مقدمه
بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام و درود بر پیامبر اسلام و خاندان پاکش و اصحاب وفادارش.
تهمتهای شیعه نسبت به حضرت ابوبکرسو حضرت عمرسفراوان میباشند، و برای پاسخ به تمامی آنها باید کتابی در دهها جلد نوشت.
ما در اینجا فقط به دروغهایی که شیعیان [۱]در مورد آیه ۴۰ سوره توبه به هم میبافند پاسخ میدهیم، و امید است کسانی که این مطالب را خواندند به ماهیت دروغین روحانیون و مروجین خرافات و تفرقهافکنان بین امت اسلامی پیبرده و دیگر زمام عقل، دین و آخرت خویش را به دست چنین افراد بیسوادی ندهند، چون بطور حتم در آن جهان مسئول اعمال خویش هستند.
خوانندۀ محترم در مورد آیه فوق باید بداند که مشرکین در مکه اصحاب پیامبرص را مورد آزار و شکنجه قرار میدادند، و در آن زمان هم هنوز عدۀ اصحاب اندک بود و چارهای جز تحمل نداشتند، ولی وقتی قبیله اوس و خزرج (یا همان انصار) از مدینه دست یاری و کمک به سوی پیامبرصدراز کردند، و به دین اسلام گرویدند، پیامبرصو یارانش به سوی مدینه هجرت کردند که این یاران مهاجر نامیده شدند. (محض اطلاع خواننده عرض میکنم که بیش از صد آیه در قرآن به طور صریح و بعضی هم غیر صریح در مورد خشنودی خداوند از مهاجرین و انصار و اصحاب پیامبرصمیباشد (مثل توبه /۱۰۰)، و آن وقت شیعیان بیانصاف میگویند: تمامی آنها پس از پیامبر مرتد شدند، و فرمان خداوند را در مورد حضرت علی زیر پا گذاشتند و خلافت را غصب کردند و هزاران مزخرف دیگر).
در هنگام هجرت مسلمین از مکه به مدینه هرکس از یاران پیامبرص با یکی دیگر از مسلمانان در مکه به سوی مدینه رفت، و وقتی ابوبکرسپیش پیامبر صآمد و از او در مورد هجرت سوال کرد پیامبرصفرمود: تو ای ابوبکر، صبر کن تا با بهترین دوستت هجرت کنی. آن وقت روحانی مغرض شیعی در سفر حج وقتی با کاروان به بازدید غار ثور میروند میگوید: پیامبر به طور اتفاقی با ابوبکر روبرو شده و مجبور به بردن او همراه خود شده است!!!
باید به این نادان گفت: ما نمیدانیم چرا هرچه به ضرر شیعه میشود یا اتفاقی است یا تقیه است، یا مصلحتی در آن بوده، یا ......؟!
لابد اتفاقی هم ابوبکر تمام اموالش را در راه اسلام خرج کرده، و اتفاقی به همراه پیامبرص در غار رفته، و اتفاقی جانش را به خطر انداخته، و بعد هم به طور اتفاقی دخترش عایشه را به پیامبر داده، و به طور اتفاقی بلال و بردههای دیگر را آزاد کرده، و به طور اتفاقی فوری مسلمان شده، و اتفاقی چند تن دیگر را همراه خود مسلمان کرده، و اتفاقی امیر حج شده و اتفاقی در آخرین روزهای زندگی پیامبرصپیش نماز شده، تمامی اینها از نظر شیعه کاملاً به طور اتفاقی میباشند.
هرچه در آیات قرآن و احادیث و تاریخ به نفع ابوبکر و عمر باشد اتفاقی و دروغ است، و یا تقیه است، و یا مصلحتی در آن بوده است، و خدا نکند در جایی از تاریخ لغزشی مثلاً از حضرت عمر ثبت شده باشد، شیعه چنان آن را بزرگ و آشکار میکند و هیاهو براه میاندازد که بیا و ببین، ولی اگر در گوشهای از بحارالأنوار مجلسی مطلبی به نفع غلام حضرت علی باشد، آن غلام را تا مرز خدایی بالا میبرند.
ولی اهل سنت واقعگرا هستند و مسائل را به طور کلی میبینند، ابوبکر و عمر را دوست دارند، ولی دیگر غلو هم در موردشان نمیکنند، و صحابه را معصوم نمیدانند، و علی را نیز دوست دارند.
برای بررسی یک شخصیت باید تمام زندگی و کارهایی که کرده را مد نظر داشت، نه اینکه فقط بنشینی و عیب تراشی کنی، آری وقتی از کسی متنفر باشی و با دیدی منفی به او بنگری کارهای خوب او هم در نظرت زشت مینماید، و برعکس اگر کسی را بدون شناخت و از روی افراط دوست داشته باشی اگر خطایی هم کند فوری آن را توجیه میکنی و میگویی حتماً مصلحتی بوده. شیعه دقیقاً همین کار را در مورد ابوبکر و عمر و علی میکند و متاسفانه نمیتواند در مورد اشخاص راه میانه را طی کند، بلکه حتماً باید راه افراط و تفریط را برود حضرت علی÷فرموده: «دو شخص در مورد من به هلاکت میافتند: شخصی که در دوستی من افراط کند و شخصی که در دشمنی با من افراط میکند، و به باطل میرود»، و فرموده: «در مورد ما راه میانه را بروید» [۲]. ولی شیعه راه غلو و قبرپرستی و دادن صفات خداوند به امامان را بیشتر دوست دارد، و به حرفهای حضرت علی توجهی ندارد و در واقع شیعه علی نیست، بلکه شیعه شیطان است.
شیعه قادر نیست شخصی عادی را که امکان اشتباه دارد را قبول کند بلکه حتماً باید شخصی خارق العاده و معصوم و فوق بشری باشد و از هر انگشت او معجزهای بیرون آید، ایشان باید بدانند که شخصی را میتوان الگو قرار داد و از او پیروی کرد که مثل خود ما بشر و معمولی باشد نه اینکه عجیب و غریب باشد. ما پیامبری عادی و علی معمولی و امامانی ساده که با ما وجه تشابه دارند را بهتر دوست داریم، و بهتر از آنان پیروی میکنیم و به آنها افتخار میکنیم، و به عنوان الگویی خوب برایمان هستند، نه پیشوایی که شما شیعیان برای خود تراشیدهاید و میبینید که به هیچ عنوان برای جوانان خودتان نیز قابل پیروی نیستند، چونکه واقعی نیستند.
پیامبرصفرموده: «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ»یعنی: «هر کس بر دین (و روش) دوستش است» [۳].
حضرت علی÷فرموده: «هر کس را از آنکه دوست اوست میشناسند» [۴].
خوب، حالا ما میآئیم و به همنشینان پیامبرصنگاه میکنیم، و اگر خدایی ناکرده بخواهیم از دیدی که شیعه به آنها مینگرد ما هم بنگریم آنها بدترین و ظالمترین و غاصبترین افراد در طول تاریخ بشریت هستند، و این یعنی اینکه نعوذبالله خود پیامبر هم چنین صفاتی داشته، طبق حدیث حضرت علی که هر کسی از همنشینش مشخص میشود، این سخن شیعه که تمامی صحابه بعد از رحلت پیامبرصدستور خداوند در مورد علی را زیر پا گذاشتند، یعنی اینکه حاصل بیست و سه سال زحمت و تلاش پیامبر فقط سه یا چند نفر شدهاند، آنها هم علی و سلمان و ابوذر و مقداد هستند، خوب حالا با این نظریه وقتی شخصی مثلاً مسیحی میخواهد مسلمان شود میگوید: دین شما فایدهای ندارد و من مسلمان نمیشوم، چون وقتی خود پیامبر شما در قید حیات بود و با وحی در ارتباط بود حاصل بیست و سه سال زحمت و تلاش و جنگ و نزول فرشتگان و همراهی خداوند با آنان فقط سه نفر شده، و تازه بقیه اصحاب هم از بدترین و ظالمترین افراد شدهاند، پس دیگر تکلیف من در این دوره معلوم است، و دین شما قابل پیروی نمیباشد.
فکر میکنید وقتی روزنامهای در اروپا به پیامبر اسلام توهین میکند و کاریکاتور میکشد، مقصر این توهینها چه کسی است؟ مقصر شیعیان هستند، و این راهی است که شیعه جلوی پای اروپا گذاشته، چون وقتی شیعیان به حضرت عایشه همسر پیامبرصو همینطور به حضرت ابوبکر و حضرت عمر که از یاران باوفا و مخلص، خویشان و نزدیکان پیامبرصبودهاند توهین میکند و آنها را لعن میکند و صحابه را مرتد میداند دیگر ما چه انتظاری از مسیحیان و کمونیستها داریم.
[۱] هرجا صحبتی در نکوهش شیعیان میکنیم منظور شیعیان غالی، صفوی و رافضی هستند، نه شیعیان واقعی مکتب اهل بیت. [۲] نهج البلاغة خطبه ۱۲٧. [۳] مسند احمدبن حنبل۲/۳۰۳. پیامبرصنیز فرموده: «العبد مع من أحب»یعنی: «هر بندهای با کسی که دوست دارد همراه است». (کنزالعمال/ ٩/۸/ ۲۴۶۶٧). [۴] نهج البلاغة نامه۶٩. به من بگو با چه کسانی دوست هستی تا بگویم چگونه آدمی هستی. (امرسون)