بیطرفی اهل سنت
مطلب مهم دیگر این است که وجود احادیثی در کتب اهل سنت که بیانگر صفات خوب حضرت علی÷میباشند، نمیتواند مرتب مورد استناد شیعیان قرار بگیرد، چونکه اهل سنت با حضرت علی دشمنی ندارند و بر عکس او را دوست دارند و وجود چنین احادیثی در کتب اهل سنت امری عادی است، ولی چنانچه حدیثی به نفع حضرت عمرسدر کتب شیعه باشد بسیار تعجب آور است، چونکه شیعیان کینه حضرت عمر را در دل دارند و او را غاصب خلافت الهی میدانند!! و معتقدند که حضرت فاطمه را مضروب کرده و باعث سقط جنین او شده است!! پس با وجود چنین افکاری که در ذهن شیعیان بوده است، وجود چنین احادیثی که به نفع حضرت عمر یا حضرت ابوبکر باشد بسیار عجیب است. احادیثی که مثلاً حضرت علی یا امامان دیگر، فرزند با نام ابوبکر، عمر، عثمان و عایشه داشتهاند و یا تعریف و تمجیدهای ائمه از خلفا (که البته تمامی این احادیث توسط تشیع صفوی حمل بر تقیه میشود) یا روایات مربوط به ازدواج ام کلثوم دختر علی با عمرشو غیره ... و چنانچه کسی بگوید: در کتب اصلی اهل سنت مطالبی هست و مجتهدین آنها تمامی احادیث آنرا قبول دارند. در جواب میگوئیم: شما هم دو راه بیشتر ندارید یا اینکه مثل مجتهدین آنها تمامی احادیث دیگر این کتب را نیز بپذیرید، احادیثی که در مدح ابوبکر، عمر و صحابه هستند یا اینکه تمامی آنها را اشتباه بدانید و شما نمیتوانید فقط قسمتی را به نفع خود گزینش کنید، چون یا اجتهاد علمای اهل سنت را قبول دارید یا ندارید و راه سومی نیست. تازه در کتب اصلی اهل سنت نیز مطلبی راجع به خلافت بلافصل از جانب خداوند در غدیر خم نیست، بلکه تنها میتوان احادیث ایشان را به دو دسته تقسیم کرد: ۱- احادیثی که در مورد مدح علی و اهل بیت هستند که این احادیث نیز به عقاید شما ربطی ندارد، عقایدی چون خلافت بلافصل [۸]و... ۲- احادیثی که مثلاً لغزشی را از یکی از صحابه یا خلفا نقل کرده [۹]که آنها نیز ربطی به مسائل مطرح شده شما ندارد و اهل سنت نیز خلفا و صحابه را معصوم نمیدانند و برای همین لغزشهای ایشان را ثبت کردهاند و مطرح نمودن این خطاها بیمعناست.
ما میگوئیم: برای قضاوت بین شیعه و سنی، شخصی غربی و بیطرف را بیاورید، خواننده گرامی بداند اکثر محققین غربی در مورد مسئله جانشینی پیامبر اسلام بیشتر با اهل سنت موافق هستند و اگر شیعه بگوید که غربیان به کتب شیعه دسترسی ندارند و یا به آنها اعتنایی نمیکنند و بیشتر کتب اهل سنت را میخوانند، میگوئیم: شما که دائم از میان کتب اهل سنت دلایل خود را مطرح میکنید و میخواهید که از این طریق ادعاهای خود را به اثبات برسانید، خوب هم اکنون نیز غربیان همان کتب اهل سنت را میخوانند، پس شما نباید معترض شوید.
در ضمن باید از خودتان سوال کنید که چرا فلان عالم اهل سنت با وجود این احادیث در کتب خویش، باز سنی مانده و چرا شیعه نشده است؟ آیا تمامی آنها متعصب بودهاند؟! دلیل این است که آن عالمان احادیث دیگری نیز دارند، و همینطور مطالبی بر ضد این احادیث شما. و بنابراین، به طور کلی و جامع و از روی تمامی احادیث متوجه شدهاند که مذهب شیعه قابل قبول نیست، ولی شیعه میآید و تنها یک حدیث از این علما را به نفع خود بیرون میکشد، در صورتیکه باید کل آن کتاب را و احادیث دیگر و نظرات علما را بررسی کند، نه اینکه گزینشی عمل کند [۱۰]، و تنها خبرهای واحد را بیرون بکشد، بلکه باید قرینههای یک خبر و روات و متن آن و سایر موارد را نیز بررسی کرد.
[۸] بسیاری از احادیث ثبت شده در مدح علی هستند و بیانگر صفات خوب او و ربطی به خلافت کردن از جانب خداوند و جانشینی ندارند و در مورد دیگر صحابه نیز چنین احادیثی میباشد، مثل دادن پرچم در جنگ به علی یا من شهر علم هستم و علی باب آن و غیره ... که به فرض صحیح بودن این احادیث باز هم نمیتوان از آنها معنای خلافت بلافصل از جانب خدا را بیرون کشید. [۹] شیعه دائماً این احادیث را بیرون میکشد و میخواهد بگوید که مثلاً در فلان مکان ابوبکر یا عمر اشتباه کرده اند، باید به اینها بگوئیم: اشتباه کردن دیگران چه ربطی به خلافت بلافصل علی دارد و تازه ما آنها را معصوم نمیدانیم و این شما هستید که امامان خود را بدون هیچ لغزش، سهو و خطایی میدانید. [۱۰] اگر شخصی بگوید اهل سنت نیز همین کار را در مورد شیعیان میکنند، میگوئیم: بسیاری از مطالب مربوط به اصول و عقاید خرافی و اشتباه که در شیعه هست با قرآن قابل اثبات است (مثل خواندن غیرخدا یا خلافت و امامت که شیعه از اصول دین میداند و در قرآن نیست) ولی دلایل شیعه بر ضد اهل سنت پایه و اساسی در قرآن ندارد، و بیشتر متکی به احادیث هستند (مثل خلافت بلافصل علی یا وجود امام زمان یا ساختن قبور ائمه یا گریه و زاری برای حسین و...) و البته احادیثی نیز که مورد پسند شیعه است نه احادیث مخالف با عقایدشان، بنابراین اهل سنت مجبور میشود توسط احادیث با ایشان مناظره کند چونکه عقاید اینها در قرآن نیست، و اگر هم بخواهد از کتب خود اهل سنت دلیل آورد بطور حتم دلایل بیشماری ارائه میدهد ولی شیعیان آنها را قبول نمیکنند، در ضمن خیلی از منابع اولیه اخذ حدیث در شیعه نیز از اهل سنت است. متن احادیث مهمتر از سند آنهاست، و چنانچه متن آنها موافق با قرآن بود، میتوان پذیرفت، ولی به پیامبر یا امام نمیتوان نسبت داد، بنابراینلإ احادیث موافق با قرآن که در تشیع است مورد استناد اهل سنت قرار میگیرند ولی بالعکس شیعیان چنانچه بخواهند احادیث خود را با متن قرآن مطابقت دهند دچار مشکل میشوند چونکه برای عقاید خود متنی در قرآن ندارند، مثلاً برای خلافت بلافصل علی یا برای تولد و وجود امام زمان یا نص برای فرقه اثنی عشریه، و اگر هم بخواهند با معجزات و آیات قرآنی قیاس کنند که امری اشتباه است، و میبینیم که بیشتر علمای شیعه احادیث خود را بر آیات قرآن تحمیل میکنند. در انتها نیز متذکر میشویم که همان احادیث مورد استناد اهل سنت که در کتب شیعه هستند نیز باید بررسی شوند و چنانچه صحیح بودند قابل قبول است وگرنه نمیتوان پذیرفت و این مسئله میان هردو طرف شیعه و سنی مشترک است.