خودکمبینی و خودپسندی
این انسان موجود عجیب و غریبی است، و بسیاری از امور متضاد در او در کنار یکدیگر قرار دارند. وقتی که بعضی از جوانب وجودی او را مورد دقت قرار میدهیم درمییابیم که توانائیهایش از همۀ آفریدههای خداوند در هستی بیشتر است. زیرا او توانسته است در آسمان پرواز کند، در اعماق دریاها فرو رود، در مدت زمانی کوتاه مسافتهای طولانی را طی کند. و صحراهای خشک و سوزان را به باغها و مزارع سرسبز و خرم تبدیل نماید.
همچنین توانسته است کوهها را جابهجا کند، مسیر رودخانهها را تغییر دهد، بر روی پدیدههای موجود در زندگی خویش تأثیر بگذارد، و نیروهای موجود در زمین و آسمان را به خدمت بگیرد.
چناچه در دیگر گوشههای وجودی او دقت و توجه بنماییم به ضعف و ناتوانی او پی میبریم، به گونهای که پشهای مزاحم او را مورد اذیت و آزار قرار میدهد، نسیمی سرد او را در بستر بیماری میاندازد، خاری کوچک پیکرش را پاره میکند، و بر اثر لغزش و حادثه ای دچار غم واندوه میگردد.
این موجود شگفتیبرانگیز که بسیاری از تناقضها را در خود دارد، خداوند او را یکی از نشانهها و دلایل ظاهری وجود خویش قرار داده است، آیه و نشانهای که از منظر متفکران و محققان و خردمندان بسیار گویا و رساست.
﴿وَفِي ٱلۡأَرۡضِ ءَايَٰتٞ لِّلۡمُوقِنِينَ ٢٠ وَفِيٓ أَنفُسِكُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ ٢١﴾[الذاریات: ۲۰-۲۱] .
«در زمین برای کسانی که میخواهند به یقین برسند، دلایل و نشانههای فراوانی هست، و در وجود خود شما مگر نمیبینید؟».
انسان خردمند کسی است که جوانب ضعف و قوت خود را فراموش نمیکند. و بر اثر تواناییها و هوشیاریها و دانش خود به گونهای دچار غرور و خودبرتربینی نمیشود که همه فضایل و خوبیها را از آن خود بداند و با چشم تحقیر به منزلت دیگران نگاه کند.
از طرف دیگر جوانب ضعف و ناتوانی را ملاک داوری در مورد خود نمیگرداند و دچار خودکمتربینی نمیشود، و با چشم تحقیر به تواناییها و امکانات خود نگاه نمینماید، و خود را موجودی بیخاصیت و ناتوان و دورانداخته شده به شمار نمیآورد.
یکی از نشانههای خیر و سلامت در میان یک ملت این است که به دو بیماری بسیار خطرناک «غرور» و «خودکمتربینی» دچار نگردیده باشد.
غرور و خودبرتربینی این است که: افراد آن با چشم تحقیر به دیگران نگاه کنند، در امور خارج از توان خود دخالت نمایند، پا را از گلیم خود بیرون بگذارنند و در مورد اموری که از آن اطلاع ندارند اظهارنظر کنند.
حتی گاهی از توجه به اندرز دیگران و گوش فرادادن به دیدگاه صاحبنظران و تسلیم در برابر منزلت بزرگان و احترام نهادن به عالمان خودداری مینمایند!.
هر یک از آنان خود را عالمی برتر از دیگر عالمان، حکیم و خردمندی هوشیارتر از همه خردمندان و سیاستمداری کارکشتهتر از دیگر سیاستمداران و بزرگ و والامقامی می داند که هیچکس را شایسته بزرگی و برتری نمیشمارد.
این همان بیماری است که غالباً بسیاری از ملتهای ضعیف که در حالت انتقال از مرحلة خامی و خوابآلودگی به مرحلة پختگی و بیداری یا ملتی که از قلة سربلندی و افتخار به دره ضعف و خواری سقوط کردهاند، به آن مبتلا میشوند.
این بیماری امروزه در بین مردم مسلمان گسترش یافته و توجه به سخنان مردم در اجتماعات عمومی و کوچه و بازار و باشگاهها و گردهمآییها برای اثبات این ادعا کافی است، که چگونه هر یک از آنها خود را در همة امور متخصص و کارشناس گمان میبرند و در مورد این و آن موضوع اظهار نظر مینمایند، و چگونه به جایی از غرور و خودبرتربینی رسیدهاند که نظر خود را بالاتر و برتر از همه نظریهها و دیدگاهها به شمار میآورند و خود را از هر دانشمندی دانشمندتر میدانند.
بسیاری از آنها در ضمن سخنان خود مردم را به حماقت و نادانی توصیف مینمایند، و عالمان را به ناآگاهی متهم میکنند.
هرگاه ملتی به این بیماری مبتلا شوند، به اندرز ناصحان بیتوجهی میکنند، و در شرایطی که در حال سقوط قرار دارند، خود را بر فراز قلهها تصور مینمایند، در عین اینکه در دام مشکلات و مصایب بسیاری گرفتار آمدهاند، خود را بیعیب و نقص گمان میبرند. همچنین در حالی که دیگران علیه ایشان متفق شدهاند، آنان خود را از همه دشمنان خویش قویتر گمان میکنند. فکر میکنند، میتوانند با فریادی آنان را مرعوب نمایند و با یک اشاره ایشان را به عقبنشینی وادار کنند و با داد و فریاد و جار و جنجال با ایشان به مقابله بپردازند!.
اما دومین بیماری ـ یعنی احساس خودکمبینی که نوعی بیماری و ناهنجاری روانی است ـ اگر کسی به آن مبتلا شود، او را دچار اختلال عصبی، ضعف اراده، ناامیدی و عدم اطمینان به خود و ملتی که به آن تعلق دارد، مینماید.
در میدان زندگی هیچ منزلتی را برای خود قایل نمیشود، و فکر میکنند که هیچ کاری از او ساخته نیست!.
بدترین بیماری که ممکن است ملتی به آن مبتلا شود، همین بیماری خودکم بینی است که خودآگاهی و تلاش و حرکت آن را دچار ضعف و درهمریختگی مینماید، و آن را در برابر هر فرد و نظام دیکتاتور و قدرت خودکامهای خوار و تسلیم میگرداند.
متأسفانه این بیماری نیز در میان ملتهای مسلمان گسترش زیادی پیدا نموده است! و به همین علت بسیاری از انسانها شدیداً دچار خامی و خواری و گوشهگیری گردیدهاند. چنانچه در مورد این موضوع از ایشان سئوال شود، میگویند: ما کی و چی هستیم و از چه ارزش و منزلتی برخورداریم؟
هرگاه امت مسلمان مورد تهاجم دشمنان قرار گیرند و به مشکلاتی دچار شوند، مشاهده میشود که آنگونه آدمها به گوشه منازل و کنج معبد میخزند! و چنانچه از ایشان خواسته شود که برای حمایت از ملت و میهن همکاری کنند، در پاسخ میگویند: ما را چکار به این کارها؟ از دست ما چه کاری برمیآید؟ مگر ما میتوانیم جلو حرکت آفتاب را بگیریم و یا چرخ زمان را از چرخیدن بازداریم؟
نه دوست عزیز! دارای اشتباه بزرگ و زیانباری را مرتکب میشوی! تو موجود گرامی و بزرگی هستی! کارهای بسیاری از تو ساخته است!.
آنانی که صفحات تاریخ را از کارها و حماسههای بزرگ پر کرده و در میان جامعه تلاش و حرکت مینمایند، آدمهایی همچون تو هستند، و از همان استعداد، و تواناییهای تو برخوردارند، اما تنها به خودباوری رسیده و به ارزش استعدادهای خویش پی برده، اعتماد به نفس پیدا کردهاند و از آن استعدادهای خویش بهره گرفته و مردم را نیز از آنها بهرهمند گردانیدهاند.
اما تو به دست خویش بدون دلیل خود را خوار گمان کردهای و با چشم تحقیر به امت خویش نگریستهای و فراموش شدن و بیخاصیت بودن خویش را پذیرفتهای!
آن گونه آدمها در جامعه ما بسیارند، اما چیزی که جای تعجب دارد، این است که در میان آن دسته از افرادی که به بیماری احساس حقارت و ناتوانی مبتلا گردیدهاند، کسانی یافت میشوند که در عین حال دچار بیماری و ناهنجاری خودخواهی و غرور گردیدهاند، و در برابر مردم و امت خود را برتر و تواناتر میدانند، اما در برابر دشمنان به گونهای خود را خوار و حقیر میشمارند، که اجازه سربلند کردن به خود نمیدهند و قایل به هیچگونه فضل و ارزشی برای خویش نیستند.
آنگونه آدمها در میان جامعه اسلامی تعدادشان کم نیست. آنان مردم خویش را مورد تحقیر و دشمنان آنان را مورد تعریف و تمجید قرار میدهند. به تاریخ خویش با چشم تحقیر نگاه میکنند و برای تاریخ دیگران منزلتی والا قایل میباشند. فرهنگ و باورهای خودی را خوار و بیخاصیت گمان میکنند و در عینحال با چشم احترام و تقدیر به فرهنگهای غلط و باطل دیگران نگاه میکنند!.
هرگاه امت ایشان مورد تهاجم همهجانبه دشمنان قرار گیرد، آنان پرچم تسلیم را به دست میگیرند، بوق خواری را به صدا درمیآورند، و به مردم خود میگویند، که دشمنان ما شکستناپذیرند، و ما توانایی مقابله با ایشان را نداریم و رویارویی با ایشان به معنای نابودی ما و آیندة ماست و بس؟!.
این دو بیماری و ناهنجاری بسیار خطرناک - یعنی خودبرتربینی و خودکمبینی - از نظر آداب و تعالیم اسلامی به شیوهای حکیمانه مورد مذمت قرار گرفته و ما را از گرفتار آمدن به دام آنها برحذر داشتهاند.
تعالیم و رهنمودهای اسلام از طریق یادآوری قدرت و عظمت برتر خداوند و اینکه همة نعمتهای موجود بر روی زمین اعم از ثروت و مقام و دانش و فضیلت از آن او میباشند، ما را از غرور و خودبرتربینی برحذر میدارند.
به این فرمودههای خداوند توجه کنید!.
﴿وَمَا بِكُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِ﴾[النحل: ۵۳] .
«هر نعمتی که دارید، از طرف خداوند است».
﴿يَدُ ٱللَّهِ فَوۡقَ أَيۡدِيهِمۡ﴾[الفتح: ۱۰] .
«دست خداوند بالاتر از دست آنهاست».
و پیامبر صخود را به تواضع در برابر علم و علما فرا میخواند و میفرماید:
﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِي عِلۡمٗا﴾[طه: ۱۱۴] .
«بگو: پروردگارا! بر دانشم بیفزایی».
﴿وَفَوۡقَ كُلِّ ذِي عِلۡمٍ عَلِيمٞ﴾[یوسف: ۷۵] .
«بالاتر از هر آگاهی آگاهتری هست».
﴿وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا﴾[الإسراء: ۸۵] .
«تنها میزان کمی از دانش به شما داده شده است».
از طریق این رهنمود الهی است که اسلام انسان مسلمان را از غرور و خودبرتربینی دور میگرداند. و چنانچه انسان واقعاً مسلمان باشد، هیچگاه فضل و منزلت صاحب فضل و منزلتی را با چشم تحقیر نگاه نمیکند و استعداد و توانایی صاحب استعداد و توانمندی را نادیده نمیگیرد.
میبینیم که رسول خداصپس از حدود بیست سال جنگ و رویارویی میان مسلمانان و قریشیان وقتی که پیروزمندانه وارد مکه میشد، به هیچوجه دچار غرور و تکبر نگردید و از پیروزی خود برای تحقیر و سرکوبی مشرکان مکه استفاده ننموده، بلکه برعکس آن هنگام ورود به مکه و سوار بر شتر سر و کمر خود را به عنوان خضوع و فروتنی در برابر خداوند فرود آورده بود، و در برابر حمایت و نصرت خداوند کاملاً شکرگزاری فرمود.
وقتی که در برابر در کعبه ایستاد و بزرگان و سران قریش هراسان ایستاده و منتظر تصمیمگیری و اقدام رسول خداصبودند، که اینک بر آنان پیروز شده و هرگونه تصمیمی را در مورد ایشان میتواند بگیرد، و نگران بودند که با آنان چکار خواهد کرد؟
اما پیروزی نتوانست اسباب غروب و خودبرتربینی را در رسول خداصفراهم کند، و با قریشیان مشرک با عفو و سعة صدر برخورد فرمود، و به مردی که نزدیک به او ایستاده و از ترس بر خود میلرزید، فرمود:
«هون علیك! إنما أنا ابن امرأه من قریش کانت تأکل القدید».
«آرام باش! من کسی به غیر از فرزند زنی قریشی که خوراک او گوشت خشک شده بود، بیش نیستم».
به اخلاق و برخورد پیامبرانه و روش بسیار دلانگیز و اثرات آن نگاه کنید که میفرماید: «من فرزند زنی قریشی بیش نیستم».
این سخن، سخن آدمی شکست خورده و حقیر و گوشهنشین نیست. بلکه سخن مردی است که خداوند او را به خلعت رسالت مفتخر فرموده و او را از حکمت و نبوت برخوردار گردانیده و مدال پیروزی بر سینة او زده است. اما از این سخن که او «فرزند زنی قریشی است». ابایی نداشته است!.
چرا عدهای از آدمهای مغرور و خودکامه که براساس خودبرتربینی از هیچگونه اذیت و آزاری به مردم خودداری نمینمایند، و از هیچ تعرضی به ایشان به خود تردید راه نمیدهند، این فروتنی رسول خداصرا نمیبینید و به خود نمیآیند. و به حقیقت جایگاه و منزلت خود در میان مردم برنمیگردند؟!.
اما رهنمودهای اسلام را در ارتباط با اعتماد به نفس و پرهیز از خودکمبینی در بسیاری از آیات قرآن مشاهده مینماییم. به ویژه آیاتی که به امت مسلمان روحیه میدهد و بار مسئولیت اصلاح و آبادی را بر دوش ایشان مینهد.
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ﴾[آلعمران: ۱۱۰] .
«شما بهترین ملتی هستید که در جهت خیر و مصلحت بشریت پدید آمدهاید».
﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾[البقرة: ۱۴۳] .
«بدین گونه شما را امتی معتدل و میانهرو قرار دادیم، تا اسوه و سرمشقهایی برای همه انسانها باشید».
﴿وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ١٣٩﴾[آلعمران: ۱۳۹] .
«خود را سست و خوار نشمارید و اندوهگین نگردید، اگر به راستی اهل ایمان باشید، این شمایید که برترید».
همچنین رسول خدا صبسیار زیبا و رسا فرمودهاند که:
«لاَ يَحْقِرَنَّ أَحَدُكُمْ نَفْسَهُ»[۱] .
«هیچ یک از شما به هیچ وجه خود را خوار نشمارد».
«لا يكُنْ أحَدُكُمْ إِمّعَة، يقول: إِن أحْسَنَ الناسُ أحسنتُ. وإن أساءوا أسأتُ، ولكن إن أحسن الناسُ أ أحسن وان أساؤوا ترك الإساءه»[۲] .
«هیچ یک از شما به گونهای بیاراده نباشد که بگوید: اگر مردم خوب بودند من نیز راه خوبی را در پیش میگیرم، و اگر بد کردند، من نیز همچون آنان عمل خواهم کرد، بلکه اینگونه باشد که هرگاه مردم خوب عمل کردند، او هم راه خیر و نیکی را در پیش بگیرد، و چنانچه آنان بد عمل کردند، او از بدی دوری کند».
اینها رهنمودهای اسلام در ارتباط با گسترش و تقویت اعتماد به نفس است. اعتماد به نفسی که قربانی غرور و خودبرتربینی نمیشود. بر همین اساس انسان مسلمان در صدر اسلام هیچگاه خود را کمتر از آن نمیدانست که رهبر و رئیس مملکت را اندرز بدهد و به خود اجازه میداد از آنها سئوال کند: ای امیرالمؤمنین این را از کجا آوردهای؟
همچنین خود را دستکم نمیگرفت و فرماندهی ارتش و فتح ممالک و حاکمیت بر آن را بالاتر از شأن خود نمیدانست، بزرگان صدر اسلام بیشتر جوانانی گمنام بودند که به خاطر دمیده شدن روح اسلام در شخصیت ایشان، بخشیدن اعتماد به نفس به آنان و درک استعدهایشان، از آنان رادمردان و رهبران و پیشگامانی ساخت که چرخ تاریخ را براساس باورهای خود به چرخش درآوردند!.
مگر ابوبکر و عمربن خطاب و سعد و خالد و عمروبن عاص چه کسانی بودند؟
مگر تعدادی از آنها در زمان جاهلیت کارگر و تاجر و جوانی اهل لهو و لعب و یا جنگآوری که تنها در میان قبیلهاش شهرت داشت، نبودند؟ که پس از مسلمان شدن به خاطر خودآگاهی و اعتماد به نفس به صورت آوای ماندگاری درآمدند که قصهگویان قهرمانیهای قهرمانان آنان را به شیوهای دلنشین زمزمه میکنند و دلهای بسیاری را به سوی خویش جلب مینمایند؟
دوست گرامی!
به هیچوجه منزلتی بالاتر از آنچه که هستی برای خویش قرار مده! تا دچار غرور و خودبرتربینی نشوی! و همچنین خود را از آنچه که هستی کمتر مشمار تا به بیماری و عقدة خودکمتربینی دچار نگردی!.
سعی کن! که خود را در جای واقعی خویش قرار بدهی! مدام به استعدادها، تواناییها، کمبودها و ضعفهای خویش توجه داشته باش و در برابر تواناییهای خود خداوند را شاکر باش! و از او بخواه که آن را برایت بیشتر بگرداند. و مردم را نیز از آن بهرهمند بنما! و در برابر این احساس مسئولیت خویش بر آنان منت مگذار! تا از پاداش تو کاسته نشود و به بدی از تو یاد نکنند!.
هرگاه به وجود عیب و نقصی در خود آگاهی پیدا کردی، تلاش کن به وسیله تربیت و تمرین و بهرهگیری از راهکارهای علمی آنها را معالجه و برطرف نمایی، و به هیچوجه در رفع و برطرف کردن آن کوتاهی مکن! زیرا زمینه ذلت و نابودیت را فراهم میگرداند.
و شما ای فرزندان امت مسلمان!.
در مقایسه با ملتهای دیگر رقم کمی نیستید! شما بهخاطر رسالت و باورهای بلندتان از جایگاه والایی برخوردار میباشید! چنانچه راه زندگی را به درستی در پیش بگیرید، به خوبی میتوانید از بهترین پرچمداران زندگی سالم و متمدنانه و سعادتمند باشید.
اما چنانچه خود را حقیر و خرد به شمار بیاورید، در میان انسانها از هیچ جایگاه بلندی برخوردار نخواهید بود، و در عرصه زندگی دچار خواری و درماندگی خواهیم گردید.
شما را به خدا از غرور و خودبرتربینی که شما را به باتلاقی از خیالات خام گرفتار گرداند برحذر باشید! همچنین از عقدۀ حقارت و خودکمتربینی که میان شما و سعی و حرکت مانعی بزرگ را به وجود میآورد، خود را نجات بدهید و مدام در این مسیر حرکت کنید تا این فرمودة خداوند در مورد شما تحقق پیدا نماید که: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِينَ ٥﴾[القصص: ۵] .
«ما میخواهیم بر ضعیف و سرکوبشدگان منت بگذاریم و ایشان را پیشوایان و وارثان (حکومت و قدرت) بنماییم».
[۱] رواه ابن ماجه. [۲] رواه الترمذی.