پدیدۀ ضعف ایمان

عوامل ضعف ایمان

عوامل ضعف ایمان

ضعف ایمان، عوامل و علّت‌های زیادی دارد که برخی از آنها با نشانه‌ها و عوارض ضعف ایمان مشترک هستند، از آن دسته عوامل و نشانه‌های مشترک ضعف ایمان می‌توان به مشغولیت بیش از حد به دنیا و همچنین ارتکاب معصیت اشاره کرد. اینک به دیگر عوامل ضعف ایمان می‌پردازیم که عبارتست از:

۱- دوری دراز مدّت از فضاهای ایمانی، بستر و سبب ضعیف شدن ایمان است. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ وَلَا يَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلُ فَطَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَمَدُ فَقَسَتۡ قُلُوبُهُمۡۖ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ ١٦[الحدید: ۱۶].

یعنی: «آیا برای مؤمنان وقت آن نرسیده است که دل‌هایشان به هنگام یاد خدا و آنچه از حق و حقیقت فرو فرستاده، بلرزد؟ و آیا هنگام آن نیست که مانند کسانی نباشند که قبلاً برایشان کتاب فرستاده شده و سپس زمان طولانی بر آنان سپری شده (و با دوری از دوران پیامبران) دل‌هایشان سخت شده است و بیشترشان فاسق گشته‌اند».

این آیه، به خوبی نشان می‌دهد که دوری درازمدّت از فضاهای ایمانی سبب ضعیف شدن ایمان در دل است. به طور مثال شخصی که مدّتی طولانی به سبب کار یا سفری از برادران دینی‌اش دور می‌افتد، گویا از فضای ایمانی که در سایه‌ی آن می‌زیسته و از آن قوّت قلب و نور ایمان می‌گرفته، دور می‌گردد. مؤمن ویژگی و صفتی دارد که معمولاً بیش از آن که به خود بپردازد و به خود مشغول باشد، با برادرانش همراهی و همنشینی می‌کند. حسن بصری/می‌گوید: «برادرانمان، در نزد ما ارزش و فایده‌ی بیشتری از خانواده‌مان دارند؛ خانواده ما را به یاد دنیا می‌اندازند و برادرانمان، ما را به یاد آخرت وا می‌دارند».

اگر دوری از فضاهای ایمانی به درازا کشد و ادامه یابد، به گونه‌ای باعث خلوت‌گزینی انسان می‌شود که محبت و دوستی جایش را به گریز از فضاهای ایمانی می‌دهد و در پی آن دل، سخت و تاریک می‌گردد و نور ایمان، کم‌فروغ و خاموش می‌شود. این حالت معمولاً در مرخّصی‌هایی که انسان به سفر می‌رود یا پس از نقل مکان به جاهای دیگر به منظور کار یا درس پدیدار می‌گردد.

۲- دوری از صلحا و الگوهای نیک و نمونه: فردی که به دست انسان نیک و شایسته‌ای آموزش می‌بیند، علم سودبخش، عمل صالح و قوّت ایمان را به خوبی به دست می‌آورد و از داشته‌های علمی، اخلاقی و صفات نیک و ارزشمند او بهره می‌جوید. حال اگر این شخص از آن مربی و نمونه‌ی نیک و شایسته دور افتد، در دلش احساس سختی می‌کند. چنین حالتی پس از وفات رسول خداصبه صحابه دست داد که خودشان به آن تصریح نموده‌اند که: «قلب‌هایمان معیوب و دگرگون شد»؛ آنان را چنان تنهایی و هراسی در بر گرفت که قابل وصف نیست؛ آنان مربّی، معلّم و الگوی بزرگشان را از دست داده و به گونه‌ای شده بودند که وضعیتشان در آن حالت بدین‌گونه بیان شده است: «مانند گله‌(ی بی‌چوپان)، در شب تار و بارانی، پریشان شده بودند». اما رسول خداصپس از خود چنان یارانی به جا گذاشت که هریک از آنان برای جانشینی آن حضرت شایستگی داشت و برخی پیشوای دیگران قرار گرفتند. اما اینک مسلمانان بیش از هر زمان دیگری نیاز به پیشوا و الگویی دارند که گردش جمع آیند و به او نزدیک شوند.

۳- دوری از فراگیری علوم دینی و قطع رابطه با کتاب‌های ایمانی و آثار سلف صلح که دل‌ها را زنده می‌کند. خوشبختانه کتاب‌های زیادی وجود دارد که ایمان را در قلب خواننده بر می‌انگیزد و سبب خیزش نیروهای ایمانی نهفته و خفته در وجودش می‌گردد. قطعاً کتاب خدا (قرآن مجید) در رأس این کتاب‌های اثرگذار قرار دارد و پس از آن کتاب‌های حدیث و آثار گرانبها و ارزشمند علما با محتوای نصیحت و مفاهیم شیوا، قرار می‌گیرد. همچنین کتاب‌هایی مانند کتاب‌های ابن قیم و ابن رجب و ... که با اسلوب قوی و جالب به بیان عقاید اسلامی می‌پردازد، قلب‌های مرده و غبارآلود را زنده می‌کند. باید دانست که دوری از مطالعه‌ی چنین کتاب‌هایی و همچنین زیاده‌روی در خواندن کتاب‌های صرفاً فکری و ادبی یا کتاب‌های اصول و فقهی که عاری از دلایل شرعی است، در پاره‌ای از موارد سبب سختی دل می‌شود. منظور بنده از این نوشتار، نکوهش کتاب‌های ادبی، اصول، فقه و مانند آن نیست. بلکه منظورم تذکّری است به کسانی که از کتاب‌های تفسیر و حدیث روگردان هستند و فقط در کتاب‌های ادبی و امثال آن مطالعه دارند. قطعاً کتاب‌های تفسیر و حدیث، حاوی مطالب پرارزشی است که قلب انسان را با خداوند متعال و باورهای راستین شریعت پیوند می‌دهد. مثلاً هنگامی که صحیحین (صحیح بخاری و مسلم) را مطالعه می‌کنیم، به ما چنان احساسی دست می‌دهد که گویا در دوران رسول خداصو به همراه صحابه در فضای ایمانی آن روز زندگی می‌کنیم و با خواندن سیرت و زندگی آنان، نسیم ایمان بر وجودمان می‌وزد و رخدادهای ایمان‌افزای آن روزگار به یاد می‌آید:

أَهلُ الحديثِ هم أهلُ الرّسولِ وَإن
لَمْ يَصْحبوا نفسه، أنفاسَه صَحبوا [۳۴]

آثار دوری از کتاب‌های ایمانی آن چنان بر دانش‌آموختگان فلسفه، روانشناسی و جامعه‌شناسی و دیگر رشته‌هایی که با آموزه‌های اسلامی رابطه ندارد، نمایان گشته که آنان را از اسلام دور کرده است. همچنین آثار منفی این دوری از کتاب‌های ایمانی به وضوح در افرادی که به خواندن کتاب‌های خیالی و عاشقانه زندگی به سر می‌کنند، نمایان و هویدا است. همچنین آثار دوری از کتاب‌های ایمانی و دینی در کسانی که پیوسته با دلباختگی، مطالب غیرمفید روزنامه‌ها، مجلّه‌ها و صفحات حوادث را دنبال می‌کنند، مشهود و پدیدار می‌باشد.

۴- قرار گرفتن انسان در محیط آکنده از معصیت. اینک محیط پیرامون ما به گونه‌ای شده که برخی به ارتکاب گناه و معصیت به خود می‌بالند، برخی به ترانه‌سرایی و آوازهای مبتذل می‌پردازند، عدّه‌ای سیگار می‌کشند و بعضی هم به مجلاّت بی‌شرمانه و لوده روی می‌آورند؛ دشنام‌گویی، سخنان رکیک و دعواهای خیابانی از نمودهای دیگر محیط پر فتنه‌ی اطراف ما است؛ از اینها که بگذریم قیل و قال‌های بی‌خود و الکی، غیبت، سخن‌چینی و اخبار مسابقات آن قدر در جامعه زیاد شده که قابل شمارش نیست.

اینک در بیشتر نشست‌ها و مجالس صحبت از دنیا می‌شود و هیچ یادی از خدا و دین نمی‌گردد. سخن از تجارت، کار، دارایی‌ها، بهره‌بری، مشکلات کاری، بیکاری، فزون‌طلبی و اضافه حقوق، پیشرفت‌خواهی و انتخابات مسایل روز شده و به گونه‌ای در رأس مباحث و توجّهات مردم قرار گرفته که دیگر جایی برای مباحث دینی نمی‌گذارد. اما وضعیت خانه‌ها آن چنان خراب شده که نگو و نپرس؛ بدی‌ها آن چنان در خانه‌ها فراگیر شده که قلب مسلمان از شنیدنش پاره‌پاره و چهره‌اش درهم و ناراحت می‌شود؛ ترانه‌های شرم‌آور، فیلم‌های مبتذل و اختلاط و هم‌نشینی‌های حرام و بی‌شرمانه‌ی زنان و مردان، خانه‌های مسلمان را پر کرده است. امروزه محیط‌ها و بسترهای این‌چنینی به وجود آمده که دل‌ها را مریض و سخت می‌کند.

۵- زیاده‌روی در کارها و مشغولیت‌های دنیوی به عنوان یکی از زمینه‌های ضعف ایمان، به حدّی رسیده که دل‌ها را دربند و اسیر کرده است و به عبارت دیگر دل‌ها را به گونه‌ای تسخیر کرده که گویا دل‌ها بنده‌ی دنیا شده است. رسول اکرمصفرموده‌اند: «بنده‌ی دینار نابود و نگونسار شد، بنده‌ی دِرهم بدبخت و نابود شد» [۳۵]. همچنین فرموده‌ی پیامبر اکرمصاست که: «هریک از شما را آنچه در دنیا است، همسان توشه‌ی مسافر کفایت می‌کند». [۳۶]یعنی همچنان که مقدار اندکی توشه، مسافر را به مقصد می‌رساند، برای رفع نیازمندی‌های شما نیز اندکی توشه و اسباب زندگی کفایت می‌کند. کاملاً واضح است که امروزه طمع مادّی مردم طوری زیاد شده که برای افزودن مال و ثروت دنیا دست و پا می‌کنند و اشتیاق و کوشش زیادی از خود نشان می‌دهند و به دنبال تجارت و صنعت به قصد پیشرفت مادّی می‌دوند. این مصداق گفته‌ی رسول‌خداصاست که: «خداوند متعال فرموده است: ما مال و ثروت را برای بپا داشتن نماز و دادن زکات فرو فرستاده‌ایم؛ اگر آدمی یک وادی (و درّه پر از مال و ثروت) داشته باشد، دوست دارد دوّمیش را نیز داشته باشد و اگر دارای دو وادی باشد، خواهان سوّمی است؛ شکم فرزند آدم را جز خاک پر نمی‌کند (و حرص و آزش جز با مرگ پایان نمی‌یابد)؛ سپس خداوند توبه‌ی هر توبه‌کننده‌ای را می‌پذیرد» [۳۷].

۶- مشغولیت به مال و ثروت، همسر و فرزندان، عامل ضعیف شدن ایمان است. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَآ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَأَوۡلَٰدُكُمۡ فِتۡنَةٞ[الأنفال: ۲۸].

یعنی: «(ای مؤمنان!) بدانید که اموال و اولاد شما، مایه‌ی آزمایش هستند (و سبب هلاکت شمایند در صورتی که محبت آنان را بر محبّت خدا و رسولش ترجیح دهید)».

همچنین خداوند متعال می‌فرماید:

﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمَ‍َٔابِ ١٤[آل عمران: ۱۴].

یعنی: «برای انسان‌ها، محبّت شهوات (و دلبستگی به امور مادّی) زینت داده شده است؛ چیزهایی از قبیل میل و دلدادگی به زنان و فرزندان و دارایی بسیار هنگفت و اسب‌های نشاندار (و سواری‌های مرغوب) و چهارپایان و کشت و زراعت. اینها کالای دنیا است و سرانجام نیک در پیشگاه خداوند است».

مفهوم این آیه این است که محبّت دنیا و در رأس آن محبت زن و فرزند چنانچه بر اطاعت خدا و رسولش ترجیح داده شود، نکوهیده و زشت است؛ امّا اگر محبت آنها براساس شکل شرعی مشخّص شده براساس اطاعت خدا و در جایگاهی فروتر از محبت خدا و رسولش باشد، ستوده و نیک می‌باشد. رسول خداصفرموده‌اند: از دنیا زنان و بوی خوش (خوشبو کننده)، به من محبوب و دوست‌داشتنی شده و روشنی چشم من در نماز نهاده شده است» [۳۸].

بسیاری از مردم در پی زنان و به خاطر آنان یا به خاطر فرزندانشان از اطاعت خدا باز می‌مانند و به گناه و معصیت کشیده می‌شوند. رسول‌خداصفرموده‌اند: «فرزند، سبب حزن، ترس، جهل و بخل است» [۳۹].

توضیح حدیث: منظور از اینکه فرزند، مایه‌ی بخل می‌باشد، این است که انسان هرگاه قصد و آهنگ می‌کند در راه خدا انفاق کند، شیطان فرزند یا فرزندانش را به او خاطرنشان می‌نماید و در پی آن، انسان می‌گوید: فرزندانم به مال و ثروتم سزاوارترند، بنابراین برای آنان باید مال و ثروتی بگذارم که پس از من نیازهایشان را برآورده سازند؛ انسان با چنین پندار و وسوسه‌ای از انفاق در راه خدا بخل می‌ورزد.

فرزند، ترس‌آور است؛ یعنی هرگاه انسان می‌خواهد در راه خدا جهاد کند، شیطان به سراغش می‌آید و وسوسه می‌کند که ممکن است در جبهه‌ی جنگ و جهاد کشته شوی و فرزندانت یتیم شوند و در آستانه‌ی نابودی قرار گیرند؛ این چنین است که انسان به خاطر فرزند از جهاد در راه خدا باز می‌ماند.

فرزند، مایه‌ی جهل است؛ یعنی فرزند سبب می‌شود، پدر به سبب پرداختن به امور او از دانش‌اندوزی و تلاش در تحصیل علم یا حضور در مجالس علمی و خواندن کتاب‌ها باز بماند.

فرزند، سبب حزن و اندوه است؛ یعنی هرگاه مریض شود، پدر و مادر را حزن و اندوه فرا می‌گیرد و هرگاه چیزی می‌خواهد که پدر، نمی‌تواند برایش تأمین کند، آن هنگام نیز غم و اندوه بر پدر و مادر چیره می‌گردد؛ ممکن است زمانی که فرزند بزرگ شود، با نافرمانی و بی‌توجّهی به پدر و مادر، آنان را در غم و ناراحتی بیندازد.

البته باید دانست که منظور از حدیث و آنچه گذشت، نه ترک ازدواج و تولید نسل است و نه ترک تربیت فرزندان؛ بلکه مقصود این است که انسان همواره تلاش کند تا به خاطر فرزندان و تأمین نیازهای آنان به حرام و معصیت دچار نشود.

اینک به بررسی یکی دیگر از فتنه‌ها و اسباب آزمایش در این دنیا می‌پردازیم که همان فتنه‌ی مال می‌باشد. رسول خداصفرموده‌اند: «برای هر امّتی، فتنه‌ای بود و فتنه (و اسباب آزمایش) امّت من، مال است» [۴۰]. باید دانست که تباهی و فساد حرص و آز، بسی بیشتر از فساد و خرابی گرگی است که به آغل گوسفندان می‌زند. رسول خداصفرموده‌اند: «دو گرگ گرسنه که به میان گوسفندان بزنند، چنان تباهی و خرابی ندارند که حرص و آزمندی بر مال و جاه (برتری‌جویی)، برای دین شخصی زیان و تباهی دارد» [۴۱]. به همین دلیل است که رسول خداصبه بسنده کردن به امور و نیازهای ضروری تشویق کرده‌اند و از زیاده‌خواهی که انسان را از یاد خدا غافل می‌کند، باز داشته و فرموده‌اند: «برای تو از جمع مال دنیا، خدمتگزار و مرکبی (سواری) که در راه خدا بکارگیری، کفایت می‌کند» [۴۲]. رسول اکرمصضمن بیم دادن ثروتمندان به این نکته اشاره فرموده‌اند که: وای بر ثروتمندان و دارایان مگر آنان که مال و ثروت را در راه‌های خیر، صرف و صدقه می‌کنند [۴۳].

۷- آرزوهای طولانی، یکی دیگر از عوامل سست شدن ایمان در دل‌ها است. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ذَرۡهُمۡ يَأۡكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ وَيُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُۖ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ ٣[الحجر: ۳].

یعنی: «بگذار کافران را که بخورند و (از دنیا) بهره برند و آرزو، آنان را غافل سازد؛ ‌بالاخره خواهند دانست (که چگونه در دنیا به آرزوها و دنیاپردازی، مشغول شده‌اند)».

علی سمی‌گوید: «بیشترین چیزی که بر شما از آن هراس دارم، پیروی هوا و هوس و آرزوهای طولانی است؛ دنباله‌روی هوا و هوس، انسان را از حق باز می‌دارد و آرزوهای طولانی، آخرت را از یادِ انسان می‌برد (و آدمی را به غفلت می‌اندازد)» [۴۴]. در روایات آمده است: «چهار چیز نشانه‌ی بدبختی است: *خشک بودن چشم (چشم بدون اشک که بر یاد آخرت نگرید و اشک نریزد)، * سنگدلی و قساوت قلب، * آرزوهای طولانی و دست‌نیافتنی، * حرص و آز بر دنیا». همچنین در اخبار و روایات اسلامی به این نکته تصریح شده که: «آرزوهای طولانی، سبب می‌شود انسان در انجام نیکی‌ها تنبلی ورزد و در توبه غفلت و درنگ کند، به دنیا میل و رغبت نماید و آخرت را از یاد ببرد و دچار سنگدلی و قساوت قلب شود؛ چرا که نرمی و صفای قلب با یاد مرگ، قبر و وضعیت هراسناک قیامت و همچنین یادآوری پاداش و کیفر در آخرت به دست می‌آید؛ همچنان که خداوند متعال فرموده است: «پس زمانی طولانی بر آنان (در دوری از پیامبران) سپری شد (و در دنیا و آرزوهای طولانی گذشت) که دل‌هایشان سخت گردید». همچنین گفته شده که: «هر کس آرزویش اندک و کوتاه گردد، غم و اندوهش کاسته می‌شود و قلبش نورانی می‌گردد؛ چرا که هر کس مرگ را به یاد آورد، در اطاعت خدا و انجام نیکی‌ها می‌کوشد ...» [۴۵].

۸- زیاده‌روی در خورد و نوش، خواب، سخن گفتن و شب‌نشینی و معاشرت، زمینه‌ی قساوت قلب و ضعف ایمان است. پرخوری، انسان را بی‌حال و سنگین می‌کند و باعث می‌شود، انسان از عبادت خداوندمهربان باز مانده و راه‌ها و مجاری نفوذ شیطان در انسان تقویت گردد. در این باره گفته شده که: «هر کس، خوراکش زیاد شود، زیاد می‌نوشد که در نتیجه خوابش افزایش می‌یابد و از انجام عبادت‌ها و حصول پاداش بزرگ و فراوان باز می‌ماند». زیاده‌گویی، دل را سخت می‌کند و می‌میراند؛ زیاده‌روی در جلسه کردن و هم‌نشینی با دیگران، انسان را از محاسبه‌ی نفس و چاره‌اندیشی بر مهار و نگه‌داشت آن باز می‌دارد. خنده‌ی زیاد نیز تازگی و طراوت ایمانی دل را از بین می‌برد و قلب را می‌میراند. رسول خداصفرموده‌اند: «زیاد نخندید که زیاد خندیدن، دل را می‌میراند» [۴۶].

[۳۴] اهل حدیث، با آنکه با شخص رسول خداصهم‌نشین و هم‌صحبت نشدند، پیروان واقعی ایشان هستند که با روان و اندیشه‌های آن حضرت همراه گشته‌اند. [۳۵] روایت بخاری (۲۷۳۰). [۳۶] روایت طبرانی در الکبیر (۴/۷۸)، صحیح الجامع (۲۳۸۴). [۳۷] روایت احمد (۵/۲۱۹)، صحیح الجامع (۱۷۸۱). [۳۸] روایت احمد (۳/۱۲۸)، صحیح الجامع (۳۱۲۴). [۳۹] روایت طبرانی در الکبیر (۲۴/۲۴۱)، صحیح الجامع (۱۹۹۰). [۴۰] روایت ترمذی (۲۳۳۶)، صحیح‌الجامع (۲۱۴۸). [۴۱] روایت ترمذی (۲۳۷۶)، صحیح‌الجامع (۵۶۲۰). [۴۲] روایت احمد (۵/۲۹۰)، صحیح‌الجامع (۲۳۶۸). [۴۳] نگاه کنید به روایت ابن ماجه (۴۱۲۹) و صحیح‌الجامع (۷۱۳۷). [۴۴] فتح‌الباری (۱۱/۲۳۶). [۴۵] فتح‌الباری (۱۱/۲۳۷). [۴۶] روایت ابن ماجه (۴۱۹۳)، صحیح الجامع (۷۴۳۵).