image descriptions

اختلاف مسلمین در مورد حدیث غدیر خم

جمعه, ۲۹ آذر ۱۳۸۷

اختلاف مسلمین در مورد حدیث غدیر خم

در هنگام تحقیق وقایع تاریخ اسلام و بررسی احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم متوجه روایاتی می شویم که در موقعیت ها و ظروفی ویژه و جهت بیان یا تاکید بر موضوعاتی خاص ایراد شده است. این گونه موارد، مجالی مناسب برای کسانی فراهم می آورد که در پی آنند تا بر اعتقادات و ادعاهای خویش دلیلی مناسب و محکم بیاورند لذا آن گونه که خود خواسته اند از این روایات بهره برده و چه بسا دیگران را نیز مورد نکوهش قرار داده اند.

بارزترین نمونه از این نوع روایات و وقایع، واقعه ی غدیر خم و حدیث مشهور به حدیث غدیر خم است که در سال پایانی حیات رسول الله صلی الله علیه و سلم در هنگام برگشت از حجة الوداع روز هجدهم ذی الحجة سال دهم هجری به وقوع پیوست که بعدها به عنوان اساس و ریشه اعتقادات شیعه در بحث امامت مورد توجه خاص قرار گرفت.

سعی بر آن داریم تا در این مختصر به بحث و بررسی تاریخی این واقعه از یک سوی و تحقیق معنای لغوی و اصطلاحی الفاظ حدیث از دیگر سوی بپردازیم و در ادامه دلایل هر قول را نیز مختصراً بیان کنیم لذا بحث را به ۶ بخش جداگانه تقسیم می کنیم: ۱- روایات وارده و تحقیق اسناد حدیث غدیر خم ۲- معنای لغوی و اصطلاحی لفظ ولی در قرآن و سنت و لغت ۳- سبب ورود حدیث غدیر ۴- احتجاج به حدیث غدیر ۵- قول شیعه و بررسی ادله آن ۶- قول اهل سنت و جماعت و بررسی ادله آن.

بخش اول: روایات وارده و تحقیق اسناد حدیث غدیر خم:

حدیث غدیر از طریق بعضی از صحابه و غالباً همراه با سبب ایراد آن در کتب حدیث آورده شده به گونه ای که اصل ورود آن را تایید می کند هر چند بخاری و مسلم آن را به این لفظ روایت نکرده اند. ذیلاً به نمونه هایی از این روایات از مشهورترین کتب حدیث اشاره می کنیم:

الف) مسند امام احمد:

براء بن عازب روایت می کند: در سفری همراه پیامبر بودیم، هنگام ظهر در منطقه ای به نام غدیر خم منزل کردیم، بعد از آن که نماز ظهر را خواندیم رسول الله صلی الله علیه و سلم دست علی بن ابی طالب را گرفتند و فرمودند: ( مَن کُنتُ مولاه فعلیّ مولاه، اللهم وال مَن والاه و عادِ مَن عاداه) سپس عمر بن خطاب علی را ملاقات کردند و به ایشان گفتند: (هنیئاً یا ابن ابیطالب أصبحتَ و أمسیتَ مولی کلّ مومن و مومنة)/ مسند امام احمد ۴/۲۸۱. این حدیث را به خاطر وجود علی بن زید که همان إبن جدعان باشد ضعیف دانسته اند. در روایتی دیگر عبدالرحمن بن ابی لیلی می گوید: در منطقه رَحبه (منطقه ای در عراق در نزدیکی قادسیه) علی را دیدم که مردم را سوگند می داد هر کس سخن پیامبر را در غدیر خم شنیده است بلند شود و گواهی دهد. ۱۲ نفر که همگی از اهل بدر بودند بلند شدند و بر شنیده خود گواهی دادند (مسند امام احمد۱/۱۱۹). بُریدة أسلمی این حدیث را همراه واقعه ای دیگر روایت می کند و می گوید:

همراه علی بن ابیطالب در سریه یمن بودیم و چون برگشتیم من به نزد پیامبر رفتم و از علی شکایت کردم، پیامبر چهره اش تغییر کرده و فرمودند: ای بریدة! آیا من أولی تر به مومنین از خودشان نیستم؟ گفتم: بله ای رسول خدا، ایشان فرمودند: (من کنت مولاه فعلی مولاه)/مسند امام احمد۵/۳۴۷.

 ب) جامع الصحیح (سنن) ترمذی:

ترمذی این حدیث را یک جا بدون ذکر سبب خاص از زید بن أرقم روایت می کند (سنن ترمذی۵/۶۳۷) و در جایی دیگر از عمران بن حصین حدیث را با لفظی دیگر به بعد از سریه یمن، وقایع رخ داده در آن و شکایات مردم از علی نسبت می دهد که رسول الله صلی الله علیه و سلم را ناراحت کرده و فرمودند: ( ما تریدون مِن علی؟ ما تریدون من علی؟ إن علیّاً منّی و أنأ منه و هو ولی کلّ مومن بعدی) ترمذی این حدیث را حسن غریب می داند زیرا تنها از طریق جعفر بن سلیمان روایت شده که بسیاری از محدّثین او را به بدگویی ابوبکر و عمر متهم کرده اند (سنن ترمذی۵/۶۳۷ – المستدرک حاکم۳/۱۱۰).

ج) سنن ابن ماجه:

ابن ماجه این حدیث را یک جا از ابن جدعان روایت می کند که بیان علت ضعفش گذشت (سنن ابن ماجه۱/۴۵) و در جایی دیگر روایت می کند که معاویه در مجلسی از علی نالید اما سعد بن ابی وقاص که در آنجا حاضر بود خطاب به او گفت: آیا درباره مردی سخن می گویی که رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره او فرمود: ( مَن کنت مولاه فعلی مولاه) و ( أنت مِنّی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبیّ بعدی ) و ( لأعطینّ الرایة رجلاً یحب الله و رسوله )/ سنن ابن ماجه۱/۴۵.

د) الخصائص نسأئی:

نسأئی از زید بن أرقم بعد از بیان قصه غدیر خم و اجتماع مردم، از پیامبر روایت می کند که فرمودند: ( من کنت ولیه فهذا ولیه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه)/خصائص ص۱۵.

 همچنین شبیه به روایت این حدیث را از طریق زید بن یثیع از عبدالرحمن بن ابی لیلی در رحبه روایت می کند/خصائص ص۱۶.

ابن جریر طبری مجموع طرق این حدیث را در دو مجلد صرفنظر از صحت و سقم آن جمع آوری کرده است. همچنین شیخ ناصر الدین ألبانی در سلسلة الصحیحة اکثر روایات وارده در مورد این حدیث را جمع آوری کرده و غالب آنها را صحیح دانسته است.

بخش دوم: معنای (ولی) در قرآن و سنت و لغت:

ماده (ولی) دارای مشتقات متعددی در لغت عرب است که هر کدام خود معانی مختلفی دارند و بسیاری از این معانی در احادیث و بعضی در قرآن استفاده شده است. ذیلاً به بعضی از مشتقات این لفظ و معانی هر کدام اشاره می شود:

الف) مَولی: که دارای معانی مختلفی است مثل: ۱- صدیق و نصیر و مُحب ( فإخوانکم فی الدین و موالیکم/ أحزاب۵) (ذلک بأن الله مولی الذین آمنوا و أن الکافرین لا مولی لهم/ محمد۱۱) ،

(مُزینة و جُهینة و أسلم و غفار موالی الله و رسوله /بخاری مناقب۲و۶) (إنما أولیائی المتقون/ابوداود فتن۱). ۲- عصبیّت و ابن عم: (و إنی خفت الموالی من ورائی /مریم۵). ۳- حلیف و هم پیمان. ۴- معتِق و معتَق: (نهی رسول الله صلی الله علیه و سلم عن بیع الولاء و هبته /نسأئی۶/۱۲۳). ۵- ناصر: (نعم المولی و نعم النصیر /حج۷۸). ۶- ولی نعمت: (و هو کَلّ علی مولاه /نحل۷۶). ۷- مالک و عبد. ۸- ولی شرعی (أیما امرأة نکحت بغیر إذن مولاها - و فی روایة ولیّها – فنکاحها باطل /ترمذی نکاح۱۴) (…فلیملل ولیّه بالعدل /بقره۲۸۸) (السلطان ولیّ من لا ولیّ له /ترمذی نکاح۱۴).

 ب) موالاة ضد معاداة: به معنای متابعت و پیروی کردن.

ج) وِلایة (با کسره واو) به معنای امارت و نصرت، و با فتحه واو (وَلایة) به معنای نسب و نصرت،

یعنی معنای نصرت برای لفظ ولایۀ در هر دو صورت (کسر و فتح واو) مشترک است.

د) أولی: به معنای تهدید و وعید (أولی لک فأولی /قیامة۳۴).

بعضی دیگر از مشتقات این ماده عبارتست از: التّولیه، وَلّی، استَولی، التَولّی.

 با توجه به تعدد معنای (وَلی) در می یابیم که اطلاق معنایی خاص برای لفظ (مَولی) در حدیث غدیر کاری بسیار دشوار است و نیاز به قرینه دارد. امام شافعی رحمة الله علیه می گوید:

مقصود ولایت اسلام است چنانچه خداوند می فرماید: (ذلک بأن اللهَ مولی الذین آمنوا و أن الکافرین لا مولی لهم /محمد۱۱).

بخش سوم: سبب ورود حدیث

چنانچه در بخش بررسی روایات حدیث غدیر نیز بیان شد تعدادی از طرق روایت این حدیث به صورت مطلق و بدون اشاره به سببی خاص نقل شده است اما گروه دیگری از روایات همراه با سبب ورود برای این حدیث نقل شده است که مجموع آنان به دو سبب بر می گردد: ۱- سریه علی بن ابیطالب به سوی یمن ۲- برگشت پیامبر از حجة الوداع و نزول آیه (یا أیها الرسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربّک… /مائده۶۷). ذیلاً به هر کدام از این دو سبب ورود به صورت خلاصه اشاره می کنیم:

الف) سریه علی بن ابیطالب به سوی یمن:

رسول الله صلی الله علیه و سلم در سال دهم هجری خالد بن ولید را به سوی اهل یمن فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند اما چون بعد از شش ماه نتیجه ای نگرفت علی بن ابیطالب را با تعدادی به یمن فرستاد تا جانشین خالد شود. علی بن ابیطالب می گوید: به پیامبر گفتم: مرا به سوی قومی می فرستی که مُسن تر از من هستند و من جوانم و قضاوت نمی دانم. پیامبر دست بر سینه ام گذاشت و فرمود: (اللهم ثبّت لسانه واهد قلبه). علی بن ابیطالب چون به نزدیکی یمن رسید مردم به استقبال او آمدند و علی نیز بعد از نماز صبح، نامه پیامبر را برای ایشان قرائت کرد و سبب شد قبیله همدان مسلمان شوند و دیگر طوائف یمن نیز در پی آنان مسلمان شدند. علی قضیه اسلام آنان را طی نامه ای به رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر داد و ایشان نیز از این خبر بسیار خوشحال شدند. (تاریخ الأمم و الملوک طبری ۳/۱۳۲).

بخاری شبیه به این حکایت را روایت می کند اما علت فرستاده شدن علی را گرفتن خُمس می داند و از بُریده أسلمی روایت می کند: من به سبب اینکه علی بن ابیطالب بهره ای از خمس را برای خود برداشته بود ناراحت شدم لذا بعد از برگشت قضیه را برای پیامبر بازگو کردم اما ایشان فرمودند: ای بریده! آیا از علی ناراحت شدی؟ گفتم: آری، ایشان فرمودند: از او ناراحت مباش زیرا او بیش از آن در مال صدقه حق دارد. (فتح الباری ۸/۵۴). ابن حجر و امام احمد (مسند۵/

۳۴۷) روایات دیگری را نیز از سبب ناراحتی بریده آورده اند. ترمذی از عمران بن حصین روایتی را ذکر می کند که علی از مال خمس کنیزی را برای خود برداشت و همین سبب ناراحتی دیگران شد و چون به پیامبر رسیدند به نزد ایشان شکایت کردند اما پیامبر در پاسخ فرمودند: (ما تریدون من علی؟ ما تریدون من علی؟ إن علیّاً منّی و أنأ منه و هو ولی کل مومن بعدی). (سنن ترمذی۵/۶۳۲).

ابن کثیر از یزید بن رکانۀ ضمن حکایت سریه علی به یمن روایت می کند: علی برای اینکه زودتر به مکه برسد و در حجۀ الوداع همراه پیامبر باشد شخصی را جانشین خودش ساخت و خود به مکه رفت. چون لشکر به مکه نزدیک شد علی به استقبال آنان رفت اما مشاهده نمود که آنان از لباس بیت المال (جزیه) پوشیده اند لذا از آنان ناراحت شد و امر کرد که لباس ها را بیرون بیاورند. همین امر سبب ناراحتی آنان شد و آن گاه که به نزد پیامبر رسیدند از علی شکایت کردند. إبن کثیر در تحلیل این قضیه می گوید: چون قیل و قال و شکایت درباره علی زیاد شد پیامبر در راه برگشت از حجۀ الوداع به مدینه، آنان را در غدیر خم جمع کرد تا ذهنیت آنان را نسبت به علی اصلاح کند. (البدایۀ و النهایۀ مجلد سوم ص۱۰۶). روایات دیگری از این حدیث، حاکی از آن است که پیامبر بعد از برگشت به مدینه نیز به مناسبتی این حدیث را تکرار کرده است.

ب) نزول آیه تبلیغ (یا أیها الرسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربک فإن لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمک من الناس والله لا یهدی القوم الکافرین /مائده۶۷).

بعضی از محدثین و مفسرین روایات ضد و نقیضی را از أبی سعید خدری، عبدالله بن مسعود و عبدالله بن عباس در مورد سبب نزول آیه ذکر کرده اند. ابن مردویه و ابن أبی حاتم و إبن عساکر روایتی را از أبی سعید خدری نقل می کنند مبنی بر اینکه این آیه در غدیر خم در مورد علی بن ابیطالب نازل شده است (تاریخ دمشق۴۲/۲۳۷) اما در روایتی دیگر ابن ابی حاتم از عنتره روایت می کند که افرادی به ابن عباس گفتند: اگر چیز ناگفته ای نزد توست برای ما باز گوی؛ ایشان در جواب گفتند: آیا نمی دانید که خداوند فرمود: (یا أیها الرسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربک …) و

 رسول الله نیز چیزی را برای ما ناگفته نگذاشت (فتح القدیر۲/۵۷). همچنین ابن أبی حاتم از جابر بن عبدالله انصاری در ضمن حکایتی از یکی از غزوه های پیامبر (غزوه ذات الرقاع و نقشه قتل پیامبر)، نزول این آیه را به آن حکایت نسبت می دهد (تفسیر ابن کثیر۲/۷۹). همچنین ابن مردویه از ابن عباس روایت می کند که از پیامبر در مورد سخت ترین آیه ای که بر ایشان نازل شده پرسیدند و ایشان پاسخ دادند: من در منطقه مِنی در موسم حج (اوائل بعثت) بودم و مشرکین مرا احاطه کرده بودند که جبرئیل این آیه را بر من نازل کرد؛ من نیز بر خاستم و مردم را به توحید و قبول رسالت فرا خواندم اما هیچ کس باقی نماند مگر آن که بر صورت من سنگ و خاک و آب دهان پاشید (فتح القدیر۲/۵۷). همچنین ابن مردویه در روایتی دیگر از عائشه و ابی سعید خدری به سبب نزول دیگری برای این آیه اشاره می کند.

امام فخر رازی در تفسیر کبیر به ۱۰ سبب مختلف درباره نزول این آیه اشاره می کند و نهایتاً یک روایت را ترجیح می دهد و می گوید: با وجود تعدد روایات، اما أولی تر آنست که آیه را به ایمن داشتن پیامبر از مکر یهود و نصاری نسبت دهیم تا اینکه پیامبر بعد از نرول این آیه بدون ترس به تبیلغ دین بپردازد، و این با قبل و بعد آیه نیز مناسبتی کامل دارد (تفسیر کبیر۱۲/۴۹).

اکثر روایاتی که سبب نزول آیه را قبل از واقعه غدیر خم می داند در ادامه به نزول آیه (الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دینا /مائده۳) بعد از حدیث غدیر خم اشاره می کند زیرا امامت علی بن ابیطالب را در حکم کامل شدن دین و إتمام نعمت پروردگار بر بندگان می دانند (تاریخ دمشق۴۲/۲۳۷) در حالی که در صحیح بخاری آمده است:

 

یهود به عمر بن خطاب گفتند: شما در کتابتان آیه ای را می خوانید که اگر درباره ما نازل شده بود آن روز را عید می گرفتیم. عمر به آنان گفتند: من می دانم که آن آیه کی و کجا نازل شده و پیامبر در آن زمان کجا بوده است؛ آن در روز عرفه بود و ما نیز در سرزمین عرفه بودیم (فتح الباری۸/۲۱۸). امام مسلم به این روایت اضافه می کند: و آن روز جمعه بود (مسلم تفسیر۴). در همین معنا از امام احمد و ترمذی نیز احادیثی نقل شده است. ابن جریر از طریق سفیان بن وکیع از عنتره روایت می کند که چون در روز حج اکبر آیه (الیوم اکملت لکم دینکم …) نازل شد عمر گریه کرد؛ پیامبر از ایشان پرسیدند: چه چیزی تو را به گریه انداخت؟ ایشان گفتند: (أبکانی أنّا کنّا فی زیادۀ من دیننا فأما إذا کمل فإنه لم یکمل شیء إلا نقص) تفسیر طبری۶/۵۲.

با توجه به روایاتی که بعضی از آنها ذکر شد در می یابیم که نسبت دادن نزول آیه ( یا ایها الرسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربک …) و همچنین آیه (الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دینا) به قضیه غدیر خم و بحث امامت و خلافت علی بن ابیطالب نیاز به توجیهات و تاویلات فراوانی دارد که چه بسا سبب ردّ و یا تضعیف روایات صحیح تر دیگری شود.

بخش چهارم: احتجاج به حدیث غدیر خم

بررسی احتجاج به مضموم و مفهوم حدیث غدیر خم می تواند طریقی مهم و مفید جهت رسیدن به نتایج مناسب در مورد مقصود از ایراد این حدیث باشد. اما روایات صحیحی که در این زمینه بتوان بر آن اعتماد نمود وجود ندارد و مجموع روایات دارای صورت هایی از ضعف و غرابت هستند اما به بعضی از این روایات به فرض صحت آنها اشاره می کنیم:

الف) مناشده علی بن ابی طالب در رحبه:

بارزترین روایت در این زمینه روایت منسوب به عبدالرحمن بن ابی لیلی در مسند امام احمد (۱/۱۱۹) است که در بخش اول به آن اشاره شد (روایت مناشده علی بن ابی طالب در رحبه که از اهل بدر خواست بر شنیده ی خود در روز غدیر گواهی دهند). این روایت را ابن حجر نیز نقل می کند اما بعضی از رجال سند آن را منسوب به رفض و حدیث را ضعیف می داند. (الاصابۀ فی تمییز الصحابۀ۲/۴۰۸-۴/۸۰) همچنین ابن کثیر این روایت را از امام احمد نقل می کند و آن را غریب می داند (البدایۀ و النهایۀ۵/۲۴۳) و حتی هیثمی نیز در کتابش این روایت را ضعیف دانسته است (مجمع الزوائد۹/۱۰۷). با وجود چشم پوشی از ضعف این روایت، اگر به تاریخ و مکان ایراد این روایت برگردیم در می یابیم علی بن ابیطالب در کوفه و در سال ۳۵ هجری یعنی در زمان خلافتش به حدیث غدیر احتجاج می کند تا  بدین وسیله توجه مردم شرور کوفه را به خود جلب کند تا چه بسا از عناد و مخالفت های خویش دست بردارند لذا بعید است که علی خواسته باشد در آن موقعیت و در میان آن قوم، سخنی از غصب خلافت و حقوق خویش و آن نیز در میان آن قوم زده باشد.

ب) احتجاج علی به حدیث غدیر در روز جمل:

مسعودی در مروج الذهب روایت می کند: سپس علی طلحه را صدا زد و گفت: ای أبا محمد! چه چیزی تو را خارج کرده است؟ طلحه گفت: طلب خون عثمان. علی گفت: خداوند هلاک کند آن را که مستحق تر به خون عثمان است، آیا نشنیدی که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (اللهم وال مَن والاه و عاد من عاداه) و تو نیز اولین کسی بودی که بیعت کردی اما نقض عهد کردی؟ پس طلحه با شنیدن این سخنان استغفار کرده و برگشت (مروج الذهب۲/۳۷۳). این حدیث را مسعودی روایت کرده و حاکم در مستدرک آن را ضعیف دانسته است اما با وجود آن، چون به مضمون روایت بنگریم در می یابیم که مناظره علی با طلحه قبل از واقعه جمل صرفاً به خاطر پیشگیری از وقوع جنگ بین مومنین و لزوم نصرت علی به عنوان امیر المومنین است و بدین خاطر نیز علی بن ابی طالب به قسمت اول حدیث (من کنت مولاه فعلی مولاه) اشاره ای نمی کند.

ج) سلام انصار به علی در رحبه:

امام احمد از ریاح بن حرث روایت می کند: گروهی در رحبه به نزد علی بن ابیطالب آمدند و گفتند: (السلام علیک یا مولانا!) علی در جواب گفتند: چگونه من مولای شما هستم در حالی که شما قومی عرب هستید؟ آنان گفتند: شنیدیم که پیامبر در روز غدیر فرمودند: (من کنت مولاه فعلی مولاه). ریاح بن حرث می گوید: چون رفتند در پی آنان رفتم و پرسیدم اینان چه کسانی بودند؟ گفته شد: گروهی از انصار که ابوایوب انصاری نیز در میان آنان بود (مسند امام احمد۵/۴۱۹). ظاهر این روایت نشان می دهد که برداشت آنان از معنای مَولی غیر از معنایی بود که در لغت عرب استعمال می شد و بدین سبب بود که علی بر قول آنان اعتراض کرد. در روایتی دیگر آمده است که آنان از لفظ مَوالی استفاده کردند (مَوالیک یا أمیر المومنین) و علی نیز معنای حقیقی لفظ مَولی را برای آنان بیان کرد اما راوی از ذکر آن معنا خودداری کرده است (مسند امام احمد۵/۴۱۹). شاید مقصود آنان معنای رعیت و مرئوس بود در حالی که علی بر اساس لغت معنای ناصر و مُحب را در نظر داشت و در این صورت از این روایت می توان در بحث معنای لغوی لفظ (مَولی) استفاده کرد.

بخش پنجم: قول شیعه در مورد حدیث غدیر خم و دلائل آن:

شیعه این حدیث را نص و دلیلی قاطع بر خلافت علی بن ابیطالب می داند و بر گفته ی خویش دلائلی می آورد که مهمترین آن در ذیل آورده می شود و مورد بررسی قرار می گیرد:

دلیل اول: نزول آیه (یا أیها الرسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربک …)

روایتی که نزول آیه را به قضیه غدیر خم نسبت می دهد در بخش سوم ذکر شد لذا در اینجا به کیفیت استدلال به این آیه می پردازیم:

علامه مجلسی در بحارالأنوار می گوید: (خبرهای گذشته در مورد نزول آیه ( یا ایها الرسول بلغ …) بیانگر آنست که مراد از مَولی (در حدیث غدیر) همان أولی به تصرف یعنی امام و خلیفه است زیرا تهدید پروردگار به اینکه اگر امر خداوند را ابلاغ نکنی هیچ امری از رسالتت را ابلاغ نکرده ای و همچنین ضمانت عصمت برای او اقتضاء می کند مقصود آیه ابلاغ حکمی مهم باشد که ابلاغش اصلاح دین و دنیا را برای همه مردم در بر داشته باشد تا به وسیله ی آن حلال و حرام تا روز قیامت مشخص شود. لذا پذیرش آن بر مردم سخت آمد؛ در احتمالات معنای مَولی نیز معنای خلافت از همه قوی تر است و مقصود خلافت علی است زیرا به وسیله آن احکام دین باقی می ماند و امور مسلمانان سامان می یابد و چون کینه مردم (که غالب آنان نیز منافق بودند) مظنّه برپایی فتنه بود پس خداوند تضمین نمود که پیامبر را از شر آنان مصون بدارد (بحار الانوار۳۷/۲۴۹).

آخرین مقالات

همه