فاطمه در پندارها

توسل جستن به فاطمه

توسل جستن به فاطمه

یکی از شرک و بدعت‌هایی را که در کتب شیعه آورده‌اند توسل جستن به فاطمهاست. در جامعه ما، مشاهده می‌شود که برخی از شیعیان در برخی از دعاهایشان متوسل به ائمه خود می‌شوند.

دعای توسل، ندبه، فرج، نمونه‌هایی از این توسلات است. و در محک قرآنی این توسلات شرک محسوب می‌شود و شرک از بزرگترین گناهان است تا حدی که اگر کسی در دنیا از شرک دست بر ندارد و توبه نکند خداوند گناه شرکش را در آخرت نمی‌آمرزد. و وعده آتش به او داده است.

خداوند تبارک و تعالی در قرآن کیفیت دعا نمودن را به ما تعلیم داده است و تمام دعاهای قرآن ارتباط مستقیم بنده با پروردگار است.

در قبل از زمان حضرت محمدصپیامبرانی وجود داشتند که در زمان ایشان هیچکدام وجود نداشتند و در قرن‌ها قبل از زمان ایشان از دنیا رفته بودند. شما حتی یک آیه در قرآن نمی‌یابید که در آن گفته شده باشد به پیامبران قبل از محمدصمتوسل شوید. یک آیه در قرآن پیدا نمی‌کنید که در آن گفته باشد به ابراهیم، موسی، عیسی، و سایر انبیاءمتوسل شوید و آنان را واسطه بین خود و خدا بدانید. بلکه دعاهایی که در قرآن به ما تعلیم داده شده است همگی تماس مستقیم با خدا می‌باشد.

اگر ما در زمان انبیاء بودیم و آن‌ها زنده بودند و آن‌ها را می‌دیدیم و از آنان می‌خواستیم برای ما از خداوند طلب آمرزش کنند و یا به عبارتی متوسل به آنان می‌شدیم اشکال نداشت ولی اکنون که آنان وجود ندارند، اگر ما متوسل به مجسمه ساخته شده به شکل آنان و یا متوسل به قبرشان شویم شرک خواهد بود.

در سفر هند مشاهده نمودم در کنار بتخانه قبری بود و بت‌پرستان اعمال و آدابی را که با بت‌ها انجام می‌دادند عیناً همان آداب و اعمال را برای صاحب قبر انجام می‌دادند.

در وسائل الشیعه «کتاب الصلاة»، ابواب «احکام المساکن» از امام صادق روایت نموده که گفت: «قال أمیرُ المؤمنین: بَعَثَنِی رَسُولُ اللهِصفی هَدْمِ القُبُورِ وَكسْرِ الصُّوَرِ».

یعنی: «علی گفت: رسول خدا مرا مامور نمود در خراب کردن قبرها و شکستن بت‌ها».

همچنین بدنبال این روایت آمده است: «... عن أبی عبد الله قال: قَالَ أَمِیْرُ الْمُؤْمِنِیْنَ÷: بَعَثَنِیَ رَسُوْلُ الْلَّهِ (صَلَّىَ الْلَّهُ عَلَیْهِ وَآَلِهِ) إِلَىَ الْمَدِیْنَةِ فَقَالَ: لَا تَدَعْ صُوْرَةً إِلَّا مَحَوْتَهَا وَلَا قَبْرَا إِلَّا سَوَّیْتَهُ....».

یعنی: «...از امام صادق که گفت: امیر‌المومنین گفت: مرا رسول خدا مامور نمود بسوی مدینه پس گفت صورتی را باقی مگذار مگر اینکه آن را محو نمایی و قبری را باقی مگذار مگر اینکه آن را با خاک مساوی کنی...».

اگر دقت کنیم مشاهده می‌نمائیم در این روایات قبر در کنار بت ذکر شده است و در آن زمان‌ها قبرها بت شده بودند و حضرت علی بدستور حضرت محمدصمامور می‌شود آن‌ها را ویران نماید و با خاک یکسان نماید. همچنین در وسائل الشیعه «ابواب مکان المصلی» آورده‌اند:

«...عَنْ أَبِیْ عَبْدِالْلَّهِ÷: أَنَّ رَسُوْلَ الْلَّهِ نَهَیَ أَنْ یُصَلَّی عَلَی قَبْرِهِ أَوْ یُقْعَدَ عَلَیْهِ أَوْ یُبْنَىْ عَلَیْهِ».

یعنی: «...رسول خدا نهی نمود از اینکه (بعد از مرگش) بر قبرش نماز بخوانند یا بر آن بنشینند یا بر آن بنا کنند».

و همچنین در وسائل الشیعه ابواب «احکام المساکن» از ابی عبدالله نقل فرموده: «... عن أبی عبد الله÷قال: لَا تَبْنُوْا عَلَىَ الْقُبُوْرِ وَلَا تُصَوِّرُوا سُقُوْفَ الْبُیُوْتِ فَإِنَّ رَسُوْلَ الْلَّهِ كَرِهَ ذَلِكَ».

یعنی: «... ابی عبدالله (امام صادق) فرمود: «بر قبرها بنا نکنید و سقف خانه‌ها را تصویر نکشید، زیرا این چیزها را رسول خدا خوش نداشت».

در صحیح البخاری «کتاب الصلاة» آورده‌اند:

…عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ المُؤْمِنِینَ، أَنَّ أُمَّ حَبِیبَةَ، وَأُمَّ سَلَمَةَ ذَكَرَتَا كَنِیسَةً رَأَیْنَهَا بِالحَبَشَةِ فِیهَا تَصَاوِیرُ، فَذَكَرَتَا لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: «إِنَّ أُولَئِكَ إِذَا كَانَ فِیهِمُ الرَّجُلُ الصَّالِحُ فَمَاتَ، بَنَوْا عَلَى قَبْرِهِ مَسْجِدًا، وَصَوَّرُوا فِیهِ تِلْكَ الصُّوَرَ، فَأُولَئِكَ شِرَارُ الخَلْقِ عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ القِیَامَةِ».

یعنی: «... از عایشه نقل شده است که ام حبیبه و ام سلمه یاد نمودند از کنیسه‌ای که در حبشه دیده بودند که در آن تصاویری بود. پس آن را برای پیامبرصیاد نمودند، پیامبر فرمود: آنان قومی هستند که هرگاه بنده صالحی درمیان‌شان فوت کند بر قبرش مسجدی بنا می‌کنند و آن صورت‌ها را تصویر می‌نمایند. آنان بدترین مخلوقات نزد خدا در قیامت هستند».

در مسند زید بن علی بن الحسین در چگونگی غسل دادن پیامبرصآمده است:

حَدَّثَنِیْ زَیْدُ بْنُ عَلِیِّ عَنْ أَبِیْهِ عَنْ أَبِیْهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّسقَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُوْلُ الْلَّهِص اخْتَلَفَ أَصْحَابُهُ أَیْنَ یُدْفَنُ، فَقَالَ عَلَیٌّس: إنْ شِئْتُمْ حَدَّثْتُكُمْ، فَقَالُوْا حَدِّثْنَا، قَالَ: سُمِعْتُ رَسُوْلَ الْلَّهِ صَلَّىَ الْلَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُوْلُ:«لَعَنَ الْلَّهُ الْیَهُوْدَ وَالْنَّصَارَىَ كَمَا اتَّخَذُوا قُبُوْرَ أَنْبِیَائِهِمْ مَسَاجِدَ إنَّهُ لَمْ یُقْبَضْ نَبِیٌّ الَا دُفِنَ مَكَانَهُ الَّذِیْ قُبِضَ فِیْهِ...».

یعنی: «(از علیسنقل شده که) گفت: هنگامیکه رسول خداصرحلت نمود، اصحاب اختلاف کردند که در کجا دفن شود؟ آنگاه علی گفت: اگر بخواهید برای شما نقل می‌کنم، گفتند: بگو، گفت: از رسول خدا شنیدم که می‌گفت: خدا یهود و نصاری را لعنت نمود که قبور انبیاء‌شان را مساجد قرار دادند هییچ پیغمبری از دنیا نرفت مگر اینکه در همان مکان که از دنیا رفته بود دفن شد».

رسول خداصدر همان مکانی که رحلت نمود دفن شد یعنی در حجره عایشهلاو را دفن نمودند و تا عایشه زنده بود یعنی پنجاه سال هیچکس نیامد درب حجره او که در را باز کن می‌خواهیم قبر رسول خدا را زیارت کنیم. این بدعت‌ها در قرن‌های بعد بتدریج پیدا گردید چون مسلمین با فرقه‌های مختلف از یهود و نصاری و گبران و مجوسان و بودائیان تماس گرفتند و در ممالک آنان مقابر فراعنه و شاهان از قبیل کورش و داریوش و اهرام مصر را دیدند، این کارها میانشان رواج گرفت و بنام بزرگان و شاهزادگان قبور زیاد شد منجمله قبر شاهزاده حمزه، شاهزاده جعفر، شاهزاده جلال الدین، شاهزاده عبدالعظیم و غیره و متولیان و خدامان هم برای نفع خود هرچه توانستند به این کارها تشویق نمودند و یک زیارت را بهتر از صد حج و یا هزار حج جلوه دادند و زیارتنامه نوشتند. در حالیکه در قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که در آن، مؤمنین را تشویق به زیارت نمودن قبور نموده باشد.

روایت ساخته‌اند مبنی بر اینکه هر کس قبر فاطمه معصومه را در قم زیارت کند بهشت بر او واجب می‌شود و این روایت باعث می‌شود که مردم بدنبال اعمال صالح و دوری‌نمودن از گناه نباشند هزاران فسق و فجور انجام دهند بعد مسافرتی به قم نمایند و به زیارت روند و گمان نمایند بهشتی شده‌اند و در آخرت به بهشت برده خواهند شد.

می‌دانیم در زمان حضرت محمدصهیچ یک از انبیای قبل از او زنده نبودند بلکه صدها سال قبل از دنیا رفته بودند و قبوری داشتند مانند قبر پدر امت اسلام ابراهیم÷، که در شهر الخلیل است، شما بابت نمونه حتی یک آیه در قرآن پیدا نمی‌کنید که در آن گفته شده باشد بروید و قبر انبیاء را زیارت نمائید. بلکه در آیات قرآن مؤمنین تشویق شده‌اند که در زمین گردش نمایند و آثار باقی مانده از ستمگران را مشاهده نمایند و عبرت گیرند و همچنین در زمین سیر کنند و درباره آغاز خلقت تفکر کنند. همچنین امر شده‌اند که اگر مستطیع شدند به حج خانه خدا بروند و سوره‌ای بنام حج در قرآن است ولی هیچ آیه‌ای نیست که در آن به مؤمنین گفته شده باشد که به زیارت قبور بروید.

پیامبران و شهداء و صالحین، بعد از مرگشان جسدشان در قبر گذاشته شده است و خداوند در آیه ۲۲ سوره فاطر فرموده است:

﴿...إِنَّ ٱللَّهَ يُسۡمِعُ مَن يَشَآءُۖ وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ ٢٢.

یعنی: «... خداوند هر کس را که بخواهد می‌شنواند و تو کسانی را که در قبرها هستند نمی‌توانی بشنوانی».

حضرت محمد صکه آخرین پیامبر است در زمان حیاتش طبق همین آیه (۲۲ سوره فاطر) قادر نبوده کسانی را که در قبرها هستند بشنواند و انبیای قبل از ایشان همگی رحلت نموده بودند و جسدشان در قبرهایشان بوده و همچنین شهداء در زمان پیامبر بعد از شهادتشان در قبر گذاشته شده بودند و پیغمبر قادر نبوده آنان را بشنواند، اگر هم در قبر گذاشته نمی‌شدند باز قادر به شنوانیدن آنان نبوده است. در خطبه ۲۲۳ نهج البلاغه، درباره اهل قبور آمده است: «... أَصْبَحَتْ مَسَاكنُهُمْ أَجْدَاثاً، وَأَمْوَالُهُمْ مِیرَاثاً. لاَ یَعْرِفُونَ مَنْ أَتَاهُمْ، وَلاَ یَحْفِلُونَ مَنْ بَكاهُمْ، وَلاَ یُجِیبُونَ مَنْ دَعَاهُمْ...».

یعنی: «... (اهل قبور) خانه‌هایشان قبرهایشان شد و اموال آنان تقسیم گردید، کسی را که بر سر گورشان آید نمی‌شناسند و به کسی که بر ایشان گریه کند توجه ندارند و هر کس ایشان را صدا بزند جواب ندهند...».

و در خطبه ۱۱۰ نهج البلاغه درباره اهل قبور آمده است: «... فَهُمْ جِیرَةٌ لاَ یُجِیبُونَ دَاعِیاً، وَلاَ یَمْنَعُونَ ضَیْماً، وَلاَ یُبَالُونَ مَنْدَبَةً، إِنْ جِیدُوا لَمْ یَفْرَحُوا، وَإِنْ قُحِطُوا لَمْ یَقْنَطُوا، جَمِیعٌ وَهُمْ آحَادٌ، وَجِیرَةٌ وَهُمْ أَبْعَادٌ، مُتَدَانُونَ لاَ یَتَزَاوَرُونَ».

یعنی: «...(اهل قبور) همسایگانی هستند که هرگاه آنان را ندا کنند جواب ندهند و ظلم و ستمی را جلوگیری ننمایند و به نوحه سرایی متوجه نشوند. اگر در حق ایشان نیکی شود شاد نگردند و اگر قحطی شود یاس ندارند اطراف یکدیگرند ولی تنها هستند و همسایه‌اند در حالیکه از هم دورند، با اینکه نزدیکند به دیدار هم نروند».

خداوند تبارک و تعالی در آیات ۵ و ۶ سوره احقاف فرموده:

﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ ٦.

یعنی: «و چه کسی گمراه‌تر است از کسی که افرادی را به فریاد بخواند که اگر تا روز قیامت هم آن‌ها را صدا بزند پاسخش نمی‌گویند و غافل از فریادِ فریاد زدگانند. و چون مردم محشور گردند دشمن آنان (مشرکین) باشند و به عبادتشان انکار ورزند».

و نوع دیگری از شرک که در جامعه ایران ما وجود دارد، توسل به غیر خدا است. گاهی شنیده می‌شود برخی از افراد در هنگام ناراحتی فاطمه زهرا، حضرت عباس، امام رضا و... را به فریاد می‌طلبند، در حالیکه از آیه ۶۵ سوره عنکبوت و برخی دیگر از آیات قرآن بدست می‌آید که مشرکان مکه با اینکه مشرک بودند در هنگام سختی و ناراحتی، خدا را ندا می‌نمودند. در این باره در آیه ۶۵ سوره عنکبوت آمده است:

﴿فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ ٦٥.

یعنی: «هنگامیکه در کشتی سوار شوند خدا را خالصانه می‌خوانند ولی هنگامیکه به سوی خشکی آنان را رساند شرک ورزند».

یکی از مؤمنین می‌گفت، مشرکان در زمان رسول خداصاز برخی از مؤمنان در زمان ما در هنگام سختی‌ها خداشناس‌تر بودند آنان در هنگام ترس خدا را خالصانه می‌خواندند ولی برخی از مؤمنین در زمان ما به هنگام ترس به گمان خود به فاطمه زهرا، حضرت عباس، عبدالقادر گیلانی و... متوسل می‌شوند.

حال ممکن است گفته شود مگر در قرآن نیامده که بسوی خدا وسیله‌ای بجوئید؟ جواب این است که باید ببینیم وسیله چیست؟ مفسرین و لغویین «وسیله» را به معنی «ما یتوسل به من الطاعات والعلم»یعنی: «آنچه از طاعات و علم که به آن‌ها توسل جویند» معنی کرده‌اند.

و در خطبه ۱۰۹ نهج‌البلاغه در تعریف «وسیله» آمده است:

«إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَی اللهِ سُبْحَانَهُ وتَعَالَی: الْأَیمَانُ بِهِ وَبِرَسُولِهِ، وَالْجِهادُ فِی سَبِیلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلاَمِ، وَكلِمَةُ الْإِخْلاَصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ، وَإِقَامُ الْصَّلاَةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ، وَإِیتَاءُ الزَّكاةِ فَإِنَّهَا فَرِیضَةٌ وَاجِبَةٌ، وَصَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَاب، وَحَجُّ الْبَیْتِ وَاعْتِمارُهُ فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَیَرْحَضَانِ الذَّنْبَ، وَصِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ فِی الْمَالِ وَمَنْسَأَةٌ فی الْأَجَلِ، وَصَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُكفِّرُ الْخَطِیئَةَ، وَصَدَقَةُ الْعَلاَنِیَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِیتَةَ السُّوءِ...».

یعنی: «همانا بهترین چیزی که درخواست کنندگان از خداوند عزیز به آن توسل جویند، ایمان به خدا و به رسول او و جهاد در راه خداست که موجب عظمت اسلام است و کلمه اخلاص (لا إله إلا الله) که امری است فطری. و بپا داشتن نماز که علامت دین است و پرداختن زکات که فریضه‌ای است واجب و روزه ماه رمضان که وسیله‌ای است برای جلوگیری از عذاب الهی و حج و عمره که فقر را ریشه کن می‌سازد و گناه را می‌شوید و صله رحم که مال را زیاد می‌کند و مرگ را به تأخیر می‌اندازد و صدقه پنهان که خطایا را می‌پوشاند و صدقه آشکار که مرگ بد را دفع می‌کند».

در این خطبه مشاهده می‌نمائیم که وسیله‌ها را ذکر می‌نماید و تمام این وسیله‌ها چیزی است که خداوند در قرآن به آن امر فرموده است. ولی بت‌پرستی و قبرپرستی و آلهه گرفتن که وسیله نیست بلکه شرک است.

بت‌پرستان نیز به گمان خود بت‌ها را وسیله می‌دانستند. در این باره در آیه ۳ سوره زمر آمده است:

﴿... مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ....

یعنی: «... (بت‌پرستان می‌گفتند) ما این‌ها را عبادت نمی‌کنیم جز اینکه ما را به خدا نزدیک می‌سازند...».

و خداوند در آخر همین آیه می‌فرماید:

﴿...إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ ٣.

یعنی: «... خداوند این کسانی را که دروغ پرداز ناسپاس هستند، هدایت نمی‌کند».

و همچنین در آیه ۱۸ سوره یونس می‌فرماید:

﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبِّ‍ُٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٨.

یعنی: «به غیر از خدا می‌پرستند آنچه را که نه ضرری برای آنان می‌تواند داشته باشد و نه نفعی را، و می‌گویند این‌ها شفیعان ما نزد خدا هستند، بگو آیا خدا را آگاه می‌کنید به چیزی که در آسمان‌ها و زمین از آن آگاهی ندارد، خداوند منزه است و برتر است از آنچه به او شرک می‌آورند».

نکته دیگر اینکه، آن کس که در همه جا هست و با همه افراد و اشیاء است، و هر کس او را در هرجا صدا بزند صدایش را می‌شنود و همه چیز و همه کس را می‌بیند و به نیت‌های دل‌ها آگاه است فقط خداست و غیر از او کسی این صفات را ندارد حال اگر کسی معتقد باشد که انبیاء و شهدا نیز در همه جا حضور دارند و هر کس آن‌ها را صدا بزند صدایش را می‌شنوند و او را می‌بینند، برای این صفات خدا شریک قایل شده و مشرک می‌باشد.

خداوند در آیه ۴ سوره حدید درباره این صفتش می‌فرماید:

﴿...وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ ٤.

یعنی: «... و او (الله) با شماست هرجا که باشید و الله به آنچه انجام می‌دهید بیناست».

در خطبه ۴۶ نهج‌البلاغه از قول علیسآورده‌اند که به هنگام رفتن به سوی اهل شام به خداوند عرض می‌نماید:

«... اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فی السَّفَرِ، وَأَنْتَ الْخلِیفَةُ فِی الْأَهْلِ، وَلاَ یَجْمَعُهُما غَیْرُك، لِأَنَّ الْمُسْتَخْلَفَ لاَ یَكونُ مُسْتَصْحَباً، وَالمُسْتَصْحَبُ لاَ یَكونُ مُسْتَخْلَفاً».

یعنی: «پروردگارا، تو همراه من در سفر هستی و جانشین من در خانه و این صفت در غیر از تو جمع نمی‌‌شود زیرا کسی که جانشین باشد همراه نیست و کسی که همراه باشد جانشین نیست».

و نکته دیگر اینکه، انبیاء و شهداء اکنون مرده‌اند و در بهشت برزخی روحشان زنده است و غافل از دنیای ما می‌باشند.

از آیه ۲۶ سوره یس بدست می‌آید که کسی که شهید می‌شود روحش در بهشت برزخی قرار می‌گیرد، زیرا در آیه ۲۶ و ۲۷ سوره یس آمده است:

﴿قِيلَ ٱدۡخُلِ ٱلۡجَنَّةَۖ قَالَ يَٰلَيۡتَ قَوۡمِي يَعۡلَمُونَ ٢٦ بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ ٱلۡمُكۡرَمِينَ ٢٧.

یعنی: «(به حبیب نجار بعد از شهادتش) گفته شد: داخل بهشت شو. گفت: ای کاش قوم من می‌دانستند. در مقابل چه چیزی پروردگارم مرا آمرزید و مرا از اکرام شوندگان قرار داد».

و همچنین در آیه ۱۱۷ سوره مائده نیز به غفلت (عیسی÷) از دنیای ما در بعد از رحلتش اشاره می‌نماید و می‌فرماید:

﴿... وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ١١٧.

یعنی: «... (عیسی در قیامت خواهد گفت) و بودم بر آن‌ها شاهد، مادامی که در میان آن‌ها بودم پس از هنگامیکه مرا میراندی تو بر آن‌ها مراقبی و تو بر هر چیزی شاهدی».

از این آیه نیز بدست می‌آید که عیسی÷بعد از رحلتش از امتش با خبر نیست.

در آیه ۱۰۹ سوره مائده آمده است:

﴿يَوۡمَ يَجۡمَعُ ٱللَّهُ ٱلرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَآ أُجِبۡتُمۡۖ قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَآۖ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ ١٠٩.

یعنی: «روزی که الله، پیامبران را جمع می‌کند پس از آنان می‌پرسد چه مقدار مورد اجابت قرار گرفتید خواهند گفت: نمی‌دانیم، خدایا تنها تو هستی دانای غیب‌ها».

و آیات بیشتری در قرآن درباره بی‌خبری انبیاء از دنیای ما وجود دارد که برای رعایت اختصار از ذکر آن‌ها خودداری می‌نمائیم.

همانگونه که گفته شد مشرکان در زمان رسول خداصدر سختی‌ها به فطرت «خدا‌پرستی‌شان نزدیک شده و خدا را خالصانه ندا می‌نمودند. حال اگر برای ما ناراحتی پیش آید مثلاً در معرض غرق شدن قرار بگیریم هیچ نجات غریقی نیز نباشد آیا باید خدا را ندا نمائیم یا فاطمه را؟ باید خدا را ندا نمائیم، خدا را که در همه جا حضور دارد و قادر است و ما را خلق کرده است و خالق آسمان‌ها و زمین است و از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است و از همه کس به ما مهربان‌تر است و در قرآن از ما خواسته که او را به فریاد بطلبیم. کسی که به گمان خود فاطمه را ندا نماید، صفت حضور خدا در هر مکان را در ذهن خودش به فاطمه داده و او را حاضر و ناظر در همه جا دانسته است و او را بینا و شنوای دعا دانسته است و برای خداوند در این صفات که مخصوص خود اوست شریک قرار داده، و در ذهن، الهی که به تصور خود فاطمه زهرا باشد برای خود ساخته است و آیات بسیاری در قرآن در مبارزه با همین الهه‌های ذهنی مشرکان آمده است. در آیه ۶۲ سوره نمل می‌فرماید:

﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ ٦٢.

یعنی: «چه کسی دعای شخص درمانده را، چون او را ندا نماید اجابت می‌کند و سختی را برمی‌دارد و شما را جانشینان زمین می‌سازد، آیا با الله، الهی هست اندکی پند می‌پذیرید».

از این آیه که بصورت استفهام انکاری بیان شده است. بدست می‌آید که الهی با الله وجود ندارد و یکی از معانی لا اله الا الله، همین معنی می‌باشد.

همانگونه که در مقدمه عرض شد پیروان عیسی÷به عیسی و مادرش مریمإمتوسل می‌شدند، در این باره خداوند در آیات ۱۱۶ و ۱۱۷ سوره مائده می‌فرماید:

﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّۚ إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ ١١٦ مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِي بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۚ وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ١١٧.

یعنی: «و چون خداوند فرماید: ای عیسی بن مریم، آیا تو به مردم گفتی که مرا و مادرم را دو اله به جای الله گیرید؟ گوید: تو را به پاکی یاد می‌کنم، مرا سزاوار نیست چیزی بگویم که سزاوار من نیست. اگر آن را گفته باشم بی‌گمان آن را دانسته‌ای آنچه را که در ذات من است می‌دانی و آنچه را که در ذات توست نمی‌دانم همانا تویی آن دانای غیب‌ها. به آنان مگر آنچه را که مرا به آن فرمان داده بودی نگفته‌ام. (گفته‌ام) که عبادت کنید الله را که پروردگار من و پروردگار شماست و تا زمانی که درمیان‌شان بودم بر آنان شاهد بودم آنگاه چون مرا برگرفتی خودت بر آنان نگهبان بودی و تو بر هر چیزی شاهدی».

از این آیه بدست می‌آید که مسیحیان عیسی و مریمإرا دو اله دانسته‌اند و همچنین در آیه مشاهده نمودید که از بی‌خبری عیسی÷از دنیای ما در بعد از مرگش سخن به میان آمده است و همچنین از آگاه نبودن عیسی و مادرش از غیب‌ها.

اگر در آیات ۶۲ تا ۶۵ سوره نمل که نفی اله‌ها است دقت نماییم مشاهده می‌کنیم بعد از اینکه در آیات ۶۲ تا ۶۴، اله‌ها را رد می‌کند در آیه ۶۵ می‌فرماید:

﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ ٦٥.

یعنی: «بگو هر کس در آسمان‌ها و زمین است غیب نمی‌داند، جز خدا، و نمی‌دانند که چه زمانی برانگیخته می‌شوند».

پس، آنکه در همه جا حضور دارد و عالم به غیب است خدا می‌باشد و الهی جز او وجود ندارد.

خداوند در آیات ۱۹، ۲۰، ۲۱ و ۲۲ سوره نحل می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ ١٩ وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ٢٠ أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ ٢١ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ فَٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٞ وَهُم مُّسۡتَكۡبِرُونَ ٢٢.

یعنی: «و خداوند آنچه را پنهان می‌دارید و آنچه را آشکار می‌کنید می‌داند. و آنان را که به جای خدا ندا می‌کنند چیزی نمی‌آفرینند و خودشان آفریده شده‌اند. مردگانند، نه زندگان و در نمی‌یابند که چه زمانی برانگیخته می‌شوند. اله شما اله یگانه است پس کسانی که به آخرت ایمان نمی‌آورند دل‌های‌شان حق ناشناس و خودشان مستکبرند».

این آیات نیز علم خدا را به پنهان و آشکار بیان می‌دارد و همچنین غفلت اله‌ها را نشان می‌دهد. خداوند در آیه ۲۱۳ سوره شعراء می‌فرماید:

﴿فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِينَ ٢١٣.

یعنی: «پس، با الله، اله دیگری را مخوان که (اگر چنین کنی) از عذاب شدگان خواهی بود».

خداوند در آیه ۲۰ سوره جن می‌فرماید:

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِهِۦٓ أَحَدٗا ٢٠.

یعنی: «بگو این است و جز این نیست که فقط پروردگارم را (به نیایش) می‌خوانم و احدی را شریک او قرار نمی‌دهم».

خداوند در آیه ۴۰ و ۴۱ سوره انعام می‌فرماید:

﴿قُلۡ أَرَءَيۡتَكُمۡ إِنۡ أَتَىٰكُمۡ عَذَابُ ٱللَّهِ أَوۡ أَتَتۡكُمُ ٱلسَّاعَةُ أَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَدۡعُونَ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٤٠ بَلۡ إِيَّاهُ تَدۡعُونَ فَيَكۡشِفُ مَا تَدۡعُونَ إِلَيۡهِ إِن شَآءَ وَتَنسَوۡنَ مَا تُشۡرِكُونَ ٤١.

یعنی: «بگو: چه می‌بینید، اگر عذاب خدا به شما برسد و یا قیامت شما را دریابد، اگر راستگویید، آیا غیر خدا را می‌خوانید. (نه) بلکه فقط او را (به فریاد) می‌خوانید و اگر بخواهد آنچه را که آن را می‌طلبید دور می‌کند و آنچه را شریک قرار داده بودید فراموش می‌کنید».

خداوند در آیه ۶۵ سوره غافر می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلۡحَیُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَۗ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٦٥.

یعنی: «اوست زنده، الهی جز او نیست، پس او را با پرستشی خالصانه بخوانید، حمد برای الله است که پروردگار جهانیان است».

و آیات بسیاری در این زمینه وجود دارد که برای رعایت اختصار از ذکر آن‌ها خودداری می‌نمائیم.

ربّانی

۵/۵/۱۳۸۸