خاتمه
آنچه تا کنون گفته شد نص صریح کتابُ سنت بود در مورد بزرگداشت سنت پیامبر جو این است موقف سلف صالح در مقابل کسی که به معارضه و مقابله با سنت پیامبر میپردازد و میبینی که چگونه شدت به خرج دادهاند در مقابل هر کسی که به نحوی مقابله با سنت پیامبر، از او سر زده باشد.
ابن قیم /گفته است، گذشتگان نیکوکار و نیکوکردار، به شدت مورد خشم و غضب قرار میدادند کسی را که به سنت پیامبر معترض میشد و آراء و نظریات دیگر انسانها را بر سنت ترجیح میدادند و او را مهجور مینمودند و در برابر سنت مطهره پیامبر ج، جز انقیاد و اطاعت و تسلیم کامل موضع دیگری نمیگرفتند [۵۵].
پس ای مسلمان موضعگیری اصحاب پیامبر در برابر مقابله کنندگان با سنت را ببین و موقف اهل این دور و زمان را در مقابله با استهزاء کنندگان به سنت تماشا کن اما قبل از هر چیز نظری به گفتار آنها و اینها بینداز، گفتار گذشتگان را قبلاً دیدی و شنیدی ولی به بعضی از گفتههای استهزاءآمیز اهل این دور و زمانه نظری بینداز.
۱- بعضی از اینگونه افراد حدیثی را مردود شمردند، وقتیکه به آنها گفته شد حدیث در صحیح مسلم موجود میباشد در پاسخ گفتند صحیح مسلم را زیر پایت قرار بده!!.
۲- یکی دیگر از اینگونه افراد گفت وقتیکه حدیث با عقل جور درنیامد پس آن را مردود شمار، به او گفته شد و لو اینکه در صحیح بخاری قرار گرفته باشد در پاسخ گفت آری حتی اگر در صحیح بخاری موجود باشد و صحیح بخاری حرمتی ندارد.
۳- و یکی دیگر با بی شرمی هر چه تمامتر گفته است اگر مگس در لیوان آبی افتاد پس من سخن پزشک کافر را میپذیرم نه سخن پیامبر جرا و بدین ترتیب این گونه افراد سنت و حدیث پیامبر جرا مورد مسخره و استهزاء قرار میدهند، امّا آیا موضع مردم زمان ما در قبال این گونه افراد چیست؟
و چگونه با آنها تعامل مینمایند آیا چنانچه اصحاب شکردند ما هم با ترک کلام و بریدن از آنها به آنها پاسخ خواهیم گفت؟ البته به نظر نمیرسد بلکه متقابلاً دیده شده است که تمجید و تعظیم هم میشوند و مردم در اینگونه مواقع بیش از آنکه منطبق با دین و شریعت موضع بگیرند به تبعیت از هوای نفس میپردازند، در حالیکه خداوند میفرماید: ﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَيۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِ﴾[القصص: ۵۰]. «چه کسی گمراهتر از آن کسی است که از خواستهای نفس خود تبعیت نموده بدون آنکه از طرف خدا راهنمائی شده باشد». اینگونه افراد به شهرت خود مغرور شدهاند و فراموش کردهاند که شرط قبول اعمال ایمان است. و خدای عزوجل نیز فرموده است: ﴿وَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ﴾[طه: ۱۱۲]. «و کسی که کار نیک انجام میدهد و در عین حال به خدا ایمان دارد».
البته استهزاء به سنت، ایمان را نقض مینماید و این امر از عدم پیروی از کتاب و سنت نشأت میگیرد (خدای سبحان نیز فرموده است): ﴿إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَمَا تَهۡوَى ٱلۡأَنفُسُۖ وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ ٱلۡهُدَىٰٓ﴾[النجم: ۲۳] «پیروی نمیکنند جز از گمان خود و از هوای نفس در حالیکه آنان را از طرف پروردگارشان هدایت آمده است». و نیز فرمودهاند: ﴿أَفَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِۦ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِۦ غِشَٰوَةٗ فَمَن يَهۡدِيهِ مِنۢ بَعۡدِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ٢٣﴾[الجاثیه: ۲۳]. «آیا دیدهای کسی که هوای نفس خود را معبود خویش قرار داده است و با اینکه علم و دانش دارد خداوندا و را گمراه کرده است و گوش و قلب او را مهر نموده است و بر روی چشمانش پرده کشیده است، پس از خدا چه کسی میتواند او را هدایت دهد، آیا متذکر نمیگردید؟».
در حدیث پیامبر نیز آمده است: «ستفترق أمتي على بضع وسبقين فرقة أعظمها فتنة على أمتي قوم يقسون الأمور برأيهم فيحرمون الحلال ويحللون لحرام» «امت من هفتاد و چند گروه خواهند شد، بزرگترینشان از نظر فتنه بر امت قومی هستند که کارها را به رأی و نظر خود میسنجند، پس حلال را حرام میدانند و حرام را حلال میشمارند» [۵۶].
و از عمر بن خطاب سروایت شده است که فرمود از اصحاب رأی (انسانهای خود پسند و خود رأی که همیشه رأی خود را بر رأی دیگران ترجیح میدهند). بپرهیزید چون آنان بزرگترین دشمنان سنت بشمار میروند نمیتواند احادیث پیامبر را حفظ کنند و در نتیجه به رأی و نظر خود فتوی میدهند پس هم خود گمراه میشوند هم دیگران را گمراه مینمایند [۵۷].
علی ابن ابیطالب سنیز فرموده است اگر دین به عقل و رأی بود مسح پایین خُفّ بهتر از بالای آن بود [۵۸].
عبدالله بن مسعود سنیز فرموده است، شما قومی را خواهید یافت که شما را به سوی کتاب خدا دعوت مینمایند و خود آن را پشت سر انداختهاند پس بر شما باشد که علم و دانش اندوزید و از بدعتها بپرهیزید واز چاپلوسی و زبان چربی دوری کنید و از فرو رفتن در عمق مسائل کلامی اجتناب نمایید و میراث گذشتگان را پاس دارید [۵۹].
ابن بطه گفته است، ای اصحاب بصیرت عبرت گیرید، فاصله چه بسیار است میان خردمندان و بزرگواران و نیکان و برترینانی که قلبهای پاکشان لبریز از غیرت ایمانی و تعصب دینی بود با انسانهای روزگار ما که ما نیز جزئی از آنها هستیم. یکی از بزرگواران عبدالله بن مغفل از اصحاب رسول الله جبود، این صحابی جلیل القدر وقتیکه یکی از نزدیکان او که بسیار او را دوست میداشت به معارضه و مقابله یکی از احادیث پیامبر جپرداخت عبدالله بن مغصل با آنکه نیک میدانست قطع رحم از نظر شرع شریف بسیار مذموم است اما با وجود این، او را ترک گفت و ارتباط با او را قطع کرد، همچنین عباده بن صاعت و ابو الدرداء که پیامبر ج، او را حکیم امت لقب داده بود و ابو سعید خدری چه بسا ترک وطن میکردند و از شهرهای خود دور میشدند و روی از یاران و دوستان خود بر میتافتند بدلیل اینکه با حدیث پیامبر جمعارضه مینمودند یا از استماع آن سر، باز میزدند. ای کاش میدانستیم حالت ما پیش خدای عزوجل چگونه میبود در حالیکه ما مشاهده میکنیم، که گمراهان بصورت شبانه روز به آیات خدا استهزاء مینمایند و به انکار و مکابره سنت پیامبر میپردازند و از آن منحرف میشوند. خداوند همه ما را از گمراهی و لغزش مصون بدارد [۶۰].
اگر چه بعضی از کسانی که به اهل سنت نسبت داده میشوند از تمجید و تحسین مسخره کنندگان دست بردار نیستند. مسخره کنندگانی که وقتی که کسی میخواهد یکی از سنتهای پیامبر مانند نتراشیدن ریش را تطبیق نماید، مورد طعنه و مسخره قرار میدهند و نمیدانند که در واقع عین آن اعمالی را که پیامبر جانجام میداد به سُخریه میگیرند، البته امکان دارد بعضی از مسخره کنندگان اقتدا به پیامبر را در سنتهای جبلی مانند گذاشتن ریش و غیره سنت نشمارند (در میان اهل علم پیرامون این موضوع دو قول وجود دارد.) ابن تیمیه گفته: در اقتداء به افعال فطری و عادتی پیامبر جدر بین اهل علم اختلاف مشهور و قدیمی وجود دارد: ابن تیمیه به مردم گفته است دو قول در مورد افعال پیامبر در زمینه مباهاتی که از روی غیر عمد و قصد انجام شده وجود دارد؛ آیا پیروی کردن در این زمینه از پیامبر فقط مباح است یا مستحب؟
در مذهب احمد بن حنبل دو قول وجود دارد [۶۱]. من میگویم این مسئله جای بحث دارد که این جا جایگاه بحثاش نیست و من اینجا میخوام بیان کنم این است که هر کس به این احوال گرایش یابد شایسته نیست که قول خلاف آن را در این زمینه شنیع شمارد و آن را مسخره و استهزاء نماید و ابن تیمیه قائل بر عدم اقتداء به افعال جبلی و فطری است. و با این وجود در مورد کسانی که به افعال فطری پیامبر اقتدا میکنند میگوید: فاعلش از آنچه که اجتهاد در آن جایز دانسته شده مورد انکار و رد نیست [۶۲]. و ایشان انکار و رد را بالاتر از استهزاء و مسخره دانسته و نهی نموده است. و از این بحث هیچ ممانعتی مبنی بر عدم مباحثهی علمی فهم نمیشود بلکه هر کس تخصص در این زمینه دارد در بر رویش باز است.
( بعضیها را رأی بر آن است که این گونه سنتها مانند سنتهای دیگر، مستحب میباشند بعضی دیگر را رأی بر آن است که این گونه سنتها، فقط مباح هستند، نه مستحب) اما اینکه بعضی، معتقد به سنّیت این گونه اعمال نباشند نباید مستوجب استهزاء به کسانی گردد که آن را سُنّت میشمارند. و اگر از این کار خود، قصد توجیه و راهنمائی را داشته باشند، البته باب بحثهای علمی کاملاً باز است.
اما خطرناکتر از این مسئله و این گونه افراد، کسان دیگری هستند که اعمال و افعال تعبدی را که امر صریح هم در مورد آنها وارد شده است، مانند پوشیدن شلوارهای کوتاه که فقط تا قوزک پا را پوشش میدهند، مورد مسخره و استهزاء قرار میدهند و مایه تعجب است چرا بعضیها وقتی که عدهای را میبینند که به تطبیق سنت میپردازند به دلهره و اضطراب میافتند اینها که کاری نکرده و حرامی انجام ندادهاند و حداقل از مباح خارج نشدهاند آیا منظورشان از این کار این است که به جنگ مسلمانان بروند و اهل شرک را بحال خود بگذارند، پس پنابر خدا.
ای برادران: استهزاء به سنت، پیامآور بدترین شرارتها است. عبدالله دیلمی گفته است، اولین نشانههای افول دین ترک سنت است و سنتها که به منزله رشتههای دین هستند یکی پس از دیگری خواهند رفت کما اینکه ریسمان (که استحکامش با پیوند میان رشتههاست) با پاره شدن یک یک رشتهها از بین میرود [۶۳].
پس، ای برادران چارهای جز بازگشت به کتاب و سنت بر مبنای فهم سلف صالح امت، وجود ندارد، چون تمام نیکیها در پیروی از گذشتگان نهفته است و تمام بدیها در بدعت آفرینی قرار گرفته است (این بیت از (متن الجوهرة) نوشته ابراهیم اللقانی گرفته شده، و منظومهای است در عقیده بر نهج و شیوهی اشاعره . و از مفارقات عجیب او این بیت است که میگوید: وكل نص أوهم التشبيها أوله أو فوض ورم تنزيها ای کاش میدانستم آیا تأویل وتفویض روش سلف است؟
ببین چگونه به تأویل و تفویض امر میکند؟! به هر حال به این خاطر این شعر را آوردم تا حال اهل بدعت را بیان کنم و بدانید چه قدر مضطرب هستندو شعر را به عنوان شاهد آوردم چون معنی آن درست است. اگر چه خود شاعر به آن ملتزم نیست زیرا بسیاری از حاملان فقه فقیه نیستند.)
ابو حفص عمر بن سلمه نیشابوری گفته است، کسی که تمام افعال و احوال خود را در هر زمان با میزان کتاب و سنت، سنجش نکند پس نباید او را در دیوان مردان جستجو کرد. و محمد بن عبدالوهاب نیز گفته است کسی که جزء کوچکی از آنچه رسول الله جبعنوان دین آورده است را مورد بغض قرار دهد حتی اگر به آن هم عمل نماید، کافر خواهد شد و کسی که به جزء کوچکی از دین پیامبر یا ثواب و عقاب خدا استهزاء نماید، کافر خواهد شد و دلیل این امر، قول خدای تبارک و تعالی است که میفرماید:
﴿قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ﴾[التوبة: ۶۵-۶۶]
«بگو (ای محمد ج، آیا به خدا و آیات او و به پیامبرش استهزاء میکنید، عذرخواهی مکنید (چون هیچ عذری از شما پذیرفته نیست) بدرستی کافر شدید پس از آنکه ایمان آورده بودید».
و سلیمان بن محمد بن عبدالوهاب میگوید علماء اجماع و اتفاق دارند بر کفر کسی که و لو بصورت مزاح به خدا یا به قرآن یا به پیامبر یا به دین اسلام استهزاء نماید. پس ای مسلمانها، موضوع بسیار پر اهمیت است و در خور توجه شما اگر مقارنه و مقایسهای داشته باشید میان سخن آن مردیکه در غزوه تبوک بر زبان راند و آیه فوق در مورد او نازل شد و سخنان کسانی که امروز حتی بنام مسلمان بر زبان جاری میکنند، سخنان اینها بسی غلیظتر و شدیدتر است پس پناه بر خدا، ابن بطه گفته است، برادران من از خدا بترسید و بپرهیزید از همنشینی با کسانی که دچار فتنه شدهاند و دلهایشان منقلب شده است و بصیرتشان خاموش گردیده است و در صف حمایت از باطل در آمدهاند پس آنها در تاریکی قدم بر میدارند و در تاریکی زندگی میکنند. و همنشینی با آنان شما را نیز مبتلا خواهد نمود.
پس به پروردگار کریم پناه ببرید و آنچه را که به شما دستور داده است و شما را به انجام آن ترغیب نموده است بجای آورید و مسائل خود را از او بخواهید که او جل شأنه فرموده است:
﴿رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَيۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةًۚ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ ٨﴾[آلعمران: ۸]
«خداوندا دلهای ما را بعد از آنکه ما را هدایت دادی، منحرف مگردان و رحمت خود را به ما ببخشای که بدرستی تو بسیار بخشندهای».
نوشته شد
بقلم عبدالقیوم بن محمد بن ناصر سحیبانی
[۵۵] إعلام الموقعین، ۴/۲۴۴. [۵۶] ابن بطه در ابانه، ۱/۳۷۴، و حاکم در مستدرکش، ۴/۴۳۰. این حدیث را آوردهاند و حاکم میگوید با شرط شیخین صحیح میباشد ولی آنها این حدیث را تخریج ننمودهاند، و در مجمع الزوائد ۱/۱۷۹ نگاه کنید. هیثمی میگوید: رجال این حدیث صحیح هستند. [۵۷] اللالکائی، ۱/۱۲۳، و کتاب: الفقیه والمتفقة بغدادی، ۱/۱۸۰۹، و ابن عبدالبر درجامع، ص ۴۷۶. [۵۸] ابو داود این حدیث را تخریج نموده، ۱/۱۱۴، ح ۱۶۲، و ابن حجر در تلخیص الحبیر: ۱/۱۶۹ میگوید: اسناد این حدیث صحیح میباشد. [۵۹] دارمی این حدیث را تخریج نموده: ۱/۶۶، و لالکائی: ۱/۸۷. [۶۰] الابانة، ۱/۵۲۹. [۶۱] الفتاوی، ۱۰/۴۱۱. [۶۲] الفتاوی، ۱/۲۸۲. [۶۳] دارمی این حدیث را تخریج نموده: ۱/۵۸، و ابن بطه: ۱/۳۵۰، و لالکائی: ۱/۹۳، این حدیث را نقل کردهاند.