منزلت سنت در اسلام

گفتار علماء و بزرگان پیرامون سنت وحجیت آن

گفتار علماء و بزرگان پیرامون سنت وحجیت آن

امام بیهقی از امام شافعی نقل می‌کند که فرموده است: سنت پیامبر÷برسه قسم می‌باشد:

اول: آنچه که خداوند درباره آن نص قرآن نازل فرموده، سپس رسول الله÷نیز مانند نص قرآن، در سنت بیان کرده وسنت قرار داده است.

دوم: آنچه که خداوند بطور مجمل در قرآن نازل فرموده، سپس رسول الله÷از طرف خداوند معنای آن را بطور تفصیل بیان فرموده وروشن گردانیده که این فریضه چگونه است خاص است یا عام، وبندگان خدا چگونه باید انجام بدهند.

سوم: آن چیزی که رسول الله÷سنت گزارده، ونصی درباره آن در قرآن وجود ندارد.

همه این‌ها را آن حضرت÷ازطرف خداوند بیان کرده، وخداوند طاعتش را برهمگان فرض گردانیده است [۴].

ازکلام امام شافعی چنین می‌فهمیم که سنت پیامبر اکرم÷به سه دسته وبخش تقسیم می‌شود: یک بخش از سنت همانند آیاتی است که در قرآن آمده، مثلا درقرآن امر به تقوا وپرهیزگاری، ودوری از صفات رذیله آمده است، در سنت نیز چنین فرمایشاتی آمده است.

دسته دوم: اینکه خداوند بطور اجمالی حکمی‌نازل فرموده، وحضرت از آنجای که وظیفه بیان نمودن قرآن بعهده دارند این احکام را بطور تفصیلی وگسترده بیان فرموده است، مثلا خداوند در قرآن بطور مطلق فرموده: نماز بخوانید، اما نفرموده چگونه بخوانیم؟ چند رکعت بخوانیم؟ رسول اکرم÷این را در سنت بیان فرموده‌اند.

بخش سوم: آن دسته از احادیثی شامل می‌شود که پیامبر÷به امری دستور داده یا از کاری نهی نموده، ودر قرآن نص صریحی درباره آن وجود ندارد.

اما شافعی درجای دیگر نیز می‌فرماید: تمام آنچه را که رسول الله÷بعنوان سنت بیان کرده است، خداوند پیروی از آن را بر ما لازم قرارداده است، وپیروی از پیامبر را پیروی واطاعت از خود قرارداده، وروی گردانی از اطاعت پیامبر را، معصیت ونافرمانی خود قرارداده است و عذری برای هیچ کس باقی نگذاشته است، و راه گریزی از پیروی سنت قرار نداده است [۵].

پس اطاعت از رسول الله، اطاعت از خدا، ونافرمانی رسول الله، نافرمانی خداوند می‌باشد خداوند می‌فرماید: ﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَ[النساء: ۸۰]. کسی که از رسول اطاعت نماید در واقع از خداوند اطاعت نموده است.

در حدیث آمده است که رسول الله در روز خیبر چیزهای را تحریم نمودند، واز جمله آنها گوشت الاغ بود؛ سپس فرمود: نزدیک است که شخص بر تختش بنشیند، ودرباره حدیت من سخن بگوید که: میان من وشما فقط کتاب خدا (قرآن) می‌باشد، پس آنچه که از حلال در آن یافتیم حلال می‌دانیم، وآنچه که در آن حرام یافتیم حرام می‌شماریم!. آگاه باشید: آنچه که رسول الله حرام کرده است همانند آن چیزی است که خداوند آنرا حرام کرده است [۶].

امام بیهقی روایت می‌کند [٧]که: عمران بن حصین صحابی بزرگوار، روزی حدیث بیان می‌فرمود، شخصی از حاضرین گفت: ای ابونجید (عمران)، شما برای ما احادیثی بیان می‌کنید که اصلی از آنها را در قرآن نمی‌یابیم؟ آنگاه عمران خشمگین شد و رو به آن شخص کرد، وگفت: آیا همه قرآن را خوانده‌ای؟ گفت: بلی، عمران گفت: آیا در قرآن یافته‌ای که نماز عشاء چهار رکعت است ونماز مغرب سه رکعت، ونماز صبح دو رکعت ونماز ظهر چهار رکعت و عصر چهار رکعت؟

گفت: خیر. عمران گفت: پس از کجا گرفته‌اید؟ امر غیر از این است که از ما گرفته‌اید، وما نیز از رسول الله گرفته‌ایم. سپس گفت: آیا در قرآن یافته‌ای که در هر (چهل) گوسفند یک گوسفند، ودر هر این تعداد شتر این قدر، ودر این مقدار درهم، این قدر زکات می‌باشد؟ آن شخص در نهایت گفت: خدا به تو زندگی دهد وزنده نگه دارد که مرا زنده کردی.

در این داستان دیدیم که آن صحابی بزرگوار با این طریقه حکیمانه توانست آن شخص را راهنمایی وارشاد نماید، واز این جریان ما نیز می‌توانیم به اهمیت وارزش سنت نزد سلف صالح پی ببریم که چگونه به آن محبت می‌ورزیدند وشبهات را از آن دور می‌کردند.

ایوب سختیانی/می‌گوید: هرگاه برای شخص حدیث بیان کردی، پس او گفت: این را بگذار و از قرآن بیان کن، بدان که بی‌شک او گمراه است.

امام شافعی/روزی حدیثی روایت نمودند وسپس فرمودند که صحیح می‌باشد، شخصی به ایشان گفت: ای ابو عبدالله (امام شافعی) آیا به آن قائل هستید؟ امام بر آشفت وفرمود: ای شخص! آیا مرا نصرانی یافته‌ای؟ مگر مرا دیده ای که از کلیسا بیرون می‌آیم؟ مگر کمربند کشیشان برکمر من دیده‌ای؟ که من از رسول الله÷حدیث روایت بکنم وبه آن قائل نباشم.

اما ابو بکر بیهقی می‌گوید: اگر سنت واحادیث حجت نمی‌بود، حضرت رسول الله÷در خطبه حجه الوداع بعد از اینکه به حضار امور دینشان تعلیم داد نمی‌فرمود: «أَلاَ فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِبَ فرب مبلغ أوعى من سامع». [۸]یعنی: آگاه باشید، پس باید کسانی که از شما حاضرند به کسانی که غائب هستند، برسانند، چه بسا کسی که به او حدیث برسد از شنونده (اولی) دریافت کننده تر باشد.

ودرحدیث دیگر آمده است: «نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مِنَّا شَيْئًا فَبَلَّغَهُ كَمَا سَمِعَ فَرُبَّ مُبَلَّغٍ أَوْعَى مِنْ سَامِعٍ» [٩]. یعنی: خداوند خوش وخرم ونورانی گرداند شخصی که از ما حدیثی شنید، سپس آن را رسانید، همچنانکه شنیده است، پس چه بسا کسی که به او حدیث می‌رسد از شنونده بهتر دریافت می‌کند.

امام شافعی دراین باره چنین می‌فرماید: از آنجایی که رسول الله÷برای شنیدن سخنش وحفظ کردن آن واداء نمودنش، تشویق وترغیب نموده‌اند، براین دلالت می‌کند که رسول الله÷امر به رساندن چیزی می‌نماید که بوسیله آن اتمام حجت شود بر کسانی که به آنها رسیده است، زیرا آنچه که ازطرف حضرت رسانده می‌شود: کار حلالی است که انجام داده می‌شود، وحرامی‌است که از آن دوری واجتناب می‌شود، وحدی است که برپا می‌شود، ومالی است که گرفته می‌شود ویا داده می‌شود، ویا نصیحتی در مورد دین ودنیا است.

[۴] سیوطی در رساله مفتاح الجنه، صفحه ٧ نقل کرده است. [۵] سیوطی درمفتاح الجنه نقل کرده است [۶] این حدیث صحیح می‌باشد. مراجعه شود به: سنن ابو داود (۳٩۸۸) وسنن ترمذی (۲۵۸) وسنن دارمی (۱/۱۴۴). [٧] همچنین امام ابو داود این قصه را بطور مختصر درکتاب سنن به شماره (۱۳۳۴) روایت کرده است. [۸] این حدیث امام احمد بن حنبل درکتاب مسند(۱/۲۳۰، ۵/۳٧) روایت کرده است. [٩] این حدیث صحیح است، وامام احمد درکتاب مسند (۱/۴۳٧) وامام ترمذی درکتاب جامع به شماره (۲٧٩۴) وامام ابن ماجه درکتاب سنن به شماره (۲۳۲) روایت کرده‌اند.