تربیت روحی و اجتماعی در اسلام

پبشگفتار قانون مهر

پبشگفتار قانون مهر

«الحمد لله رب العالـمين، وصلاة والسلام على النبي الامين وعلى آله وصحبه اجمعين».

دین اسلام به عنوان رحمتی برای جهانیان فرود آمد، پس قانون مهر و دینی استوار است. خداوند چنین فرموده‌است:

﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ[البقرة: ۱۸۵].

«خداوند برای شما آسانی می‌خواهد، برای شما دشواری نمی‌خواهد».

محمد مصطفی نیز آن را چنین توصیف نموده‌است:

«بُعِثْتُ بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّمْحَةِ» [۴]. «من با به‌همراه داشتن دینی حق‌گرا و توأم با مهر و بخشش برانگیخته شدم».

«إنَّ الدِّين يُسْرٌ، ولنْ يُشادَّ الدِّينَ أحدٌ إلا غَلَبَه، فَسَدِّدُوا وقاربوا، أبْشِرُوا، واسْتَعِينُوا بالغُدوةِ والرَّوْحَة، وشيءٍ من الدُّلْجةِ» [۵]. «دین آسان است و هرکس آن را بر خود سخت بگیرد سرانجام خسته و مستأصل خواهد شد. پس در رفتار، کردار و اقوال خود معتدل باشید و راه راست و میانه را در پیش گیرید، شادمان باشید و از نشاط خود در اوقات مختلف شبانه‌روز برای عبادت بهره‌ گیرید».

در این حدیث به سرشت اسلام، شمولیت آموزه‌های آن، وسعت اهداف و هماهنگی آن با فطرت انسانی، حدود توانائی‌ها و تنوع حالات او اشاره شده‌است. انسان گاهی رغبت عبادت دارد و برای آن آستین بالا می‌زند و گاهی نسبت به انجام آن سستی می‌ورزد. بدین خاطر است که محمد مصطفی جپیروان خود را امر کرده که در دین«تَعَمُّق» نورزند؛ یعنی خود را به سختی نیندازند و با تکلیف زیاده و سخت‌گیری فراوان بر نفس، بار بیش از حد بر دوش خود نگذارند، آن هم درصورتی که سخت‌گیری شایسته‌ی آن حال و مقام نیست و نباید با گفته‌ها یا افعالی مشقت‌آمیز باعث ایجاد تنفر از عبادت و سستی در انجام آن شوند. چنین مسئله‌ای در احوال بعضی از مردم مشاهده‌ می‌شود که گاهی به حدی به عبادت می‌پردازند که از مصالح و ضروریات زندگی هم باز می‌مانند، اما ناگهان نه تنها سنت‌های دین بلکه فرضیات و واجبات را هم رها می‌کنند. چنین افراط و تفریطی فقط زمانی اتفاق می‌افتد که طبع دین و سرشت انسانی، آن‌گونه که پبامبر جبه آن اشاره داشت، مراعات نشده باشد.

اسلام از تَکلُّف نهی می‌کند و می‌خواهد که نفس انسانی، بر سرشت خود باقی بماند و با نرمی و مهربانی بر پله‌های کمال بالا برده شود. زیرا نرمش و مهربانی در هر امری باعث زینت آن می‌گردد [۶].

از این رو پیامبر اکرم جاز زیاده روی و افراط نهی نموده و فرموده‌است:

«هَلَكَ الْمُتَنَطِّعُونَ» [۷]. «افراط کاران هلاک شدند».

[از منظر کلام نبوی] «متنطِّع» به کسانی گفته می‌شود که ‌به خاطر عقیده با فطرت خود مخالفت می‌کنند و در این مسئله خود را از مردم جدا می‌سازند در حالی‌که اسلام به مراعات فطرتی که انسان بر آن سرشته شده توجه کرده، آرزوها و غرایز او را سرکوب ننموده‌است. بلکه آن را به‌سوی خیر و نیکی سوق داده و از شر و بدی منع نموده‌است.

اسلام این را نمی‌پذیرد که انسان مسلمان خود را از استراحت و غذا و ازدواج و یا خواب محروم دارد. چرا که خداوند انسان را با این سجا‌یا خلق کرده‌است، غرائز مختلفی را در وی سرشته است و در او نیاز به آرامش و خواب و خوراک را قرار داده است.

محمد مصطفی جروش خود را در مورد شیوه زندگی کردن فرا روی اصحاب خود گذاشت و آنان را به پیروی از این روش بدون افراط و تفریط تشویق نمود. از انس سروایت شده‌است که: «سه دسته از مردم به خانه همسران پیامبر جآمدند و در مورد نحوه عبادت پیامبر جپرس‌وجو می‌کردند. پس از این که مطلع شدند، گویی با هم گفتگو می‌کردند و چنین می‌گفتند: ما کجا و پیامبر جکجا؟ او با وجود این‌که خداوند گناهان گذشته و آینده‌اش را بخشیده‌است [تا این حد عبادت می‌کند]. یکی از آنان گفت: من از این به بعد در تمام طول شب نماز می‌خوانم و نمی‌خوابم. دیگری گفت: من هم از این پس همه روزها روزه می‌گیرم. شخص سوم هم گفت: من هم هرگز ازدواج نمی‌کنم. پیامبر جنزد آنان آمد و فرمود: آیا شما چنین و چنان گفته‌اید؟ به خدا قسم من بیشتر از همه شما از خدا می‌ترسم و پرهیزکارترم، اما با این حال گاهی روزه می‌گیرم و گاهی نه، گاهی نماز شب می‌خوانم و گاهی می‌خوابم و با زنان هم ازدواج می‌کنم. هرکس از سنت من روی گرداند از من نیست» [۸]. آری پیامبر جاین‌گونه از انحراف به‌سوی رهبانیت جلوگیری کرد و تو‌ضیح داد که شکنجه دادن نفس از طریق منع کردن آن از غذا و استراحت و آرامش، مورد پسند دین نیست. همچنین گوشه نشینی و خلوت و پرهیز از ازدواج هم پایه‌ای در دین ندارد، بلکه خوراک و استراحت، بدن را قوی و انسان را برای انجام طاعات و عبادات توانا می‌گرداند و ازدواج هم جامعه را قادر می‌سازد که از نیروهای انسانی لازم برای رشد و ترقی برخوردار باشد و با استفاده از اسباب فراهم شده توسط افراد، {{اندیشه‌ور}} گردد، پله‌های تمدن را طی کند و بتواند به هنگام مشکلات و گرفتاری‌ها از خود دفاع نماید.

پیامبر جبه شدت حریص بود که امت اسلامی را بر مبنای شریعت و قانون توأم با مهربانی و آسان‌گیری بنا نهد و همه‌ی را‌ه‌های انحراف و افراط را حتی در زمینه عبادت اصلاح گرداند، تا مبادا نفس انسان دچار سستی شود و در نتیجه از مسیر حق منحرف گردد. از حضرت عایشه لروایت شده‌است که یک بار پیامبر جبه خانه رفته و زنی را نزد او دید. پیامبر جپرسید: این زن کیست؟ عایشه در جواب گفت: فلانی است، آمده تا کیفیت نماز خود را و این که شب‌ها عبادت می‌کند و نمی‌خوابد بازگو کند.

پیامبر جفرمود: «این کار را نکنید. شما فقط در‌حد توان مکلفید، به خدا قسم خداوند تا زمانی که شما از انجام عمل خسته نگردید، از پاداش دادن به اعمال خسته نمی‌شود. و محبوب‌ترین روش دینداری نزد او آن است که فرد دیندار پایدار و مداوم باشد» [۹].

پیامبر جبه این شیوه میانه روی خود را در انجام عبادات تبیین کرد و از افراط و زیاده روی حتی در نماز هم نهی فرمود. زیرا افراط باعث خستگی و خستگی باعث ترک عمل و در نهایت قطع اجر و ثواب می‌گردد. پس مهم این است که انسان در انجام طاعت استقامت داشته و در تداوم کار قوی باشد، زیرا کار اندک و بادوام، بهتر از کار بسیار و منقطع است. لازم است که انسان مسلمان وضعیت روانی خود را هنگام انجام نمازهای سنت، تلاوت قرآن و اذکار بسنجد. اگر با انجام آن‌ها آرامش و رغبت را در خود دید، پس بر انجام سنت‌های بیشتر اهتمام ورزد و اگر احساس ناتوانی و ضعف کرد به فرائض اکتفا کند. به همین صورت باید برای عبادات خود اوقات نشاط و فراغت فکر را انتخاب کند تا از عبادت لذت برد و دچار سستی نگردد؛ همانگونه که شخص مسافر برای حرکت و استراحت خود اوقات خاصی در نظر می‌گیرد. اوقات حرکت مؤمن نیز مطابق حدیث مذکور «غدوه» و «روحه» و «دلجه» است که به ترتیب عبارتند از: اول روز، آخر روز و آخر شب.

با در نظر گرفتن این اوقات برای حرکت می‌توان در سر‌یع‌ترین وقت به هدف دست یافت. پیامبر جدر یکی از روزها وارد مسجد شد و با طنابی مواجه شد که میان دو ستون مسجد بسته شده بود. فرمود: این طناب چیست؟ عرض کردند: طناب زینب ام‌المؤمنین است، هنگامی که در نماز خسته می‌شود از آن استفاده می‌کند.

پیامبر جفرمود: لازم نیست، آن‌را بردارید، هرکس باید به هنگام نشاط نماز بخواند و اگر خسته شد بنشیند» [۱۰]. حافظ ابن حجر در شرح این حدیث گفته: «این حدیث شامل تشویق به میانه روی در انجام عبادت، نهی از ژرفکاوی در آن، امر به انجام عبادت در وقت نشاط، نهی از منکر با زبان و دست و جواز انجام نماز سنت در مسجد برای زنان است» [۱۱]. طبق روایت جابربن سمره سنماز و خطبه پیامبر جدر جمعه معتدل و در حد مناسب بود، نه کوتاه و نه طولانی بود. رسول خدا جاز این‌که مسلمین در حالت غلبه خواب نماز بخوانند نهی نموده و فرموده است: «إِذَا نَعَسَ أَحَدُكُمْ وَهُوَ يُصَلِّى فَلْيَرْقُدْ حَتَّى يَذْهَبَ عَنْهُ النَّوْمُ» [۱۲]. «هرگاه یکی از شما در حال نماز خواب آلود شد، باید بخوابد تا خواب از سرش برود [سپس نمازش را بخواند]».

یکی از اصحاب پیامبر جچنان گمان برده بود که ایستادن در نور آفتاب، از سایه استفاده نکردن و سخن نگفتن با مردم جزو راه‌های نزدیک شدن به خداست و باید به ذکر خداوند اکتفا کند، او نذر کرد که چنین کند، اما پیامبر جبه وی دستور داد که با مردم سخن بگوید [و نذرش را بشکند] زیرا نذر سکوت در اسلام عبادت نیست سپس به او امر کرد که هنگام نور آفتاب از سایه استفاده کند، چون شکنجه دادن جسم هم جایی در اسلام ندارد، بلکه اسلام مردم را تشویق کرده که جسم خود را قوی کنند. مؤمن قوی و توانا نزد خدا محبوب‌تر از مؤمن ضعیف است. و قدرت و توانایی اثر مهمی در جهاد و عبادت دارد.

اصحاب پیامبر (رضوان اللّه علیهم) این مفاهیم را به خوبی فهمیده‌بودند، کاملاً پایبند این توجیهات بودند و آن را به همدیگر سفارش می‌کردند. سلمان فارسی هنگام دیدار با ابودرداء - وقتی که پیمان برادری ایمانی بسته بودند- همسر او را دید که لباسی کهنه و بی‌زینت بر تن داشت. سلمان به او گفت: چه شده؟ چرا این‌گونه پوشیده‌ای؟ ام درداء گفت: برادرت ابودرداء تارک دنیا شده [و ما هم به فقر مبتلا شده‌ایم]. ابودرداء به خانه آمد و غذایی برای سلمان تدارک دید.

سلمان گفت: [تو هم] بخور. ابودرداء گفت: من روزه‌ام. سلمان گفت: تا تو نخوری من هم نمی‌خورم. در نتیجه‌ی اصرار سلمان، ابودرداء روزه را افطار کرد و خورد. به هنگام شب ابودرداء برای نماز شب بیدار شد. سلمان گفت: بخواب. بار دیگر خواست برای نماز برخیزد. سلمان گفت: بخواب. اما در آخر شب سلمان برخواست و به ابودرداء گفت: اکنون تو هم برخیز. و هردو باهم نماز خواندند. سلمان به او گفت: [درست است که] خداوند بر تو حقی دارد، اما نفس و خانواده‌ات هم بر تو حقی دارند، پس حق هر صاحب حقی را اَدا کن. ابودرداء نزد پیامبر جآمد و جریان را برایش تعریف کرد. پیامبر جبه او فرمود: «سلمان راست گفته است» [۱۳].

آری همه‌ی شواهد دوران نبوت بر آسان‌گیری شریعت و سهولت اسلام دلالت می‌کند.

[۴] به روایت امام احمد در مسند، ج۵، ص ۲۶۶. [۵] به روایت بخاری: فتح الباری، ج۱، ص ۹۳، شماره ۳۹. [۶] این مضمون در حدیث صحیح به روایت امام مسلم، ج۴، ص ۲۰۰۴، شماره ۲۵۹۴ آمده است. [۷] به روایت امام مسلم، ج۴، ص ۵۵۲۰، حدیث شماره ۲۶۷۰. [۸] به روایت بخاری: فتح الباری، ج۹، ص ۱۰۴، حدیث شماره ۵۰۶۳. [۹] به روایت بخاری: فتح الباری، ج۱، ص ۱۰۱، شماره حدیث ۴۳. [۱۰] به روایت بخاری: فتح الباری، ج۳، ص ۳۶، حدیث شماره ۱۱۵۰. [۱۱] ابن حجر، فتح الباری، ج۳، ص ۳۷. [۱۲] به روایت بخاری: فتح الباری، ج۱، ص ۳۱۳، حدیث شماره ۲۱۲ و مسلم در صحیح، ج۱، ص ۵۴۳، حدیث شماره ۷۸۶، لفظ حدیث از بخاری است. [۱۳] به روایت بخاری: فتح الباری، ج۴، ص ۲۰۹، شماره حدیث ۱۹۶۸ و ج۱۰، ص ۵۳۴، حدیث شماره ۶۱۳۹.