مهدی موعود یا مهدی موهوم؟

فهرست کتاب

چهارم: چرا روحانيت اماميه اين دروغ خطرناک را ساخته و ولادت اين معدوم را جعل كردند؟

چهارم: چرا روحانيت اماميه اين دروغ خطرناک را ساخته و ولادت اين معدوم را جعل كردند؟

امام زمانى‌ها چرا ناچار شده‌اند که این معدوم را موجود جلوه داده واین موهوم را ببافند؟ به خاطر فرار از سؤال‌هاى بى جوابى که جوابى منطقى برایش ندارند، وبه خاطر خروج از تنگنایى است که علت آن قواعد واصول ولوازمى است که براى اوصاف واحوال وشرائط امام بافته‌اند، [۸۳]براى اینکه مدعى هستند که امام نمى میرد مگر اینکه وصیت کند وبرایش جانشین وخلفى باشد [۸۴]وشخص بعد از خودش را بداند، و بعد از حسنین جز در اعقاب هم نمی‌تواند باشدوجز در فرزند بزرگتر هم نمی‌تواند باشد، و جسد امام را جز امام هم غسل نمیدهد، وبه اندازه زره‌ی رسول خدا میگردد، وسلاح رسول پیش او میگردد، وامام اعلم واشجع می‌باشد وبافته هاى متعدد دیگر [۸۵]مثل اینکه امام محتلم وجنب نمى شود!!، [۸۶]واینکه امام عالم وآگاه به گذشته وآینده می‌باشد وهیچ چیز بر او مخفى نیست وهمه‌ی کتاب‌هایى که از طرف خداوند نازل شده پیش او بوده به همه‌ی آن‌ها با زبان‌هاى متفاوت آگاهى وعلم دارد، [۸٧]واینکه امام ختنه شده متولد می‌شود وطاهر ومطهر است واز پشت مثل جلو می‌بیند! وسایه ندارد! وهنگامیکه از شکم مادر برزمین میافتد بر گونه‌هایش برزمین افتاده و باصداى بلند شهادتین می‌گوید! واحتلام نشده وچشمش خوابیده وقلبش نمی‌خوابد وملهم ومحدث می‌باشد و ادرار ومدفوعش دیده نمی‌شود چون زمین موکل است که آنرا ببلعد!! وبویش خوشبوتر از مسک می‌باشد- وبقیه‌ی اوصافی که لازم است انسان عقلش را بکنار گذاشته ودیوانه ویا سفیه تا به آن‌ها معتقد باشد ویا مکار ودجال باشد تا دیگران را استغفال نموده وسوارى بگیرد،- از جمله‌ی این صفات اینکه داراى صحیفه‌ای است که نام شیعیانش تا قیامت در آن بوده وصحیفه‌ی دیگرى که اسماء دشمنانش در آن می‌باشد و وکتب دیگرى بنام جفر بزرگ - سرخ – وجفر کوچک که از پوست بز وبره می‌باشد! که همه‌ی علوم در آن می‌باشد! ومصحف فاطمه نیز همراه اوست، -خوب دیگر چه می‌خواهید کتبى دیگر هم که دارد وعبرى هم صحبت می‌کند وباز به بهائیان میگویند که چرا دعوى نبوت جدید می‌کنید وبه ختم نبوت قائل نیستید!!- ودر روایت دیگرى می‌گویند که امام-یعنى حتى همینى که در ته چاه سرداب قائم شده- مؤید به روح القدس-یعنى جبریل-می‌باشد وبین او وخداوند ستون نورى وجود دارد که اعمال بندگان را از خلال آن می‌بیند وهر وقت که نیاز به دلیل ویا دلالتى داشته باشد به آن نگاه می‌کند [۸۸]ودر روایت دیگرى مدعى هستند همانطور که کافى مدعى است که اگر زمین بدون امام بماند ذوب می‌شود واگر دونفر در زمین نماند یکى از آن‌ها حجت است! [۸٩]

این‌ها اصول وباورهاى اساسى است که بناء امامت کسانى را که مدعى امامتشان گشته‌اند را بر آن بافته وجعل کرده‌اند، ووقتى کع دیده‌اند اکثر کسانى که معتقد به امامتشان هستند این صفات وشروط بر آن‌ها منطبق نمی‌گردد، چون بعضى از آن‌ها مثل موسى الکاظم وحسن عسکرى بزرگترین فرزند پدرش نبوده ویا بعضى دیگررا مثل على بن موسى بن جعفر امامى غسل تکفین نکرده است چراکه فرزندش محمد الجواد در آنوقت بیشتر از هشت سال نداشت، وهمینطور موسى بن جعفر که فرزندش اورا غسل نداد چون در وقت وفاتش غائب بود، وقابل ذکر است که محمد بن الرضا-امام هشتم آن‌ها-در وقت وفاتش در مدینه بود [٩۰]وهمچنان ثابت نشده است که حسین بن على را فرزندش على زین العابدین غسل داده باشد چون در بستر بیمارى بوده ونیز سربازان ابن زیاد از این کار اورا باز داشته‌اند، و بعضعى‌ها زره‌ی رسول خدا بر آن‌ها نیامده چون کوچک بودند مثل محمدبن علىالرضا که در وقت وفات پدرش بیشتر از هشت سال نداشت وهمچنین فرزندش على بن محمد که در وقت وفات او کوچک بود، وبعضى دیگر سلاح رسول خدا در پیش آن‌ها نبوده والا برادرش زید با او مخالفت نمی‌کرد ویا مثل موسى بن جعفر که عبدالله افطح به مخالفت او برخاست [٩۱] وکسانى دیگر بودند که اعلم نبودند وچطور کودکى اعلم از دیگران می‌شود؟! ولهذا از خود قوم روایاتى نقل شده که کسانى را که به گمان آن‌ها امام بوده‌اند سرپرستى آن‌ها را کسانى دیگر بعهده گرفته‌اند تا اینکه بالغ وراشد گردند، وحتى بزرگان شیعه واکابرشان در علم جعفر بن باقر تردید نموده‌اند، این زراره بن اعین که از اکابر رواة شیعه است که خود جعفر در باره‌اش براساس روایات قوم گفته است: اگر زراره وامثالش نمی‌بودند احادیث پدرم از بین می‌رفت" [٩۲]این زراره درباره‌ی جعفر وپدرش می‌گوید: خدا پدر جعفر را بیامزد در دلم راجع به او چیزى هست، ودر باره او می‌افزاید که "در باره‌ی سخنان رجال بصیرت ندارد". [٩۳]

ودر باره‌ی علم فرزندش موسى نیز چنین قضاوت نموده‌اند، ابوبصیر مرادیکه که از ارکان اربعه در روایت شیعى است وبنا به ادعایشان حضرت جعفربن محمد به او وعده‌ی جنت داده است [٩۴]کشی از ابوبصیر روایت می‌کند که گفته است به گمان من حکم ودر روایتى علم صاحب ما-اشاره به موسى الکاظم می‌باشد- هنوز کامل نیست. [٩۵]

واما شجاعت –که از شروط امامت شمرده‌اند- آنچنانکه شهید احسان [٩۶]می‌گوید بعد از حسین بن على بر حسب روایات شیعه هیچکدام از آن‌ها بدین صفت مشهور نبوده‌اند، بلکه همه‌ی روایاتشان عکس این را می‌گوید چه اینکه هیچکدام آن‌ها برعلیه حکام وسلاطین قیام نکردند بلکه بعضى از آن‌ها به پیروى وولاء به آن‌ها اعتراف نموده وبعضى از آن‌ها از نصرت ویارى عموزاده هایشان که بر علیه امراء وحکام قیام می‌کردند کوتاهى نموده وکنج سلامت را ترجیح میدادند، وبعضى‌ها با احتیاط رفتار کرده ومردم را به طاعت وولاء حکام دعوت می‌کردند، تمام این گفته ها برحسب روایات خود قوم ، وآنچه را که امام حسن انجام داد ودرباره او گفته‌اند مشهور ومعروف است مه اورا مذل المؤمنین لقب دادند، وبعضى از آن‌ها هم که نص برجنب و احتلام شدنشان وارد شده مثل على وحسن وحسین وفاطمه [٩٧]واما اگر علم بما کان وبما یکون-گذشته وآینده- درست می‌بود جواب‌هایشان براى شیعیان مخلصشان متفاوت نمی‌بود همچنانکه نوبختى می‌گوید [٩۸]تازه اگر غیب می‌دانستند برحسب ادعاها و روایات خود قوم کشته ویا مسموم نمی‌شدند چون مدعى هستند که" هیچ امامى نبوده مگر اینکه کشته ویا مسموم شده است" [٩٩]واما سخن گفتن به همه‌ی زبان‌ها افسانه‌اى است که براى خندیدن به ریش وعقل مردم آنرا ساخته‌اند!

این باورهاى افسانه‌ای ضد قرآنى آقایان امام زمانى‌ها را سخت در تنگنا قرار داده است که هیچ امکان خارج شدن درست آن ممکن نیست مگر به دور انداختن آن‌ها وقبول به حکمیت قرآن که خالى از این خرافات است.

هنگامى كه براى حسن عسكرى فرزندى نیامد این‌ها دیدند كه همه‌ی قواعد واصول وبافته هایشان پنبه شد واز بین رفت ومجالى هم براى تاویل وتحریفى كه سابقا انجام میدادند نماند، اینجا بود كه هیچ راه وچاره‌ای برایشان جز ایجاد معدومى نماند تا در آینده از همه‌ی سؤال‌هایى كه در مورد عدم تطابق آن اوصاف وشروط طویل وعریضى كه براى امامت وعلامت امام درست كرده وبافته بودند، پیش خواهد آمد راحت شوند، وعلاوه براین امامت خود عسكرى هم زیر سؤال میرفت چون علامت‌هاى زیادى بر او صدق نمی‌كرد، بعد از خودش فرزند و جانشینى نگذاشت، وبعد از خودش به كسى وصیت نكرد، وامامى نیز اورا غسل وتكفین ننمود، وبعد از او زره رسسول بركسى نیامد، چگونه بر كسى كه وجود نداشته ومعدوم است صفت عالم وشجاع میتوان داد؟ واخیرا زمین –برطبق مواصفات من در آوردى آن‌ها از حجت خالى شد-وبدون امام ماند لیكن ذوب نگردید!!

اینجا بود که پریشان وسرگردان شدند وراه وچاهى هم پیدا نکردند چون عدم وجود فرزند براى حسن عسکرى نه اینکه فقط امامت مزعوم اورا پنبه می‌کرد بلکه کل امامت را زیر سؤوال برده وهمه بافته هاى قوم را در معرض خطر قرار میداد، در حالیکه آن‌ها سال‌ها براى این باورها زحمت کشیده واین اصول بى اصول را در میان پیروانشان ریشه دار کرده بودند، اگرچه این اصول وقواعد جعلى آن‌ها در مورد بسیارى از مدعیان امامتشان نادرست در آمده بود لیکن این وضعیت جدید همه‌ی اغالیط و پیشگویى‌هاى آن‌ها راکه آن‌ها ملهم ومحدث ومعصوم هستند در زیر سؤال برد، ولهذا نوبختى اگرچه شیعه‌ی متعصب ومشهورى است واز اکابر طائفه واز متکلمان وفیلسوفان آن‌ها [۱۰۰]هم می‌باشد باعبارت صیح وبدون پرده پوشى می‌گوید که شیعیان بعد از موت حسن-عسکرى-متحیر شده وبه آراء گوناگون رفته وبه فرقه‌ها وگروه‌هاى متعددى تقسیم گشته‌اند:

فرقه‌اى بر این رفته‌اند که حسن-عسکرى-نمرده وزنده است لیکن غیبت کرده است وقائم اوست، وعلت این بافته‌ی خلاف واقع اینست که به زعم آن‌ها جایز نیست که بمیرد وفرزند ظاهرى نداشته باشد براى اینکه زمین خالى از حجت نمی‌شود [۱۰۱]

وفرقه‌ای گفته‌اند که حسن بن على مرده لیکن بعد از آن زنده شده... اگر واقعا فرزندى می‌داشت مرگش صحیح بود ورجعتى! درکار نمى بود، براى اینکه امامت در خلف او ثابت میشد ولیکن براى کسى وصیت نکرده است،

وفرقه‌ای گفتند که امام ، جعفر است نه حسن چرا که او بدون اینکه فرزندى داشته باشد فوت کرد، وامام نمى‌میرد مگر اینکه وصیت نموده وداراى جانشینى باشد!

واقاویل متعدد ومضحک دیگرى که سرد آن به درازا میانجامد

چنین وقتى بود که به ناچار براى حسن عسکرى فرزندى ساختند، چگونه امامى که امامتش ووصیتش ثابت شده وامورش بر همین منوال رفته وپیش همگى اینطور مشهور شده است چگونه می‌میرد وجانشینى ندارد؟!

فرقه‌ای از شیعیان در رد بر آن‌ها گفتند که:

حسن اصلا فرزندى نداشته وما این را آزمودیم وهمه جا گشتیم فرزندى نیافتیم اگر جایز باشد که درباره‌ی حسن که بدون فرزند مرده است بگوییم داراى فرزندى است مخفى این ادعء در مورد هر میتى که بدون فرزند فوت کند صدق می‌کند وحتى میتوان در مورد پیامبرصنیز ادعاء نمود که فرزندى بجا گذاشته ویا اینکه ابوالحسن رضا÷غیر او ابوجعفر سه فرزند بجا گذاشته که یکى از آن‌ها امام است براى اینکه وارد شدن خبر بوفات حسن بدون فرزند مثل این خبر است که پیامبرصمردى از صلب خودش را جانشین نگذاشته است ونه عبدالله بن جعفر پسرى بجا گذاشته است ونه رضا چهار پسر داشته است، پس وجود فرزند بطور کلى باطل شده است،-و بعد از آن این پندار را بافته‌اند –لیکن حاملگى بین او وکنیزش وجود دارد که آن کنیز هروقت که وضع حمل کند فرزندى خواهد آورد که امام خواهد بود، چون روا نیست که که امام برود و خلف وجانشینى نداشته باشد، چرا که در اینصورت امامت باطل شده وزمین از حجت خالى می‌گردد!!

فرقه‌اى از آن‌ها بر این طایفه ایراد گرفته که مدعیان فرزند بر این‌ها اشکال گرفته‌اند که :شما در موضوعى بر ما منکر گشتید که شبیه آنرا خود گفتید وحتى به این هم قانع نشده تا اینکه چیزى به آن اضافه کردید که عقل منکر آنست، کفتید که حملى وجود دارد اگر شما در طلب فرزند وبحث از او سعى فراروان کردید وآنرا نیافتید ولهذا آنرا انکار نمودید ما بیشتر از آن در شناخت حاملگى سعى وکوشش و اجتهاد نمودیم وآنرا نیافتیم وبحث ما در باره‌ی حاملگى ونیافتن آن راست تر است تا بحث شما چون عقلا وعرفا وعادتا ممکن است انسان فرزندى مخفى داشته باشد که ظاهرا شناخته نباشد، لیکن بعدها شناخته شده ونسبش هم درست باشد [۱۰۲]وموضوعى که شما مدعى آن هستید چنان زشت وشنیع است که عقل هر عاقلى منکر آن می‌باشد وعرف وعادت هم بر خلاف آنست، مخصوصا اینکه روایات زیادى از ائمه صادقین دمده است که حاملگى بیشتر از نه ماه نمی‌تواند باشد واین حاملگى که شما مدعى آن هستید سال‌ها از آن گذشته است وشما همچنان بدون دلیل وبرهانى بر قول خود هستید.

وفرقه‌اى ادعا نمودند که: حسن عسکرى بعد از هشت ماه از وفاتش دارای فرزندى شد، وى نهایى که مدعى فرزند در حیاتش شدند دروغگو می‌باشند وادعایشان باطل است، براى اینکه اگر چنین چیزى رخ می‌داد مخفى نمى ماند لیکن او رفت وفرزند ظاهرى از او شناخته نشد، وحاملگى در گذشته در نزد سلطان ودر نزد مرد ثابت بوده ولهذا از تقسیم میراث اوامتناع نمودند تا اینکه حاملگى بعد از آن درنزد سلطان باطل شده وموضوع حاملگى برایش مخفى ماند، وبعد از هشت ماه از وفات حسن برایش فرزندى متولد شد ودستور این بود که محمد نامیده شود، وبه او وصیت کرده بود و او از انظار مخفى است ودیده نمی‌شود.

واخیرا فرقه‌ی اثناعشریه که امامیه نامیده میشوند گفتند که: گفته‌ی همه‌ی این‌ها درست نیست چرا که خداوند عزوجل حجتى دارد که فرزند حسن بن على می‌باشد، وامامت بعد از حسن وحسین در میان دو برادر نمی‌گردد، واگر این جایز می‌بود گفته‌ی اصحاب اسماعیل بن جعفر-یعنى اسماعیلیه- ومذهبشان درست می‌بود، وامامت محمدبن جعفر ثابت می‌شد، ونیز جایز نیست که زمین خالى از حجت باشد واگر نه هم زمین وهم آنچه بر آنست ذوب می‌شد.

بنابر این ما معتقد به وفات حسن هستیم و اعتراف می‌کنیم که او فرزندى از صلب خودش دارد که مخفى است ومردم حق ندارند که به آثار کسى بروند که مخفى شده است، ونه ذکر اسمش جایز است ونه سوال از مکان او، بحث از او اصلا جایز نیست وحرام است. [۱۰۳]

این است حقیقت روشنى که نیاز به ضرورت ایجاد فرزندى براى حسن عسکرى را تقاضا نموده است!! که نیاز به تفسیر وتعلیق ندارد، آیا الان بعد از همه‌ی این ادله ووقایع وقت این نرسیده که امام زمانى‌ها اندکى بخود آمده وقاید وباورهاى خود را بجاى اینکه از داستان‌هاى قهوه‌خانه‌ها ویا روضه‌خوان‌هاى شیاد بگیرند به قرآن مراجعه نموده وهرآنچه را که با آن مخالف است دور بیاندازند؟

[۸۳] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref۸۴اصول افکار این بند از مقاله از کتاب الشيعة والتشيع از احسان الهى ظهیر ص ۲۸۳-۲٩۵ گرفته شده است [۸۴] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref۸۵فرق الشیعة از نوبختى ص ۱۲۳ [۸۵] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref۸۶اصول کافى كتاب الحجة ج۱ص و۲۸۴و۲٧٧و۳۰۸ و۲۸۶و۳۸۴و۳٧٩ و۳۸٩ وعيون اخبار الرضاج ۱ ص۲۳۱ [۸۶] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref۸٧همچنانکه طوسى در کتاب الخصال می‌گوید ج۲ص۵۲۸ وعيون اخبار الرضا ج۱ص۲۳۱ [۸٧] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref۸۸بدون تردید که این‌ها صفات خداوند است وهدف از این غلوهاى کفرآمیز نه دوستى ائمه بلکه هدم اندیشه‌ی وعقیده‌ی اسلامى بنام اسلام بوده است وائمه‌ی اهل بیت از اولین کسانى بودند که این کفرها را انکار نموده بلکه حضرت على کسانى مثل انصار ابن سبا را که بدین اقوال تصریح می‌نمودند می‌سوزاند، الان چنین امرى از ضروریات مذهبى گشته است که بناحق مدعى است مذهب آل بیت می‌باشد براى آگاهى از این غلوهاى ضد اسلامى مراجعه شود به کافى کلینى که مملو از آراء ابن سبأ می‌باشد كتاب الحجة ج۱ص۲۲٧و۲۶۰ والفصول المهمة از الحر العاملى ص۱۵۵ [۸۸] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref۸٩کتاب الخصال او قمى ص۵۲٧-۵۲۸ آیا این روایت ها وآراء واندیشه‌هاى خرافى ضد قرآنى نیست که عاقلان را از دین رمانده وبکلى بیدین می‌گرداند اگرچه عقل اینست که انسان خرافات را از دین تمییز داده وسره را از ناسره زحق را از باطل تشخیص دهد، نه اینکه علاج بددینى بیدینى باشد که نتیجه‌ی آن پشت پازدن به همه‌ی حقایق دینى باشد که این خود پناه بردن از باران به ناودان است [۸٩] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref٩۰اصول کافى باب ان الارض لاتخلو من حجة ج۱ص۱٧٩ [٩۰] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref٩۱منبع سابق [٩۱] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref٩۲الشيعة والتشيع شهيد احسان الهى ظهير ص ۲۸۸ وفرقه‌ی فطحیه منسوب به شخص می‌باشد [٩۲] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref٩۳رجال الکشی ص۱۲۴ [٩۳] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref٩۴رجال الکشی ص ۱۳۳ و۱۳۳ در شرح حال زرارة بن اعین [٩۴] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref٩۵رجال الکشی ص۱۵۲ [٩۵] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref٩۶ایضا ص۱۵۴ [٩۶] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref٩٧الشيعة والتشيع شهيد احسان الهى ظهير ص۲۸٩-۲٩۱ [٩٧] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref٩۸عيون اخبارالرضاج۲ص۶۰ [٩۸] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref٩٩فرق الشیعة نوبختى ص۸۰-۸۱ وکلینى هم مثل آنرا روایت کرده است اصول کافى ج۱ص۶۵ [٩٩] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref۱۰۰اصول کافى ج۱ص۳٧۵ وعیون اخبارالرضاج۱ص۲۱۴ [۱۰۰] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref۱۰۱مجالس المؤمنین تسترى(شوشترى)ص۱٧٧ [۱۰۱] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref۱۰۲اما اگر هدایت را در قرآن جویا می‌شدند می‌دانستند که حجت الهى کلام اوسست که درمیان مردم است نه معدوم ویا مرده‌اى که اجل او را از میان مردم برده است لیکن همانطور که حضرت على فرموده است هرکسى که هدایت را از غیر قرآن بجوید به گمراهى خواهد رفت. [۱۰۲] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref۱۰۳بر خواننده مخفى نیست که همه‌ی این‌ها سفسطه وبازى با الفاظ می‌باشد. [۱۰۳] D:sسايت اهل سنتhalesonnat cdCDسايت اهل سنتahlesonnatMehdy-mohoom.htm - _ftnref۱۰۴این خلاصه‌ی چیزى است که نوبختى در کتاب خودش –فرق الشیعة-ص۱۱٩ وبعد از آن ذکر کرده است.