تحریک سبابه در تشهد

دلایل تکان‌ندادن انگشت سبّابه هنگام تشهد

دلایل تکان‌ندادن انگشت سبّابه هنگام تشهد

اما دلیلی که در مورد عدم تحریک انگشت سبابه در تشهد به آن استناد شده، روایتی است که امام بیهقی  / روایت می‌کند:

أَخْبَرَنَا[٢٤] أَبُو عَبْدِ اللهِ الْحَافِظُ، حدثنا أَبُو الْعَبَّاسِ: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، حدثنا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ الصَّغَانِيُّ، حدثنا الْفَضْلُ بْنُ يَعْقُوبَ، حدثنا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: قَالَ ابْنُ جُرَيْجٍ: أَخْبَرَنِي زِيَادٌ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلَانَ، عَنْ عَامِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ الزُّبَيْرِ، عَنْ عَبْدِ اللهِ، أَنَّهُ ذَكَرَ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ «يُشِيرُ بِأُصْبُعِهِ إِذَا دَعَا لَا يُحَرِّكُهَا».

عبدالله بن زبیر  ب می‌گوید که پیامبر  ج هرگاه دعا می‌نمودند با انگشت سبابه اشاره می‌نمودند و آن را تکان نمی‌دادند.

تمام راویان این حدیث «ثقة» می‌باشند، و فقط محمد بن عجلان قرشی اندکی خطا می‌کند[٢٥]؛ لیکن این قسمت از حدیث «لَا يُحَرِّكُهَا» مدرج و سخن محمد بن عجلان می‌باشد، چرا که همین حدیث رواتی مانند:

محمد بن عجلان[٢٦]، عثمان بن حکیم[٢٧]، عمرو بن دینار[٢٨] و زیاد بن سعد[٢٩] از عامر بن عبدالله بن زبیر (رحمة الله علیهم) نقل می‌کنند؛ و همچنین از خود محمد بن عجلان ثقات دیگری مانند:

لیث بن سعد[٣٠]، یحیی بن سعید قطان[٣١]، سفیان بن عیینه[٣٢]، زیاد بن سعد[٣٣] و ابوخالد احمر[٣٤] نقل کرده‌اند و فقط در طریقی که «زیاد بن سعد از محمد بن عجلان از عامر بن عبدالله»[٣٥] روایت کرده این زیاده را دارد و سایر راویان این قسمت «لَا يُحَرِّكُهَا» را روایت نکرده‌اند و همگی فقط گفته‌اند که «... وأشار بالسبابة» از طرفی زیاد بن سعد به نزد عامر بن عبدالله بن زبیر (رحمة الله علیهم) می‌رود و مستقیماً حدیث را از خود عامر بن عبدالله می‌شنود، ولی زمانی که عامر آن را برای وی تعریف می‌کند، این زیاده «لَا يُحَرِّكُهَا» را روایت نمی‌کند[٣٦]، پس مشخص می‌گردد که محمد بن عجلان این حدیث را برای لیث بن سعد، یحیی بن سعید قطان، سفیان بن عیینه، زید بن سعد و ابوخالد احمر بدون این زیاده «لَا يُحَرِّكُهَا» روایت نموده، ولی هنگامی که آن را برای زیاد بن سعد روایت می‌کند لفظ «لَا يُحَرِّكُهَا» را برای شرح قسمت «أشار بالسبابة» برای زیاد بن سعد آورده و برای زیاد بن سعد توضیح نداده و تفکیک نکرده که این قسمت از حدیث سخن خود اوست و زیاد بن سعد هم همینگونه آن را برای ابن جریح نقل کرده[٣٧]، ولی زمانی که زیاد بن سعد به نزد عامر بن عبدالله می‌رود و مستقیماً حدیث را از خود عامر می‌شنود، دیگر آن زیاده را نقل نکرده و برای سفیان بن عیینه بدون آن زیاده روایت کرده است:

حَدَّثَنَا[٣٨] الْحُمَيْدِيُّ قَالَ: ثنا سُفْيَانُ، قَالَ: ثنا زِيَادُ بْنُ سَعْدٍ، وَمُحَمَّدُ بْنُ عَجْلَانَ، أَنَّهُمَا سَمِعَا عَامِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ يُحَدِّثُ، عَنْ أَبِيهِ، أَنَّهُ «رَأَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَدْعُو فِي الصَّلَاةِ هَكَذَا» وَقَبَضَ الْحُمَيْدِيُّ أَصَابِعَهُ الْأَرْبَعَةَ وَأَشَارَ بِالسَّبَّابَةِ.

به نکته‌ای هم باید اشاره کنیم و اینکه عده‌ای از علمای معاصر اشتباه را به زیاد بن سعد نسبت داده و نه محمد بن عجلان؛ هرچند در هر صورت حدیث ضعیف می‌گردد، ولی چون زیاد بن سعد «ثقه‌تر» از محمد بن عجلان می‌باشد، لذا بهتر است اشتباه را به محمد بن عجلان نسبت دهیم و بگوییم که وی دوگونه حدیث را روایت کرده است، برای زیاد بن سعد اشتباهاً با آن زیاده و برای دیگران بدون آن زیاده حدیث را نقل کرده است:

* زیاد بن سعد

لیث بن سعد زیاد بن سعد

یحیی سعید قطان محمد بن عجلان عن عامر بن عبدالله عن أبیه عن رسول الله

ابوخالد الاحمر عمرو بن دینار

سفیان ثوری عثمان بن حکیم

پس مشخص می‌گردد که لفظ «لَا يُحَرِّكُهَا» سخن خود محمد بن عجلان می‌باشد و اصل حدیث اینگونه می‌باشد که امام مسلم  / روایت کرده است:

حَدَّثَنَا[٣٩] قُتَيْبَةُ، حَدَّثَنَا لَيْثٌ، عَنِ ابْنِ عَجْلَانَ، ح قَالَ: وَحَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ - وَاللَّفْظُ لَهُ - قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ، عَنِ ابْنِ عَجْلَانَ، عَنْ عَامِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ الزُّبَيْرِ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: «كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِذَا قَعَدَ يَدْعُو، وَضَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى فَخِذِهِ الْيُمْنَى، وَيَدَهُ الْيُسْرَى عَلَى فَخِذِهِ الْيُسْرَى، وَأَشَارَ بِإِصْبَعِهِ السَّبَّابَةِ، وَوَضَعَ إِبْهَامَهُ عَلَى إِصْبَعِهِ الْوُسْطَى، وَيُلْقِمُ كَفَّهُ الْيُسْرَى رُكْبَتَهُ».

عبدالله بن زبیر  ب می‌گوید که پیامبر  ج هرگاه (در نماز) می‌نشستند و دعا می‌کردند، دست راستش را روی ران راست و دست چپش را روی ران چپش قرار می‌دادند و با انگشت سبابه اشاره می‌کردند و انگشت ابهامش را بر انگشت وسطش قرار می‌دادند و کف دست چپش را روی زانویش قرار می‌دادند.

پس فهمیدیم که روایت شده پیامبر  ج با انگشت سبابه اشاره کرده‌اند، اما بعضی از راویان آن را شرح داده و گفته‌اند: «... لَا يُحَرِّكُهَا» و بعضی دیگر گفته‌اند: «... يُحَرِّكُهَا».

اما اکنون کدامیک صحیح می‌باشد: تکان‌دادن انگشت سبابه در تشهد و هنگام دعاخواندن نماز؛ و یا تکان‌ندادن آن؟

قول راجح این است که تکان‌ندادنش صحیح می‌باشد و نباید در تشهد آن را تکان دهیم؛ چرا که

اولاً: همچنانکه دیدیم روایت صحیحی در مورد تکان‌دادنش در تشهد نداریم.

ثانیاً: در روایات صحیحی که آمده لفظ اشاره‌کردن با سبابه «أَشَارَ بِإِصْبَعِهِ السَّبَّابَةِ» می‌باشد و در لغت اگر بگویند: «فردی به چیزی با انگشت سبابه اشاره می‌کند» همه اینگونه می‌فهمند که وی انگشت سبابه‌اش را روبه‌روی آن چیز نموده است؛ اما از اشاره‌کردن با انگشت سبابه، تکان‌دادن آن فهمیده نمی‌گردد؛ و از طرفی اشاره‌کردن و تکان‌دادن باهم متفاوت هستند و نمی‌توان اشاره‌کردن را بر تکان‌دادن حمل نمود، مگر اینکه قرینه‌ای داشته باشیم و در اینجا هم قرینه‌ای موجود نمی‌باشد، و تکان‌دادن چیزی زائد بر اشاره‌کردن است و برای آن هم باید دلیل داشته باشیم؛ لذا باید ما هم بر طبق لغت عرب و آیات و احادیث صحیح به تفسیر آیات الله  أ و احادیث رسول الله  ج بپردازیم و نه اینکه با توجه با قرینه‌های مانند احادیث شاذ و متروک به تأویل آن‌ها بپردازیم.

پس اشاره‌کردن، همان بلندکردن انگشت سبابه می‌باشد و نه تکان‌دادن آن؛ چرا که اولاً: اصل اشاره‌کردن با سبابه به معنی روکردن انگشت سبابه به آن چیز است و ثانیاً: امام عبدالرزاق  / هم با اسناد صحیح از عبدالله بن‌عمر  ب روایت می‌کند:

أخبرنا[٤٠] عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أخبرنا مَعْمَرٌ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بن عمر، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ، «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ إِذَا جَلَسَ فِي الصَّلَاةِ وَضَعَ يَدَيْهِ عَلَى رُكْبَتَيْهِ، وَرَفَعَ أُصْبُعَهُ الَّتِي تَلِي الْإِبْهَامَ فَدَعَا بِهَا، وَيَدُهُ الْيُسْرَى عَلَى رُكْبَتِهِ بَاسِطُهَا عَلَيْهَا».

عبدالله بن عمر  ب می‌گوید: وقتی که پیامبر  ج در تشهد نماز می‌نشست، دست راستش را بر روی رانش قرار می‌داد و انگشت سبابه‌اش را بلند می‌کرد و با آن دعا می‌کرد و دست چپش را روی ران چپش قرار می‌داد.

و در اینجا می‌بینیم که عبدالله بن عمر  ب به جای «أَشَارَ بِإِصْبَعِهِ» لفظ «رَفَعَ أُصْبُعَهُ» را به کار برده است، که این را می‌رساند که بلندکردن همان اشاره‌کردن است.

و در همان حدیث وائل بن حجر  س که در ابتدا مورد بررسی قرار دادیم در بعضی طرقش به جای «أَشَارَ بِإِصْبَعِهِ» لفظ «رَفَعَ أُصْبُعَهُ» آمده است:

امام ابن ابی شیبه  / با اسناد صحیح روایت می‌کند:

حَدَّثَنَا[٤١] عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِدْرِيسَ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ كُلَيْبٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ، قَالَ: «رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَاضِعًا أَحَدَ مِرْفَقَيْهِ الْأَيْمَنَ عَلَى فَخِذِهِ الْيُمْنَى، وَحَلَّقَ بِالْإِبْهَامِ وَالْوُسْطَى وَرَفَعَ الَّتِي تَلِي الْإِبْهَامَ يَدْعُو بِهَا».

وائل بن حجر  س می‌گوید: پیامبر  ج را دیدم که آرنج راستش را روی ران راستش قرار داده و انگشت ابهام و وسطی را باهم حلقه کرده بودند؛ و انگشت سبابه‌اش را بالا آورده و با آن دعا می‌کردند.

[٢٤]- بیهقی، سنن کبری (ش ٢٨٩٧) / طرانی، الدعاء (ش ٦٣٨).

[٢٥]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج ٩ ص ٣٤) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش ٦١٣٦) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج ١ ص ١٩٦) / ابن ابی حاتم (ج ٨ ص ٤٩) / ابن حبان، الثقات (ج ٧ ص ٣٨٦) / عجلی، معرفة الثقات (ج ٢ ص ٣٨٦).

[٢٦]- مسلم (ش ١٣٣٦) / نسایی (ش ١٢٧٥) / ابن خزیمه (ش ٧١٨) / ابن حبان (ش ١٩٤٣ و ١٩٤٤) / ابونعیم، المستخرج علی مسلم (ج ٢ ص ١٨٠) / دارقطنی (ج ١ ص ٣٤٩) / بزار (ش ٢٢٠٦ و ٢٢٠٥ و ٢٢٠٤) / حمیدی، المسند (ش ٨٧٩) / ابن ابی شیبه (ج ٢ ص ٣٦٩) / عبد بن حمید، المسند (ش ٩٩) / بیهقی، سنن کبری (ش ٢٨٩٤ و ٢٩٠٢ و ٢٨٩٧) / احمد (ش ٢/١٦١٠٠) طبرانی، الدعاء (ش ٦٣٨).

[٢٧]- بیهقی، سنن کبری (ش ٢٨٩٣) / ابوداود (ش ٩٩٠) / ابن خزیمه (ش ٦٩٦) / ابونعیم، الستخرج علی مسلم (ج ٢ ص ١٧٩).

[٢٨]- بزار (ش ٢٢٠٤) / بیهقی، سنن کبری (ش ٢٨٩٨) / طبرانی، الدعاء (ش ٦٣٨).

[٢٩]- حمیدی، المسند (ش ٨٧٩).

[٣٠]- مسلم (ش ١٣٣٦) / ابونعیم، المستخرج علی مسلم (ج ٢ ص ١٨٠).

[٣١]- ابن حبان (ش ١٩٤٤) / نسایی (ش ١٢٧٥) / ابن خزیمه (ش ٧١٨) / بیهقی، سنن کبری (ش ٢٩٠٢) / بزار (ش ٢٢٠٦) / احمد (ش ٢/١٦١٠٠).

[٣٢]- حمیدی، المسند (ش ٨٧٩).

[٣٣]- بیهقی، سنن کبری (ش ٢٨٩٧) / بزار (ش ٢٢٠٥) / طبرانی، الدعاء (ش ٦٣٨).

[٣٤]- ابن ابی شیبه (ج ٢ ص ٣٦٩) / عبد بن حمید، المسند (ش ٩٩) / بیهقی، سنن کبری (ش ٢٨٩٤) / مسلم (ش ١٣٣٦) / دارقطنی (ج ١ ص ٣٤٩) / ابن حبان (ش ١٩٤٣).

[٣٥]- بیهقی، سنن کبری (ش ٢٨٩٧) / بزار (ش ٢٢٠٥) / طبرانی، الدعاء (ش ٦٣٨).

[٣٦]- حمیدی، المسند (ش ٨٧٩).

[٣٧]- بیهقی، سنن کبری (ش ٢٨٩٧) / بزار (ش ٢٢٠٥) / طبرانی، الدعاء (ش ٦٣٨).

[٣٨]- حمیدی، المسند (ش ٨٧٩).

[٣٩]- مسلم (ش ١٣٣٦) / نسایی (ش ١٢٧٥) / ابن خزیمه (ش ٧١٨) / ابن حبان (ش ١٩٤٣ و ١٩٤٤) / ابونعیم، المستخرج علی مسلم (ج ٢ ص ١٨٠) / دارقطنی (ج ١ ص ٣٤٩) / بزار (ش ٢٢٠٦ و ٢٢٠٥ و ٢٢٠٤) / حمیدی، المسند (ش ٨٧٩) / ابن ابی شیبه (ج ٢ ص ٣٦٩) / عبد بن حمید، المسند (ش ٩٩) / بیهقی، سنن کبری (ش ٢٨٩٤ و ٢٩٠٢) / احمد (ش ٢ / ١٦١٠٠).

[٤٠]- عبدالرزاق (ج ٢ ص ٢٤٨) / ترمذی (ش ٢٩٤) / ابن ماجه (ش ٩١٣).

[٤١]- ابن ماجه (ش ٩١٢) / ابن حبان (ش ١٩٤٥) / ابن خزیمه (ش ٧١٣ و ٧١٤) / نسایی (ش ١٢٦٨) / بیهقی، سنن کبری (ش ٢٨٩٩) / معجم الکبیر (ج ٢٢ ص ٣٣) / دارمی، (ش ١٣٥٧) / ابن ابی شیبه (ج ٢ ص ٣٦٩ ص ١١٠) / احمد (ش ١٨٨٧٠).