نيم رخی از سيمای پیامبر اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله وسَلَّمَ
نيم رخی از سيمای پیامبر اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله وسَلَّمَ
· اهميت سيرت
متأسفانه اهميت وجايگاه زندگينامه و يا سيرت پيامبر اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ بر بسياری از مسلمانان بدرستی واضح و روشن نيست.
شايد بهترين توصيفي كه مي تواند اهميت سيرت را به تصوير بكشد همان سخن خويشان وياران وشاگردان آن حضرت بود كه مي فرمودند: پيامبر قرآني بود كه با دو پا درميان انسانها راه مي رفت.
وچون از مادر مؤمنان عائشه صديقه؛ همسر گرانقدر آن حضرت از اخلاق پيامبر پرسيده شد فرمودند: اخلاقشان قرآن بود!
قرآن كريم اين واقعيت را در يك آيه؛ كه تا روز رستاخيز حنجره هاي قاريان با نداي ملكوتي تلاوت آنرا براي گوشهاي عاشقان رسالت مي سرايند، ثبت كرده است: { وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ}(قلم/4) (تو داراي خوي سترگ ( يعني صفات پسنديده و افعال حميده ) هستي).
به عبارتي واضحتر مي توان گفت: براي درك صحيح ودرست مفاهيم قرآني هر مسلمان نياز دارد سيرت پيامبر اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ را به دقت وارسي كند. يعني اينكه قرآن مرامي است نظري از معيارهاي والا وبرتري كه ساختار فرد وجامعه ونهايتاً سعادت بشريت را تضمين مي كند وسيرت پيامبر اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ سيماي تطبيقي وعملي اين مفاهيم است.
وچون انسان نياز به تصويري روشن وعملي از اين معيارهاي انسان ساز داشت، خداوند پيك خود را از ميان همين انسانها اختيار نمود. حكمت بشريت حضرت پيامبر اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ در قرآن نيز چنين بيان شده است. واگر اين رسول هدايت فرشته اي مي بود، بدون شك اين ايراد مطرح مي شد كه ما انسانها را توان تقليد فرشتگان نيست!
سخنان آن حضرت؛ آن به شهادت وگواهي قرآن كريم جز وحي الهي ودر راستاي شرح وتفسير آن نبود: {وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى} (النجم/3و4) همراه با روش زندگيشان، در كنار قرآن كريم قرار گرفته، شرح وتفسير گويا ودرستي از معاني كلام پاك را به مسلمانان ميآموزاند.
از اينروست كه هر فرد مسلمان موظف است در كنار درك اساسنامه ي دين خود؛ كه همان قرآن كريم، به كلام پاك پروردگار يكتاست، از سيرت وزندگي رسول الله آگاهي كامل داشته باشد.
موفق الدين عبدالطيف بغدادي پيام پرمعنايي دارند كه جاي دارد بدان اشاره كنم. ايشان مي گويند: زندگي يك مسلمان بايد تصويري باشد از سيرت وزندگي رسول الله وشاگران ودست پروده هاي مكتب آن حضرت. زندگينامه حضرت رسول اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ را بخوان، وقدم در جاي پاي آن حضرت بگذار، وتا حد توان سعي كن شبيه او باشي؛ در خورد وخوراكت، در لباس وپوشاكت، در خواب وبيداريت، در صحت وبيماريت، در خوشيها وسختيهايت، در راه ورسم عبادت وبندگي پروردگارت، در رفتار با خانواده وخويشان وياران ودوستانت، در برخورد با دشمنات، و... هميشه وهمه جا پيامبرت را تقليد كن وبدان كه به اندازه ي مشابهتت با آن حضرت خوشبختي وسعادت خويش را رقم زده اي ...
· كتابهاي سيرت
در تاريخ بشريت از آدم تا به اين دم كه در سايه ي پيشرفت تكنولوژي، آدم از غور هسته تا مسير سالهاي نوري در آسمان را گام زده، انسان تصويري به گويايي ووضاحت وروشني وشموليت از هيچ كسي را به روشني وواضحت سيماي رسول الله تقديم نكرده است.
دانشمندان مسلمان همه ي جوانب زندگي پيامبراكرم از گفتار وكردار آن مقام گرفته تا شكل وشمايل ايشان، تا ابزار ووسايلي كه استفاده مي كرده اند، تا همسران وخويشان او، وتا ياران ودوستانش وحتي لبخندها وخشمها واشاره هايشان را ثبت وضبط كرده اند. بگونه اي كه با جرأت مي توان ادعا نمود يك نگارنده ويا نقاش خوب مي تواند از روز به روز ولمحه لمحه ي زندگي آن مقام والا تصوير برداري كند.
در زمينه هاي مختلف سيرت پيامبر اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ كتابهاي بسياري نوشته شده است.
البته بيشتر كتابهاي عربي كه از زندگي آن حضرت سخن گفته اند، جنگهاي آن حضرت را معيار فهرست بندي خود قرار داده اند. به نظر نويسنده اين معيار نگارش چندان موفق نبوده است!چونكه دايره جنگ ويا غزوات در زندگي آن حضرت بسيار تنگ است. در طي 23 سال دعوت اسلامي تنها پيامبر رهبري 9 غزوه كه در آن جنگ صورت گرفته را به عهده داشتند كه بسياري از آنها تنها چند ساعت از روز را در برگرفته است.
يعني به معدل يك غزوه چند ساعته در طول هر دو ونيم سال (30 ماه)!
پس غزوه ودرگيري نظامي در زندگي آن حضرت بخلاف آنچه در فهرست كتابهاي سيرت عربي نمايان است، بسيار كم رنگ است. البته شايد دليل اين روش فهرست بندي بر مي گردد به عادات وتقاليد عرب در تعيين تاريخ خود. عربها پيش از اسلام ـ چون ساير انسانها ـ تاريخ خود را بر اساس حوادث مشهور وبزرگ رقم مي زدند، از اينروست كه ما مثلاً در مورد تولد رسول الله مي گوئيم: ايشان در سال "عام الفيل" ـ سال حمله ابرهه با فيلهايش به مكه ـ به دنيا آمده اند ودر مورد شخص ديگر مي گوئيم؛ دو سال قبل از غزوه بدر وفات كردند، يا در مورد مادر مؤمنان خديجه كبري مي گوئيم كه چند ماه قبل از هجرت رسول الله به مكه وفات كردند!...
گويا بازتاب اين روش تاريخ نگاري اذهان نويسندگان عرب ـ وكسانيكه از آنها تقليد كرده اند ـ را به سوي اعتماد بر جنگها كه بدون شك حوداث مهمي در زندگي آن حضرت بودند كشانده است. البته اكنون اين شيوه در ترتيب حوادث زندگي آن حضرت نزد بسياري از نويسندگان عرب، وبيشتر نويسندگان وتاريخ نگاران عجم، و بخصوص در شبه قاره هند، بسيار كم رنگتر شده است.
ونويسنده نيز بر اين اعتقاد است كه كتابهاي سيرت بايد به تمام زمينه هاي زندگي آن حضرت توجه داشته باشند، وميداني را بر حساب ميداني ديگر اهميت ندهند. يا اينكه نوشته هاي خود را در چارچوبهاي معيني مشخص سازند؛ چون كتابهاي نوين در: فقه سيرت، جانب اقتصادي سيرت، زمينه هاي سياسي سيرت، پرتو اخلاق در سيرت، رسول الله در خانواده ، رسول الله در مسجد ومحراب، واخلاق رسول اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ در ميدان كارزار، رسول الله در رهبري دولت مدينه، تعليم وتربيت در پرتو زندگي پيامبر اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ وغيره ...
البته اين هرگز به اين معنا نيست كه به مغازي پيامبر پرداخته نشود! تاريخ نگاران اسلامي ريز ودرشت حوادث جنگها را به تصوير كشيده اند وشاگردان مكتب رسالت تمام آن حوادث را براي ما ثبت كرده اند ، وبر خواندن وآموختن آنها بسيار تأكيد ورزيده اند، تا بدانجا كه علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب مي فرمايند:" پدران ما غزوه ها وسريه ها (جنگهاي زمان پيامبر) را چون سوره هاي قرآن به ما مي آموختند! (به روايت خطيب بغدادي).
جنگهاي پيامبر اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ در كنار اينكه مدرسه هايي است از دليري وشجاعت ورادمردي وايثار وگذشت، مكتبهايي است از اخلاق در بهترين صورت آن، وتجلي پرتو ايمان در والاترين درخشش وگذشت وجوانمردي در تصاويري كه فهم ودرك آن نياز به قلبهايي آگنده محبت واخلاص دارد.
وچون مسلمانان از اين ثروت بزرگ اخلاقي وميراث وبرنامه مديريت رفتاري برخوردار بودند هميشه در جنگهايشان مهذب، وبا فرهنگ وتمدن انسان دوستانه با دشمن برخورد مي كرده اند، برخلاف پيروان ديانتهاي ديگر كه ميراثي در اين زمينه از پيامبرانشان ويا رهبرانشان به ارث نبرده اند.
به طور مثال مسيحيان وكليميان كه از چنين برنامه وفرهنگي محرومند، در جنگهايشان از حيوانات درنده نيز پست تر بوده اند وميدان كارزار فلسطين وآتشي كه كليميان (يهودها) آنرا برافروخته اند، وميدانهايي چون عراق وافغانستان كه فتنه افروز آن مسيحيان هستند شاهدي گويا بر اين مدعا است...
· فعاليتهاي نظامي رسول اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ
در 13 سال دعوت وتلاش زندگي مكه، با وجود آن همه زجر وشكنجه وظلم واستبداد وديكتاتوريت وفرعون منشي قريشيان، رسول اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ هرگز دست به سلاح نبردند. بارها اتفاق افتاده كه در زير يوغ ستمگران كاسه صبر ياران وشاگردان آن حضرت لبريز شده، به ايشان مشورت داده اند تا دشمن قسم خورده، تشنه به خون خود را غافل گير ساخته، تارومارش كرده، روزگارش سياه كنند! ولي رسول الله كه طبق برنامه پيش مي رفت،واز دستورات پروردگارش سرانگشتي كنار نمي رفت، هرگز كوس جنگ، ويا حتي دفاع، ننواخت تا حجت دعوت بر مردمان تمام گردد، وكينه ودشمني جنگ وخون بر مسير دعوت تأثير منفي نگذارد. گذشت پيامبر اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ ومدارا با قريشان نه تنها از شدت استبداد ونيرنگ آنها نكاست بلكه فتيله ي فتنه افروزي وشهوت خونريزي وستم را در آنها شعله ورتر كرد، وكار به جايي رسيد كه تحمل استبداد آنها غير قابل برداشت بود. از اينرو مسلمانان خانه وكاشانه، مال وثروت خود را رها كرده از مكه فرار نموده، بسوي شهر يثرب (مدينه) هجرت كردند ودر آنجا پايه هاي اوليه حكومت اسلامي را پايه ريزي نمودند.
روند دشمني قريش با مسلمانان داخل مكه، وخارج آن شدت گرفته وهمواره در پي براندازي دولت اسلام بودند. اين روابط تيره واين مكرو حيله ها ونيرنگهاي قريشيان باعث شد كه سرنوشت منطقه به شيوه اي نوين رقم خورد، وفراز ونشيبهايي در روابط دوگانه صورت گيرد وستيزها وجنگهاي مسلحانه جزئي از اين جزرومد بود، كه مي توان آنها را از نقطه نظر مسلمانان به دو دسته تقسيم نمود.
· غزوه ها
هميشه رسول الله مي خواستند در همه سختيها علم بردار ميدان بوده، بار سنگين مسئوليت را خود بدوش كشند ولي شركت آن حضرت در همه ميادين؛ باعث مشقت وسختي بسياري براي شاگردان وياران آن حضرت مي شد. آن حضرت مي فرمايند: سوگند به خداوندي كه جان محمد در دست اوست اگر ترس از مشقت وسختي بر مسلمانان نمي بود، هرگز از لشكري كه در راه خدا به جهاد مي رود عقب نمي ماندم. ولي در توانم نيست كه همه مسلمانان را مسلح نموده با خود ببرم، ودر توان هر مسلماني هم نيست كه خودش را مسلح وآماده كرده همراه من حركت كند وبر مسلمانان بسيار سخت وناگوار است كه از لشكري كه من فرمانده اش هستم عقب بمانند. (به روايت امام مسلم نيشابوري)
از اينرو آن حضرت تنها رهبري وفرماندهي برخي از جنگها ويا لشكركشيها ويا مانورهاي نظامي را شخصاً به عهده داشتند كه به آنها غزوه مي گويند.
در طول زندگي رسول الله 26 يا 27 غزوه صورت گرفت. علت اختلاف عدد در اين است كه رسول الله پس از فتح خيبر مستقيماً بسوي "وادي القري" لشكر كشي كردند، برخي از سيرت نگاران اين دو معركه را به دليل اينكه پيامبر اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ پس از خيبر به مدينه بازنگشته اند، يك غزوه شمرده اند. وبرخي آنها را دو غزوه دانسته اند!
اولين غزوه رسول الله پيامبر اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ غزوه "بودان" يا الأبواء" نام دارد كه در ماه صفر سال دوم هجري صورت گرفت، وآخرين غزوه آن حضرت غزوه "تبوك" است كه در ماه رجب سال نهم هجري بود.
در بيشتر غزوه هايي كه پيامبر فرماندهي آنها را به عهده داشتند هيچگونه جنگ ويا خونريزي صورت نگرفت وبيشتر آنها مانورهاي نظامي بود، تنها در 9 غزوه از 27 غزوه آن حضرت جنگ وخونريزي اتفاق افتاده كه عبارت بودند از : غزوه بدر، احد، خندق، بني قريظه، خيبر، فتح مكه، حنين، طائف، تبوك.
در برخي از اين 9غزوه چون فتح مكه تنها تعداد بسيار اندكي كشته شدند، وبرخي از آنها چون غزوه بدر بيش از يك يا چند ساعت طول نكشيد. البته برخي از اين جنگها با وجود خسارتهاي جانبي؛ چون غزوه خندق مدت زمان زياد و زحمات فراواني را در برگرفت. در اين غزوه لشكر ده هزار نفري كافران نزديك به يك ماه مسلمانان را در محاصره قرار داد.
بزرگترين لشكري كه پيامبر فرماندهي آنرا به عهده داشته اند، لشكر تبوك بود كه تعداد سپاهيان اسلام در برخي روايات به سي هزار رقم زده مي شود كه در آن نيز خسارات جاني بسيار اندكي گزارش شده است!
شايد لازم به يادآوري نباشد كه پيامبر اكرم پيامبر اكرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله سَلَّمَ ودين مبين اسلام از خونريزي به شدت متنفر است، ورسول الله جز در حالتهايي بسيار استثنائي مسير حركت لشكر خود را اعلام نمي داشتند، وهميشه سعي مي كردند دشمن را غافل گير ساخته با كمترين خسارتهاي جاني از دو طرف به اهداف خود دست يابند.
در بيشتر موارد تا غزوه خندق يا احزاب، سپاه كفر جنگ ووقت وجاي آن را بر مسلمانان تحميل مي كرد، ولي پس از شكست سهمگيني كه احزاب (گروههاي) متحد كفر از بت پرستان ويهوديان، در غزوه خندق خوردند، معادله رهبري منطقه به كلي تغيير پذيرفت وپيامبراكرم در يك جمله آنرا به تصوير كشيدند!
"الآن نغزوهم ولايغزوننا، نخن نسير إليهم"
"از اين به بعد ما بسوي آنها لشكر مي كشيم، وآنها توان لشكر كشي را نخواهند داشت، وما بسوي آنها حركت مي كنيم".
· سريه ها ويا گشتها
لشكر كشيها ويا مانورهاي نظامي ويا جنگهايي كه آن حضرت شخصاً در آنها حضور نداشتند، وفرماندهي آنها را به يكي از يارانش سپرده بودند را سريه يا بعثه "گشت" مي گويند.
سيرت نگاران در تعداد اين مانورهاي نظامي بنا به طبيعت آنها اختلاف نظر دارند، كمترين عددي كه در اين زمينه ذكر شده 35 وبيشترين آن 66 سريه است. امام ابن حزم تعداد گشتها ومانورها وسريه ها را 47 سريه شمرده است.
غالباً اين سريه ها به نام ميدان ويا روستا وشهري كه در آن صورت گرفته اند، ويا به نام فرمانده سريه در كتابهاي سيرت نامگذاري شده اند.
در بيشتر اين مانورهاي نظامي هيچ گونه جنگ وخونريزي صورت نگرفت. در واقع هدف از اين مانورها در كنار آموزش جنگي افراد، وتربيت فرماندهان نظامي، ابراز قدرت مسلمانان وآمادگي آنها در دفاع از دولت خود بود، تا قبيله هاي مهاجم هميشه از مسلمانان حساب برده، جرأت حمله به مدينه را نداشته باشند.
به عبارت ديگر اين سريه ها به دستور قرآن جامعه عمل مي پوشانيد كه فرموده اند:
{وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ }(الأنفال/60) ترجمه: (براي ( مبارزه با ) آنان تا آنجا كه ميتوانيد نيروي ( مادي و معنوي ) و (از جمله) اسبهاي ورزيده آماده سازيد ، تا بدان ( آمادگي و ساز و برگ جنگي ) دشمنِ خدا و دشمن خويش را بترسانيد ، و كسان ديگري جز آنان را نيز به هراس اندازيد كه ايشان را نميشناسيد و خدا آنان را ميشناسد . هر آنچه را در راه خدا ( از جمله تجهيزات جنگي و تقويت بنيه دفاعي و نظامي اسلامي ) صر