بررسی دلایل کسانی که نصوص استواء را تأویل [۹]میکنند
ابن قیم: میگوید: «قول خداوند متعال: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ﴾در هفت آیه از آیات قرآن، نزد تمامی گروههای امت، حقیقت است (یعنی معنای حقیقی آن مراد است) جز گروه جهمیه و همفکرانشان که گفتهاند: "این آیه مجاز است". سپس دربارهٔ مفهوم مجازی آن اختلاف کردهاند، و قول نقلشده از آنها قولی است که اشعری از آنها حکایت کرده و آن را بدعت دانسته که آنها گفتهاند: استوی به معنای (استولی) است؛ یعنی مالک و چیره گشته است. گروهی از آنها گفتهاند که به معنای قصد کردن و روی آوردن به آفرینش عرش است، و گروهی دیگر گفتهاند که معنای مجازی آن، مجمل و کلی است که پانزده وجه دارد و هیچکس نمیداند کدام وجه آن مراد است، و فقط میدانیم که حقیقت آن بر اساس عقل منتفی است. این گفتهٔ آنها از چهل و دو جهت باطل است» سپس ابن قیم: این جهتها را ذکر میکند. همچنین شیخالإسلام ابنتیمیه:بیان نموده که تأویل «استوی» به «استولی» باطل است، و برای بیان بطلان آن دوازده دلیل آورده است؛ از جمله:
اول: این تفسیر را هیچیک از پیشینیان مسلمان از صحابه و تابعین نگفتهاند و هیچ کس در کتابهای صحیح این تفسیر را از آنها نقل نکرده؛ بلکه اولین کسی که این را گفته، برخی از جهمیه و معتزله بودهاند؛ چنان که ابوالحسن اشعری در کتاب «المقالات» و «الإبانه» این نکته را ذکر کرده است؛
دوم: معنای «استواء» معلوم و مشهور است، و به همین دلیل، هنگامی که از ربیعة بن أبی عبدالرحمن و مالک بن انس دربارهٔ قول خداوند متعال: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ﴾پرسیده شد، گفتند: «استواء معلوم است، و چگونگی آن مجهول و ایمان به آن واجب و پرسش دربارهٔ آن بدعت است». منظور آنها از اینکه استواء معلوم است، فقط در لغت نیست؛ بلکه مرادِ آنها معنای استوا در آیه نیز میباشد؛ زیرا پرسش دربارهٔ معنای استواء در آیه بوده است؛
سوم: ثابت نیست که لفظ استوی در لغت عرب به معنای استولی باشد؛ زیرا کسانی که این را گفتهاند، از این بیت مشهور دلیل میآورند:
ثم استوى بِشر على العراق من غير سيفٍ ولا دم مهراق
سپس بِشر بر عراق چیره شد، بدون اینکه شمشیری کشیده یا خونریزی کند.
در حالی که نقلی صحیح وجود ندارد که ثابت کند این شعر عربی است، و چندین متخصص لغت این ادعا را انکار کرده و گفتهاند: این بیتی ساختگی است که در لغت شناخته شده نیست، و میدانیم که اگر حدیث رسول الله جنیز به عنوان دلیل آورده میشد، نیاز به اثبات صحت آن بود، چه رسد به بیت شعری که سندش معلوم نیست و پیشوایان لغت از آن ایراد گرفتهاند.
ابوالمظفر در کتاب «الإفصاح» ذکر کرده که: «از خلیل پرسیده شد: آیا در لغت، استوی را به معنای استولی یافتهای؟ گفت: این چیزی است که عرب نمیشناسد و در زبانش روا نیست»، و چنانکه میدانیم، او پیشوای لغت بوده است. همچنین از ابنالأعرابی پرسیده شد: «آیا درست است که استوی به معنای استولی باشد؟ گفت: عرب چنین چیزی را سراغ ندارد». پس اطلاق آن بر چیزی که شناخته شده نیست اطلاقی باطل است.
چهارم: این بیت تحریف شده است و اصل آن این گونه بوده است:
بشر قد استولی علی العراق من غير سيفٍ ولا دم مهراق
به علاوه، اگر این شعر از شاعری مشهور بوده است، چگونه در میان دیوانها و اشعار ی که عرب به آن مراجعه میکند ناشناخته است.
پنجم: اگر هم این بیت درست بوده و ثابت شود که تحریف نشده است، حجتی برای آنها نیست؛ بلکه حجتی علیه آنها است، و معنای استوی در این بیت همان معنای حقیقی آن است؛ زیرا این بشر برادر عبدالملک بن مروان، امیر عراق بوده است. بنابراین او بر تخت پادشاهی وی قرار گرفته، چنان که عادت شاهان و پادشاهان است که بر تخت شاهانه نشته و روی آن قرار میگیرند، و این مطابق با معنای این لفظ در لغت است؛ مانند این سخن خداوند متعال: ﴿لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ﴾[الزخرف: ١٣] «تا بر پشت آنها قرار گیرید»، و این سخن خداوند متعال: ﴿وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِيِّ﴾[هود: ٤٤] «و [کشتى] بر [دامنه کوه] جودى قرار گرفت»، و سخن خداوند متعال: ﴿فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ﴾[الفتح: ٢٩] «و بر ساقههاى خود استوار بایستد». آیا در تمام این موارد، هیچیک به معنای استیلا و چیره شدن میباشد؟
ششم: خداوند متعال خبر داده که آسمانها و زمین را در شش روز آفریده سپس بر عرش قرار گرفته است، و خبر داده که عرش وی پیش از آفرینش آسمانها و زمین بر آب بوده است؛ چنان که در صحیح بخاری ثابت است از حدیث عمران بن حصین از پیامبر جکه فرمود: «كَانَ اللَّهُ وَلَمْ يَكُنْ شَيْءٌ غَيْرُهُ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ وَكَتَبَ فِي الذِّكْرِ كُلَّ شَيْءٍ وَخَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ...»«الله بود و چیزی غیر از او نبود و عرش او بر آب قرار داشت و در لوح محفوظ همه چیز را نوشت و آسمانها و زمین را آفرید...» پس عرش پیش از این آفریده شده بود و معلوم است که خداوند پیش از این و پس از آن بر عرش چیره بوده است بنابراین نمیتوان گفت که این چیرگی عام همان چیرگی مختص به عرش است که دارای زمان مشخصی میباشد
هفتم: اهل لغت ذکر کردهاند که استوی به معنای استولی نیست جز در مورد چیزی که دربارهٔ آن نزاع و غلبه وجود دارد، پس زمانی که یکی بر دیگری چیره شد گفته میشود: استولی، در حالی که هیچ کس توان نزاع با الله بر سر عرش یا چیزهای دیگر را ندارد.
هشتم: اگر این معنای مجازی مورد نظر بود حتما در لفظ قرینه و نسبتی که بیانگر آن باشد ذکر میشد چرا که اگر ارتباط و قرینهای برای مجاز وجود نداشته باشد ادعایی باطل است زیرا بر خلاف اصل است بیآنکه نسبت و ارتباطی وجود داشته باشد. و معلوم است که در هیچیک از مواردی که در قرآن و سنت استواء آمده هیچ نسبتی که بیانگر مجازی بودن معنای آن باشد، وجود ندارد و سیاق، باطل بودن معنای مجازی را اقتضاء کرده و بیانگر این است که مراد معنای حقیقی آن است.
نهم: اگر ما فرض کنیم که معنای استیلاء در لغت پانزده وجه داشته باشد، الله و رسولش جتنها یک معنای آن را اثبات نموده و نوعِ بیانِ آن خود بزرگترین دلیل است حتی اگر هزار دلیل دیگر آورده شود، زیرا صحابه شهمگی بر این معنی اتفاق نظر داشته و هیچ اختلافی نداشتهاند، تابعین و پیشوایان اسلام نیز همگی اینگونه بودهاند و هیچیک از آنان نگفته که مراد چیره شدن الله است و اینکه معنای مجازی مورد نظر هست. اکنون احتمالات لغت، دیگر هیچ آسیبی به معنای واقعی آن نمیرساند حتی اگر درست باشد.
دهم: اگر استواء به معنای فرمانروایی و چیره شدن باشد جایز که گفته شود: «استوی علی ابن آدم و علی الجبل و علی الشمس والقمر وعلی البحر والشجر والدواب» چیزی که شخص مسلمان آن را به کار نمیبرد [۱۰].
[۹] - یعنی معنای اصلی و ظاهری آن را تغییر داده و معنایی برای آن قائل میشوند که بعید است [۱۰] - نگا: مجموع الفتاوی، شیخ الإسلام ابن تیمیه (۵/۱۴۴-۱۴۹) و مختصر الصواعق ،ابن قیم ۳۸۰-۴۰۰