فقه پویا - گفتاری در باب روش های استنباط احکام فقهی

فقه پویا

فقه پویا

بسم الله الرحمن الرحیم

سپاس خدای را که با نعمت‌های بی‌پایانش کارهای نیکو صورت می‌پذیرد، آن خدایی که ما را به این نعمت هدایت نمود، و حال آن که هدایت‌پذیر نبودیم اگر (رحمت و بخشش) خداوند ما را هدایت نمی‌کرد و پاک‌ترین و ناب‌ترین درود و سلام‌هایش بر آن انسان هشداردهنده و چراغ تابان، آن یاددهنده خیر و صلاح به مردم و راهنمای بشریت به پیشرفت و رشد و هدایتگر مخلوقات به سوی حق و حقیقت، سرور و امام ما و الگوی (دنیا و آخرت) ما، دوست داشتنی‌ترین دوست ما محمدصو نیز بر یاران بزرگوارش که به او ایمان آوردند و او را پشتیبانی و یاری کردند و آن نوری را که با او فرودآمد، پیروی کردند، (به راستی که) رستگاران همان‌ها هستند. و خداوند خشنود باد از کسی که به دعوتش فراخواند و به سنتش راه یافت و در این مسیر تا روز واپسین به جهاد پرداخت.

برادرانم، بهترین خوش‌آمدی که به شما می‌گویم، خوش‌آمد و درود اسلام است و درود اسلام همان سلام کردن است. پس، السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

فرارسیدن این ماه مبارک (رمضان) را به شما تبریک می‌گویم و از خداوند تبارک و تعالی می‌خواهم که ما را از جمله کسانی که از روی یقین و با اخلاص روزه می‌گیرند و شب‌ زنده‌داری می‌کنند و گناهان گذشته‌شان بخشیده می‌شود، قرار دهد و اینکه این ماه را مایه خیر و برکت برای امت اسلامی در اقصی نقاط جهان قرار دهد و ایامشان پربرکت تشود و فردایشان را بهتر از امروزشان سازد و اینکه پرچم اسلام در زمین برافراشته شود. به راستی که اوست شنونده (بس) نزدیک.

ای برادران، به شما بشارتی می‌دهم که این نشست و دیدار میمون ما جزیی از شب زنده‌داری است، زیرا تنها شب زنده‌داری محدود به نماز و تسبیح و ذکر نیست. فراگیری علم (در شب) جزیی از شب زنده‌داری است. جبرئیل÷در رمضان هر سال فرودمی‌آمد تا با پیامبرصقرآن بخوانند و در آن تعمق کنند. امین اهل آسمان با امین اهل زمین می‌نشستند و با هم قرآن می‌خواندند و ما بر سنت و روش این دو امین، قرآن و اسلام را فرامی‌گیریم تا از مسائل دینمان آگاه شویم «وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَيْرًا يُفَقِّهْهُ فِي الدِّينِ». «اگر خداوند خیر کسی را بخواهد او را در امور دین آگاه می‌سازد».

برادرانم، موضوع بحث ما گامی به سوی فقه آسان امروزی است. ما به این فقه آسان امروزی که با زبان حال سخن می‌گوید و نیازها و مشکلات امروز را برمی‌شمارد و برای مردم در قضایا و مشکلات جدید و با زبان امروزی فتوا صادر می‌کند، نیاز داریم. خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوۡمِهِۦ لِيُبَيِّنَ لَهُمۡ[ابراهیم: ۴].

«ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا حقایق را برای آنان بیان کند».

منظور از این آیه تنها این نیست که عرب با زبان عربی و انگلیسی با زبان انگلیسی و روسی با زبان روسی مخاطب قرار گیرد. نه ... آیه عمیق‌تر از این‌ها است، زیرا هر قوم و گروهی، زبانی مخصوص به خود و هر زمانی، زبانی مخصوص به خود دارد. درست نیست که خواص با زبان عوام و عوام با زبان خواص مورد خطاب قرار گیرد و همچنین صحیح نیست که شهرنشین با زبان روستایی و یا بالعکس مورد خطاب قرار گیرد و نیز خطاب قرار دادن مردم قرن پانزدهم با زبان مردم قرن نهم یا دهم هجری جایز نیست. مردم باید با زبانشان، زبان عصرشان، زبان جامعه‌اشان، زبان زمانه‌اشان، زبان مکانشان، مورد خطاب قرار گیرند، و این همان فقهی است که می‌خواهیم فقه آسان باشد. فقهی که متخصصین، درباره‌اش می‌گویند:

فقه، همان آگاهی به احکام شرعی و فرعی و عملی استناط شده از ادلۀ تفصیلی است. پس آن، علم قانون اسلامی است و هیچ شباهتی با قانون‌های وضع شده توسط انسان‌ها ندارد، زیرا این رابطه بین خدا و بندگانش را تنظیم می‌کند و آن هیچ ربطی به این ندارد. اولین چیزی که ما در فقه می‌خوانیم، عبادات در باب طهارت است. سپس نماز، زکات، روزه و ... است.

فقه، رابطه انسان با زندگی‌اش در اموری که برایش جایز است و یا جایز نیست و همچنین اموری که برایش حلال یا حرام می‌باشد تنظیم می‌کند. فقه حلال و حرام. در حالی که قانون‌های وضعی هیچ اهمیتی به این امور نمی‌دهند، اما هر آنچه قانون‌های وضعی به آن اهمیت می‌دهد مثل امور مدنی، شخصی، جزایی و جنایی، اداری، مالی و رابطه بین کشورها و دولت‌ها، همه در فقه موجود است و به آنها اهمیت می‌دهد. پس این فقه هست که تمدن و پیشرفت امت را به دست می‌گیرد و آن را رهبری می‌کند. به گونه‌ای که برنامه‌هایش بر مبنای امر و نهی خداوند می‌باشد تا اینکه زندگی برای اسلام و با اسلام، طبق برنامه‌های شرع باشد. بنابراین فقه کلیۀ زندگی بشر را در برمی‌گیرد. این درست است که در عصر بازگشت و انحطاط و شکست اسلام مردم در امور ساده و بی‌اهمیت از فقه سؤال می‌کردند. بیشتر سؤال‌هایشان در مورد حیض و نفاس و وضو و شیرخوارگی و طلاق بود. اما در مسائل مالی و تضییع اموال عمومی و تحریف و مخدوش شدن انتخابات و در مورد تسلط ستمگران بر مردم هیچ سؤالی از فقه نمی‌کردند. در حالی که فقه کل زندگی انسان را در برمی‌گیرد. فقه برگرفته از شریعت و شریعت حاکم بر تمامی اعمال مکلفین است و فرقی نمی‌کند که این اعمال در کدام گروه از احکام شرعی داخل شود (احکام شرعی پنجگانه). خواه آن عمل مباح یا حرام یا مکروه یا واجب و یا مستحب باشد. به ناچار دین باید هر نوع عملی از اعمال مکلفین را در یکی از این پنج دسته قرار دهد. در نتیجه هیچ چیزی در زندگی باقی نمی‌ماند جز اینکه آن یا در حیطه فقه است یا در حیطه شریعت.

اما فرق بین شریعت و فقه در چیست؟ دین (شریعت) همان وحی الهی است و تصویری است برگرفته شده از نصوص محکم و صریح در هدف‌های کلی و احکام قطعی که از طریق متن‌های ثابت شده به ما رسیده است. فقه، نتیجه عقل و درایت اسلامی در فهم دین و پیاده کردن آن در زندگی بشر است. این فقه نیاز به آسان شدن دارد و شرعی بودن این آسان‌سازی فقه، برگرفته از فشارها و مشکلات زندگی بر ما نیست. بلکه دین خودش این آسانی را می‌خواهد و دین بر یسر و آسانی بنا شده است و تعالیم دینی بر پایۀ یسر و آسانی است، نه سختی و مشقت.

خداوند در آخر آیۀ روزه می‌فرماید:

﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ[البقرة: ۱۸۵].

«خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برای شما دشواری و سختی نمی‌خواهد».

در آخر آیۀ طهارت می‌فرماید:

﴿مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ وَلِيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ[المائدة: ۶].

«خداوند نمی‌خواهد بر شما سخت بگیرد ولکن می‌خواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند. تا اینکه سپاسش گویید».

خداوند بعد از اینکه درباره کسانی که ازدواج با آنان حرام و کسانی که ازدواج با آنان حلال است، سخن می‌گوید می‌فرماید:

﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمۡۚ وَخُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ ضَعِيفٗا ٢٨[النساء: ۲۸].

«خداوند می‌خواهد بارتان را سبک گرداند و انسان ضعیف و ناتوان آفریده است».

بعد از موضوع قصاص و شرعی بودن عفو و صلح خداوند می‌فرماید:

﴿ذَٰلِكَ تَخۡفِيفٞ مِّن رَّبِّكُمۡ[البقرة: ۱۷۸].

«این تخفیف و رحمتی است از جانب پروردگارتان».

سپس خداوند هر گونه سختی و مشقتی را در دین به کلی نفی می‌کند و می‌فرماید:

﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖ[الحج: ۷۸].

«خداوند در دین بر شما سختی و تنگنایی قرار نداده است».

دین بر پایه آسانی است و پیامبرصنیز می‌فرماید: «إِنَّمَا بُعِثْتُمْ مُيَسِّرِينَ ، وَلَمْ تُبْعَثُوا مُعَسِّرِينَ». «شما امتی آسان‌گیر برانگیخته شده‌اید نه امتی سخت‌گیر». و این را هنگامی گفت که آن شخص اعرابی به مسجد آمد و خواست که در مسجد ادرار کند در حالی که اصحاب بر سرش داد می‌کشیدند، فرمودند: «لاتزرموه وصبوا علیه زنوباً من ماء، إِنَّمَا بُعِثْتُمْ مُيَسِّرِينَ، وَلَمْ تُبْعَثُوا مُعَسِّرِينَ»«به او حمله نکنید، و ادرارش را قطع نکنید. سطلی آب بر روی آن بریزید زیرا شما آسان‌گیر برانگیخته شده‌اید، نه سخت‌گیر». سخن از اوایل اسلام است و آن شخص اعرابی که تربیت اسلامی را فرانگرفته بود و این که مسجد پیامبرصکه مثل مساجد ما قالی و موکت نینداخته بودند. مسجد، فرشش ریگ و شن بود و گاهی نیز سگ‌ها در آنجا دور می‌زدند. آن مرد سخت ادرارش گرفته بود. جلو مردم ایستاد و الی آخر. اما اصحابی که بر تربیت اسلامی پرورش یافته بودند از این منظره و پیامد آن به تنگ آمدند و کنترل خود را از دست دادند و خواستند با خشونت با او رفتار کنند. اما پیامبرصفرمود: رفع این مسأله خیلی ساده است. سطلی آب بر روی آن بریزید. سپس پیامبرصفرمودند: «بُعِثْت بِحَنِيفِيَّةٍ سَمْحَةٍ أَحَبَّ الأَدْيَانِ إِلَىَّ الله الْحَنَفِيَّةَ السَّمْحَةَ». «با دینی که از شرک به دور است و دارای عفو و گذشت می‌باشد برانگیخته شده‌ام، دوست داشتنی‌ترین دین برای خداوند دینی است که از شرک به دور است و دارای عفو و گذشت است». پس این دین خودش بر پایه آسانی است.

آنگاه که پیامبر اکرمص، معاذبن جبل و ابوموسی اشعری را روانه یمن می‌کرد به آن دو توصیۀ کوتاه، اما جامعی کرد و فرمودند: «يَسِّرَا وَلاَ تُعَسِّرَا وَبَشِّرَا وَلاَ تُنَفِّرَا وَتَطَاوَعَا». «آسان بگیرید و سخت نگیرید. بشارت بدهید و دیگران را متنفر نسازید و با آنان نرم‌خو باشید». این همان روش پیامبر اکرمصدر فقه و اجتهاد و در امور دعوت است. آسان گرفتن و نه سخت‌گیری، بشارت دادن و نه متنفر ساختن. این عین همان چیزی است است که امام بخاری و مسلم از انس‌بن مالک، صاحب و خادم پیامبرصروایت کرده‌اند. پیامبرصفرمود: «يَسِّرَا وَلاَ تُعَسِّرَا وَبَشِّرَا وَلاَ تُنَفِّرَا». «آسان بگیرید و سخت‌گیری نکنید، بشارت بدهید و دیگران را متنفر نسازید». بدین جهت ما نیازمند به این آسانی هستیم.

از آنجایی که اسلام بر پایۀ آسانی است و مسلمانان در هر عصر و زمانه‌ای به این آسانی احتیاج دارند، پس ما مسلمانان در این عصر به این آسانی نیازمندتر هستیم، زیرا در این عصر شغل‌ها زیاد گشته و زندگی پیچیده شده است و نیازهای مردم مختلف و خواسته‌ها و نیازهایشان زیاد شده و آنچه که امروز آن را انفجار و انقلاب اطلاعات و معارف و دانستنی‌‌ها می‌نامیم، بنابراین انسان نیازمند آن است که فهم فقه و عمل کردن به آن برایش آسان شود.

ما می‌خواهیم که به شکلی آسان و به روشی ساده، فقه را بفهیم و به آن عمل کنیم. اصلاً نمی‌خواهم مسائل را مشکل و پیچیده سازم و یا اینکه بخواهیم از جانب خود قانون جدیدی بیاورم، همه این مسائل در خود قرآن موجود است.

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ[المائدة: ۶].

«ای مؤمنان هرگاه خواستید نماز بخوانید، پس صورت و دو دستتان را، تا آرنج بشویید».

وجه و صورت برای اصحاب و تابعین خیلی واضح است. اما امروز عصر ما، عصر تعریف و قانونگذاری و مرزبندی و اندازه‌گیری است. پس این سؤال پیش می‌آید که:

صورت چیست؟ ما محتاجیم که صورت را بشناسیم. آنها می‌شناسند و می‌گویند: صورت از نظر طولی از محل رویش موی سر تا پایین چانه و از نظر پهنا، مابین دو لاله گوش را در برمی‌گیرد. حال اگر شخص موی سرش کمی از صورتش جلوتر آمده باشد یا اینکه که شخصی کچل یا تاس باشد، پس صورت از کجا شروع می‌شود؟ صورت مشخص است. مسلمان صورتش را می‌شوید و کار تمام است. امروز در این زمانه مسأله تعریف، قانونمندی و قانون‌مداری و مرزبندی اشیا شروع شده است. مرد بادیه‌نشینی نزد پیامبرصمی‌آید، می‌رود یک یا دو روز درس می‌خواند وضو و نماز را یاد می‌گیرد. همه این‌ها نیاز به تعریف دارد. مثلاً: صورت چیست؟ دست چیست؟ ... .

پیامبرصبه آن مرد بادیه‌نشین می‌فرماید: نگاه کن چگونه وضو می‌گیرم و چگونه نماز می‌خوانم، پس مثل من وضو بگیر و مثل من نماز بخوان. سپس آن مرد برای ارشاد قومش راهی قبیله‌اش شد.

اما امروزه ما درباره فقه طهارت، صفحات طولانی و زیادی درس می‌خوانیم. در بعضی از کتاب‌ها فصلی بزرگ را به خود اختصاص داده است. و این کار فقط برای متخصصین این فن جایز است. اگر بخواهیم آن را به عوام یاد دهیم، چگونه می‌توانیم این مطلب را به طور مفصل توضیح دهیم؟

به یاد می‌آورم بچه که بودم، در مجالس علم حاضر می‌شدم و در مکتبخانه مشغول فراگیری علم بودم. در هر رمضان در مسجد، مابین نماز مغرب و عشا، نزد شیخ می‌نشستیم و شیخ فقه طهارت را به ما یاد می‌داد. رمضان به شب بیست و نهم، سی‌امش می‌رسید، اما ما از بحث آب‌ها و وضو و ارکان و سنت‌ها و مکروهات و مبطلات و نواقص وضو و استنجا و ... خلاص نمی‌شدیم. در طول ماه در این مباحث بودیم. او می‌خواست هر آنچه در کتب الازهر هست به مردم یاد دهد. مثلاً می‌گفت: آب‌هایی که طهارت با آنها جایز است هفت نوع‌اند. آب دریا، آب رود، آب برف، آب تگرگ، آب چشمه، آب چاه و ... ای شیخ چرا این قدر طولش می‌دهی؟ شیر آب را باز کن و وضو بگیر تا یاد بگیرند. این همه مطالب چه معنایی دارد؟ ما محتاج به آسان شدن و آسان کردن هستیم.

به عنوان مثال: در شهر نیوجرستی آمریکا که بودم، یکی از استادانم که مسئولیت امامت یکی از مساجد را برعهده داشت و از بزرگان مشایخ بود و دکترایش را نیز گرفته بود، یکی از آمریکائیان تازه مسلمان به نزدش آمد. در آنجا من سخنرانی کردم. این برنامه همیشگی بود که حاضرین از من سؤال می‌کردنند. آن مرد تازه مسلمان از من پرسید، چرا رمضان ماه قمری است و ماهی ثابت مثل مارس یا آگوست نیست؟ خواستم که جواب او را بدهم، اما شیخ مرحوم که خدا حفظش کند و خدا رحمتش کند، نگذاشت و به او گفت: هر نوع سؤالی درباره فقه مربوط به روز سه‌شنبه می‌شود و من هر سه‌شنبه برای برادران تازه مسلمان کتاب «شرح الصغیر علی الدریر في الفقه المالکي» مربوط به فقه مالکی، درس می‌دهم.

این کتاب در مقطع دبیرستان الازهر تدریس می‌شود. تعجب کردم که چگونه، کتابی که در دبیرستان الازهر تدریس می‌شود به آنها درس می‌دهد؟ این کتاب شامل تعاریف و مطالب بسیار زیادی است. در حالی که آنها هیچ نیازی به این پیچ و تاب‌ها ندارند. اصلاً نیازی نیست که تازه مسلمانان را به یکی از مذاهب گرایش بدهیم. مثلاً کسی که به دست شخص مالکی مسلمان گشت به او فقه مالکی یاد دهیم، یا کسی که به دست شافعی مذهب مسلمان شد به او فقه شافعی یاد دهیم. اصل این است که، اسلامی آسان به او یاد دهیم. این شیخ هر هفته درس می‌داد، از موضوع طهارت شروع می‌کرد، تا به موضوع روزه می‌رسید، شش یا هفت سال گذشته بود و آن گاه که به موضوع روزه می‌رسید جواب این سؤال، که چرا رمضان ماه قمری است؟ را نمی‌یافت.

جواب این سؤال اصلاً در کتاب فقه موجود نیست. دعوتگران جواب این سؤال را خوب می‌دانند، که خداوند می‌خواهد ما، هم در زمستان، هم در بهار و هم در تابستان و پاییز، روزه بگیریم. هم در فصل‌های سرد، هم در فصل‌های گرم، هم در روزهای کوتاه، هم در روزهای بلند و اینکه ما خداوند را در تمامی فصل‌های سال عبادت کنیم. پس ما نیاز به آسانی در فقه، فهم فقه و آسانی در عرضه کردن این فقه داریم، آنچنان که پیامبرصو اصحابش، آن را به ما شناسانده و به ما یاد داده‌اند.

من، رسول‌اللهصو بعد اصحابش را، بیشتر از همه انسان‌ها آسان‌گیرتر دیده‌‌ام. به مردی که به نزد پیامبرصمی‌آید و به او می‌گوید: هلاک گشتم، سوختم، با زنم در روز رمضان همبستر شده‌ام، خوب نگاه کنید. پیامبرصبه او می‌فرماید: برده‌ای را آزاد کن. او به پیامبرصگفت: از کجا بیاورم؟ پولی ندارم. پیامبرصفرمود: دو ماه پشت سر هم روزه بگیر. مرد گفت: این همه مشکلات به خاطر همین مسأله است. پیامبرصباز به او گفت: پس شصت مسکین را غذا بده. مرد گفت: از کجا بیاورم شصت مسکین را غذا بدهم؟ پیامبرصظرفی از خرما که برایش آورده بودند، به آن مرد داد و فرمود: این را بگیر و به شصت فقیر صدقه بده. مرد گفت: ای رسول خداص، آیا فقیرتر از من هم کسی در مدینه است؟ پیامبرصفرمود: اصلاً این را بگیر و به خانواده‌ات بده. آن مرد کارش تمام شد در حالی که مقدار مالی را به دست آورده بود.

گمان می‌کنم اگر یکی از علما یا فقهای حال حاضر به جای پیامبرصبود، تمای درها و راه‌ها را بر رویش می‌بست. ولی پیامبرصآن را بسیار ساده و آسان گرفت. آسان بگیر و سخت مگیر. اصحاب نیز بیشتر از دیگران در فتواها و فقه، آسان می‌گرفتند. تابعین نیز چنین بودند، ولی اندکی کمتر از آنان. زیرا در هر قرنی برخی امور احتیاجی به فقه اضافه می‌شد، تا اینکه به عصر ما رسید، فقه مملو از این احتیاط‌کاری‌ها گشت. هر گاه این احتیاط‌کاری‌ها زیاد گردد، سختگیری نیز زیاد می‌شود، زیرا هر احتیاطی، یعنی کمی سنگین‌تر کردن و کمی دشوارتر کردن و اگر فقه بخواهد در هر عصری پذیرای این همه احتیاط‌کاری باشد، در نهایت فقه مجموعه‌ای از احتیاط‌کاری می‌شود. یعنی: مجموعه‌ای از سختگیری‌ها و غل و زنجیر کردن مردم و این در حالی است که محمدصآمده تا این غل و زنجیر را از گردن امتش بردارد. ما نیاز داریم که فقه را آسان سازیم و آن چیزهایی را که مورد نیاز انسان امروزی نیست از آن حذف کنیم. در حال حاضر چه معنا دارد که به مردم بگوییم، هر گاه طلا به ۲۰ مثقال و نقره به ۲۰۰ درهم رسید زکات واجب می‌شود. به او بگویید که قیمتش چند است. بدین خاطر لازم است که آن را به زبان حال ترجمه کنیم. آیا پیامبرصدو حدنصاب متفاوت برای زکات در نظر گرفته‌اند؟ هدفش از این کار چه بوده است؟ جواب، حد نصاب آن دو یکی است. طلا و نقره پول رایج آن زمانه بود، زیرا اعراب پولی مختص به خود نداشتند. این پول‌ها شامل درهم‌های نقره‌ای یا دینارهای طلا بود که از ایران یا از روم می‌آمد. پس هر دینار در مقابل ۱۰ درهم می‌باشد. در نتیجه حدنصابشان یکی است.