بزرگداشت خدای متعال و حکم ناسزاگوینده به او

اجماع علما بر کفر کسی که به خدا ناسزا گوید

اجماع علما بر کفر کسی که به خدا ناسزا گوید

تمامی علمای اسلام، از هر مذهبی، که ایمان را عبارت از قول و عمل می‌دانند، بر این عقیده‌اند که ناسزا گفتن به خداوند، کفر است، و همگی اتفاق نظر دارند که عذر و بهانه‌های ناسزا گویندۀ به خداوند، در هیچ نوع ناسزا گفتن یا ایراد نقصی، اعتبار ندارد [و پذیرفته نیست].

حرب در کتاب «مسائل»خویش از مجاهد و او هم از عمَرسچنین روایت کرده است: «مَن سبَّ اللهَ أو سبَّ أحداً مِنَ الأنبياءِ فَاقتُلُوهُ». «هرکس خدا یا یکی از پیامبران ناسزا گوید، او را بکشید» [۴]. نیز لیث از مجاهد و او از قول ابن عباسسچنین گزارش نموده: «أيما مُسلمٍ سبَّ اللهَ أو أحداً مِنَ الأنبياءِ فقَد کذَّبَ رسولَ اللهِ وهِي رِدَّة، يستَتابُ، فَإن رجعَ، وإلاّ قُتِلَ! وأيما مُعاهِدٍ عانَدَ فسبَّ اللهَ أو أحداً مِنَ الأنبياءِ، أو جهَرَ بهِ، فقَد نقضَ العهدَ فاقتُلوهُ». «هر مسلمانی که خدا یا یکی از پیامبران را ناسزا گوید، قطعاً رسول خدا را تکذیب کرده، که این عمل، ارتداد است، لذا از وی می‌خواهند توبه کند، اگر [به اسلام] بازگشت [که هیچ]، و گرنه کشته می‌شود! و اگر کسی که با مسلمانان پیمان بسته (معاهد)، عناد ورزد و به خدا یا یکی از پیامبران ناسزا گوید و آن را آشکار نماید، نقض پیمان کرده است، پس او را بکشید» [۵].

نقل است که از امام احمدبن حنبل درباره کسی که به خدا ناسزا گوید، پرسش نمودند، در پاسخ گفت: «این شخص مرتدّ است و گردنش زده می‌شود»، همان‌گونه که پسرش عبدالله آن را در کتاب «مسائل»ش از وی روایت کرده است [۶].

ابن راهویه/گفته است: «علمای مسلمان اجماع دارند که هرکس خداوند یا رسولش را ناسزا گوید یا چیزی از آنجه را که خداوند نازل فرموده دفع یا انکار نماید، یا یکی از پیامبران خدای عزَّوجلَّ را بکشد، این شخص کافر است، اگرچه به آنچه که خداوند نازل فرموده، اقرار نماید» [۷].

قاضی عیاض/گفته است: «اختلافی میان علما نیست که مسلمانِ ناسزا گوینده به خداوند، کافر و مهدورالدّم است» [۸].

ابن حزم و دیگران نیز حکایت از این نوع اجماع دارند، و ائمه‌ای مانند ابن ابی زید قیروانی و ابن قُدامـه و دیگران، برکفـر چنین شخصی تصریح کرده‌اند [۹].

بدین ترتیب، تمامی علمای اسلام بر کفرِ کسی که به خدای تعالی ناسزا گوید، تصریح می‌کنند و از وی عذری نمی‌پذیرند، زیرا کم‌عقل‌ترینِ مردم، ناسزا‌گویی را از غیرِ آن تشخیص می‌دهند و مدح و ثنا را از ذمّ و بدگویی بازمی‌شناسند، لیکن جسارت کردن بر ناسزا گویی را آسان می‌انگارند!.

از ابن زید قیروانی مالکی دربارۀ حکم مردی پرسیدندکه کسی را لعن کرده و همراهِ او خدای تعالی را نیز لعن کرده و سپس با عذر خواهی گفته است: من فقط خواستم شیطان را لعن کنم اما زبانم لغزید! ابن زید هم در پاسخ گفت: «به خاطر ظاهر کفرش کشته می‌شود و عذرش پذیرفته نیست، خواه شوخی کرده یا جدّی گفته باشد» [۱۰].

بدین‌گونه علما و قضات، در تمام مذاهب فقهی، یعنی مذاهب اربعه و مذهب ظاهریه، بر حکم به ظاهر فتوا می‌دهند و قضاوت می‌کنند و به باطن شخص نمی‌پردازند، اگرچه ناسزا گوینده ادعا کند که آنچه در باطن اوست با آنچه بر زبان رانده، تفاوت دارد! و چنانچه علما مخالفت‌های صریح ظاهر را [که از انسان‌ها سرمی‌زند] به ادعای باطنِ مخالفِ ظاهرِ [آنها] ارجاع دهند [و آن خطا را نادیده بگیرند]، بدون تردید، نام‌ها / عنـاوین.

شرعی و احکام و مجازات‌ها و حدود، ساقط می‌گردد و حقوق و کرامت‌های اشخاص به هدر می‌رود، و در نتیجه، مسلمان از کافر، و مؤمن از منافق تشخیص داده نمی‌شود، و دین و دنیا لقلقه و بازیچه زبان سفیهان و آلت دست قلب‌های بیمار می‌گردد.

[۴] همچنان که ابن تيميه در کتاب «الصارم المسلول» ص ۱۰۲ آورده است. [۵] الصارم الـمسلول: ص۱۰۲. [۶] همان، ص۴۳۱. [۷] ابن عبدالبرّ، التمهيد: ۴/ ۲۲۶، همو، الاستذکار: ۲/۱۵۰. [۸] قاضي عياض، الشفا: ۲/۲۷۰. [۹] ابن حزم، الـمُحلّى: ۱۱/۴۱۱، ابن قُدامه، المُغني: ۹/۲۳، ابن تيميه، الصارم الـمسلول: ص۵۱۲، ابن مُفلح، الفروع: ۶/۱۶۲، الـمرداوي، الانصاف: ۱۰/ ۳۲۶؛ موّاق، التاج والإکليل: ۶/۲۸۸. [۱۰] قاضي عياض، همان، ۲/۲۷۱.