یادی از یار
بسم الله الحمن الرحیم
یادی از یار
الحَمْدُ لِلهِِ رَبِّ العَالمِینْ، وَالصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ عَلىَ نَبِینّا مُحَمّدٍ ، وَعَلى آلِهِ وَأصْحَابهِ وَمَنْ دَعَا بِدَعْوَتِهِ إلىَ یَوْمِ الدِّیْن.
قال تعالى: (مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا) (23 الأحزاب) (از میان مؤمنان مردانی هستند كه به آنچه با الله بر آن پیمان بسته بودند، صادقانه وفا كردند پس، از آنان كسی هست كه قرار داد خود را به انجام رسانید و از آنان كسی هست كه انتظار میكشد و هیچگونه تغییر و تبدیلی نیاوردهاند).
هنگامی که خواستم درباره ابوعبدالله (شیخ اسحاق دبیری) بنویسم بغض گلویم را گرفت و گریه امانم نداد زیرا امثال شیخ اسحاق دبیری در بین هزاران بلکه صدها هزار یکی پیدا می شود.
دقیقا به یاد ندارم اما شاید بیشتر از 15 سال قبل بود که توسط بعضی از کتابهای کوچک که بویسله ایشان ترجمه و تألیف شده بود با ایشان آشنا شدم. آنچه از کتابهای ایشان برداشت نمودم این بود که جوانی با احساس و غیرتی دینی در راه خدمت به اسلام گام برداشته است و همین احساس و غیرت و اخلاص و ایمان ایشان بود که با کمک الله متعال در مدت زمانی اندکی او را به نویسنده ای توانا و مترجمی باتجربه تبدیل نمود.
نخستین تماس تلفنی من با ایشان در سال 1424هـ ق بود که جهت مشکلی که در امور دعوت پیش آمده بود، به ایشان زنگ زدم و چون شناخت قبلی با ایشان نداشتم یقین نمی کردم که به من جواب مثبت بدهند اما از همان کلمات اولیه که رد وبدل شد پی به شخصیت والا و اخلاق نیکوی ایشان بردم، بعد از احوالپرسی خودم را معرفی کردم و مشکلی را که پیش آمده بود بیان کردم و او رحمه الله با جبینی گشاده وعده همکاری داد و در ظرف مدت کوتاهی آن مشکل را برطرف نمود، از این تواضع و فروتنی و اخلاق والای ایشان کاملا متاثر شدم و بعد از بارها وبارها هرگاه مشکلی پیش می آمد ویا نیاز به همکاری علمی ایشان در امور دعوت احساس می شد بدون معطلی تماس می گرفتم و شیخ رحمه الله هم تا حد توان و حتی بیش از آن هم همکاری می نمود، آنچه که وی را از دیگر علماء و دعوتگران متمایز می ساخت این بود که اگر از ایشان طلب همکاری می کردیم هرگز کلمۀ "کار دارم و یا مشغول هستم" را نشنیدیم و در اداره یا منزل و حتی گاهی اتفاق افتاده که نیمه های شب نیز با تواضع و خوشرویی و اخلاق اسلامی به تماسها جواب می دادند و مشکلات برادران را حل می کردند. اما كسی كه در ارتباط با سنت ها و قوانین الهی به اندیشه می پردازد در می یابد كه مورد آزمایش واقع شدن یا ابتلا یكی از سنتهای مقدر الله متعال است برای بنده ها می باشد. زیرا می فرماید:
﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ﴾ (البقرة:155).
«قطعاً شما را با پاره ای از امور مانند ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و كمبود میوه (مواد غذایی) مورد آزمایش قرار میدهیم و به صابران مژده بده».
كسی كه گمان میبرد انسان های صالح و پرهیزگار از ابتلاء دور و مصون میمانند در اشتباهند، زیرا مورد آزمایش قرار گرفتن نشانه ایمان است زیرا از رسول الله -صلى الله علیه وآله وسلم- سوال شده كه: «كدام انسان ها بیشتر مورد ابتلاء قرار میگیرند او پاسخ فرمود:
پیامبران و پس از ایشان صالحان و پس از آنها كسانی كه بیشتر به ایشان نزدیكند».
هركس به اندازه میزان دینداریش مورد آزمایش قرار میگیرد، اگر در دین او استواری باشد به میزان آزمایش او افزوده میگردد و چنانچه در دینداری او ضعف و نرمی باشد از آن كاسته میشود.
در واقع ابتلاء، علامت محبت الله متعال در مورد بنده خویش است.
رسول الله -صلى الله علیه وآله وسلم- فرموده اند:
«وَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ قَوْمًا ابْتَلاهُمْ». (أحمد والترمذی)،
الله هرگاه ملتی را دوست بدارد آنان را مورد ابتلاء قرار میدهد.
شیخ اسحاق دبیری رحمه الله هم از جمله این انسانهای صالح بود، الله متعال او را به مشکلات گوناگونی مبتلا کرده بود که می توان از مهاجرت و آوارگی و دوری از خانواده و وطن گرفته تا بیماری سرطان که شیخ رحمه الله به آن مبتلا شده بودند یاد کرد اما ایشان به این فرموده رسول گرامی اسلام -صلى الله علیه وآله وسلم- یقین كامل داشتند آنجا كه میفرماید:
«مَا مِنْ مُسْلِمٍ یصِیبُهُ أَذًى شَوْكَةٌ فَمَا فَوْقَهَا إِلا كَفَّرَ اللَّهُ بِهَا سَیئَاتِهِ كَمَا تَحُطُّ الشَّجَرَةُ وَرَقَهَا » (متفق علیه).
هیچ مسلمانی نیست كه بخاطر فرورفتن خار یا بیشتر از آن دچار اذیت و درد شود مگر آنكه الله همچون ریزش برگ درختان آنها را كفاره گناهانش میگرداند.
واین ایمان ویقین را هر كه با شیخ رحمه الله دیدار می نمود احساس می كرد.
اما اولین دیدار من با شیخ رحمه الله در 24 رمضان 1429هـ ق بود یعنی تقریبا 5 ماه قبل، در آن روزها شیخ شدیدا بیمار بودند اما وقتی با ایشان روبرو شدم اصلا فراموش کردم که ایشان بیمار هستند آثار بیماری در ایشان دیده نمی شد با لبخندی محبت آمیز مرا در آغوش گرفتند، انگار که سالهاست همدیگر را می شناسیم راست گفته اند که (إن الأرواح جنود مجندة ) این درحالی بود که مدتها قبل از این دیدار با ایشان مدیریت سایت عقیده www.aqeedeh.com را به من سپرده بودند. و از نکات جالبی که در این دوران احساس کردم این بود که هیچوقت به من امر نکردند که این کار را این طور انجام بده و یا چرا فلان کار را آنطور انجام داده ای؟ بلکه اگر گاهی می خواستند نکته ای را یادآوری نمایند به این شکل عنوان می کردند که (نظرتان چیست که فلان مسأله اینطور شود) كه این برخورد ایشان منتهای اخلاق اسلامی و ادب رفیع ایشان را نمایان می کرد.
و از نکات مهمی که در زندگی احساس کردم خسته نشدن ایشان در امور دعوت بود، کم می خوابیدند و بیشتر اوقات خود را صرف تحقیق ترجمه و مراجعه کتب می نمودند و پربارترین روزهای زندگی شیخ رحمه الله از نگاه تألیف و ترجمه زمانی بود كه ایشان به شدت بیمار بودند و حتى نمی توانستند به اداره بروند به همین دلیل همه وقت خود را صرف کارهای علمی می کردند.
دومین دیدار من با شیخ رحمه الله در ایام حج سال 1429هـ ق بود در این دیدار وضعیت جسمانی شیخ بهتر شده بود و احساس آرامش بیشتری می کردند، از ایشان خاطرات فراموش نشدنی از زیارت مسجد النبی صلی الله علیه وآله وسلم و شهدای احد و مسجد قباء دارم، در این دیدار که مدت یک هفته دوام کرد بیشتر با شیخ رحمه الله از نزدیک آشنا شدم و توجه و اهتمام بیش از حد ایشان را در امور دعوت ملاحظه نمودم و بعد از این دیدار محبت من به شیخ دوبرابر شد و همیشه به بهانه های مختلف به ایشان زنگ می زدم و جویای حالشان می شدم.
آخرین تماس با ایشان در شبی بود که فردایش دارفانی را وداع گفتند... حالشان بهتر شده بود و احساس نشاط می کردند اما:
نشان مرد مؤمن با تو گویم چو مرگ آید تبسم برلب اوست
آری این نشاط و احساس آرامش از نزدیکی وصال بود، این نشاط و آرامش از نزدیکی سفر از جهان فانی با همه رنجها و غمهایش به سرای باقی و جاوید با همه آرامش و نعمتهایش بود.
آری شیخ اسحاق دبیری ما را تنها گذاشت و رفت اما یاد او و راه او برای همیشه تا دنیاست زنده و جاوید خواهد بود یاد و خاطره او با نوشته هایش و آثار گرانبهایش در خاطر هر مسلمان زنده است.
سلام به تو ای ابو عبدالله، سلام به تو که زندگیت را فدای عقیده ات کردی، سلام به تو که الگو و سرمشقی برای داعیان مخلص دین حق بودی، بدان که برادرانت راهت را ادامه خواهند داد و نخواهند گذاشت پرچمی را که تو برافراشتی به زمین بیافتد.
مدیر سایت عقیده