گفتار دوم: ایمان و دعوت
سروران عزیز ضمن آرزوی توفیق و سلامتی برای شما در این گفتار کوتاه با اختصار شدید در بارۀ ارکان ایمان سخن خواهیم گفت و در پایان به مسئولیت امت در قبال دعوت إلی الله اشاره خواهیم کرد. همه میدانند که ایمان به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران و روز رستاخیز و زنده شدن بعد از مرگ و تقدیر ارکان مهم ایمان است. «آمنت بالله وملائكته وكتبه ورسله واليوم الآخر والقدر خيره وشره، من الله تعالی والبعث بعد الموت» [۱]. در اینجا فقط اشارۀ کوتاه به هر یک از ارکان مذکور خواهیم داشت.
آمنت بالله: ایمان به ذات اقدس الهی پایه و اساس زندگی هر دو جهان است، باور داشتن به ذات یگانه او انسان را از جهان بیمعنا به جهانی پر از معنا وارد میکند، انسان را از سر در گمی خارج میکند، و به محوری وصل میکند که بنده مؤمن با پشتوانه این محور از هیچ قدرت این جهان نمیترسد لذا وقتی میگوید الله اکبر یعنی خدای بزرگ و برتر من از همۀ آنچه در این جهان وجود دارد به اعتبار قدرت و اختیار بزرگتر و قویتر است اینجاست که مؤمن با غرور کامل در عین اینکه در برابر پروردگارش کوچک و خاضع و متواضع است در برابر هر چیز دیگری آزاد و مستقل و تواناست.
موحد چـو در پایریزی زرش
چو شمشیر هندی نهی بر سرش
که بیم و حراسش نباشد زکس
بــر این است بنیاد توحید و بس
وملائكته:ایمان به فرشتگان یکی دیگر از پایههای ایمان است، مشرکین مکه معتقد بودند فرشتگان نعوذبالله دختران خدایند، که خداوند این ادعا را رد کرد، پس آنان مخلوقات نورانی هستند که جز عبادت خداوند و فرمانبرداری از دستورات او تعالی کار دیگری ندارند، هرگز از دستورات او سرپیچی نمیکنند، نقطۀ دیگری که در بارۀ فرشتگان باید دانست این است که گر چه خداوند کارهایی را به آنان محول کرده اما به هیچ عنوان نیازی به آنان ندارد خداوند قادر مطلق و از همه چیز و همه کس بینیاز است این حکمت و تدبیر و اراده و ادارۀ خداوند است که باران را به یکی سپرده، مرگ را به دیگری و باد را به دیگری و همچنین، خداوند به هیچ کدام این فرشتگان نیازی ندارد. هر چه بخواهد بدون اسباب و واسطه، وسیله و معاون و غیره انجام میدهد فقط اراده او سبب وجود است، ﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيًۡٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٨٢﴾[یس: ۸۲].
«هر گاه خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها این است که خطاب بدان بگوید: بشو! پس آن میشود».
وكتبه:یکی دیگر از پایههای ایمان، ایمان و باور داشتن به کتابهای آسمانی است، همه کتابهای آسمانی که خداوند از آغاز آفرینش بر پیامبرش علیه السلام نازل کرده به همه آنها باور داشتن و همه را از سوی خدا دانستن و کلام خدا دانستن یکی از پایههای مهم ایمان است. گر چه عملاً با نزول قرآن کریم خداوند همۀ کتابهای آسمانی را منسوخ نمود و امروز در سراسر جهان جز قرآن کریم هیچ کتاب آسمانی دیگری نیست که قابل اعتماد و عمل باشد. تنها کتابیکه باید تمام انسانها تا قیامت بدان عمل کنند قرآن کریم است. و این فقط قرآن کریم است که افتخار بزرگ حفاظت الهی نصیب او شده است، تمام کتابهای آسمانی دیگر دستخوش تحریف شده, بجز قرآن کریم که خداوند فرمود:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾[الحجر: ٩].
«ما خود قرآن را فرستادهایم و خود پاسدار آن میباشیم».
ورسله:ایمان به پیامبران هم تقریبا شبیه ایمان به کتابهای آسمانی است، با این تفصیل که ما مکلفیم به طور مجمل به همه پیامبران الهی ایمان داشته باشیم اما عملاً شریعت هیچ کدام آنان برای ما قابل عمل نیست. تنها پیامبری که شریعتش را مفصل شناختن و از آن پیروی کردن بر ما واجب است، شریعت محمدی یعنی شریعت خاتم أنبیاء حضرت محمد مصطفیصاست، تنها این شریعت است که افتخار بقاء و استمرار تا قیام قیامت را دارد تمام شرایع دیگر با آمدن شریعت محمدی منسوخ شده است. لذا امروز اگر یک یهودی یا مسیحی صد سال عمر کند و تمام این سالهای عمرش را فقط به پرستش خداوند طبق شریعت حضرت موسی یا عیسی علیهما السلام بگذارد، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد. شریعت موسی و عیسی در زمان خودشان مقبول بوده است. امروز کلمه اخلاص دو جزء دارد، لا إله إلا الله محمد رسول اللهجزء اول توحید و جزء دوم رسالت است. عمل هیچ عمل کنندۀ قبول نخواهد شد تا اینکه محمد رسول الله را نپذیرد یعنی عملش مطابق سنت و روش محمد ص نباشد. اینجاست که عقل پرستان در مخمصه گیر میکنند و به زور میخواهند بقبولانند که گبر و کلیمی و زرتشتی همه مسلمانند!! خیر، خاطرتان جمع باشد. همانطور که خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ﴾[آلعمران: ۱٩].
«بیگمان دین حق و پسندیده در پیشگاه خدا اسلام است».
﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥﴾[آلعمران: ۸۵].
«وکسیکه غیر از (آئین شریعت) اسلام، آئینی بر گزیند، از او پذیرفته نمیشود، و او در آخرت از زیان کاران خواهد بود».
﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِي مَخۡمَصَةٍ غَيۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٣﴾[المائدة: ٣].
«امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را بعنوان آئین خدا پسند برای شما برگزیدهام. اما کسیکه در حال گرسنگی ناچار شود (از محرمات سابق چیزی بخورد تا هلاک نشود) ومتمایل به گناه نباشد (وعمداً نخواهد چنین کند، مانعی ندارد) چرا که خداوند بخشندۀ مهربان است».
و در حدیث چنین میخوانیم: «رضيت بالله رباً وبالإسلام ديناً وبمحمد صلی الله عليه وسلم نبياً ورسولاً» [۲].
«به پروردگار الله، وبه دین بودن اسلام و به نبی و رسول بودن محمد صلی الله علیه وآله وسلم راضی شدم».
واليوم الآخر:ایمان به روز آخرت یا رستاخیز یکی از پیچیدهترین مسائل اعتقادی بود که مشرکین مکه همواره با پیامبرصدر بارۀ آن بگو مگو داشتند.
زیرا ایمان به روز آخرت با تمام جزئیاتش در پردۀ غیب پنهان است که برای پذیرش و باور داشتن به آن جز ایمان هیچ نیروی دیگری نمیتواند راهنمای انسان باشد. گر چه قرآن کریم در پاسخ معترضان دلائل عقلی اقامه کرده است ولی چون مانند بقیه ارکان ایمان نماد روشنی از آن در دست نیست لذا شیطان بیشتر میتواند تشکیک کند. خداوند مثال بسیار جالبی در قرآن بیان کرد. وقتیکه زمین خشک ناگاه بر اثر باران تازه میشود و گیاهان خشک سر بر میآورند، پس طبیعی است که انسانهای مرده و استخوانهای پوسیده هم دوباره زنده شوند. همچنین خداوند دلیل محکم دیگری ارائه داد که وقتی ذات قادر و متعال بدون نقشه قبلی میتواند بسازد، پس از روی نقشۀ آماده که ساختن خیلی آسانتر است. پس ایمان به روز آخرت یا رستاخیز با همه جزئیاتش از مهمترین ارکان ایمان است.
والقدر خيره وشره من الله تعالی:تقدیر یا قضاء و قدر چنان مهم است که اگر انسان از ته دل آن را بپذیرد در واقع آرامش دائم را برای خودش خریده است، چون همۀ نابسامانیها و نگرانیهای درونی انسان نتیجۀ دغدغه و غم و غصههای فراوانی است که انسان بر اثر گله و شکایت از حوادث روزگار میکند. هر چه دغدغهاش بیشتر شود افسردگی و نگرانیاش افزایش مییابد. ایمان به قضاء و قدر این است که انسان مؤمن باور و یقین داشته باشد که هر خیر و شری که در خم و پیچ زندگی به او میرسد، چیزی جز تقدیر الهی نیست. یعنی اینکه ذات قادر و متعال سوژۀ مفصل این جهان با تمام جزئیاتش را تصویر کرده و در لوح محفوظ بایگانی نموده است نه اینکه خدای نکرده پیشاپیش کسی را مجبور کند که باید چنین و چنان کنی. بلکه با علم ازلی خودش میدانست که فلان انسان با این مقدار امکانات در فلان تاریخ با اختیار خودش این کار خوب یا بد را انجام خواهد داد. پس به عنوان ذات عالم و آگاه بر خفایای امور فقط خبر آن حادثه یا حوادث خوب یا بد را ثبت کرده است. چون خداوند نعوذبالله ظالم نیست. ﴿وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ ٤٦﴾[فصلت: ۴۶].
«وپروردگار تو کمترین ستمی به بندگان نمیکند».
لذا میفرماید: ﴿وَهَدَيۡنَٰهُ ٱلنَّجۡدَيۡنِ ١٠﴾[البلد: ۱۰].
«و او را به دو راه (خیر و شر) راهنمائی کردیم».
و در آیۀ دیگری میفرماید:
﴿إِنَّا هَدَيۡنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرٗا وَإِمَّا كَفُورًا ٣﴾[الإنسان: ۳].
«ما راه بدو نمودهایم، چه او سپاسگذار باشد یا ناسپاس».
بنابر این خداوند راه هدایت و ضلالت را مشخص کرده و هرکس را مختار گذاشته است که به هر راهی میخواهد برود. حتی پذیرش راه هدایت به هیچ عنوان اجباری نیست. ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ﴾[البقرة: ۲۵۶].
«اجبار و اکراهی در دین نیست».
پس خداوند برای بیان راه سعادت و شقاوت، پیامبران علیهم السلام را فرستاده است.
﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا ١٥﴾[الإسراء: ۱۵].
«و ما (هیچ شخص و قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر پس از اینکه پیغمبری (برای هدایت آنان مبعوث) کنیم».
پس رسول و پیامبر و کتاب و دعوتگر بخاطر آن است که حجت بر مردم تمام شود. بنابر این پس از اتمام حجت و بیان راه هدایت و ضلالت اگر کسی راه حق را نپذیرد و خودش و خانوادهاش را از دوزخ نرهاند، مقصر خودش است.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا﴾[التحریم: ۶].
«ای مومنان! خود و خانوادۀ خویش را از آتش دوزخ بر کنار دارید».
[۱] برای تفصیل بیشتر به کتاب ارکان ایمان ترجمه نویسنده مراجعه فرمایید. [۲] ابو داود: ۴/۴۱۸، ترمذی: ۵/۴۶۵، احمد: ۴/۳۳٧.