دوستی و دشمنی (ولاء و براء)
دعوت شیخ فقط در حد ارائهی یکی تئوری و نظریهی علمی نبود؛ بلکه یک حرکت جدی و عملی برای پیاده نمودن مبانی عقیدتیای بود که بدان ایمان داشت. در این رهگذر سیرت رسول خدا ج را الگوی خود قرار داد و آنرا بار دیگر احیا نمود. با این تفاوت که رسول خدا ج با کافران درگیر بود؛ اما این شاگرد مکتب رسول الله ج بود و با مسلمانانی سر و کار داشت که دچار برخی مظاهر شرکآمیز شده بودند.
مسألهی دوستی و دشمنی (ولاء و براء) از اصول ثابت ایمان و جزو اعتقادات اهل سنت و جماعت است. بر این اساس انسان، بقدر ایمان و تقوای خود، محبوب و مبغوض میشود. براساس همین اصل شیخ در نوشتههایش به مسألهی ولاء و براء اهمیت ویژهای قائل شده، به دوستی مسلمانان و اهل طاعت با یکدیگر و دوری از اهل باطل و معصیتکاران تأکید نموده است. اینها در واقع محورهای سهگانهای است که دعوت شیخ بر آنها استوار بود. یعنی تحقق بخشیدن به توحید، اجتناب از شرک و مظاهر آن و رعایت مسأله ولاء و براء. چنانکه در اصول ثلاثة میگوید: باید دانست که بر هر مسلمان مرد و زن، دانستن این مسائل و عمل کردن به آنها واجب است:
۱- خداوند ما را آفریده و به ما رزق داده و بدون هدف رهایمان نساخته است؛ بلکه بسوی ما پیامبری فرستاده تا پیروانش را وارد بهشت نماید و مخالفانش راهی جهنم بشوند.
۲- خداوند دوست ندارد کسی را در عبادت با او شریک قرار دهند. نه پیامبری و نه فرشتهی مقربی را. چنانکه فرموده است: ﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا١٨﴾ [الجن: ۱۸] «مسجدها، مختص پرستش خداست و کسی را با خدا پرستش نکنید».
۳- برای پیروان رسول خدا ج و اهل توحید روا نیست که با دشمنان و مخالفین خدا و رسولش، رابطهی دوستی برقرار کنند. حتی اگر خویشاوندان نزدیک آنها باشند. چنانکه در آیهی: ۲۲ سورهی مجادله این مطلب به صراحت بیان شده است: ﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُۖ وَيُدۡخِلُهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ أُوْلَٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱللَّهِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٢٢﴾ [المجادلة: ۲۲] «مردمانی را نخواهی یافت که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند، ولی کسانی را به دوستی بگیرند که با خدا و پیامبرش دشمنی ورزیده باشند؛ هرچند که آنان، پدران یا پسران یا برادران و یا قوم و قبیله آنان باشند. چراکه خداوند، در دلهای ایشان (یعنی مؤمنان) ایمان را جایگزین کرده و با نفخه ایمانی خود، ایشان را یاری رسانده و تقویتشان کرده است. و ایشان را به باغهای بهشتی داخل میگرداند که از زیر (کاخها و درختان) آن رودبارها روان است و جاودانه در آن میمانند. خدا، از آنان خشنود است و ایشان هم از خدا خشنودند. اینان، حزب خدا هستند؛ بدانید که حزب خدا، پیروز است».
برخی از مردم گمان میکنند که شیخ قصد تکفیر مخالفان خود را داشته و مردم را به ترک وطن و هجرت بسوی خود فرا میخوانده است! شیخ در پاسخ به این اتهام و دروغهایشان، چنین اظهار میدارد:
باید بگویم آنچه در مورد ما میگویند که عموم مردم را کافر میدانیم و آنان را به هجرت و پیوستن به سوی خود فرا میخوانیم و صدها اتهام دیگر، اینها سراسر دروغ و تهمت است که میخواهند مردم را از دین خدا و پیامبرش باز دارند. ما وقتی کسانی را که بتهایی به نام قبر عبدالقادر جیلانی و احمد بدوی و... را میپرستند، بخاطر نادانیشان کافر نمیدانیم پس چگونه مسلمانانی را که شرک نمیورزند فقط بخاطر هجرت نکرردن بسوی ما، کافر میدانیم؟! پاک است پروردگار و این تهمت بسیار بزرگی است.
همچنین در جایی میگوید: اما اینکه دشمنانم شایع کردهاند که من مردم را براساس وهم و گمان خود و یا بخاطر دوستی با فاسقان و یا کسانی را که بر آنان اتمام حجت نشده است تکفیر میکنم، دروغ و تهمت بزرگی است که میخواهند با آن مردم را از پیروی دین خدا و پیامبرش متنفر سازند. همچنین در پاسخ کسی که از ایشان خواسته بود پیرامون مسائلی که به او نسبت میدهند چیزی بگوید، فرمود: برخی از اینها جز شایعه و تهمت چیز دیگری نیست که انسان از بیان آنها شرم دارد.
اما اینکه گفتهاند من همهی مردم بجز پیروان خود را کافر و نکاح آنها را باطل میدانم سخن شگفتانگیزی است! که عقل هیچ عاقلی آن را نمیپذیرد و هیچ مسلمانی آن را بر زبان نمیآورد و من از گفتن چنین سخنی به خدا پناه میبرم. مگر دیوانهای چنین سخنی بر زبان بیاورد و یا کسی که عقلش مختل است. نفرین خدا بر کسانی که اهداف شوم دارند.