مقدّمه
بسم الله الرحمن الرحیم
سپاس خدای را سپاسی که شایسته مقام اوست، و او را به تمامی شکر میگویم به خاطر اطاعت از فرمان او، و اقرار میکنم که آفریدگان از به جای آوردن حقّ بزرگداشت او عاجزند، چرا که احاطۀ علمی به وی ندارند.
نعمتهای او -سبحانه و تعالی- به شمار نمیآید و شکر او به تمامی گزارده نمیشود، دنیا و آخرت در مالکیت او و بازگشت همه به سوی اوست، معبودی جز او نیست، یکتای بی شریک است و هیچ معبودی جز او به حق نیست.
و درود و سلام میفرستم بر پیامبر اُمّی محمّد بن عبداللهج.
امّا بعد،
بیتردید، شناخت مقام و منزلت آفریدگار سبحان -که همه کائنات به وحدانیت او اقرار دارند- از بزرگترین و مهمترین واجبات عقلی و نقلی است و در وجود هر مخلوقی نشانههای روشنی بر بزرگی خالق و بزرگی آفرینش و نوآفرینی اوست .
پس اگر هر انسانی به درون وجود خویش رجوع کند و در آن با بصیرت بنگرد، ارزش و مقام آفریدگارش را میشناسد که فرموده: ﴿وَفِيٓ أَنفُسِكُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ ٢١﴾[الذاریات: ۲۱]. «و در درون خودتان پس آیا نمینگرید». همانگونه که نوح÷به قومش گفت: ﴿مَّا لَكُمۡ لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ وَقَارٗا ١٣ وَقَدۡ خَلَقَكُمۡ أَطۡوَارًا١٤﴾[نوح: ۱۳-۱۴]. «شما را چه شده است که از شکوه خدا بیم ندارید* و حال آنکه شما را مرحله به مرحله آفریده است». ابن عباس و مجاهد در مورد (وقاراً) گفتهاند: عظمت و بزرگی [۱]. نیز در جای دیگر از قول ابن عباس چنین گزارش شده: «ما لکُم لا تُعظّمونَ اللهَ حقَّ تعظيمهِ». «شما را چه میشود که حق بزرگداشت خدا را به جا نمیآورید؟» [۲].
نوح با این سخن، ایشان را به اندیشیدن در جانها و گوناگونی آفرینششان ارجاع داد تا حق خداوند را بر خویشتن بشناسند، زیرا نگریستن و اندیشیدن در نفس و گوناگونی آفرینش آن، برای بزرگداشت خداوند و شناختن حقّ او کافی است، تا چه رسد به نگریستن در سایر آفریدگان او که در جریان تشکیل آسمان و زمین آفریده شدهاند!.
مردم، تنها به این علت از بزرگی خداوند، غافل و بیخبرند که به آیات و نشانههای او بدون بصیرت نگاه میکنند و از کنار آنها با شتاب و برای کسب لذت میگذرند، نه از برای عبرت و کسب بینش و تفکر و اندیشه: ﴿وَكَأَيِّن مِّنۡ ءَايَةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ يَمُرُّونَ عَلَيۡهَا وَهُمۡ عَنۡهَا مُعۡرِضُونَ ١٠٥﴾[یوسف: ۱۰۵]. «و چه بسیار نشانهها در آسمانها و زمین است که بر آنها مىگذرند در حالى که از آنها روى برمىگردانند».بنابراین، آیات و معجزات برای عقلهایی که از فهمیدن روی گردانند و قلبهایی که غافلند، سود و بهرهای ندارد. و خدا را بزرگ نمیشمارد مگر کسی که او یا آیاتش را میبیند و صفاتش را میشناسد، و لذا ارزش و مقام خداوند در دلهای غافلِ روی گرداننده از حق، پایین میآید و در نتیجه مورد نافرمانی و کفر/ ناسپاسی واقع میگردد، و چه بسا به حضرتش ناسزا میگویند و او -سبحانه وتعالی- را مسخره میکنند!! و روشن است که[خدای] بزرگ به اندازۀ جهل مردم نسبت به بزرگیاش، مورد نافرمانی و کفر و ناسپاسی قرار میگیرد و حقّ او به میزان آنچـه از ارزش و مقـام او در دلها کاستـه میشود، انکار میگردد. از این رو، معبود ضعیف، به اندازه جهل مردم نسبت به ناتوانیاش، مورد اطاعت واقع میشود، و نیز به اندازهای که قدر و منزلتش در دلها فزونی یابد، مورد عبادت و بزرگداشت قرار میگیرد.
بدین خاطر، مشرکان بتها را می پرستیدند و به کسی که استخوانهایشان را نیز زنده میسازد، کفر میورزیدند. خداوند این کاستی وخلل را اینگونه بیان میدارد:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن يَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَيۡٔٗا لَّا يَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ ٧٣مَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ٧٤﴾[الحج: ۷۳-۷۴]. «اى مردم مثلى زده شد پس بدان گوش فرا دهید، کسانى را که جز خدا مىخوانید هرگز[حتى] مگسى نمىآفرینند هرچند براى [آفریدنِ] آن گِردِ هم آیند، و اگر آن مگس چیزى از آنان برباید نمیتوانند آن را بازپس گیرند طالب و مطلوب هر دو ناتوانند* قدر خدا را چنانکه در خورِ اوست نشناختند، بهراستی که خدا نیرومندشکست ناپذیر است».
* از جمله بزرگداشت خدای تعالی این موارد است:
۱) شناخت صفات و اسماء او.
۲) اندیشیدن در آیات و تدبّر در نعمتها و بخشندگی او.
۳) تحول نگرش و بینش در احوال امتهای پیشین، و سرانجام تکذیب کنندگان، تصدیق کنندگان، مؤمنان و کافران از ایشان.
۴) شناخت قوانین و امر و نهیهای خداوند و ارجمند شمردن آنها از راه فرمان بردن و عمل کردن بدانها.
این موارد، ایمان را در قلب زنده میکند، و میدانیم که ایمان گرمی و شعلهای دارد که اگر کسی که بدو ایمان آورده میشود فرمان دهد اما فرمانش اطاعت نشود و نهی کند اما به نهی او گردن ننهند، گرمی ایمان به سردی می گراید و شعلهاش خاموش میگردد.
بدین لحاظ، خداوند درباره بزرگداشت شعار قربانی و مناسک حج فرموده است: ﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ ٣٢﴾[الحج: ۳۲]. «این است [فرایض خدا] و هر کس شعایر خدا را بزرگ بدارد در حقیقت آن [حاکى] از پاکى دلهاست».پس بزرگداشت امر و نهی نشانۀ بزرگداشتِ فرمان دهنده آمر است، بنابراین، در حقّ خداوند، الحاد، انکار، کفر و ناسزاگویی صورت نمیپذیرد مگر آنکه پیش از آن، اوامر و نواهی او تعطیل گشته و سبک شمرده شده است.
ناسزاگویی به خدای تعالی در نزد برخی مردم عامی -که از حق، روی گردانده و نسبت به خدا و مقام او جاهلاند و پیش از آن به اوامر و نواهی او عمل ننمودهاند- شهرت و رواج یافته است، به ویژه در سرزمینهای شام (سوریه) و عراق و برخی کشورهای افریقایی. نیز وصف کردن و تهمت به حضرتش -تبارک و تعالی- با الفاظی که گفتن یا شنیدنش بر انسان مؤمن بسیار گران میآید، و چه بسا این سخنان را کسانی به زبان میآورند که خود را مسلمان میشمارند، چرا که شهادتین را به زبان راندهاند! و چه بسا که [این گفتارها] از برخی نمازگزاران سر میزند، و البته شیطان آن را بر زبانشان جاری میکند و برای عده زیادی از آنان چنان وانمود میسازد که منظور ایشان معنای آن سخنان نیست و نمیخواهند بر آفریدگار، نقصی وارد کنند. نیز برای ایشان چنین وانمود میکند که گویا آن سخنان، کلمات بیهودهای است که در نزد پروردگار، بی اهمیت است، از این رو، موضوع را سهل و آسان میگیرند!.
باید گفت که این موارد -با وجود روشن بودن خطر و فسادی که در عقلهای سلیم و تمام ادیان آسمانی ایجاد میکند- نیاز به توضیح و روشنگری دارند تا بدین وسیله، وسوسه و اغوای شیطان و ریسمانِ فریبِ او قطع گردد و بزرگداشت آفریدگار -تبارک و تعالی- و تنزیه او از هر زشتی و به هر صورتی که بر زبان جاری گردد و به هر نیتی که مردم بخواهند، تحقق یابد.
به طور خلاصه باید گفت:
ناسزا -یعنی هر سخن یا عملی که به منظور ایراد نقص و تخفیف و تحقیر خداوند سبحان جاری شود- کفری است که مسلمانان در مورد آن اختلاف نظر ندارند، خواه به صورت تمسخر جدّی باشد یا بازی و شوخی و طنز زشت، و یا از روی غفلت و نادانی! و در این مورد، فرقی نمیکند که مقصودِ مردم از این کارها چیست، زیرا اعتبار موضوع به ظاهر است.
[۱] سيوطي، الدرّ الـمنثور: ۸/۲۹۰- ۲۹۱. [۲] طبري، جامع البيان: ۲۳/۲۹۶؛ بغوي، معالم التنزيل: ۵/۱۵۶.