اسلام خالص

نبرد حق و باطل

نبرد حق و باطل

کشمکش زندگی مادی با زندگی معنوی در طول تاریخ ادامه داشته است، به ظاهر مادیت همیشه غالب و پیروز می‌نموده است اما در واقع پیروزی و سر بلندی دائم از آن معنویت است قرآن کریم علاوه بر آنکه معجزه و کتاب هدایت است، بزرگ‌ترین آرشیو تاریخ هم هست، با نگاهی کوتاه به این کلام الهی در می‌یابیم که مادیت همواره آشفته و لجام گسیخته به شوق پیروزی برق آسا پیش می‌رود تا بدانجا که پیروان معنویت ظاهرا دچار شکست می‌شوند اما در یک چشم بهم زدن طغیان زندگی مادی فرو می‌نشیند و حقیقت و معنویت در میان حیرت همگان پیروزی‌اش را به آرامی جشن می‌گیرد. کشمکش رهبر قدرت و مادیت, نمرود سرکش را با الگوی معنویت ابراهیم بت‌شکن ملاحظه کنید، چقدر آموزنده و جالب است، کشمکش فرعون سرکش مدعی خدایی را با موسی کلیم الله ملاحظه کنید، که از آغاز تولد تا اوج دعوت چگونه صحنه ترسیم می‌شود و الله قادر و برتر چگونه موسی را در برابر دشمن انسانیت و معنویت سربلند و پیروز می‌گرداند، و جالب‌تر از همه الگوی ایمان و تقوی محمد مصطفیص را ملاحظه کنید،که دشمنان کینه‌توز چگونه از هیچ نوع جنایت و خیانتی فرو گذار نمی‌کردند و همواره سعی داشتند که حتی نگذارند شمع معنویت بر حجره کوچک آن رسول بزرگوارص بتابد و صد نفر شمشیر بدست خانۀ حضرت را محاصره کردند تا مانع گسترش نور توحید شوند اما خداوند قادر و توانا به آنان نشان داد که همیشه مادیت پیروز نمی‌شود بلکه اگر خدا بخواهد ناممکن است که در مقابل معنویت، ساز و برگ مادیت به پیروزی رسد. لذا صد شمشیر برهنه با دویست چشم خیره نتوانست مانع خروج پیامبر رحمت و هدایتص از محاصره دشمنان شود. داستان تمام نشد. به عاشقان و شیفتگان مادیت مهلت داده شد تا با مال و قدرت، دو نفر دست خالی را دستگیر کنند، جایزه تعیین می‌شود، شیفته جایزه ظاهراً به هدفش نزدیک می‌شود اما به مرادش نمی‌رسد، پاهای اسبش در دامنه کوه، آری در میان سنگ‌ها به زمین فرو می‌رود الله اکبر! این چه صحنۀ است جلوتر برویم، تمام اهل مکه بسیج شده‌اند و برای دستگیری دو نفر دست خالی به در غاری رسیدند که آنان از فرط خستگی در آن آرمیده‌اند، رد یابشان می‌گوید تا اینجا آمده‌اند، ‌کجا رفته‌اند، نمی‌دانم. یار غار رسول اللهص می‌گوید: اگر آنان پشت پایشان را نگاه می‌کردند ما را می‌دیدند، اما عنکبوت و کبوتر که مشغول نگهبانی بودند خیال آن‌ها را راحت کرده بودند، و مقیاس مادی می‌گفت دیگر امکان ندارد که اینجا انسان رسیده باشد و إلا باید این نگهبانان هم اینجا نمی‌بودند ولی خیر.

اگر معبود من آنست که من می‌دانم
شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد

خداوند که آفریدگار مادیت و معنویت است اینجا هم ثابت کرد که عقل عاقل و فکر متفکر و اندیشه اندیشمند، و حس درک و فهم و باور انسان هرگز در اختیار خودش نیست و إلا نباید در جهان دیوانه وجود می‌داشت، همچنانکه مرگ و زندگی و خواب و بیداری انسان در اختیار خودش نیست عقل و هوش و حواس و فهم و درک و سایر داشته‌های انسان هم در اختیار خودش نیست، این همه فقط لطف و رحمت الله است که هر گاه بخواهد هرکس را هر جوری که رضای او در آن باشد می‌چرخاند، خواص همۀ چیزها فقط در اختیار اوست این ارادۀ اوست که به آتش قدرت سوزاندن، به آب قدرت غرق کردن، به کارد قدرت بریدن می‌دهد و الا باید آتش نمرود ابراهیم علیه السلام را می‌سوزاند و دریای نیل موسی علیه السلام را غرق می‌کرد و کارد ابراهیم گلوی اسماعیل را می‌برید و چشمان مشرکین قریش رسول اللهصرا در هنگام خروج از خانه می‌دیدند و اسب سراقه باید در دامنه کوه به زمین فرو نمی‌رفت و پناهندگان غار ثور باید به دست دشمن می‌افتادند ولی خیر چنین نیست ﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢٩[التكوير: ٢٩].

«و شما با خواست خود نمی‌توانید چیزی تحقق بخشید مگر آنکه پروردگار جهانیان بخواهد».

﴿قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٥١[التوبة: ۵۱].

«بگو: هرگز چیزی (از خیر و شر) به ما نمی‌رسد، مگر چیزی که خداوند برای ما مقدر کرده باشد. (این است که نه در برابر خیر مغرور می‌شویم و نه در برابر شر به جزع و فزع می‌پردازیم بلکه کار خود را به خدا می‌سپاریم) ، و او مولی و سر پرست ماست، و مؤمنان باید تنها به خدا توکل کنند و بس».

آری، مادیت طغیان می‌کند, نهیب می‌زند ترس و رعب حاکم می‌کند و ظاهراً اهل ایمان و معنویت را در چنگ خود می‌گیرد اما معنویت همچون عصای موسی علیه السلام با کمال آرامش بساط مادیگری را در هم می‌چیند و مادیگران اگر مخلص باشند مانند ساحران سر به سجده می‌افتند و الا مانند فرعون و فرعونیان شروع به تهمت و دروغ و افترا می‌کنند:

﴿إِنَّ هَٰذَا لَمَكۡرٞ مَّكَرۡتُمُوهُ فِي ٱلۡمَدِينَةِ لِتُخۡرِجُواْ مِنۡهَآ أَهۡلَهَاۖ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ١٢٣[الأعراف: ۱۲۳].

«حتماً این توطئۀ است که درین شهر چیده‌اید تا اهل آن را از آنجا بیرون کنید: ولی خواهید دانست (که چه شکنجۀ در برابر این رفتار‌تان خواهید چشید)».

نتیجه و کشمکش مشرکان و منافقان و یهودیان و مسیحیان و مجوسیان با رسول اللهص را هم دیدیم که چه شد. با این که مخالفان و مادیگران از پنج مکتب بزرگ انحرافی بودند،‌ و تمام جهان را در تسخیر خود داشتند اما سرانجام پیک معنویت با دست خالی و با سلاح ایمان بر همه جهان پیروز شد و نه تنها به نا امیدان امید بخشید، بلکه دشمنانش را به طور غیر منتظرۀ عفو کرد و نشان داد که واقعا رسالت معنوی دارد و داغ انتقام بر پیشانی‌اش زیبا نیست.

همه این مقدمه طولانی برای این بود که بگوییم متأسفانه امروز مادیگری و ماده پرستان طغیان کرده‌اند و چنان نعره شادمانی سر می‌دهند که بسیاری از مؤمنان ساده و ضعیف الإیمان از جو و فضای مادی آنان متأثر شده‌اند و نعوذبالله در بعضی از اصول اعتقادی‌شان مشکوک شده‌اند، و از طرح بعضی پرسش‌ها بر می‌آید که واقعاً به شک و تردید افتاده اند!، عجبا! چقدر خطرناک است که انسان لجام اعتقادات خودش را بدست کسانی بسپارد که خود فقیر و بیچاره‌اند، به والله بی‌چاره است کسی‌که در بارۀ اسلام شک می‌کند، در باره پیامبر شک می‌کند، در باره قرآن شک می‌کند، ما به همۀ اندیشمندان و پژوهشگران احترام می‌گذاریم اما متاسفانه باید به عرض برسانیم که وحی و قرآن را تجربه نبوی نامیدن بسیار خطرناک است.‌ شاید خود اندیشمند آنقدر قوی باشد که بتواند خودش را کنترل کند و به کفر و الحاد کشیده نشود. اما متأسفانه نتیجۀ حتمی طرح اینگونه اشکالات در یک جامعۀ‌ اسلامی چیزی جز هموار کردن راه برای الحاد نیست، بنده شخصاً به کسانی بر خوردم که بدون آنکه بداند کافر شده است، یک هفته کامل وقت گذاشتم تا به مشکل توانستم به آقایی که مدعی است اسلام را از فلان اسلام شناس آموخته است تفهیم کنم که قرآن کلام الهی است و نبوت یک منصب الهی است، می‌گفت: از کجا بدانم که محمد فرستادۀ خدا و قرآن کلام خدا است، با این آقا من مشکل اساسی دارم اول یا باید اسلام را بپذیرد یا رد کند تا اینکه تکلیف من مشخص شود کسی‌که نه کافر است نه مسلمان چگونه می‌توان از اسلام با او صحبت کرد.

ما هرگز کسی را مجبور نمی‌کنیم که به زور اسلام را بپذیرد اما اگر پذیرفت باید شرایطش را هم بپذیرد، اخیراً تعدادی جاهل توسط یک پیر جاهل‌تر از مریدانش که خواندن و نوشتن بلد نیست پیدا شده‌اند که نماز نمی‌خوانند و مدعی‌اند که منظور از نماز در قرآن کریم ذکر است، و بدون استثناء تمام فریب خوردگانی که با این پیر گمراه سر و کار دارند سوادشان زیر صفر است، حالا چطور به این جاهل می‌توان تفهیم کرد. که یکی از مهم‌ترین ارکان اسلام نماز و فرق بین کافر و مسلمان نماز است، البته در بارۀ این افراد نباید عجله کرد چون فرصتی مهیا نشده که کسی با آن‌ها صحبت کند و حقیقت را تفهیم کند، این‌ها انشاء الله بر می‌گردند، چون خدای نکرده اگر بر نگردند و اسلام را چنانکه قرآن و پیامبرصمعرفی کرده‌اند، قبول نکنند آخرت‌شان بر باد خواهد رفت، منظور ما در اینجا ذکر یک مثال بود. از نظر نتیجه فرقی بین این جاهلان و آن تحصیل کردۀ که نمی‌تواند بپذیرد قرآن کلام خداست، وجود ندارد. پس باید اسلام را به طور کامل بپذیریم.

﴿ٱدۡخُلُواْ فِي ٱلسِّلۡمِ كَآفَّةٗ[البقرة: ۲۰۸].

«همگی اسلام را به تمام وکمال بپذیرید».