فریاد آشنا

مقدمۀ مترجم

مقدمۀ مترجم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمين والصلوة والسلام على سيدنا ومولانا محمدٍ الأمين وعلى آله وأصحابه أجمعين.

تاریخ سراسر افتخار و ارزشمند مسلمانان، تاریخ باشکوه و سبز امّت اسلامی که هر صفحه‌اش با افتخار و عظمتی مزیّن گشته است و در ادوار مختلف حیات مسلمانان، بیانگر فتوحات، رشادت‌ها، حماسه آفرینی‌ها، ابتکارات و خلاقیت‌ها می‌باشد، همواره توجه پژوهشگران، محققان، دعوتگران و مورخین را به خود معطوف داشته است.

نکته‌ای که در این روند تاریخی حایز اهمیت و در خور تأمل است، تأثیراتی است که این امّت در جهت رشد و ترقی جهانیان در جنبه‌های مختلف زندگی به جای گذاشت و سراسر گیتی را از سعادت و کرامت، عدل و انصاف، علم و دانش، عفّت و پاکی، ادب و اخلاق، طهارت و نزاکت، مملو می‌نمود، متأسفانه با ایجاد موانع از طرف دشمنان دیرینه‌ی اسلام و دسیسه‌های یهود و نصاری این امر مهم کاملاً عملی نشد، آن‌ها با عرضه نمودن چهره‌ی تحریف شده از مسیحیت، سرسختانه ایستادن به نام دین در برابر یافته‌های علمی و دین را در برابر علم قرار دادن، سبب شدند تا هر آنچه به نام دین در جهان عرضه می‌شود، تصویری از هیولای مخوف مسیحیت و جنایات پاپ‌ها و کشیش‌ها که به خاطر بقای موقعیت خودشان بر هیچ کس رحم نمی‌کردند و از دم تیغ محاکم تفتیش‌شان کمتر دانشمند و پژوهش‌گر جان سالم بدر می‌برد، در ذهن‌شان پدید آید.

با چنین ذهنیتی بود که اروپایی‌ها بدون تفکیک اصل دین از آنچه توسط دین فروشان و فرصت طلبان عرضه می‌شد، در برابر اسلام ایستادگی نمودند و از پذیرفتنش امتناع ورزیدند و بدین طریق از سعادت، ارزش و کرامتی که در چند قدمی‌شان در انتظار آن‌ها بود محروم ماندند.

اما با این وصف نکته‌ی دیگری که در تاریخ این امّت بیشتر قابل توجه است، تعهد و مسئولیتی است که فرزندان این امّت در ابلاغ رسالت و رساندن پیام اسلام و حس نوع دوستی و خیرخواهی نسبت به تمام بشریت، از خود نشان دادند و در این مسیر از هیچ کوششی دریغ ننمودند و تا آنجا که قدرت و توانایی داشتند انسان‌ها را از حق و حقیقت بهره‌مند نمودند و با بهره گرفتن از استعدادهای خدایی خویش و یاری و نصرت خداوند متعال که در آن روزگار، همیار و مددکارشان بود، در جهان تحول آفریدند. علامه اقبال  / به یاد این روزگار و به یاد دینی که امّت مسلمه بر گردن سایر ملل دارد، چنین می‌سراید:

یاد ایامی که سیف روزگار
با توانا دستی ما بود یار
تخم دین در کشت دل‌ها کاشتیم
پرده از رخسار حق برداشتیم
کشت حق سیراب گشت از خون ما
حق پرستان جهان ممنون ما
عالم از ما صاحب تکبیر شد
از گِل ما کعبه‌ها تعمیر شد

آن‌ها از افقی بالا و کرانه‌ای دور، با دیدی تازه و نوین، دیدی خدایی و ایمانی بر بشریت در شرف نابودی، بر انسانی که در باتلاق وبا زده‌ی دنیا در حال غرق شدن بود و رابطه‌اش با ربّش قطع شده بود، خیرخواهانه و مخلصانه، نگریستند و با درد و سوز از وی خواستند تا به طرف ربّش برگردد.

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ ٱلۡكَرِيمِ٦ ٱلَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّىٰكَ فَعَدَلَكَ٧ فِيٓ أَيِّ صُورَةٖ مَّا شَآءَ رَكَّبَكَ٨[الانفطار: ٦-٨].

«ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته است و در حق او گول زده است (که چنان بی‌باکانه نافرمانی می‌کنی و خود را به گناهان آلوده می‌سازی) پروردگاری که تو را آفریده است و سپس سر و سامانت داده است و بعد معتدل و متناسبت کرده است، و آنگاه به هر شکلی که خواسته است تو را در آورده است و ترکیب بسته است».

ملل دنیا را که به ظاهر ادعای علم و دانش، کتاب و حکمت می‌نمودند و از طرفی به لجاجت و عناد، حقایق را انکار می‌کردند، آن‌ها را به طرف توحید و یکتاپرستی فرا خواندند.

﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ كَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِكَ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِۚ[آل عمران: ٦٤].

«بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخن دادگرانه‌ای که میان ما و شما مشترک است (و همه آن را بر زبان می‌رانیم، بیایید بدان عمل کنیم و آن این) که جز خداوند یگانه را نپرستیم، و چیزی را شریک او نکنیم و برخی از ما برخی دیگر را، به جای خداوند یگانه به خدایی نپذیرد».

آن‌ها با خاطر نشان کردن این حقیقت که تمام موجودات دنیا، بر هدایت تکوینی خدا در حرکت هستند و تمام آسمانیان و زمینیان بر حمد و ثنای او مشغول هستند، انسان‌های سرگردان و حیران را، از اطاعت خواهشات و فرامین ساختگی خودشان، بر حذر داشتند و به پذیرفتن دین الهی دعوت نمودند.

﴿أَفَغَيۡرَ دِينِ ٱللَّهِ يَبۡغُونَ وَلَهُۥٓ أَسۡلَمَ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ طَوۡعٗا وَكَرۡهٗا وَإِلَيۡهِ يُرۡجَعُونَ٨٣[آل عمران: ٨٣].

«آیا جز دین خدا را می‌جویند (که اسلام است)؟ و آنان که در آسمان‌ها و زمینند از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر او تسلیمند و به سوی او بازگردانده می‌شوند».

﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ٥٠[المائدة: ٥٠].

«آیا جویای حکم جاهلیت (ناشی از هوی و هوس) هستند؟ آیا چه کسی برای افراد معتقد بهتر از خدا حکم می‌کند»؟

آن‌ها به درک این حقیقت که سرنوشت جهان و نجات انسانیّت به گام‌های راستین آن‌ها منوط می‌باشد و اگر لحظه‌ای غفلت نمایند خطری جدی بشریت را تهدید خواهد نمود و تمدّن‌های پوشالی و مکتب‌های مادی و نظام‌های زمینی آرامش و امنیت جهان را به هم خواهد زد، در سرعت و شتاب عملکرد خویش افزودند و شب و روز، پیری و جوانی، فقر و غناء را یکی کردند و در جهان به حرکت درآمدند.

نکته‌ی دیگری که در تاریخ امّت اسلامی حتی در ادوار نه چندان طلایی و باشکوه نمی‌توان آن را نادیده گرفت، وجود غیرت، حمیّت، احساسات و عواطف دینی است که هرگاه مقدسات اسلام مورد تعدّی قرار می‌گرفت و یا از طرف دشمنان اهانتی متوجه مسلمانان می‌شد، آنگاه بود که با شعله‌ور شدن و تحریک شدن حمیت دینی و غیرت اسلامی نه اینکه طلسم‌های موجود درهم می‌شکست بلکه تا مسافت‌های دور دست و زمان‌های طولانی پیامدهای خاص خودش را به جای می‌گذاشت.

از این رو بود که جهان کفر و الحاد با شناختی که از خصوصیات این امّت داشتند، کمتر چشم طمع به منافع این امّت می‌دوختند و همواره از خوف اینکه مبادا با خشم و غضب آن‌ها مواجه شوند از تحرکاتی که موجبات خشم و حمیّت‌شان را فراهم نماید، خودداری می‌نمودند.

اما دشمنان اسلام با پی بردن به این واقعیت، نخست در جهت خشکاندن ریشه‌های غیرت‌زا و خنثی نمودن چاشنی‌های انفجار و سلب اعتماد از اصل دین و منابع اسلامی، تمام استعدادها و نیروهای فکری خویش را به کار بردند و در مرحله‌ی دوم قدرت‌های کلیدی را در جهان اسلام به دست گرفتند و نظام‌های لاییکی و ضد دینی را در جوامع اسلامی بر گرده‌ی مسلمانان مسلط نمودند تا از این طریق فریادهای هر چند ضعیف را که گاه گاه احتمال برآمدنشان از گوشه و کنار خواهد بود، سرکوب نمایند.

اکنون در شرایط فعلی، امّت مسلمه با توطئه‌هایی که از طرف استعمارگران علیه آن اعمال شده است، دوران سخت و طاقت‌فرسایی را می‌گذراند که نه تنها از طرف قدرت‌های اجنبی مورد تهدید قرار گرفته است بلکه در سرزمین‌های اسلامی نیز، عرصه بر آن تنگ گردیده است.

به این منظور دیر زمانی است که دعوت‌گران و اصلاح‌گران اسلامی برای بیداری ملت مسلمان و خنثی نمودن نقشه‌های استعمار دست به کار شدند و ضمن تبیین مواضع غرب و روشننمودن عملکرد دست نشاندگانش، سعی در ایجاد خود باوری و اعتماد به نفس و احیاء جلوه‌های غیرت و حمیّت دینی در بین مسلمین نمودند.

آن‌ها با تأکید بر اینکه تمدّن معاصر جهت رهایی یافتن از بندهای موجود و بحران‌های متعدد اخلاقی، فکری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی چاره‌ای جز تن دادن به قرآن، آخرین کتاب آسمانی و محمد رسول خدا  ج آخرین پیامبر جهانی ندارند، مسلمانان را نیز به پذیرفتن این واقعیت که ایجاد هر نوع تحول و دست یافتن به سیادت و عظمت از دست رفته منوط به تحقق تحول و تغییری است که باید در زندگی عملی تک تک آن‌ها ایجاد شود، فرا خواندند.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡۗ[الرعد: ١١].

«خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی‌دهد (و ایشان را از بدبختی به خوشبختی، از نادانی به دانایی، از ذلّت به عزت، از نوکری به سروری و بالعکس نمی‌کشاند) مگر اینکه آنان احوال خود را تغییر دهند».

و به حق یکی از دعوت‌گران چیره دست و اصلاح‌گران موفق که با قلم و بیان خویش در قرن حاضر نقش بسزایی در بیداری امّت مسلمه ایفاء نمود، استاد فقید و دانشمند عالیقدر، متفکّر بزرگ جهان اسلام، مولانا سید ابوالحسن ندوی  / می‌باشد که مباحث کتاب حاضر گزیده‌ای از رساله‌ها و سخنرانی‌های ایشان در مناسبت‌های مختلف می‌باشد.

امیدوارم ترجمه‌ی این مباحث به زبان فارسی مورد رضای حضرت حق و پسند خوانندگان گرامی واقع گردد.

در پایان از عموم خوانندگان گرامی ضمن اینکه حقیر را از نظرات و انتقادات خویش بهره‌مند خواهند نمود، عاجزانه التماس دعای خیر دارم.

وما توفیقي إلا بالله علیه توکلت وإلیه أنیب.

عبدالحکیم عثمانی