مضرات بیحجابی در اروپا
وقتی که فلاسفه و دانشمندان اروپایی در قرن هجدهم به دفاع از حقوق فرد پرداختند و دروازههای حریت و آزادی را به روی افراد گشودند در جامعۀ اروپا تمدن فاسدی حکومت میکرد. این حکومت از ترکیب نظام اخلاقی ، فلسفۀ زندگی مسیحیت، و نظام فئودالیستی تشکیل شده بود. این سه عامل خارجی روح بشریت را به قیود سنگین و غیر طبیعی محدود ساخته بود.
نظریاتی را که دانشمندان نوین اروپا برای از بین بردن این نظام فاسد و ایجاد نظام پیشنهاد کرده بودند به شکل انقلاب کبیر فرانسه عرض اندام کرد تا آنکه بعد از گذشت زمان روزگار به شکل موجود فعلی در آمد تا جایی که نظرات اساسی و اصولی بنیان اجتماعی اروپای نوین بصورت سه اصل زیر تدوین شد: ۱- مساوات بین زن و مرد ۲-آزادی زنان در امور زندگی ۳- اختلاط و آمیزش مطلق بین زن و مرد.
آنان از معنی مساوات چنین فهمیدند که باید زن و مرد در امور بشری و ارزش اخلاقی مساوی باشند و زن در زندگی اجتماعی همان اعمالی را انجام دهد که مرد انجام میدهد و همانطور که مردان در سابق از قیود اخلاقی آزاد بودند زنان نیز از همان بیبند و باری برخوردار باشند. این برداشت غلط از مساوات زن را از ادای وظیفۀ فطری و طبیعیاش که بقا و ادامه نسل بشر است نه تنها غافل بلکه منحرف ساخت و تمام ابعاد وجودی او را از حرکات و اعمال سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی به خود مشغول ساخت و شخصیت فطری او را از بین برد. موضوع انتخابات و وظایف رسمی، رقابت با مردان در تجارت و صنایع آزاد، شرکت در مسابقات ورزشی، تئاتر، مجالس رقص و لهو و لعب و دیگر اسباب تفریح که دستاورد این تمدن ظاهر فریب میباشند و حیا مانع از ذکر آنها میگردد و او را از وظیفۀ اصلیاش باز داشت و او را از انجام برنامۀ زندگیاش که قبول تکالیف زندگی زناشویی، تربیت اطفال، سر و سامان دادن به خانواده بود بازداشت.
استقلال زنان در امور زندگی و مسائل اقتصادی باعث بینیازی آنان از مردان گردید. قاعده و رسم قدیم بر این بود که مرد در بیرون از خانه کار میکرد و زن مشغول تدبیر امور منزل میگردید ولی این نظریه در عصر جدید تغییر کرد و مرد و زن هردو به کار پرداختند و هتلها و شرکتها جای خانه را گرفتند. بنابراین دیگر رابطه و نیازی جز ارضای غریزۀ حیوانی شهوت بین زن و شوهر باقی نماند و کاملا واضح است که فقط ارضای غریزۀ حیوانی زن و مرد را مجبور نمیسازد که در یک خانه زندگی نمایند و زندگی زناشویی مستمر و همیشگی داشته باشند. زیرا زنی که خودش کار میکند و همۀ کارهای خودش را انجام میدهد در زندگی روزانهاش نیاز به سرپرست ندارد که از او فرمان ببرد . این زن به خود میگوید برای چه با چنین مردی ازدواج کنم؟ و چرا خودم را بیخود به تحمل قیدهای اخلاقی و بار سنگین قانون سازم؟ در ضمن تفکر معصیت و گناه و ندامت نیز با از بین رفتن دین در اذهان ، رنگ باخته است و از طرف اجتماع هیچ خطری را احساس نمیکنند بلکه اجتماع آنان را برای این برنامهها تشویق میکند. آخرین چیزی که این زنان از آن خوف دارند فرزندی است که از این طریق بوجود میآید ولی وسائل امروزی این خوف و هراس را نیز از بین برده است ابتدا از وسائل جلوگیری از بار داری، و اگر مؤثر واقع نشد سقط جنین و اگر نشد کشتن یا رها کردن نوزاد در کوچهها و بازارها... فراوانی اختلاط و آمیزش بدون قید و شرط سبب شد تا آرایش، نمایش زینتها و بیبند و باری در زنان زیاد شود زیرا جاذبۀ جنسی بین زن و مرد دارای قدرت و کشش غیر قابل انکاری است و اختلاط دو جنس و دستیابی آسان به جنس مخالف بدون پذیرفتن مسئولیتها و مشکلات این قدرت و کشش را زیاد میکند. این اختلاط در جهان منجر به افزایش زنان فاحشه شد تا جایی که تعداد این زنان در فرانسه قبل از جنگ جهانی اول به نیم ملیون نفر رسید. یکی دیگر از مضرات آمیزش زن و مرد. طغیان شهوات جنسی بود. شبکه ای از ثروتمندان جهان نیز با در دست گرفتن جراید و روزنامهها و سینماها به این امر دامن میزدند تا هم بازار بهتری به دست بیاورند و هم مشتری بیشتری کسب کنند.