قاعده دوم
براستی آنان - مشرکین - میگویند: ما آنان (بتان، بزرگان، اولیاء و فرشتگان) را نمیخوانیم و به آنها روزی نمیآوریم مگر به امید آنکه سبب نزدیکی و شفاعت ما در نزد خداوند متعال گردند. و دلیل قربت و نزدیکی (دلیل آنکه خواند و دعای اولیاء بدین منظور که آنان را بر الله نزدیک گرداند شرک است) این سخن پروردگار بزرگ و حکیم است: ﴿أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ ٣﴾[الزمر: ۳].
یعنی: «هان آگاه باش و بدان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خداست و بس. کسانیکه جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری بر میگیرند (و به آنان تقرب و توسل میجویند، میگویند): ما آنان را پرستش نمیکنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند (الله) نزدیک گردانند. خداوند روز قیامت میان ایشان (و مومنان) درباره چیزی که در آن اختلاف دارند داوری خواهد کرد. خداوند دروغگوی کفر پیشه را (به سوی حق) هدایت و رهنمود نمیکند (و او را با وجود کذب و کفر به درک و فهم حقیقت نائل نمیگرداند)».
و دلیل شفاعت (دلیل آنکه خواندن و دعای اولیاء و توسل جستن به آنان برای برطرف کردن نیازها و حل مشکلات و نجات از بلایا و برگزیدن آنان به عنوان شفیعانی در نزد خداوند، شرک است) این سخن خداوند متعال است که: ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبُِّٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٨﴾[یونس: ۱۸].
یعنی: «اینان (مشرکین) غیر از خدا، چیزهایی را میپرستند که نه بدیشان زیان میرسانند و نه سودی عائدشان میساند، و میگویند: اینها میانجیها و شفیعان ما در نزد خدایند (و در آخرت رستگارمان مینمایند!) بگو: آیا خدا را از وجود چیزهایی به نام بتان و شریکان خدا) با خبر میسازید که خداوند در آسمانها و زمین از آنها خبر و سراغی ندارد؟ (مگر شما بتها و اولیاء و بزرگان و فرشتگان را نماینده خدا نمیدانید؟ آیا ممکن است خدا اگر نمایندهای میداشت از وجود آن بیخبر میگشت، ولی شما از آن با خبر میشدید؟! خداوند منزه (از هر گونه شریکی) و فراتر از آن چیزهایی است که مشرکان شریک و همکار و واسطهشان میدانند».
شفاعت بر دو گونه است، شفاعت منفی و مشرکانه و شفاعت مثبت و موحدانه. شفاعت منفی و سلبی آن است که از غیر الله آنچه خواسته شود که کسی بجز خدا بر آن قادر و توانا نباشد و دلیلش هم آیه ۲۵۴ از سوره بقره است.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰكُم مِّن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَ يَوۡمٞ لَّا بَيۡعٞ فِيهِ وَلَا خُلَّةٞ وَلَا شَفَٰعَةٞۗ وَٱلۡكَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٥٤﴾[البقرة: ۲۵۴].
یعنی: «ای کسانی که ایمان آوردهاید (برخی) از آنچه بهرۀ شما کردهایم (در راه خدا) صرف و انفاق کنید، پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی و نه دوستی و رفاقتی و نه میانجیگری و شفاعتی است، و کافران ستمگرند (و به خود و جامعه خویش ظلم میکنند، و نتیجه ظلم آنان در آن روز ظاهر خواهد شد)» [۲].
و شفاعت مثبت و ایجابی آن است که از خداوند متعال درخواست میگردد و در حالیکه شفاعت کننده نزد پروردگار مکرم و محترم میباشد و آن کسی که میخواهد در حقش شفاعت صورت گیرد خداوند از سخن و عملش راضی و خشنود میباشد تازه آن هم بعد از اذن و اجازه پروردگار صورت خواهد گرفت (و باید چنین گفت: خداوندا، شفاعت پیامبرت حضرت محمدصرا نصیب من گردان نه اینکه مستقیماً از حضرت محمدصیا اولیاء یا دیگران درخواست کرد که این عمل شرک است البته این شفاعت بجز از خداوند یگانه درخواست نمیگردد زیرا آنان همه ملک و دارایی خداوند یگانه هستند پس هرکس که از غیر خدا طلب شفاعت کند مشرک میگردد و به آن جهتی حرکت کرده که با درخواستش منافات داشته و در نتیجه، مقصودش حاصل نخواهد شد. زیرا الله بجز از توحید خشنود نمیگردد و اجازه شفاعت نمیدهد مگر برای اهل توحید (موحدان) همچنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦ﴾[البقرة: ۲۵۵].
یعنی: «کیست که در پیشگاه او شفاعت و میانجیگری کند مگر با اجازه او».
﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ﴾[الأنبیاء: ۲۸].
یعنی: «و آنان هرگز برای کسی شفاعت نمیکنند مگر برای آن کسی که (بدانند) خدا از او خشنود است (و اجازه شفاعت او را داده است)».
﴿قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗا﴾[الزمر: ۴۴].
یعنی: «بگو هر گونه میانجیگری و شفاعت از آن خداست (و کسی نمیتواند کمترین میانجیگری بکند، مگر اینکه، کسی که برای او میانجیگری و شفاعت میشود مورد رضایت خدا بوده و به شخص میانجی هم اجازه این کار داده شود و شفاعت هم حسنه باشد)».
[۲] حافظ عماد الدین مشهور به ابن کثیر در تفسیر این آیه میگوید: خداوند متعال بندگانش را به انفاق در راهش – راه خبر – از آنچه که روزیشان داده است امر میکند تا ثواب و پاداش آن در نزد پروردگار و صاحب اختیار شان ذخیره گردانند و به این عمل در زندگی دنیا مبادرت بورزند قبل از آنکه روز قیامت، روزی که در آن نه معاملهای است و نه دوستی است و نه شفاعت و میانجیگری است فرا رسد. یعنی، جان، هیچ کس خریداری نمیشود و هیچ ثروتی هر چند که طلاها سراسر زمین را پر کند خرید نمیگردد و دوستی هیچ کس ثمر و بهرهای نمیرساند و نه اصل و نسبت و ریشههای فامیلیاش!. خداوند متعال میفرماید: ﴿فَإِذَا نُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَلَآ أَنسَابَ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ وَلَا يَتَسَآءَلُونَ ١٠١﴾[المؤمنون: ۱۰۱]. و لا شفاعتی یعنی شفاعت، شفاعت کنندگان به آنان بهره و سودی نمیرساند، و اینکه خداوند میگوید: ﴿وَٱلۡكَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾[البقرة: ۲۵۴]. در اینجا الکافرون به عنوان مبتدا در خبر خودش که الظالمون است محصور گردیده یعنی به انحصار کشیده شده است یعنی هیچ ظالمی ظالمتر از آن کسی که خدا در روز قیامت او را کافر بنامد، نیست. ابن ابی حاتم از عطاء بن دینار روایت کرده است که گفت: شکر و سپاس خاص خدایی است که گفت: ﴿وَٱلۡكَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾و نگفت «والظالـمون هم الکافرون» و خداوند از هرکس عالمتر و آگاهتر است. محمد منیر دمشقی یعنی هیچکس جسارت و شهامت آن را ندارد که در پیشگاه الله برای کسی طلب شفاعت کند آن هم بخاطر عظمت و جبروت و کبریاییاش همچنانکه در حدیث شفاعت آمده است: «آتي تحت العرش فأخر ساجداً فيدعني ما شاء الله أن يدعني ثم يقال: ارفع رأسك وقل تسمع واشفع تشفع، قال: فيحد لي حداً فأدخلهم الجنة». یعنی: «در روز قیامت به طرف پایین عرش میروم و به سجده میافتم پس مرا رها میکند هر اندازه که خودش میخواهد رها کند سپس گفته میشود: سرت را بلند کن و بگو که پذیرفته و شنیده میشود و شفاعت کن که شفاعت تو پذیرفته میشود، فرمود: پس برای من حد و حدودی معین میشود که آنها را خدا وارد بهشت میگرداند خداوند از هر کس عالمتر و آگاهتر است». محمد منیر دمشقی