عقیده اسلامی

۳ کشف شبهات مشرکان

۳ کشف شبهات مشرکان

رحمت خدا بر تو باد!

بدان که توحید، یکتا دانستن خداوند متعال در پرستش است، و همانا دین پیامبرانی است که برای هدایت بندگان او مأمور شده‌اند، که اول ایشان، نوح÷است. پروردگار او را در حالی به سوی قومش فرستاد که آنان، درباره [کرامت و توانایی‌های] مردان صالحی، همچون وَدّ و سُواع و یَغَوث و یَعُوق و نَسر، بسیار غلو می‌کردند[۱۸]. آخرین فرستاده خدا، محمدجبت‌هایی را که نماد ایشان بود شکست. خداوند او را به سوی قومی فرستاد که عبادت می‌کردند، حج به جا می‌آوردند، صدقه می‌‌دادند، ذکر خدا را بسیار می‌گفتند، [در احرامِ حج خود می‌گفتند: «لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِلَّا شَرِيكًا هُوَ لَكَ»= لبيك بار الها، شريكى برايت نيست، مگر آن شريكى كه خودت گرفته‌اى] اما بعضی از آفریدگان را [شریک خدا نموده یا] واسطه بین خود و خدا قرار می‌دادند و می‌گفتند: «ما می‌خواهیم که آنان، مایه نزدیکی ما به خدا شوند؛ ما شفاعت ایشان را نزد خدا می‌خواهیم» و کسانی مثل فرشتگان، حضرت عیسی، حضرت مریم و دیگر صالحین را وسیله یا واسطه بین خود و خدا می‌دانستند. باری تعالی، محمدجرا مبعوث گردانید که دین پدرشان، ابراهیم÷، را برایشان از نو بیان کند و به آنان آگاهی دهد که این نزدیکی جستن و باور [به نجات] حقِ خداست، و برای غیرِ او، شایسته نیست؛ نه برای مَلک مقرّب و نه برای پیامبر مُرسَل؛ چه رسد به دیگران.

این مشرکان، شهادت می‌دادند که خداوند یکتا که شریکی برایش نیست؛ آفریدگار و روزی دهنده جهانیان است؛ جز او کسی مردگان را زنده نمی‌کند؛ نمی‌میراند؛ تدبیر امور نمی‌کند و تمام آسمان‌ها و زمین و کسانی که در آنها هستند بنده او و تحت تصرف و اقتدار اویند.

پس اگر بدنبال دلیلی هستی که چرا رسول خداجبا وجود آنکه، آنان به این امور گواهی و شهادت می‌دادند، پیکار کرد، آیه ۳۱ سوره یونس را بخوان:

﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُۚ فَقُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ

«بگو: كيست كه از آسمان و زمين به شما روزى مى‏بخشد يا كيست كه حاكم بر گوش‌ها و ديدگان است و كيست كه زنده را از مرده بيرون مى‏آورد و مرده را از زنده خارج مى‏سازد و كيست كه كارها را تدبير مى‏كند؟ خواهند گفت: ‏خدا، پس بگو: آيا پروا نمى‏كنيد».

و آیات ۸۴ تا ۸۹ سوره مؤمنون را:

﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨٤ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ٨٥ قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ ٨٦ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٨٧ قُلۡ مَنۢ بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيۡهِ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨٨ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ ٨٩

«بگو: اگر مى‏دانيد [بگوييد] زمين و هر كه در آن است به چه كسى تعلق دارد؟ خواهند گفت: به خدا، بگو: آيا عبرت نمى‏گيريد .بگو: پروردگار آسمان‌هاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ كيست؟ خواهند گفت: ‏خدا، بگو: آيا پرهيزگارى نمى‏كنيد؟ بگو: فرمانروايى هر چيزى به دست كيست؟ و اگر مى‏دانيد [كيست آنكه] او پناه مى‏دهد و در پناه كسى نمى‏رود؟ خواهند گفت:‏ خدا، بگو: پس چگونه دستخوش افسون شده‏ايد».

حال برایت مشخص شد که مشرکان به تمام این موارد [= توحید ربوبیت] اقرار داشتند، اما این، توحیدی نبود که رسول خداجآنان را بدان دعوت می‌نمود. نیز گفته شد که توحیدی که ایشان دم از آن می‌زدند [و به تصریح قرآن، شرک محض بود] همانی است که مشرکان زمانِ ما [بدان مداومت دارند و] نامِ اعتقاد بر آن نهاده‌اند.

مشرکان، خدا را شب و روز می‌خواندند. برخی از ایشان، برای خیر و صلاح و نزدیک شدن به خدا و شفاعت، فرشتگانِ الهی یا انسان‌ِ‌ درستکاری مانند «لات» یا پیامبری مانند عیسی÷را می‌خواندند. برای تو روشن شد و محقق گردید که رسول خداجبه خاطرِ اعتقاد مشرکانه‌شان با ایشان جنگید و آنان را به خالص نمودن پرستش برای خدای یگانه دعوت نمود؛ همان طور در آیه ۱۸ سوره جن، خداوند متعال فرموده است:

﴿... فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا

«... پس هيچ كس را با خدا مخوانيد».

نیز در آیه ۱۴ سوره رعد فرموده است:

﴿لَهُۥ دَعۡوَةُ ٱلۡحَقِّۚ وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَسۡتَجِيبُونَ لَهُم بِشَيۡءٍ...

«دعوت حق براى اوست، و كسانى [مشركانی] كه جز او مي‌خوانند هيچ جوابى به آنان نمى‌دهند...».

یقیناً، هدف رسول خداجاز جنگ با مشرکان، آن بود که دعاها، نذر و نیازها، قربانی‌ها، زاری‌ها و به طور کلی، همه عبادت‌ها، فقط برای خدا باشد. بنا بر آنچه بیان شد اقرار مشرکین به توحید ربوبیت، باعث اسلام آوردنِ ایشان نشد و [توسل و] توجهشان به فرشتگان، پیامبران و بندگان صالح خدا، که به نیت شفاعت و نزدیک شدن به خدا صورت می‌گرفت، باعث حلال شدن خون‌ها و اموالشان شد. این، همان توحیدی است که پیامبران الهی، مردم را به آن دعوت نموده و مشرکان از اقرار به آن خودداری کردند.

منظور از توحید، مفهوم عبارتِ «لا‌إله‌إلاالله» است، زیرا مقصود مشرکین از «إله» همان کسی بود که در نیازها و امور خود، به او توجه می‌کردند؛ صرف نظر از اینکه فرشته، پیامبر، بنده درستکار خدا، درخت، قبر یا جن باشد. پس مقصود از «إله» که در عبارت «لا‌إله‌إلاالله» نفی می‌شود، آفریدگارِ روزی‌دهنده و مدبّر نبود، زیرا مشرکین می‌دانستند که این ویژگی‌ها، منحصر به خداست (و آیات آن، ذکر شد). پس منظور از «إله»، همان است که مشرکانِ زمانِ ما، از آن با لفظِ «السیّد» [یا «سیدنا و مولانا»] نام می‌برند[۱۹].

نبی اکرمجایشان را به کلمه توحید، یعنی لا‌إله‌إلاالله، دعوت کرد، تا در [هنگام عرضِ] نیازهای خود، توجهی به غیر خدا نداشته باشند. منظور از بیان این عبارت، [توجه به] معنای آن است نه فقط گفتنِ صرف آن.

کافران می‌دانستند که منظور رسول خداجاین است که به جز خداوند، به کسی رو نکنند و به هر آنچه را که غیر از خدا می‌پرستیدند و یا توجه می‌کردند، کافر شوند و از آن بیزاری جویند. از این رو، وقتی رسول خداجبه ایشان می‌گفت: «قولوا لا‌إله‌إلاالله»، می‌گفتند:

﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ[ص: ۵]

«آيا خدايان [متعدد] را خداى واحدى قرار داده اين واقعا چيز عجيبى است».

دیدیم که حتی کافران جاهل نیز مفهوم اصلی این کلمه طیبه (لا‌إله‌إلاالله) را می‌دانستند، پس شگفتا از کسی که [امروز] ادعای اسلام می‌کند، اما به معنی شریف این عبارت، واقف نیست و گمان می‌کند که تنها بر زبان آوردن این کلمات، [برای مسلمان بودن] کفایت می‌کند؛ بدون اینکه نیازی به باور قلبی به معنای آن باشد!

مشرکانِ علم آموختة زمان ما [که مدعی دینداری و علم هستند] گمان می‌کنند که مفهومِ لا‌إله‌إلاالله، این است که بگوییم فقط خداوندِ یکتاست که می‌آفریند، روزی می‌دهد و به تدبیر امور می‌پردازد[۲۰]. پس در [دینداریِ] کسی که مشرک دوره جاهلیت [در مقایسه با او] مفهوم لا‌إله‌إلاالله ‌را بهتر از او می‌داند، خیر و سعادتی نیست.

حال با شناخت قلبی (یقینی) آنچه را که بیان کردم دانستی و شرك به خدا را شناختي كه درباره‌اش در آیه ۴۸ سوره نساء مي‌فرمايد:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ...

«مسلماً خدا اين را كه به او شرك ورزيده شود نمى‏بخشايد و غير از آن را براى هر كه بخواهد مى‏بخشايد...».

همچنین شناختی که دین خدا، همان است که تمام پیامبران، مأمور به ابلاغ آن بودند و خداوند بجز آن را از هیچ کس نمی‌پذیرد، اما بسیاری از مردم نسبت به این حقیقت، بی‌اطلاع هستند. لذا آگاهی از این اصل، دو فایده دارد:

نخست: همین که فضل و رحمت الهی شامل حالت شود، مایه شادمانی است؛ همان گونه که حق تعالی در آیه ۵۸ سوره یونس فرموده است:

﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ

«بگو به فضل و رحمت‏خداست كه [مؤمنان] بايد شاد شوند و اين از هر چه گرد مى‏آورند بهتر است».

دوم: ترس بزرگی تو را فرا خواهد گرفت، زیرا ممکن است انسان با گفتن یک کلمه، کافر ‌شود؛ خواه از روی جهل بگوید (که این، عذر موجهی نیست) و خواه سخنی بگوید، به این خیال که موجب نزدیکی به پروردگار است؛ چنانکه مشرکین چنین گمانی داشتند. این ترس و نگرانی، به ویژه زمانی بیشتر خواهد شد که بدانی بنی اسراییل، زمانی که اهلِ نیکی و علم بودند، نزد موسی - کلیم الله- آمده و به او گفتند:

﴿...ٱجۡعَل لَّنَآ إِلَٰهٗا كَمَا لَهُمۡ ءَالِهَةٞ...[الأعراف: ۱۳۸]

«... همانگونه كه براى آنان خدايانى است براى ما [نيز] خدايى قرار ده ...».

پس، باید در پی راهی باشی که موجب رهایی و نجاتت از این خطر گردد.

[۱۸] - و در هنگام عرض نیاز، به آنان و بت‌هایی که نماد ایشان بودند، توجه می‌کردند. [۱۹]- شايان ذکر است که منظور مؤلف -رحمه الله- از لفظ «سید» یا آقا، معنای لغوی آن نیست، بلکه معنای اصطلاحی آن است که در میان بعضی مردم منسوب به اسلام و مسلمین منتشر است. آنان این لفظ را برای صاحبان قبرهایی، که به بعضی صالحان و نیکان امت منسوب است، به کار می‌برند، تمامی انواع عبادت را برای آنها انجام می‌دهند و آنها را به نام «سید» یاد می‌کنند، مانند: «السيد البدوي، السيد الجيلاني، السيده زينب و السيد الرفاعي». در بعضی مناطق دیگر، آنها بنام ائمه و امامزاده و غیره یاد می‌شوند. این مردم، تمامي انواع عبادت را که مخصوصِ خداوند متعال است، برای آنها انجام می‌دهند و معتقدند که آنها واسطه میان آنها و خداوند متعال هستند و شفاعت ایشان را نزد خداوند می‌کنند. در حقیقت، ایشان با این کارشان، آنها را خدا و معبود خود قرار داده‌اند و این رفتارشان هیچ فرقی با مشرکان زمان پیامبرجندارند. [مُصحح] [۲۰] - این، باوری است که مشرکان دوره جاهلیت، که پیامبر خدا برای هدایتشان مبعوث شد، نیز بدان معترف بودند، اما در عمل، به جای پرستشِ بی‌واسطه خداوند قادر متعال، به انسان‌های درستکار گذشته و نمادهای سنگی متوسل می‌شدند و این باور مشرکانه، همانی است که امروز بسیاری از مردم درباره امامان و امامزادگان دارند. لذا، عملکردِ مشرکان دوره جاهلیت، با عقیده شرک آمیز برخی از – به ظاهر – مسلمانان امروزی تفاوتی ندارد.