توکل بر خدا واجب است
توکل بر خداوند بزرگ امری است مطلوب و محبوب و خداوند به آن امر نموده و مردم را بسوی آن رغبت داده و متوکلین را ستوده است.
فرموده:
﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَتَوَكَّلُوٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾[المائدة: ۲۳].
«و اگر مؤمن هستید بر خدا توکل کنید».
حال اگر ما مؤمن حقیقی هستیم، باید که بر پرور دگارمان توکل کنیم.
﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓ﴾[الطلاق: ۳].
«وهر کس بر خدا توکل کند، خدا او را کافی است».
﴿رَّبَّنَا عَلَيۡكَ تَوَكَّلۡنَا وَإِلَيۡكَ أَنَبۡنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ﴾[الممتحنة: ۴].
«پروردگارا! ما بر تو توکل کردیم و به سوی تو باز گشتیم و بازگشت به سوی تو است».
﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡحَيِّ ٱلَّذِي لَا يَمُوتُ﴾[الفرقان: ۵۸].
«وتوکل کن بر آن زندهای که هرگز نمیمیرد».
همانا توکل صادق و حقیقی بر خداوند، تعلق قلب به الله واحد، لذت و شیرینی دارد که شخص مؤمن آن را در قلب خود مییابد، و اگر کوههای دنیا بر پشتش گذاشته شود و مصیبتها به وی هجوم آورد، و بیماریها بر او چیره شود هرگز لبخند رضایت و قبول از وی دور نمیشود.
حضرت عبدالله بن عباس بمیفرماید: «حسبنا الله ونعم الوکيل» کلمهای است که حضرت ابراهیم ÷هنگامیکه در آتش انداخته شد فرمود، و محمد جفرمود: هنگامیکه گفته شد: ﴿إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣﴾[آلعمران: ۱٧۳]. «همانا مردم برای مقابله با شما نیرو جمع آوری کردهاند پس از آنها بترسید، آنان ایمانشان فزونی یافت وگفتند:﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ﴾یعنی: خدا ما را بس است و چه نیک کارسازى است».
ابراهیم خلیل الله، بت شکن زمان، پدر پیامبران †به ما چگونگی توکل بر خدا را میآموزد، ابراهیم در محیط و سرزمین کفر زندگی میکرد، و پدرش مشرک بود و بت میفروخت، ولی ابراهیم از آغاز کودکی توحید و یکتاپرستی در قلبش جای گرفته بود و به شرک و اعمال مشرکین راضی نبود، میبینیم که او تبر را بر دوش میگیرد و روانه بتکده میشود و با دست مبارکش بتها را ریزه ریزه میکند و تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشته و از بتخانه بیرون میشود... پس سزایش چنین بود که او را زندانی کردند و گودالی عمیق کندند و هیزم زیادی جمع آوری نمودند، حتی پیرزنان و کودکان زیادی در جمع آوری هیزم شرکت کردند، آنگاه آتش افروخته شد سپس ابراهیم ÷را در منجنیق گذاشتند و درون آن آتش انداختند، او قلبش وابسته به خدا بود و توکلش بر او بود و گفت: (حسبي الله).
پس در آن وقت دشوار و سخت پرور دگارش به فریادش میرسد و ندای الهی میآید: ﴿قُلۡنَا يَٰنَارُ كُونِي بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ ٦٩﴾[الأنبیاء: ۶٩]. «گفتیم: اى آتش، بر ابراهیم سرد و سلامت شو».
آنگاه آن آتش شعله ور به باغی سرسبز مبدل میگردد وآتش به وی ضرری نمیرساند، مشرکین در اطراف آتش جمع شده بودند و منتظر نتیجه بودند، پس ابراهیم ÷صحیح و سلامت از آتش بیرون میآید.
بر آن مردم مؤمن راستگو
چو اینگونه گفتند قومی راستگو
شما را کشاندند در تنگنا
بباید بترسید از آن وغا
نه تنها نترسند آن قوم راد
ج که ایمانشان هم بگردد زیاد
ج
بگفتند ما راست کافی خدا
نگهبان نیکی است آن کبریا
و معنای توکل این نیست که انسان اسباب را رها کند، بطور مثال معقول نیست که یک انسانی در خانهاش و بر رختخوابش بنشیند، و منتظر رزق و روزی باشد که در منزلش وارد شود. در روایات آمده است که روزی عمربن الخطاب سعدهای از جوانان عبادتگزار را دید که در مسجد نشستهاند پس از آنان پرسید: از کجا میخورید؟
آنان گفتند: مردم به ما غذا میدهند.
او آنان را با دره زد وبه آنان گفت: از اینجا بیرون شوید، زیرا که آسمان طلا و نقره نمیباراند.
ولی انسان باید معتقد باشد که خداوند مسبب الأسباب است تمام امور به دست خدا و به مشیت و خواست او میباشد، بلکه ما میبینیم که حتی حیوانات و پرندگان چگونه با گرفتن اسباب با توکل برخداوند صبح زود برای جستجوی روزی خارج میشوند. در حدیث آمده است که رسول الله جفرموده است: «اگر شما توکل میکردید بر خداوند حق توکل، هر آینه روزی داده میشدید همچنانکه پرندگان روزی داده میشوند، و در هنگام صبح با شکم خالی بیرون میرود و شب با شکم پر بر میگردد».
از خداوند مسئلت داریم که توکل حقیقی نصیب ما بگرداند و یک لحظهای ما را بر خود وا نگذارد.