اما بیمدرک بودن دعای ندبه
این دعا سند و مدرکی که آنرا به امام و یا به رسول برساند ندارد، و هیچ مدرکی برای آن نیست. حال اگر کسی مدعی است که مدرک دارد بیاید در حضور دو نفر عالم به ما نشان دهد. حاج شیخ عباس قمی که آن را در مفاتیح آورده غفلت و اشتباه کرده و هم مدرکی برای آن ذکر ننموده، او و مجلسی و سایرین همه نقل کردهاند این دعا را از کتاب ابن طاوس و چون در مستحبات مسامحه دارند دقت نکردهاند که ببینند ابن طاوس از که نقل کرده، شما بروید تحقیق کنید ابن طاوس این دعا را از امام و رسول نقل نکرده، بلکه از بعضی از شیعیان مجهول الحال نقل کرده و عبارت کتاب او این است که مینویسد: «ذکر بعض أصحابنا قال: قال محمد بن علی بن أبی قرة: نقلت من کتاب محمد بن الحسین بن سفیان البزوفری دعاء الندبة وذکر أن الدعاء لصاحب الزمان».
در این عبارت ابن طاوس چند چیز روشن است:
اول – اینکه سید معلوم نکرده بعضی آن اصحاب که از او نقل کرد، کیست، و نام او چیست.
دوم – اینکه محمد بن حسین بن سفیان را صاحب کتب رجال مجهول الحال دانستهاند.
سوم – اینکه محمد بن حسین بن سفیان در قرن چهارم بوده، و زمان ائمه نبوده تا از امام اخذ کرده باشد و معلوم نیست از کجا و از که این دعا را گرفته.
نه از امام اسمی برده و نه از غیر امام. خود حاج شیخ عباس در کتاب هدیه الاحباب خود (ص ۱۰۶) مینویسد: این محمد بن حسین سفیان دعای ندبه را در کتاب خود آورده است.
چهارم – اینکه گوید: این دعا برای صاحب الزمان است، «إنه الدعاء لصاحب الزمان÷». خیلی خوب، ولی بیان نکرده بچه مدرک. پس معلوم شد که ابن طاوس چنانچه بحار جلد ۲۲ ص ۲۶۲ از او نقل کرده مدرک صحیحی نشان نداده و بعنوان تسامح در ادلۀ سنن ممکن است این دعا را آورده باشد و دیگران نیز به او اقتدا کرده و اعتماد نمودهاند، در حالیکه تسامح در ادلۀ سنن اینجا مورد ندارد و تسامح در سنن در جائی است که بسند ضعیفی به ثبت برسد ولی چون از سنن و مستحبات است مسامحه میکنند و ضعف آنرا نادیده میگیرند، اما اینجا اصلاً سند ضعیفی هم برای آن ذکر نشده پس جای تسامح نیست، حال گر کسی قول ما را نمیپذیرد برود تحقیق و تجسس کند، اگر مدرکی آورد نشان دهد، ما ده هزار تومان به او حق الزحمه میدهیم و اگر مدرکی ندید به بدگوئی و هوو جنجال و افترا نپردازد، پس این دعا سند شرعی ندارد، و عقلاً نیز محال است که منسوب به یکی از امامان باشد، زیرا امام اول تا یازدهم که همه عاقل و کامل بودند میدانستند که امام دوازدهم بدنیا نیامده و غایب نشده و کسی که به دنیا نیامده چگونه در این دعا به او میگویند: «لیت شعری أین استقرت بك النوی، بل أی أرض تقلك، أو ثری، أبرضوی أم غیرها، أم ذی طوی، بنفسی أنت من مغیب لم یخل منا». یعنی: «ای کاش میدانستم کجا است محل نزول تو و یا کدام زمین و یا خاک تو را در بر گرفته، آیا به کوه رضوائی با غیر آن آیا به کوه ذی طوائی یا غیر آن به جان خودم قسم تو غایب شدهای هستی که غایب از ما نبودی». آیا معقول است که امام ششم یا امام دهم یا هر امامی بنوادۀ خود که به دنیا نیامده و غایب نشده بگوید: تو کجائی من میخواهم بیایم تو را ببینم در کدام کوه منزل کردهای آیا ائمۀ هدی نمیدانستند او به دنیا نیامده و کوهنشین نشده مگر اینکه بگویند: خود امام دوازدهم این دعا را برای خود خوانده و از فراق خود ندبه و ناله میکند. آیا ممکن است امام عصر ÷جای خودش را نداند و بگوید: کاش میدانستم تو یعنی خودم کجائی و کدام زمین تو را یعنی خود مرا در برگرفته؟! آیا حیا نمیکنند آنان که این دعا را به او نسبت میدهند؟! اینان گویا امام خود را عاقل نمیدانند.