از جملهی این احادیث صحیح:
۱- حدیث أبیهریره: «ما من أصحاب النبي جأحد أكثر حديثًا عنه مني، إلا ما كان من عبدالله بن عمرو، فإنه كان يكتب ولا أكتب» [۱].
«هیچ کدام از اصحاب پیامبر ج بیشتر از من حدیث روایت نکرده به جز عبدالله بن عمرو که او مینوشت ولی من نمینوشتم».
۲- از ابوهریره بازهم روایت است که: «خطب رسول الله جفي فتح مکة... إلی أن قال: " اکتبوا لأبي شاة» [۲].
«از ابوهریره روایت است که رسول الله ج در فتح مکه خطبه خواند... تا جایی که فرمود: برای أبیشاة ( سخنان من را) بنویسید».
۳- حدیث عبدالله بن عمرو بن العاص: «كُنْتُ أَكْتُبُ كُلَّ شَىْءٍ أَسْمَعُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ جإلى أن قال: فقال رسول الله ج: اكْتُبْ فَوَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ مَا خَرَجَ مِنِّى إِلاَّ حَقٌّ» [۳].
حدیث عبدالله بن عمرو بن العاصب: «من هر چیزی را که از رسول الله ج میشنیدم مینوشتم ... تا جایی که گفت: رسول الله ج فرمود: بنویس، قسم به ذاتی که جانم در دست اوست هر چه از دهان من خارج میشود حق است».
سپس خطیب در فصل دوم کتاب خود که آن را باب «اصحابی که از آنها روایت شده علم را مینوشتند یا به نوشتن آن امر میکردند»، نام گذاری کرده، روایات زیادی را در این باره ذکر میکند که اکثر آنها صحیح هستند.
از جملهی آنها روایت ابو سعید خدریساست که فرمود: «ما کنا نکتب شیئا غیر القرآن والتشهد». «ما غیر از قرآن و تشهد چیز دیگری را نمینوشتیم».
و ابوسعید کسی است که حدیث: «لا تَكْتُبُوا عَنِّى سِوَى الْقُرْآنَ مَنْ كَتَبَ عَنِّى سِوَى الْقُرْآنِ فَلْيَمْحُهُ ». را روایت میکند.
خطیب میگوید: او همان کسی است که خبر از نوشتن قرآن و تشهد میدهد و این خود دلیلی است بر اینکه نهی از نوشتن قرآن همانطور که گفته شد به خاطر پرهیز از اختلاط چیزی با کلام الله جل جلاله و عدم مشغولیت به غیر از قرآن بوده است. و زمانی که این خطر برطرف شده و نیاز به نوشتن به وجود آمده، دیگر نوشتن حدیث مکروه نیست، چنانچه صحابه نوشتن تشهد را مکروه نمیدانستند.
و هیچ فرقی بین تشهد و دیگر علوم نیست، زیرا هیچکدام قرآن نمیباشند.
و کتابت حدیث توسط صحابه به خاطر احتیاط بوده چنانچه کراهت کتابت نیز به همین دلیل بوده است.
خطیب فصل سوم کتابش را به ذکر روایات از تابعین و اجازه و تشویق شاگردانشان نسبت به نوشتن حدیث اختصاص دادهاست.
اما سبب گسترش کتابت سنت در عصر تابعین و بعد از آن و تکیه کردن بر کتابت را، خطیب/اینگونه توضیح میدهد:
مردم نوشتن علم را گسترش دادند و پس از اعتقاد به کراهیت به آن روی آورند، زیرا روایات منتشر و سندهای حدیث طولانی و اسامی رجال و کنیه و نسبهایشان زیاد شد و الفاظ عبارتها، متفاوت گشت در نتیجه سینهها از حفظ عاجز ماندند و حدیث مکتوب در این زمان قابل اعتمادتر از علم حافظ شد و رسول الله ج به کسی که حافظهاش ضعیف بود اجازهی نوشتن را داده بود و عمل صحابه و تابعین و پیروان آنها نیز بیانگر همین مطلب بود.
[۱] باب کتابة العلم از کتاب العلم از صحیح امام بخاری. [۲] مصدر قبلی. [۳] امام احمد بن حنبل در مسندش (۲/۱۶۳) و الدارمی در سننش باب من رخص فی کتابة العلم(۱/۱۰۳)