فاطمه در پندارها

غلوهایی در حق حضرت فاطمهل

غلوهایی در حق حضرت فاطمهل

اما غلوهایی را در باره ایشان نموده‌اند که به ذکر برخی از آن‌ها می‌پردازیم:

مجلسی در بحارالانوار و شیخ عباس قمی در منتهی‌الامال و میرزا محمد تقی لسان الملک سپهر در ناسخ‌التواریخ و برخی دیگر از نویسندگان در باره زندگانی حضرت فاطمه روایاتی را ذکر نموده‌اند که در تمام آن روایات این غلوها به چشم می‌خورد:

۱- خلقت حضرت فاطمه از نور بوده است.

۲- در شکم مادر سخن می‌گفته است.

۳- از حضرت مریم برتر است.

۴- طعام بهشتی برای فاطمه می‌آمده.

۵- آگاه به علم ما کان و ما یکون بوده است.

۶- فاطمه در قیامت شیعیانش را به بهشت می‌برد.

۷- صحیفه‌ای به او نازل شده.

۸- توسل به فاطمه.

به یاری خداوندتبارک و تعالی در این مختصر به پاسخ به این هشت غلوّی که ذکر شد می‌پردازیم. در پاسخ به غلو ۱ تا ۴ می‌گوئیم: اگر چنین بوده است، پس چرا خداوند تبارک و تعالی در قرآن از فاطمه یادی ننموده است؟

در قرآن سوره‌ای به نام مریم داریم که سوره نوزدهم قرآن است. در آیات زیادی در قرآن از حضرت مریم تعریف شده است. در آیات ۳۵ تا ۳۷ سوره آل عمران از تولد مریم، کفالت زکریا و طعام‌های بهشتی که از جانب خداوند برای مریم می‌آمده است یاد شده است. ولی حتی یک آیه در قرآن وجود ندارد که در آن از فاطمه، از تولدش از چگونگی رشدش و از طعام‌های بهشتی یاد شده باشد.

در آیه ۴۲ سوره آل عمران می‌فرماید:

﴿وَإِذۡ قَالَتِ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَٰمَرۡيَمُ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰكِ وَطَهَّرَكِ وَٱصۡطَفَىٰكِ عَلَىٰ نِسَآءِ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٤٢.

یعنی: «آنگاه که ملائکه گفتند: ای مریم، همانا خدا تو را برگزیده و تو را پاکیزه‌ات داشته و تو را بر زنان جهانیان برتری داده است».

در آیه ۴۵ و ۴۶ سوره آل عمران آمده است:

﴿إِذۡ قَالَتِ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَٰمَرۡيَمُ إِنَّ ٱللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٖ مِّنۡهُ ٱسۡمُهُ ٱلۡمَسِيحُ عِيسَى ٱبۡنُ مَرۡيَمَ وَجِيهٗا فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِينَ ٤٥ وَيُكَلِّمُ ٱلنَّاسَ فِي ٱلۡمَهۡدِ وَكَهۡلٗا وَمِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ٤٦.

یعنی: «آنگاه که فرشتگان گفتند: ای مریم، خداوند تو را به فیضی از جانب خود نوید می‌دهد که نامش مسیح عیسی بن مریم است که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است. و با مردم در گهواره و در میانسالی (به وحی) سخن می‌گوید و از شایستگان است».

در سوره‌ی مریم از آیات ۱۶ تا ۲۹ از چگونگی حامله شدن و زایمان مریممی‌گوید ولی هیچ اثری از فاطمهلو خواهران او در قرآن نیست. فقط در آیه ۵۹ سوره احزاب آمده است:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٥٩.

یعنی: «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: چادرهای خود را بر خویشتن فرو افکنند، (و با آن سر و صورت و سینه‌های‌شان را بپوشانند). این (پوشش) به اینکه (به پاک‌دامنی) شناخته شوند، نزدیک‌تر است و بدین ترتیب مورد آزار قرار نمی‌گیرند. و الله، آمرزنده‌ی مهربان است».

از این آیه بدست می‌آید که پیامبر دخترانی داشته است و خداوند به آنان فرموده حجاب خود را حفظ نمایند و این فرمایشِ خداوند فضیلتی برای آنان بوجود نمی‌آورد.

همانگونه که گفته شد پیامبر ۴ دختر داشته به نام‌های فاطمه، ام‌کلثوم، رقیه، زینب و همانگونه که شیخ عباس قمی در منتهی الامال آورده، رقیه در سال دوم هجری در هنگامیکه جنگ بدر بوده است وفات می‌نماید در نتیجه در زمان نزول سوره احزاب که سال پنجم هجری بوده و در آیه ۵۹ مشاهده نمودید که امر حفظ حجاب به دختران پیامبر نیز بوده، سه دختر از پیامبر باقی مانده بوده یکی فاطمه، دومی زینب و سومی ام‌کلثوم و بدین جهت «بناتک» (دخترانت) آمده است. اگر منظور یک دختر بود «بنتک» (دخترت) می‌آمد. اگر منظور دو دختر بود «بنتیک» (دو دخترت) گفته می‌شد و حال چون منظور سه دختر است «بناتک» (دخترانت) گفته شده است.

پس طبق این محاسبه خداوند در این آیه به همسران پیامبر و دختران او (فاطمه، زینب، ام‌کلثوم) و زنان مؤمنه فرموده که حجابشان را حفظ کنند و این فرمایش فضیلتی برای آنان محسوب نمی‌شود.

خداوند در آیه ۱۱ و ۱۲ سوره تحریم دو زن را الگو برای همسران پیامبر و تمام زنان هم عصر پیامبر و تمام زنان تا قیامت قرار داده است و این دو زن قرن‌ها قبل از زمان پیامبر می‌زیسته‌اند، هیچکس در زمان پیامبر آن‌ها را ندیده چون قرن‌ها قبل فوت نموده بودند با این وصف الگو قرار داده شدند، یکی از این دو زن، ‌همسر فرعون (آسیه) می‌باشد و دیگری حضرت مریم.

ولی فاطمه الگو قرار داده نشده است.

خداوند در آیه ۱۱ و ۱۲ سوره تحریم می‌فرماید:

﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱمۡرَأَتَ فِرۡعَوۡنَ إِذۡ قَالَتۡ رَبِّ ٱبۡنِ لِي عِندَكَ بَيۡتٗا فِي ٱلۡجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرۡعَوۡنَ وَعَمَلِهِۦ وَنَجِّنِي مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ ١١ وَمَرۡيَمَ ٱبۡنَتَ عِمۡرَٰنَ ٱلَّتِيٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتۡ بِكَلِمَٰتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِۦ وَكَانَتۡ مِنَ ٱلۡقَٰنِتِينَ ١٢.

یعنی: «و خداوند برای کسانی که ایمان آوردند همسر فرعون را مَثَل زد، آنگاه که گفت پروردگارم، در بهشت نزد خودت خانه‌ای برایم بنا کن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و مرا از گروه ستمکاران نجات بده. و مریم دختر عمران را که پاکدامنی ورزید پس از روح خود در آن دمیدیم و کلمات پروردگارش و کتب او را باور نمود و از فرمانبرداران بود».

مشاهده می‌نمائیم که خداوند همسر فرعون (آسیه) را که در بیش از دو هزار سال قبل از زمان محمدصمی‌زیسته و مریمرا که در بیش از ۵۰۰ سال قبل از زمان محمدصمی‌زیسته برای مؤمنان مَثَل می‌زند. در واقع آندو را الگو قرار می‌دهد ولی فاطمهلرا که در زمان پیامبر می‌زیسته مَثَل نمی‌زند، همانگونه که دخترانِ دیگرِ پیامبر و همچنین زنان مؤمنه دیگر را در قرآن مَثَل نزده است.

آیات زیاد دیگری در قرآن است که خداوند از مریمتعریف نموده است و به او لقب صدیقه داده شده است ولی از فاطمهلبه تنهایی در قرآن یاد نشده است.

اگر خلقت فاطمه با دیگران فرق داشت و از نور بود، در شکم مادر سخن گفته بود، طعام بهشتی برای او می‌آمد در قرآن که میزان و فرقان و کتاب مبین و کتاب هدایت است به روشنی بیان می‌شد.

در قرآن از همسران پیامبر یاد شده است و در آیه ۶ سوره احزاب، به آنان لقب مادران مؤمنین داده شده است. و در آیه ۳۰ و ۳۱ همین سوره درباره آنان آمده است.

﴿يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ مَن يَأۡتِ مِنكُنَّ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖ يُضَٰعَفۡ لَهَا ٱلۡعَذَابُ ضِعۡفَيۡنِۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا ٣٠ ۞وَمَن يَقۡنُتۡ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتَعۡمَلۡ صَٰلِحٗا نُّؤۡتِهَآ أَجۡرَهَا مَرَّتَيۡنِ وَأَعۡتَدۡنَا لَهَا رِزۡقٗا كَرِيمٗا ٣١.

یعنی: «ای زنان پیامبر، هر کس از شما که ناشایستی آشکار انجام دهد، عذاب در حق او دو چندان افزوده می‌شود و این کار بر خداوند آسان است. و هر کس از شما که در برابر خداوند و پیامبرش فرمانبردار باشد و عمل شایسته انجام دهد، پاداشش را دو بار به او می‌دهیم و برایش رزقی ارزشمند فراهم سازیم».

ولی هیچ آیه‌ای در قرآن نیست که ویژگی خاصی برای دختران پیامبر قائل شده باشد.

آیات قرآن روشن و واضح است، با مطالعه قرآن معلوم می‌شود که فردی به نام مریم وجود داشته است. در قرآن سوره‌ای به نام مریم وجود دارد در قرآن داستان مریم از کودکی تا بزرگیش بیان شده است. پدری به نام عمران داشته فرزندی بنام عیسی داشته و داستان عیسی در قرآن آمده است و......

ولی اثری از نام فاطمه و اوصافش در قرآن نیست.

این‌ها چون دلیلی در قرآن برای برتری فاطمه نسبت به مریم ندارند به آیه ﴿إِنَّآ أَعۡطَيۡنَٰكَ ٱلۡكَوۡثَرَ ١«ما به تو کوثر اعطا نمودیم»استناد می‌نمایند و می‌گویند این آیه درباره فاطمه نازل شده است.

در حالیکه اگر خداوند تبارک و تعالی می‌خواست به پیامبر بفرماید که ما به تو فاطمه دادیم اولاً نام فاطمه را بیان می‌فرمود تا همگان به روشنی سخن خداوند را دریابند زیرا کوثر معانی متعددی دارد، منجمله به معنی نهر کوثر در بهشت است و همچنین به معنی خیر زیاد آمده است و...

دیگر اینکه اگر منظور بخشیدن فرزند به پیامبر بود از فعل «وهب» استفاده می‌نمود زیرا دادن فرزند در قرآن با فعل «وهب» (بخشید) بکار رفته است در آیه ۳۹ سوره ابراهیم از زبان ابراهیم÷آمده است:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى ٱلۡكِبَرِ إِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ ٱلدُّعَآءِ ٣٩.

یعنی: «سپاس برای خدایی است که در پیری به من اسماعیل و اسحاق را بخشید، همانا پروردگارم شنوای دعاست».

مشاهده می‌نماییم فعل «وهب» (بخشید) بکار رفته و بعد نام فرزند ابراهیم که اسماعیل و اسحاق می‌باشند آمده است.

و یا مثلاً در آیه ۳۰ سوره ص مشاهده می‌نماییم که درباره داوود آمده است:

﴿وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَيۡمَٰنَۚ نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ ٣٠.

یعنی: «به داوود سلیمان را بخشیدیم، خوب بنده‌ای بود او بازگشت کننده بود».

حتی در دعاهایی که انبیاء در درخواست فرزند از خداوند نموده‌اند، از واژه «هب» که امر از فعل «وهب» است استفاده نموده‌اند.

در آیه ۳۸ سوره آل عمران درباره دعای زکریا÷آمده است:

﴿هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُۥۖ قَالَ رَبِّ هَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ ذُرِّيَّةٗ طَيِّبَةًۖ إِنَّكَ سَمِيعُ ٱلدُّعَآءِ ٣٨.

یعنی: «آن هنگام، زکریا پروردگارش را ندا نمود گفت پروردگارم به من فرزند شایسته‌ای از جانب خویش ببخش، همانا تو شنوای دعایی».

(و در آیه ۴۹ سوره شوری آمده است:

﴿لِّلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ يَهَبُ لِمَن يَشَآءُ إِنَٰثٗا وَيَهَبُ لِمَن يَشَآءُ ٱلذُّكُورَ ٤٩.

یعنی: «فرمانروایی آسمان‌ها وزمین از آن خداست, هرچه را بخواهد می‌آفریند, به هر کس بخواهد دختر می‌بخشد, وبه هرکس بخواهد پسر می‌بخشد»).

آیات دیگری در این زمینه وجود دارد که برای رعایت اختصار از ذکر آن‌ها خودداری می‌نماییم.

طبق روش خداوند در قرآن و سلیقه‌ای که خداوند در قرآن برای بکار بردن واژه‌ها بکار برده است، اگر خداوند می‌خواست که به پیامبر بگوید ما به تو فرزندی دادیم، اولاً فعل «وهب» را در آیه بکار می‌برد و ثانیاً نام فرزند را بعد از آن ذکر می‌نمود و آیه بصورت «إنَّا وَهَبْنَا لَكَ فَاطِمَةَ»گفته می‌شد.

همانگونه که در قبل گفتیم «کوثر» دارای معانی متعددی است. برخی از روایات می‌گوید که کوثر نهری در بهشت است که خداوند به حضرت محمدصاعطا خواهد نمود. در برخی روایات کوثر به معنای خیرکثیر آمده است. در برخی روایات به معنی حوضی در بهشت گفته شده است. در برخی از روایات به معنای خیری است که خداوند از نبّوت و اسلام به محمدصداده است.

از آیات قرآن بدست می‌آید که قرآن حکمت است و در آیه ۲۶۹ سوره بقره می‌فرماید:

﴿يُؤۡتِي ٱلۡحِكۡمَةَ مَن يَشَآءُۚ وَمَن يُؤۡتَ ٱلۡحِكۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِيَ خَيۡرٗا كَثِيرٗاۗ.......

طبق آیات قرآن، قرآن حکمتی است که به پیامبر داده شده این قرآن است که باعث هدایت میلیاردها انسان تا روز قیامت است و خیر کثیر است و معنای ﴿إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ ٱلۡأَبۡتَرُ ٣که در آخر سوره الکوثر آمده است این می‌باشد که دشمن تو ای پیامبر ابتر است یعنی خیر و برکتی از او نمی‌ماند یعنی مقطوع البرکت است کما اینکه دشمنان پیامبر با اینکه اولاد داشتند ولی از هیچکدام از آن‌ها اثر و خیری باقی نمانده است.

دیگر اینکه یکی از سوره‌هایی که در آن داستان مریمآمده سوره آل عمران است. «آل» در قرآن به دو معنی آمده یکی به معنی «پیرو» و دیگری به معنی «خاندان».

منظور از «آل عمران»، «خاندان عمران» می‌باشد که عبارت بودند از عمران و همسرش و دخترش مریم و نوه‌اش عیسی که داستان آن‌ها در سوره آل عمران آمده است. در قرآن سوره‌ای بنام محمد داریم ولی سوره‌ای بنام آل محمد نداریم. اگر منظور از آل محمد را پیروان محمدصبدانیم که همان مؤمنین هستند سوره‌ای بنام سوره مؤمنون در قرآن داریم. ولی اگر منظور از آل را خاندان پیامبر بدانیم و مطابق گمان شیعه خاندان پیامبر را علی و فاطمه و اولادشان و یا به عبارتی مطابق گمان شیعه ائمه شیعه بدانیم در قرآن سوره‌ای بنام ائمه وجود ندارد. نه تنها سوره‌ای بنام ائمه در قرآن وجود ندارد بلکه همانگونه که گفته شد سوره‌ای بنام آل محمد و یا آل رسول در قرآن وجود ندارد و حتی کلمه‌ای به نام آل محمد و یا آل رسول در قرآن وجود ندارد ولی کلماتی از قبیل آل ابراهیم و آل داوود -آل موسی- آل فرعون- آل یعقوب- آل لوط- آل عمران- آل هارون در قرآن آمده است.

خداوند در قرآن ایمان به پنج چیز را برای مؤمنین واجب نموده است:

۱- ایمان به خدا.

۲- ایمان به روز قیامت.

۳- ایمان به کتب آسمانی.

۴- ایمان به ملائکه.

۵- ایمان به پیامبران.

ولی اصلاً یادی از ائمه شیعه در قرآن نشده است و همچنین در آیه ۱۷۷ سوره بقره، خداوند نیک را آن کسی می‌داند که به همین پنج چیز ایمان داشته باشد.

می‌فرماید:

﴿۞لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ.......

یعنی: «نیکی در آن نیست که روهایتان را به سوی مشرق و مغرب گردانید ولیکن نیک آن کسی است که به خدا و روز قیامت و ملائکه و کتاب و پیامبران ایمان داشته باشد...».

همچنین در آیه ۱۳۶ سوره نساء فرموده است:

﴿...... وَمَن يَكۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا ١٣٦.

یعنی: «هرکس که به خدا و ملائکه‌اش و کتاب‌هایش و پیامبرانش و روز قیامت کافر شود پس گمراه شده، گمراهی دور از راه حق».

اگر خداوند متعال دوازده امامی را بعد از رسول گرامی اسلام برای هدایت مردم فرستاده بود آیا نباید به روشنی نام و نشان‌شان در قرآن می‌آمد و ایمان به آن‌ها واجب شمرده می‌شد؟

این‌ها هیچ دلیلی برای اثبات امامان‌شان در قرآن ندارند مثلاً گفته‌اند: ﴿بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَۚاشاره به امام زمان است در حالیکه اصلاً آیه ربطی به این موضوع ندارد.

در آیات ۸۴ تا ۸۷ سود هود آمده است:

﴿۞وَإِلَىٰ مَدۡيَنَ أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ وَلَا تَنقُصُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَۖ إِنِّيٓ أَرَىٰكُم بِخَيۡرٖ وَإِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٖ مُّحِيطٖ ٨٤ وَيَٰقَوۡمِ أَوۡفُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ ٨٥ بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَۚ وَمَآ أَنَا۠ عَلَيۡكُم بِحَفِيظٖ ٨٦ قَالُواْ يَٰشُعَيۡبُ أَصَلَوٰتُكَ تَأۡمُرُكَ أَن نَّتۡرُكَ مَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَآ أَوۡ أَن نَّفۡعَلَ فِيٓ أَمۡوَٰلِنَا مَا نَشَٰٓؤُاْۖ إِنَّكَ لَأَنتَ ٱلۡحَلِيمُ ٱلرَّشِيدُ ٨٧.

یعنی: «به سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم گفت: ای قوم من، عبادت کنید خدا را معبودی برای شما جز او نیست و از پیمانه و ترازو کم نگذارید من خیر شما را می‌خواهم از عذاب فراگیر بر شما بیمناکم. و ای قوم من، پیمانه و ترازو را تمام بدهید و حقوق مردم را کم مدهید و در زمین به فساد سر بر مدارید. باقیمانده خدا برای شما بهتر است اگر مؤمن هستید و من بر شما نگهبان نیستم. گفتند: ای شعیب، آیا نماز تو به تو دستور می‌دهد که آنچه را پدرانمان می‌پرستیده‌اند رها کنیم یا در اموال خود به میل خود تصرف نکنیم راستی که تو بردبار فرزانه‌ای».

در این آیه مشاهده می‌نماییم منظور از ﴿ بَقِيَّتُ ٱللَّهِ سود حلالی است که از کسب و کار بدست می‌آید و در تفسیر «مجمع البیان» که از تفاسیر شیعی است در ذیل این آیه می‌گوید: «البقیة بمعنی الباقی أی ما أبقی الله تعالی من الحلال بعد إتمام الكیل والوزن خیر من البخس والتطفیف وشرط الإیمان فی كونه خیرا لهم لأنهم إن كانوا مؤمنین بالله عرفوا صحه القول».

یعنی: «بقیه در این آیه به معنای باقیمانده است آن چیزی است که خدای تعالی از حلال برای شما گذارد پس از آنکه شما کیل و ترازو را کامل و تمام نمایید و بهتر است از برای شما از کم دادن و کم فروشی و منظور از شرط ایمان که در این آیه ذکر شده یعنی تمام دادن پیمانه و ترازو برای ایشان بهتر است اگر به خدا ایمان داشته و صحت این قول را بفهمند».

همانگونه که مشاهده نمودید، این آیات در باره قوم شعیب÷است که قرن‌ها قبل از زمان پیامبرصمی‌زیسته‌اند پیامبرشان به آنان می‌گوید کم فروشی نکنید، در آمد حلال برای شما بهتر است. شیعیان از این آیه خواسته‌اند امام زمانشان را اثبات کنند و اصولاً تمام آیاتی را که برای اثبات امامت و امام زمانشان مطرح کرده‌اند وقتی انسان به آن آیات و آیه ما قبل و ما بعد آن آیات توجه می‌کند می‌بیند که اصلاً ربطی به مدّعای آنان ندارد.

اگر قرار بود خداوند متعال کسی را آخر زمان مبعوث گرداند و زمین را بوسیله او پر از عدل و داد نماید یقیناً در قرآن نام و نشانش را بیان می‌فرمود و شمّه‌ای از کارهایی را که باید انجام دهد. ولی در قرآن اصلاً اثری از مهدی وجود ندارد.

از آیات قرآن بدست می‌آید بر خلاف آنچه می‌گویند که مهدی همه را مسلمان می‌کند، تا روز قیامت یهود و نصاری وجود خواهند داشت و بین آن‌ها کینه و دشمنی وجود خواهد داشت. در این باره در آیه ۱۴ سوره مائده آمده است:

﴿وَمِنَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰٓ أَخَذۡنَا مِيثَٰقَهُمۡ فَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِۦ فَأَغۡرَيۡنَا بَيۡنَهُمُ ٱلۡعَدَاوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ وَسَوۡفَ يُنَبِّئُهُمُ ٱللَّهُ بِمَا كَانُواْ يَصۡنَعُونَ ١٤.

یعنی: «و از آنانکه گفتند ما نصاری (پیروان عیسی) هستیم پیمان گرفتیم پس فراموش کردند بخشی از آنچه را که یادآوری شدند، پس برانگیختیم میان آنان دشمنی و کینه را تا روز قیامت و در آینده خداوند آنان را به آنچه انجام می‌دادند آگاه خواهد نمود».

از این آیه شریفه بدست می‌آید تا روز قیامت نصاری وجود داشته و میان آنان کینه و دشمنی وجود خواهد داشت.

همچنین در آیه ۶۴ سوره مائده درباره یهودیان آمده است:

﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ يَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌۚ غُلَّتۡ أَيۡدِيهِمۡ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْۘ بَلۡ يَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيۡفَ يَشَآءُۚ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ طُغۡيَٰنٗا وَكُفۡرٗاۚ وَأَلۡقَيۡنَا بَيۡنَهُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ.......

یعنی: «و یهودیان گفتند که دست خدا بسته است، دستشان بسته باد و لعنت شدند به سبب آنچه گفتند، بلکه دست‌های او (خدا) باز است انفاق می‌کند هر گونه که بخواهد و آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به سرکشی و نافرمانی بسیاری از آنان خواهد افزود و بین‌شان تا روز قیامت دشمنی و کینه افکندیم...».

از این آیه شریفه نیز بدست می‌آید که تا روز قیامت یهود وجود خواهد داشت و بین‌شان کینه و دشمنی وجود خواهد داشت و به عبارتی جامعه و دنیای ایده‌آلی را که می‌گویند بوجود خواهد آمد در دنیا هرگز بوجود نخواهد آمد.

در نقد عقاید شیعه کتب بسیاری به رشته تحریر در آمده است منجمله کتاب «اسلام ناب»، تالیف آقای عبداللهی که در این مورد در فصل آخر کتاب، با استناد به آیات قرآن و روایات شیعه ثابت نموده که امام غایب شیعیان وجود نداشته و ندارد.

بازگردیم به سخن درباره فاطمهل، فاطمهلرا در روایات شیعه، عالم به ما کان و ما یکون دانسته‌اند.

میرزا محمد تقی لسان الملک سپهر در کتاب «ناسخ التواریخ جلد دوم صفحه ۲۶۶» از کتاب عیون المعجزات آورده است که: «عمار یاسر سلمان را گفت تو را از حدیثی عجیب خبر می‌دهم، گفت: یا عمار، بگو تا چه داری؟

قال: نعم شهدت علی بن أبی طالب وقد ولج علی فاطمة، فلما أبصرت به نادت: إذن لأحدثك بما كان وبما هو كائن، وبما لم یكن إلى یوم القیامة حین تقوم الساعة».

می‌گوید: «در خدمت علی حاضر بودم، گاهی که بر فاطمه در آمد چون امیرالمؤمنین را دیدار کرد، ندا در داد که نزدیک شو تا بازگویم از برای تو بدانچه از بدو آفرینش بود و بدانچه می‌باشد و بچیزی که نبوده است تا زمانی که روز قیامت آشکار شود.....».

از این روایت به دست می‌آید که منظور راوی این است که فاطمهلاز آنچه از بدو آفرینش وجود داشته و آنچه وجود نداشته و آنچه تا قیامت وجود دارد و ندارد آگاه بوده است.

در جواب باید بگوئیم: حضرت محمدصکه پیامبر بوده و خداوند به او قرآن نازل نموده و سوره‌ای از قرآن را بنام او نامگذاری نموده و او را خاتم النبیین نام نهاده است و... عالم به ما کان و ما یکون نبوده و از آیه ۱۰۱ سوره توبه بدست می‌آید که پیامبر از منافقان اطرافش و از منافقان مدینه خبر نداشته است. خداوند در آیه ۱۰۱ سوره توبه در این باره می‌فرماید:

﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعۡلَمُهُمۡۖ نَحۡنُ نَعۡلَمُهُمۡۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيۡنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٖ ١٠١.

یعنی: «در اطراف شما از اعراب منافقانی هستند و از اهل مدینه بر نفاق مانده‌اند تو آن‌ها را نمی‌شناسی ما آن‌ها را می‌شناسیم، بزودی دوبار آنان را عذاب خواهیم نمود، سپس آنان به سوی عذاب بزرگی روانه شوند».

از این آیه به دست می‌آید که رسول اکرمصاز منافقان اطرافش و از منافقان مدینه باخبر نبوده است و آیات در این باره زیاد می‌باشدکه برای رعایت اختصار از ذکر آن‌ها خودداری می‌نماییم.

حال چه شده که فاطمهلاز علم ما کان و ما یکون با خبر بوده؟

در ترجمه جلد دهم بحارالأنوار صفحه ۲۱، از صدوق در کتاب امالی از محمد بن قیس روایت شده که گفت: هرگاه پیامبر خدا از سفری مراجعت می‌کرد اولین کسی را که دیدار می‌نمود فاطمه زهرا بود. وی نزد فاطمه می‌رفت و مدت طولانی نزد او مکث می‌نمود، یک وقت که پیغمبر اعظم اسلام به سفری رفته بود فاطمه اطهر دو خلخال نقره و یک گردنبند و دو گوشواره و پرده‌ای خرید برای موقعی که پدر و شوهرش از سفر بازمی‌گردند. هنگامی که پیامبر اکرمصاز مسافرت بازگشت نزد فاطمه زهرا رفت، اصحاب همچنان بر در خانی فاطمه ایستاده بودند، نمی‌دانستند توقف کنند یا بازگردند زیرا از مدت مکث آنحضرت با اطلاع نبودند، ولی رسول اکرم چندان توقفی ننموده و در حالی از پیش فاطمه خارج شد که آثار غضب از صورت مبارکش مشاهده می‌شد و آمد تا نزدیک منبر نشست. فاطمه زهرا دریافت که خشم و ناراحتی پیامبر اعظم بخاطر خلخال و گوشواره و گردنبند و پرده بوده است. فاطمه اطهر گلوبند و گوشواره و خلخال و پرده را به حضور رسول اکرم فرستاد و به آن شخص که آن‌ها را برد فرمود: سلام مرا به پدرم برسان و بگو این‌ها را در راه خدا به مصرف برسان...

این روایت حاکی از این است که فاطمه عالم به ما کان و ما یکون نبوده والاّ عملی انجام نمی‌داده که باعث خشم پیامبر شود.

و همچنین در صفحه ۱۰۴ همان کتاب آمده است: حضرت موسی بن جعفر می‌فرماید: یکوقت پیغمبر اسلام نزد فاطمه اطهر رفت، چون یک گردنبند در گردن آن بانو دید لذا از او اعراض نمود، وقتی فاطمه زهرا آن گردنبند را باز کرد و کنار نهاد، رسول خدا به وی فرمود: تو از من هستی، اکنون نزد من بیا، سپس شخص سائلی آمد و حضرت زهرا آن گردنبند را به او عطا کرد.

البته ما معتقدیم که حضرت فاطمهلبانویی مؤمنه و متقی بوده و از مهاجرین نخستین است که خداوند در آیه۱۰۰ سوره توبه، از مهاجرین نخستین و انصار تعریف نموده و وعده بهشت به آنان داده است.

و لازم به یادآوری است که حضرت ابوبکر و حضرت عمر و حضرت عثمانشنیز از مهاجران نخستین هستند و مشمول آیه ۱۰۰ سوره توبه می‌باشند که وعده بهشت به آنان است.

و همچنین روایات دیگری مبنی بر عالم نبودن فاطمهلبه ما کان و ما یکون وجود دارد که از ذکر آن‌ها برای رعایت اختصار خودداری می‌نماییم.

از غلوهای دیگری که درباره ایشان نموده‌اند این است که بعد از فوت پیامبرصبه فاطمهلوحی می‌شده و مجموعه‌ وحی‌هایی که به او می‌شده علیسمی‌نوشته و در نهایت مصحفی شده (بنام مصحف فاطمیه) که علم ما کان و ما یکون در آن است.

میرزا محمد تقی لسان الملک سپهر در ناسخ‌التواریخ جلد ۲ صفحه ۴۱۴ و ۴۱۵، از بصائر الدرجات، از حماد بن عثمان نقل می‌کند که... فرمود: گاهی که رسول خدا به دیگر سرای تحویل داد اندوه و حزن فاطمه را فرا گرفت، که هندسه آن را جز خدای نداند لاجرم خداوند عزوجل فرشته بدو فرستاد تا آنحضرت را در سوگواری پدر تعزیت و تسلیت گفت و با او فراوان حدیث کرد فاطمه خبر فرشته و شکوای سوگواری به امیرالمؤمنین آورد علی فرمود از این پس چون احساس این معنی فرمودی و اصفای (استماع) صوت نمودی مرا آگاهی ده، لا جرم فاطمه هنگام اصفای صوت علی را آگاه ساخت و آنحضرت آنچه فاطمه اصفا می‌نمود مکتوب می‌نمود، چند که مصحفی شد، از پس این حدیث صادق آل محمد فرمود، این مصحف نمودار حلال و حرام نیست بلکه نمودار علم ما یکونست و در کافی و العده نیز این حدیث بدینگونه روایت شده.

در جواب باید گفت: خداوند متعال در قرآن اشاره به صحف ابراهیم و موسیإمی‌نماید و اگر صحفی نیز قرار بود به فاطمهلبدهد حتماً بدان اشاره می‌نمود. خداوند در قرآن درباره عیسی÷می‌فرماید به او انجیل دادیم، درباره موسی÷می‌فرماید به او تورات دادیم، درباره داوود÷می‌فرماید به او زبور دادیم در سوره مریم آمده که به یحیی÷فرموده:

﴿يَٰيَحۡيَىٰ خُذِ ٱلۡكِتَٰبَ بِقُوَّةٖۖ.......

یعنی: «ای یحیی کتاب را با توانایی بگیر...»

ولی از مصحف فاطمه در قرآن خبری نیست.

حضرت محمدصآخرین پیامبر است و وحی به او ختم شده است. در خطبه ۱۳۲ نهج البلاغه آمده است:

«... أرسله على حین فترة من الرسل وتنازع من الألسن وختم به الوحی».

یعنی: «... خداوند متعال، محمد را در زمانی فرستاد که مدت‌ها بود پیامبری روی زمین نیامده بود و مردم به جان یکدیگر افتاده بودند. خداوند با فرستادن محمدصبرنامه پیامبران دیگر را تعقیب کرد و وحی را به او ختم نمود».

از این خطبه بدست می‌آید که بعد از حضرت رسولصبه کسی وحی نمی‌شود و روایاتی که می‌گوید به فاطمهلوحی می‌شده و مصحفی داشته دروغ است.