خلافت و امامت

* آغاز فعالیت‌های قلمی استاد

* آغاز فعالیت‌های قلمی استاد

فعالیت قلمی و نگارشی استاد، از همکاری با مطبوعات و نشریات غالباً دینی در دهۀ بیست آغاز شد. وی در نشریاتی مانند «استوار» و «سرچشمه‌» در قم، و نشریاتی مانند «وظیفه»‌ و «یغما» در تهران مقاله می‌نوشت‌. قلمداران در روزگار جوانی، در اواخر دهۀ بیست، مقالاتی هم در سال چهارم نشریه «آئین اسلام» به چاپ رساند. از جمله در شمارۀ ۳۰ همین نشریه ‌مقالۀ تحت عنوان «آیا متدینین ما دروغ نمی‌گویند؟» چاپ شده که در شمارۀ ۳۵ همان نشریه، مورد انتقاد آقای محی‌الدین انواری قرار گرفت‌. همچنین در نشریاتی مانند «نور دانش»‌ و «ندای حق» هم مقالاتی چاپ کرد. عنوان مقالۀ از وی در مجلۀ نور دانش (سال اول، شماره ۲۹) این بود: «می‌دانید که اعمال زشت ما موجب بدنامی دیانت است؟». وی در شماره‌های متعدد مجله هفتگی نور دانش و گاه، سالنامه‌ها مقالاتی دارد. از جمله نگاه کنید به مقالۀ وی در همان نشریه، سال اول، ش۳۶؛ نیز عنوان مقاله‌ای از وی در نشریۀ ندای حق، شمارۀ ۱۶۹ چنین بود: «مقلدید یا محقق‌». عنوان مقاله‌ای از وی در مجلۀ مسلمین هم چنین بود: «من از عاشورا چنین می‌فهمم‌» (مسلمین، ش‌۱۷، سال ۱۳۳۰ش).

گفتنی است که در نشریۀ «وظیفه»، مقاله‌ای تحت عنوان «انحطاط مسلمین و چارۀ آن‌» به چاپ می‌رسید که بخشی از آن در شماره ۶۳۰ (تیرماه ۱۳۳۸) و بخش‌های دیگر در شماره‌های بعدی «وظیفه» آمده که بسیار طولانی است‌. چند مقالۀ ردّ و ایراد هم بین استاد قلمداران و حاج سراج انصاری در نشریۀ «وظیفه» ‌به چاپ رسیده است‌. مجموعۀ نوشتۀ حاج سراج که بخشی در بارۀ همین علل انحطاط و بخشی هم در بارۀ مسأله توسل و معنای أولو الأمر است (تحت عنوان «در موضوع توسل و معنای أولو الأمر») به صورت یک جزوۀ مستقل در هشت صفحه (ضمیمه وظیفه ‌شماره ۶۹۷) به چاپ رسیده است‌ (که تاریخ خاتمه آن، آبان ۱۳۳۹ است).

همچنین مقالات فقهی و ارزشمندی از استاد در مجلۀ وزین «حکمت»، که آقایان سید محمود طالقانی (ره) و مهندس مهدی بازرگان (ره) نیز در آن قلم می‌زدند، به چاپ ‌می‌رسید.

طبق اظهار خود استاد، در مجله‌ای که از سوی ادارۀ فرهنگ قم به چاپ می‌رسید مقاله‌ای منتشر شد که به حجاب اسلامی اهانت کرده بود، وی نیز جوابیه‌ای قاطع و مستدلّ در ردّ آن نگاشت، و در روزنامۀ استوار به چاپ رساند. این اقدام از سوی یک فرد فرهنگی خشم رئیس فرهنگ قم را بر انگیخت به گونه‌ای که در اثنای یک جلسۀ عمومی در برابر حضّار از او به تندی انتقاد کرد و به اخراج از ادارۀ فرهنگ تهدیدش نمود! استاد می‌گوید: من نیز اجازه خواستم و پشت تریبون رفتم و با کمال صراحت لهجه و با دلیل و برهان، سخنان پوچ و تهدیدات پوشالی وی را در برابر حضّار پاسخ دادم. پس از سخنان من جلسه به هم خورد و الحمدلله بعد هم هیچ اتفاقی برایم نیفتاد، اما رئیس فرهنگ پس از مدتی از قم منتقل شد.

استاد می‌فرمود: علت انتقال رئیس فرهنگِ قم، احتمالاً اقدام آقای روح الله خمینی بود که در آن زمان در قم درس اخلاق می‌داد و من نیز گه گاهی در درس وی حاضر می‌شدم. ایشان بعد از قضیۀ اداره فرهنگ کسی را به منزل ما فرستاد که با شما کار دارم، وقتی نزد ایشان رفتم موضوع را جویا شد و پس از تعریف ماجرا به من گفت: ابداً نترس هیچ غلطی نمی‌تواند بکند من نمی‌گذارم این مردک در این شهر بماند، اگر باز هم چیزی گفت جوابش را بدهید. (در ضمن استاد اشاره کردند که آقای خمینی یک بار در همان جلسۀ درس اخلاق که راجع به ولایت و مقام ولیّ سخن می‌گفت، اظهار داشت: «ولیّ خدا اگر پُف کند چراغ آفرینش خاموش می‌شود!» من نیز وقتی طرز تفکر او را چنین دیدم دیگر در درس وی حاضر نشدم).