و اما جواب ما به نظرات ایراد شده توسط آنان
تبیین ما از شرک و مشرک، کفر و کافر با تعریفات آنها توسط این جماعت فرق و تفاوتشان آسمان تا زمین است. که این صفحات جای آن نیست و اگر به شرح بزرگان اسلام از آیات و روایات مربوطه توجه فرمائید، حق و ناحق بیشتر روشن خواهد شد.
در همان صفحاتی که حدیث صحیح «... لعن الله مَن ذبح لغیر الله...»را بررسی نمودیم شرح روایات مذکور را از نیل الاوطار و شرح امام نووی بر مسلم آوردیم که فرموده بودند: «هر کس به نام غیر خدا حیوانی را ذبح کند – قصدش از این کار تعظیم مذبوح له باشد کارش کفر است. و اگر مسلمان باشد مرتد میشود».
اگر توجه کنید آن بزرگان فقط با انجام ذبح برای غیر خدا، فاعل و انجام دهنده ذبح را کافر و مرتد نشمردهاند، بلکه این قید را ایراد فرمودهاند مادام که قصد ذابح تعظیم مذبوح لهُ و عبادت او باشد، دچار کفر شده و مرتد میشود.
پس بدینگونه به آیات و مفاهیم و مقاصد آنها و تعریف عمیق کلمات قرآنی و نیز شأن نزول آن، و همچنین به احادیث و مفهوم کلمات و نیز شأن ورود احادیث توجه بیشتر بفرمائید. و بعد از این همه دقت و تیز بینیها به این گفته بزرگان دین نیز توجه و دقتی بفرمائید که فرمودهاند: اگر ۹۹% در کفر کسی یقین داشته باشی بابت آن یک درصد که شک دارید و یقین حاصل نشده، از تکفیر دیگران پرهیز کنید» و یا «اگر هزار نفر کافر مطلق را کافر ندانید و در تکفیرشان خودداری نمائید به اندازه اینکه کسی را کافر صدا کنید و حال آنکه مستحق آن نباشد، نزد خدا مجرم و عاصی محسوب نخواهید شد» مشابه این گونه هشدارها در کتب و مشروحات اسلامی فراوان یافت میشوند. (قواعد في التکفیر أبو بصیر، العذر بالجهل أبو بصیر - الإقتصاد في الإعتقاد)(امام غزالی و...)
بهر حال، به لطف خدای سبحان مردمان شهر و دیار ما اکثراً مسلمان و بعضاً مسلمانان جاهل، جماعتی «ضالین» که مسیر صحیح را گم کردهاند و توان یافتن صراط مستقیم و مرضی خدا را ندارند و جماعتی دیگر... میباشند.
به هر حال به همه مسلمانان حسن ظن و نیت خیر داریم؛ زیرا ما به تفتیش عقاید مردم امر نشدهایم. ناگفته نماند مسلمانان ناآگاه از منهج صحیح اسلام و مدعیهای توخالی بیش از همه کس، راه ورود آنان را به دین مورد پسند خداوند، مسدود نمودهاند. به قول مرحوم اقبال لاهوری:
اسلام به ذات خـود ندارد هـیچ عیبی
هر عیبی که هست از مسلمانی ماست
ما که منکر وجود کفر و کافر نیستیم، اما تشخیص این مهم و فتوای مصاب به حق را در این مورد و سایر موارد دینی در شأن هر کس نمیبینیم و امور به این بزرگی و اهمیت بُرد تخصصی را میطلبد.
فقط آنچه که بنده درصدد تحقیق آنم و جزو باور و یقینم شده تنها این است که «در قرآن و حدیث صحیح نصی که گویای تحریم ذبیحه و طعام مجموعه و گروه خاصی باشد» یافت نمیشود، در نتیجه فتوای شماها در مورد تحریم گوشتها و مرغهای موجود در کشتارگاهها و مراکز آن در دیار و بلاد اسلامی، فتوائی باطل و بیاساس و غیر مستند، میباشد.
ب: تمام روایاتی که از «کفر تارک الصلاة»بحث مینمایند، نمیتوانند نصّ قطعی الدلاله و مفید یقین باشند.
امام نووی در شرح خود بر صحیح مسلم ج ۲ ص: ۱۴۴ میگوید: اگر ترک نماز به خاطر تکاسل و تنبلی باشد و بلکه به وجوب آن معتقد باشد همچنانکه اکثر مردم بلاد ما چنین هستند، چنین کسی به نظر امام مالک، امام شافعی و جمهور سلف و خلف نه کافر است و نه مشرک، بلکه فاسق و گنه کار است و... بعداً نیز میگوید:امام ابوحنیفه و جماعتی از اهل کوفه و مزنی صاحب شافعی بر این باوراند که متکاسل در نماز، نه کافر است و نه کشته میشود و به آیه ۴۸ نساء و بعضی احادیث صحیح استدلال مینمایند و حدیث «بین الکفر والإسلام – یا – بین العبد وبین الکفر ترک الصلاة»را اینگونه تأویل نمودهاند = کسی که نماز نمیخواند مستحق زندان و قتل است همچنانکه کافر نیز مستحق آن میباشد، نه اینکه متکاسل در نماز نیز کافر است.
جماعتی دیگر از علماء با توجه به حدیث «لایحلُّ دم أمريء مسلم إلا بإحدی ثلاث»۱- کفر بعد از ایمان ۲- متأهل زناکار ۳- قاتل ناحق، چون متکاسل در نماز و کسی که نماز نمیخواند در این موارد سه گانه که خونشان مباح میشود، وجود ندارد، پس کشتن تارک نماز نیز باطل و غیر معتمد و فاقد حجت است، چه برسد به اینکه او را کافر محسوب نمایند.
لازم به ذکر است: محدث معاصر ناصرالدین آلبانی در مورد «عدم تکفیر تارک الصلاة»رسالهای نگاشته که توجه شما را بدان جلب مینمایم.
سید سابق در فقه السنة ج۱ ص۱۱۴ و ص ۱۱۳ مواردی را در این مورد نقل نموده از جمله اینکه امام ابوحنیفه، امام شافعی و امام مالک رأیشان اینست که تارک الصلاة کافر نیست.
امام سُبکی در طبقات شافعیه مناظرهای را در این مورد میان امام شافعی و امام احمد نقل میکند که گویای این است که امام شافعی، امام احمد را در مورد «عدم تکفیر تارک الصلاة»محکوم نموده و امام احمد نیز سکوت را اختیار کرده است.
بهر حال مسئلهای که تا این حد بر سر آن نزاع و اختلاف وجود داشته چگونه شما یک طرف آن را محکم گرفته و برابر آن، حکم به کفر دیگران مینمایید؟ آیا این وجدان و انصاف است؟
پس کجاست توجه به آیه: ﴿ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا ٧٠﴾امام ابی بکر شافعی دمشقی که از علمای قرن نهم هجری است در کتاب [کفایة الأخیار ج۲ ص۱۲۶] میگوید: قول صحیح همان قول جمهور است که متکاسل در نماز را کافر نمیدانند.
و اما در مورد استنادتان به آیه ۳۱ روم ﴿۞مُنِيبِينَ إِلَيۡهِ وَٱتَّقُوهُ وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَلَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٣١﴾
«در حالی که به او رجوع میکنید و از او بترسید و نماز را بر پا دارید و از زمرهی مشرکان مباشید».
امام ابن حجر عسقلانی در فتح الباری ج۲ ص۴۳۶ الی ص ۴۴۱ میگوید: اینکه بعضیها با استدلال به این آیه به کفر «تارک الصلاة»حکم نمودهاند، استدلال شان باطل است و جواب داده شدهاند که: معنی آیه چنین است «ترک نماز یکی از کارهای مشرکین است و مسلمانیکه نماز نمیخواند در این فعل به مشرکین شبیه است، نه اینکه همانند آنان مشرک باشد» أنّ تَرکَ الصلاة مِن أَعمالِ المشرکین فَوَرد النّهي عَنِ التشبّه بهم، لا إنّ مَن وافقهم في ترک الصلاة کان مشرکاً.
پس ابن حجر نیز «تارک الصلاة»را کافر نمیداند.
دیگر ایراد این جماعت بر ذبیحههای کشتارگاهها و فتوای تحریم آن ذبایح این است که میگویند: در این کشتارگاهها و قصابخانهها ذبح شرعی صورت نمیگیرد و گردن حیوان از آنجائی که در بعضی روایات بدان اشاره شده (حلق، مری و وجدین) زده نمیشود. این دستگاه برقی یکی را بالا میزند و یکی را پایین، بنابراین چنین ذبایحی حکم مردار دارند.
درجواب میگویم: اگر این آقایان به اهداف و مقاصد شارع از تشریع احکام نگاهی آگاهانه میداشتند به این سرعت اقدام به فتوا و اجتهاد ناشیانه نمینمودند و دردی را بر دیگر دردهای جامعه ما نمیافزودند.
هر چند عمل ذبح در مدونات اسلامی از جهت اصطلاحی تعریف شده و کاربرد دارد، اما اگر از جهت لغوی بدان توجهی کنید و در این رابطه منجدات و فرهنگ لغات را بررسی نمائید به نتیجهای این چنین خواهید رسید و این تعریف را هم در دایره تعاریف ذبح شرعی، معمول و مقبول خواهید دانست.
ذبح از جهت لغوی مساوی است با: کشتن، سوراخ کردن، شکافتن و... که هدف از این کار (شکافتن، سوراخ نمودن، کشتن و...) نیز همان اخراج خون از بدن حیوان همراه قصد و نیت استفاده و تغذیه از آن، میباشد.
آری، همچنانکه علما متذکر شدهاند، صحیحترین روش تذکیه و ذبح حیوان، قطع شاهرگ گردن حیوان به وسیلهای تیز و برنده میباشد.
اما باید به اصطلاحات و کلمات به کار برده شده توسط علماء توجه نمود، تا نادانسته جهل و عدم تعقل و درک خود را به گردن علماء نیاندازیم.
در کتابهای اصول و اصول فقه با دو اصطلاح صحیح و اصح بر میخوریم که هر دو گویای صحت کار و تأیید مورد مربوطه هستند. با این تفاوت جزئی که اَصَحّ بر درجه و یا درجاتی بالاتر و بیشتر در صحیح بودن دلالت دارد.
مثل شیرین و شیرینتر، خوب و خوبتر و...
بنابراین وقتی که علماء در مورد روش ذبح میگویند صحیحترین روش این است که زدنِ گردن حیوان با قطع حلق و مری و وجدین باشد یعنی این بهترین و صحیحترین روش است نه اینکه غیر از این درست نیست و حکم مردار را دارد.
می دانیم که هنگام ضرورت، چنین روشی کاربرد ندارد و جایش خالی است، بلکه اصل در ذبح، همان اخراج خون از بدن حیوان به نیت ذبح و جلوگیری از تلف شدن آن میباشد و هیچ کدام از مسلمانان بدین مسئله هم معترض نشدهاند.
گاهاً حیوان اهلیای، وحشی میشود و رَم میکند و پا به فرار میگذارد، در این هنگام به قصد کشتن با هر وسیلهای برندهای که ممکن باشد هر جائی از بدنش را زخمی نموده تا به سبب زخم و جراحت از پای درآید و تسلیم شود، صحیح و بلا اشکال است اگر چه غیر از آن جراحت هیچ گونه تذکیهای دیگر تا پایان حیاتش بر آن صورت نگیرد.
به همین علت است که قرآن فقط از ذبح به صورت مطلق آن بحث نموده و دیگر به جزئیات و چگونگی آن و یا جای ذبح و کشتن اشاره ننموده؛ چرا که قرار نیست در طول ازمنه و ادوار با همان روش ابتدائی از کارد و چاقو و شمشیر و امثالهم استفاده شود بلکه خدای سبحان به علم وسیع خود از آینده و آیندههای خیلی دور پیشرفت بشریت آگاه است.
قانونی را تصویب میکند تا آخرین لحظههای حیات آدمی، کارائی داشته و دشمنان دین برآن رخنه و اشکال وارد ننمایند و این یکی از صدها و هزاران نمونه بارز اعجاز قرآن و عظمت فرستندهاش صلی الله علیه وسلم میباشد.
در حدیث صحیح به نیت در اعمال اشاره شده: «إنما الأعمال بالنیات...»بنابراین وقتی حیوانی در کشتارگاه به نیت ذبح و استفاده بنی آدم پای چوبه دار یا همان دستگاه و وسایل برقی، زیر تیغ برنده (به تعبیر پیامبر جما انهر الدم) کشیده میشود، غیر از این است که تمام شرط ذبح در آن تحقق یافته؟
مردار آن است که بدون قصد ذبح و بدون نیت تغذیه و استفاده از آن و گاهاً نیز بدون فاعل و انجام دهنده این عمل، بر اثر بیماری و درد و سموم تلف میشود.
قرآن انواع مردار را اینگونه بر شمرده:
منخنقة= خفه شده، که این نوع مردار خون از بدنش خارج نشده و داخل بدنش لخته بسته و سریعاً شروع به فاسد شدن مینماید.
موقوذة = کتک خورده، بوسیله آدمی یا غیر آدمی در اثر کتک خوردن و ضربت، قسمتهای بدنش سیاه و کبود شده و چون خون جمع بسته از بدن حیوان خارج نمیشود فساد گوشت را تسریع میبخشد.
لازم به ذکر است حرمت این مورد نوعی تنبیه و تعزیر فاعل آن به حساب میآید که اگر حیوانیکه کتکش زده از آنِ خود باشد با توجه به حرمت گوشت حیوان حق استفاده از آن را ندارد تا احساس ضرر و زیان نموده و باری دیگر به چنین فعل زشتی متوسل نشود. و اگر حیوان زده شده از آن خودش نیست با پرداخت غرامت آن به صاحبش تنبیه شده و بار دیگر چنین فعلی را انجام ندهد.
مُتردّیة= پرت شده از جای بلند – این نوع مردار چون بر اثر پرت شدن ناگهانی صاحبش اصلاً نیت ذبح و استفاده از آن را نداشته و نیز در حین پرت شدن قسمتهایی از بدنش که به زمین زده سیاه و کبود شده و چون خون به اندازه کافی از بدن حیوان خارج نشده در تسریع فساد گوشت نقش بسزائی دارد.
نَطیحَة= حیوانی که بر اثر شاخ زدن یا ضربت دیگر حیوانات مرده باشد. این نوع نیز چون بر اثر ضربت و فشار مرده و هدف اصلی ای که در ذبح حیوان مد نظر است (کشتن به نیت استفاده آدمی) در آن تحقق نیافته حرام و غیر قابل استفاده معرفی شده است.
و اگر در این کار یعنی به جان هم انداختن حیوانات آدمی نیز نقش داشته باشد همچنانکه هنوز هم در بعضی کشورها برای مزاح و خوش گذشتن اوقات خود این کار را انجام میدهند، همانند مورد اولی (موقوذة)نوعی تنبیه و تعزیر و متضرر نمودن فاعلان جاهل محسوب و مدنظر قرار گرفته است. بهر حال اگر دقت شود در یکایک موارد یاد شده (مُردارها) نقطه مشترکی که مشاهده میشود:
الف: خارج نشدن کامل خون از بدن حیوان.
ب: عدمِ نیت و هدف از آن برای استفاده و تغذیه آدمی.
و حال آنکه به صراحت قرآن هدف از خلقت اکثر موجودات استفاده و بهره و نفع آدمی به طور عموم و تغذیه و قوای جسم و جان او خصوصاً، بوده است. (در این مورد به آیاتی که در صفحات اول جزوه اشاره شد که ضابطه اباحه موجودات برای آدمی از آن استنباط شده، توجه فرمائید).
بنابراین، نمیتوان به حیوانی که در کشتارگاه به نیت ذبح و به قصد استفاده انسانها از آن، آماده شده و با وسایل برنده «ما أَنهَرَ الدّم»به ذبح او همتها گماشته شده است، اصطلاح مُردار و میته بکار برد و فتوای تحریم آن را صادر نمود.
این نهایت بیانصافی و رجماً بالغیب میباشد.
نکته: چون در طول تاریخ و ادوار، جماعات و گروههایی جاهل بودهاند که غیر خدا را ارباب و صاحب کار خود دانسته و قربانی و نذر و نیاز را به نام آنان انجام میدادند، و به هنگام کشتن و ذبح حیوانات، نام بُت و بت گونههای خود را ذکر میکردند، قرآن در برابر این فرهنگ جاهلی و بیاساس قد علم کرده و طی ۴ سوره دوبار در مکه معظمه و دوبار در مدینه منوره ما را بدان متذکر نموده که باید از آن فعل قبیح خودداری نماییم و به هنگام ذبح و کشتن حیوانات نام خدا را ببریم و نام غیر او را فراموش نماییم.
فلسفه ذبح شرعی، نوعی ارفاق به حیوان است که با زدنِ شاهرگ حیاتی او، به تسلیم شدن و جان دادنش سرعت ببخشیم و کمتر دچار درد و اَلَم و زجر شود و اگر میبینیم امروز در کشتارگاهها این هدف اصلی با آلات برقی برنده و در عرض چند ثانیه (به مراتب کمتر از زمان ذبح با کارد و چاقو و ...) تحقق مییابد، باید متوجه شد که ذبح شرعی صورت گرفته و هدف و مراد شارع از ذبح، عملی شده و حالا این روش مُدرن است که نیاز بشریت را محقق و برآورده میسازد.
در مورد فلسفه ذبح شرعی به کتابهای زیر مراجعه فرمائید:
۱- اهداف دین از دیدگاه امام شاطبی
۲- مقاصد الشریعةابن عاشور
۳- تفسیر قاضی ابن العربی مالکی تحت آیه ۵ سوره مائده و ... .
پس ذبح با وسایل برقی امروزی صحیح و بلا اشکال است. حتی اگر از قسمت تعیین شده توسط آن روایات گردن حیوان زده نشود و بلکه نصف سرِ حیوان و طیور را بگیرد.
بیهوش نمودن و وارد کردن شوک الکتریکی چند لحظهای بر حیوان و طیوری که در حال ذبح شدن هستند، هیچ مشکلی ندارد و صحیح است.
۱) مغنی ابن قدامة ج ۸ ص۵۷۳ و ص۵۷۴
۲) مغنی محتاج ج۴ ص ۲۷۳
۳) فقه السنة ج۴ ص ۱۶۸
۴) المفصل عبدالکریم زیدان ج۳ ص ۲۹ الی ۳۱
۵) یسئلونکَ فی الدین و الحیاة – دکتر شرباصی
و سایر فتاوای حدیثه – کتابهای موسوعه فی الفقه الاسلامی