فصل بزرگداشت سنت
خدایجل و علا در قرآن کریم میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ﴾[الأحزاب: ۳۶] «برای هیچ زن ومرد مُؤمنی جائز نیست، هنگامیکه خدا و پیامبر، فرمانی را صادر کردند (در مورد انجام یا عدم انجام آن فرمان) اختیار داشته باشند» و همچنین خدای عزوجل در آیه دیگر میفرمایند: ﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَ﴾[النساء: ۸۰] «کسی که از رسول خدا اطاعت نماید در واقع از خدا اطاعت کرده است».
﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا ٢١﴾[الأحزاب: ۲۱]. «بدرستی برای شما (مسلمانان) در وجود رسول اللهج، سرمشق زیبائی است، برای هر کسی که به خداو به روز آخرت امیداوار است و بسیار یاد خدا کند».
﴿وَإِن تُطِيعُوهُ تَهۡتَدُواْۚ وَمَا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ﴾[النور: ۵۴] «وچنانچه از رسول خدا پیروی نمائید، هدایت خواهید یافت و وظیفهای جز ابلاغ آشکار بر دوش پیامبر نیست». ﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[النور: ۶۳]. «باید بترسند کسانی که از امر و فرمان رسول سر پیچی مینمایند از اینکه یا (در دنیا) به فتنهای مبتلا گردند یا (در آخرت) به عذابی دردناک دچار آیند». ﴿أَلَمۡ يَعۡلَمُوٓاْ أَنَّهُۥ مَن يُحَادِدِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَأَنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدٗا فِيهَاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡخِزۡيُ ٱلۡعَظِيمُ ٦٣﴾[التوبة: ۶۳]. «آیا ندانستهاند کسی که بر خلاف خدا و رسول راه دیگری را برگزیند او را آتش دوزخ است و در آن جاودان خواهد ماند و این ذلت و خواری بزرگی است». ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَكُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِيِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ كَجَهۡرِ بَعۡضِكُمۡ لِبَعۡضٍ أَن تَحۡبَطَ أَعۡمَٰلُكُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ ٢﴾[الحجرات: ۲]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، صدای خود را بر صدای پیامبر بلندتر نکنید (و هنگام حرف زدن با او) با کلام درشت و بلند با او حرف نزنید آنچنانکه (معمولا) بعضی از شما با بعضی دیگر، این چنین میکنند، زیرا دراین صورت کردارا شما بیاثر خواهد شد در حالیکه نمیدانید».(آیات فوق یکی پس از دیگری دلالت دارند بر فخامت شأن پیامبر و اینکه مسلمانها باید اوامر آن حضرت را در هر ظروف و شرایطی لبیک بگویند و هرگز از دستورات و سیر و سلوک آن حضرت سرپیچی ننمایند و در کمال ادب و متانت با او سخن بگویند. مترجم)ابن قیم جوزی /در تعلیق بر این آیه اخیر گفتهاند: خدای تبارک و تعالی مسلمانها را از ضایع شدن اعمالشان بوسیله درست حرف زدن با پیامبر، بر حذر داشته است و درشت حرف زدن با رسول خدا جموجب ارتداد نخواهد شد بلکه صرفاً معصیتی است که موجب ضایع شدن اعمال حسنه خواهد شد در حالی که فرد عاصی از آن بیخبر است. (ابن قیم گفته: اگر گفته شود: چگونه اعمال به غیر ارتداد نابود میشوند؟ گفته شده: بله) قرآن و سنت و منقول از اصحاب شبر این دلالت میکند که گناهان حسنات را از بین میبرد همانگونه که حسنات، گناهها را از بین میبرد خداوند تعالی میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِكُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ﴾[البقرة: ۲۶۴]. و نیز میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَكُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِيِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ كَجَهۡرِ بَعۡضِكُمۡ لِبَعۡضٍ أَن تَحۡبَطَ أَعۡمَٰلُكُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ ٢﴾[الحجرات: ۲]. زید به من گفت: که جهادی را که با رسول اللهجانجام داده بود باطل کرده بود تا اینکه توبه نمود چرا که به وضوح و مخصوص بیعت کرده بود و از امام احمد نیز بر این مسئله معنی وجود دارد ایشان گفتهاند شایسته است انسان در این عصر متدین باشد و ازدواج کند. تا اینکه به آنچه که حلال نیست نگاه نکند زیرا باعث نابودی اعمال (صالحش) میشود و آیاتی هم مضمون در قرآن بر این مطلب دلالت دارد که گناه با حسنهای بزرگتر از آن از بین میرود و هر حسنه اجرش با گناهی بزرگتر از آن نابود میشود. )، (امّا گفتنی است در صورتیکه درشت حرف زدن با پیامبر مستوجب ضایع شدن اعمال شود) پس کسی که طریقه و روش غیر پیامبر را بر طریق و روش پیامبر جمقدّم بدارد چه وضعیتی خواهد داشت مگر نه این است که اعمال او هم ضایع خواهد شد؟ (الوابل الصیب (ص، ۲۴)، دار ابن الجوزی ) البته به طریق اولی. عرباض بن ساریه یکی از اصحاب پیامبر جگفته است: «وَعَظَنَا رَسُولُ اللَّـه ج مَوْعِظَةً وَجِلَتْ مِنْهَا الْقُلُوبُ وَذَرَفَتْ مِنْهَا الْعُيُونُ فَقُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّـهِ! كَأَنَّهَا مَوْعِظَةُ مُوَدِّعٍ فَأَوْصِنَا. قَالَ: «أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّـهِ عَزَّ وَجَل وَالسَّمْعِ وَالطَّاعَةِ، وَإِنْ تَأَمَّرَ عَلَيْكُمْ عَبْدٌ، فَإِنَّهُ مَنْ يَعِشْ مِنْكُمْ فَسَيَرَى اخْتِلَافًا كَثِيرًا، فَعَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْـخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْـمَهْدِيِّينَ مَنْ بَعْدِي وَعَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ، وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ، فَإِنَّ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ» [۷]. «(در یکی از روزها) رسول الله جما را موعظه کرد. به گونهای که دلها بیمناک شدند و اشک از چشمها سرازیر گردید. عرض کردیم، ای رسول خدا موعظه شما شبیه موعظه وداع کنندگان است (و به نظر میرسد) (پیام مهمی داشته باشید) پس ما را توصیه بفرما».
پیامبر فرمود، شما را به پرهیزکاری و اطاعت از فرماندهانتان توصیه مینمایم حتی اگر یک برده بر شما فرمانروایی کند. و بدانید کسی که از این به بعد در قید حیات بماند اختلافات بیشماری را در میان مسلمانان مشاهده مینماید. پس بر شما باد که به سنت من و سنت خلفاء راشدین پس از من (حضرات ابوبکر و عمر و عثمان و علی) رفتار نمائید و آن را با چنگ و دندان بگیرید و از بدعتها فاصله بگیرید چون هر بدعتی گمراهی است [۸].
ابوبکر صدیق سفرموده است هیچگاه آنچه را که پیامبر بدان عمل نموده است ترک نکردهام و حقیقتاً بیمناکم از اینکه چنانچه یکی از سنتهای او را ترک کنم گمراه شوم. ابن بطه در شرح این کلام گفته است، ای برادران من، صدیق اکبر نگران این هستند چنانچه یکی از سنتهای پیامبر را ترک نماید به گمراهی کشیده شود، پس تکلیف کسانی که در این زمان به سنت پیامبر و حتی به خود پیامبر استهزاء میکنند و به مخالفت با پیامبر و سنت پیامبر مباهات مینمایند چه میشود. از خداوند مسئلت مینمائیم ما را از لغزشها و از سوء کردار مصون بدارد [۹]. عمر بن عبدالعزیز /گفته است هیچ کس را نمیبینم تمام سنتهای پیامبر را رعایت نماید [۱۰].
از ابو قلابه نیز روایت شده ست که گفت اگر فردی را با سنت پیامبر مورد خطاب قراردادی و او گفت سنت را رها کن و از کتاب خدا برایم بگو بدان که او گمراه شده است [۱۱]، ذهبی در تشریح این گفته ابو قلابه اظهار داشته است زمانی که فرد مبتدعی را دیدی که میگوید کتاب و سنت را بحال خود رها کن و بر عقل تکیه کن پس بدان که او ابوجهل است. و چنانچه کسی را یافتی که عقل و نقل را مردود میشمارد و بر ذوق و وجدان تاکید میکند بدان که او شیطان است در صورت بشر، و چنانچه توانستی بر او غلبه کن و اگر نتوانستی از او بگریز [۱۲].
امام شافعی /فرمودهاند: «أَخْبَرَنِي أَبُو حَنِيفَةَ بْنُ سِمَاكِ بْنِ الْفَضْلِ الشهابي قَالَ: حَدَّثَنِي ابْنُ أَبِي ذِئْبٍ، عَنِ الْـمَقْبُرِيِّ [۱۳]، عَنْ أَبِي شُرَيْحٍ الْكَعْبِيِّ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ يَوْم الْفَتْحِ: «مَنْ قُتِلَ لَهُ قَتِيلٌ فَهُوَ بِخَيْرِ النَّظَرَيْنِ، إِنْ أَحَبَّ أَخَذَ الْعَقْلَ، وَإِنْ أَحَبَّ فَلَهُ الْقَوَدُ».«ابو حنیفه پسر سماک پسر فضل شهابی به من خبر داد و گفت: ابن ابی الذئب از مقری و او هم از ابی شریح کعبی روایت کرده است که پیامبر جدر روز فتح مکه فرمودند کسی که کشتهای داشته باشد اختیار دارد از میان دو امر بهترینشان را بر گزیند، اگر دوست داشت دیه را از قاتل میگیرد و در غیر این صورت میتواند طلب قصاص کند». ابو حنیفه میگوید به پسر ابو الذئب گفتم آیا شما نیز اینگو عمل خواهید کرد؟ سپس ابن ابی ذئب سینهام را گرفت و بر ستم فریاد کشید و گفت چگونه میتوانم چیزی را که از رسول خدا نقل میکنیم به آن عمل ننمایم؟ آری به آن عمل خواهم نمود، و عمل به آن بر من و تمامی کسانی که آن را میشنوند واجب است چون بدرستی خداوند در میان تمام انسانها پیامبر را برگزید و او را راهنمای انسانها قرار داد و آنچه را که خداوند برای پیامبر اسلام اختیار نمود، برای دیگر انسانها نیز اختیار نمود، پس بر انسانها واجب است خواهی، نخواهی از او اطاعت نمایند و در این امر، مسلمان، هیچ راه دیگری ندارد. ابوحنیفه میگوید پسر ابی ذئب آنقدر این موضوع را تکرار کرد که آرزو داشتم ساکت شود) [۱۴].
امام شافعی /فرمودهاند: اجماع مسلمانان بر آن است، کسی که سنت پیامبر را درک کرد و فهمید دیگر برای او جایز نخواهد بود بخاطر گفته هیچ احدی آن را ترک نماید [۱۵].
حمیدی گفته است، روزی امام شافعی حدیثی را روایت فرمود و من به او گفتم خودت نیز به آن عمل خواهی کرد؟ امام شافعی در پاسخ فرمودند وقتیکه من حدیثی را از پیامبر نقل کنم و خود به آن عمل نکنم، انگار که از معبد یهودیان خارج شدهام یا گردنبند مسیحیان به گردن آویختهام [۱۶]، در موردی دیگر از امام سؤال شد و ایشان نیز در پاسخ به حدیث پیامبر جاستناد نمودند و فرد سائل به او گفت آیا خودت نیز اینگونه رفتار خواهی کرد؟ سپس امام شافعی ز شدت عصبانیت به خود لرزید و گفت ای فلان، کدامین زمین مرا جای خواهد داد و کدامین آسمان مرا تحت پوشش خواهد گرفت، آنگاه که من حدیثی را از پیامبر نقل کنم و خود به آن عمل ننمایم [۱۷].
امام احمد بن حنبل /فرمودهاند، کسی که حدیث پیامبر جرا مردود شمارد، پس بر لبه هلاکت قرار گرفته است [۱۸].
بر بهاری یکی از دانشمندان اسلامی گفته است، از هر کسی که شنیدی یکی از آثار و سنتهای پیامبر جرا مورد طعن قرار میدهد در مسلمان بودن او شک کن و تردید نداشته باش که ذائقه بدعت آفرینی دارد [۱۹]. ابوقاسم اصفهانی نیز گفته است گذشتگان اهل سنت گفتهاند، کسی که سنت و آثار پیامبرجرا مورد طعن قرار دهد در مسلمان بودن او شک کن [۲۰].
محمد بن یحیای ذهلی گفته است از یحیی بن یحیی شنیدم که میگفت حمایت و پشتیبانی از سنت پیامبر جاز جهاد فی سبیل الله نیز با فضیلتتر است.
محمد میگوید به یحیی گفتم، مرد مال خود را در راه خدا انفاق میکند و خود را به زحمت میاندازد و به جهاد میپردازد، با وجود این تو میگوئی حمایت و پشتیبانی از سنت پیامبر، از جهاد فی سبیل الله با فضیلتتر است؟ یحیی در پاسخ گفت آری به مراتب بهتر است [۲۱]، و در کتاب سیر یحی بن معین آمده که جا به جایی شده است.
ابو عبید قاسم بن سلام گفته است، پیرو سنت، مانند کسی است که شراره آتش به دست گرفته است و به نظر من در این عصر و زمان، از شمشیر زدن در راه خدا بسی با فضیلتتر است [۲۲]. حمیدی نیز گفته است سوگند به خدا اگر با کسانی که حدیث پیامبر جرا مردود میشمارند بجنگم، پیش من دوست داشتنیتر است از جنگ با ترکهای (معاند و غیر مسلمان) [۲۳]. امام مالک بن انس /نیز فرمودهاند، سنت پیامبر جکشتی نوح است، کسی که بر آن سوار شد نجات خواهد یافت و کسی که از آن روی بگرداند غرق خواهد شد [۲۴].
[۷] سنن ابو داود حدیث ۴۶۰۷، سنن ترمذی حدیث ۲۶۷۶، ابن ماجه حدیث ۴۴. [۸] با تخریج ابو داود، ح ۴۶۰۷، و ترمذی، ح ۲۶۷۶، و ابن ماجه، ح ۴۴. [۹] الإبانة، ۱/۲۴۶. [۱۰] إعلام الموقعین، ۲/۲۸۲. [۱۱] طبقات ابن سعد، ۷/۱۸۴. [۱۲] سیراعلام النبلاء، ۴/۴۷۲. [۱۳] الرسالة امام شافعی صفحه ۴۵۰ رقم ۱۲۳۴: الحجة في بیان المحجة اصفهانی جلد ۲ صفحه ۳۰۲. [۱۴] منابع: الرسالة امام شافعی صفحه ۴۵۰ رقم ۱۲۳۴: الحجة فی بیان المحجة اصفهانی جلد ۲، صفحه۳۰۲. [۱۵] اعلام الموقعین، ۲/۲۸۲. [۱۶] حلیة الأولیاء، ۹/۱۰۶، و سیر أعلام النبلاء، ۱۰/۳۴. [۱۷] الفقیه والمتفقه ۱/۰ ۱۵، و صفة الصفوة ۲/۲۵۶. [۱۸] طبقات الحنابلة، ۲/۱۵، والانابة ۱/۲۶۰. [۱۹] شرح السنة، ص ۵۱. [۲۰] الحجة فی بیان المحجة، ۲/۴۲۸. [۲۱] ذم الکلام وأهله، ۴/۲۵۳-۲۵۴، رقم ۱۰۸۹، و مجموع الفتاوی، ۴/۱۳، و سیر اعلام النبلاء، ۱۰/۵۱۸. [۲۲] تاریخ بغداد، ۱۲/۴۱۰، و طبقات الحنابلة، ۱/۲۶۲. [۲۳] سیر اعلام النبلاء، ۱۰/۶۱۹. [۲۴] ذم الکلام وأهله، ۵/۸۱، انتشارات دارالعلوم و الحکم.