدیدی دل بسته و رسوم و تقالید وارداتی دیگران را دنباله روی کنیم، بالاخره کار به جائی میرسد که در گمراهی، اخلاق، عقاید و افکار نیز مقلد آنان خواهیم شد. پس هر شخص باید حافظ عادات و تقالید خویشان خود باشد مگر اینکه این عادات با شریعت تضاد و تصادم داشته باشد. و بر هر مسلمان واجب است که دین خود را عزیز شمرده و به آن افتخار کند، و به حدود و قوانین خداوند و رسولشصبسنده نماید. همان قوانینی که زینت خلق بوده و خداوند شایسته بندگان خود میداند و احداث هرگونه افزونی و کاستی در آن جایز نیست. هر فرد باید امور خود را بر دنباله روی کتاب خداوند و سنت رسولشصبنا نهاده و از ابتداع و نوآوری بدور باشد. او باید زندگی خود را بر اخلاص بنا نموده و از اشراک بدور باشد. باید از قوانین محبوب رحمن تبعیت نموده و از امور محبوب به شیطان برحذر باشد. و همچنین بر فرد مسلمان واجب است که همانند پرچم جهت وزش هر بادی را دنباله نکند، و شخصیت خود را بر اساس شریعت خداوند سبحان پایه گذاری کند تا در دنیا و آخرت به عزت و کرامت نائل گردد.
و خداوند را به اسماء و صفات نیکش مسئلت میکنم که همواره به ما حق را بصورت حق بنمایاند تا از آن پیروی نموده، و باطل را بصورت باطل آشکار کند، تا از آن دوری کنیم. و از ما اشخاصی بسازد که هدایت شده و سبب هدایت دیگران گردیم. و از او جل وعلی خواهانیم که دلهای مارا به نور علم و ایمان روشن گردانیده، و علم ما را وبالی بر گردنمانسازد. از او میخواهیم که اعمال ما را خالصانه جهت وجه کریم خود و رضایش قرار داده و از این امت نسلی بسازد که به احکام خداوند آگاه بوده و از حدود و قوانین او محافظت نموده و به اوامر خداوند پایدار باشند تا بتوانند هدایتگر بندگانش باشند. إنه جواد کریم.
الحمدلله رب العالـمين وصلى الله وسلم على نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين.
[۱] این حدیث را امام بخاری در صحیح خود روایت کرده است. [۲] رواه مسلم. [۳] این حدیث را بخاری و مسلم روایت نمودهاند. [۴] رواه مسلم. [۵] رواه أحمد والترمذي وصححه الألبانی. [۶] رواه أصحاب السنن وقال الترمذي: حسن صحيح. [۷] این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کردهاند. [۸] این حدیث را مسلم و احمد روایت کردهاند. [۹] این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند. [۱۰] این حدیث را مسلم و نسائی و احمد روایت نمودهاند. [۱۱] این حدیث را ابوداود و ابن ماجه روایت کردهاند. [۱۲] این حدیث را ترمذی, ابوداود, نسائی, احمد و دارمی روایت نمودهاند و ترمذی گفته است حسن صحیح است. [۱۳] این حدیث را امام مسلم در صحیح خود روایت کرده است. [۱۴] این حدیث را امام مسلم و امام احمد روایت کردهاند. [۱۵] این حدیث را ابوداود در سنن خود روایت کرده است. [۱۶] رواه مسلم وأبوداود والترمذي والنسائي وابن ماجه وأحمد.