بدایع معانی تدبر در آیات روزه و تحلیل آنها

آیه دوم

آیه دوم

﴿أَيَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَۚ وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُۥ فِدۡيَةٞ طَعَامُ مِسۡكِينٖۖ فَمَن تَطَوَّعَ خَيۡرٗا فَهُوَ خَيۡرٞ لَّهُۥۚ وَأَن تَصُومُواْ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٨٤ [البقرة: ۱۸۴]

﴿أَيَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖ:

﴿أَيَّامٗا ظرف/ مفعولٌ فیه و منصوب است، یعنی: فی أیامٍ، یا فعل محذوفـی در تقدیر است مانند: صوموا أیّاماً [۹]؛ و عبارت: ﴿أَيَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖ بیانی است برای روزه واجب که در روزهای محدودی تشریع گردیده و به‌راستی که روزهای اندکی است.

پس، از این آیه چنین برمی‌آید که روزهای روزه رمضان به واقع، روزهای اندکی است و این از جمله رحمت خدای است، چراکه همه روزگار و همه سال و حتی نیمی از سال را برای روزه گرفتن قرار نداده، بلکه فقط روزهایی معیّن و اندک است. پس اگر روزهای رمضان با روزهای سال مقایسه شود، کمیِ آن آشکار می‌گردد. بنابراین، روزهای روزه رمضان، نسبت به روزهای سال، اندک است.

اینکه فرموده: ﴿مَّعۡدُودَٰتٖ صفتی است برای ایّام، و معدودات، جمع مؤنث سالم است که برای جمع‌های قِلّت به‌کار می‌رود [۱۰]، پس عبارت: ﴿مَّعۡدُودَٰتٖ تأکیدی است بر کمیِ این روزها. همچنین به علت آنکه (ایام) جمع یوم و جمع غیر ذوی العقول است، با صفت: ﴿مَّعۡدُودَٰتٖ وصف گردیده است. می‌دانیم که جمع غیر عاقل زمانی که وصف شود، مجاز است که با آن، هم مانند جمع مؤنث رفتار شود و هم مثل مفرد مؤنث.

خدای سبحان فرموده: ﴿وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَيَّامٗا مَّعۡدُودَةٗ [البقرة: ۸۰] که صفت ایام را مفرد مؤنث آورده، در سوره آل عمران فرموده است: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَيَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖ [آل عمران: ۲۴]. که صفت ایام را جمع مؤنث آورده است؛ و این نشانگر تنوع و تفنّن در این زبان شریف است.

از بین علما ممکن است کسی بکوشد که پی در پی، فوایدی به جز تفنن را در قرآن بجوید. خدا به اسرار کتابش آگاه‌تر است.

* خدای تعالی فرموده است: ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَ:

این عبارت، از جمله حکم رخصت به دنبالِ حکم تکلیف است که مثل استثناء از حکمِ: ﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمُ می‌باشد، مایه آرامش دل‌های بندگان است تا گمان نکنند روزه در هر حالی واجب است، زیرا حکم: ﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمُ شامل فرد توانا و ناتوان و مسافر و مریض می‌گردد؛ پس زمانی که فرمود: ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ اعلام داشت که در اینجا مردمی از این حکم، مستثنی هستند.

با وجود آنکه روزه احکام بسیاری دارد- که در آیات خواهد آمد- اما به ذکر آسان‌گیری و آنچه مایه آسایش جان‌ آدمیان است، مبادرت می‌ورزد تا گمان نکنند که روزه در هر حالی واجب است؛ لذ:ا ﴿فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَ یعنی اگر کسی مریض یا مسافر بود و افطار کرد، باید در روزهای دیگری [غیر از ماه رمضان] روزه بگیرد. بنابراین، در این کلام، ایجاز به حذف به‌کار رفته است، مانند این قول خدای تعالی [درباره مناسک حج]: ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡيَةٞ [البقرة: ۱۹۶]. که تقدیر آن چنین است: پس هرکس از شما بیمار بود یا آزاری به سرش رسیده بود و سرش را تراشید یا مویش را کوتاه نمود، باید کفاره‌ای بدهد.

در اینجا دو عاملِ گشودن روزه، یعنی بیماری و در سفر بودن را ذکر نمود، بدین صورت که اول فرمود: ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا یعنی کسی که وصف بیماری شامل او شود و روزه‌داری برایش سخت گردد، باید در روزهای دیگر روزه بگیرد، یعنی روزه‌اش را بگشاید و در روزهای دیگر قضای آن را بگیرد. چنانکه اگر کسی بیمار باشد و به علت روزه‌گرفتن شفای بیماری‌اش به تأخیر افتد، باید روزه‌اش را بگشاید و قضای آن را بگیرد.

سپس سفر را مطرح ساخت: ﴿عَلَىٰ سَفَرٖ یعنی سفری که افطارکردن در آن جایز باشد، این دستور نیز در سنت آمده است، چنان که آن حضرت ج فرمود: «إنّ اللهَ وَضعَ عنِ الـمسافرِ الصَّومَ » [۱۱].«به‌راستی که خدا تکلیف روزه را از مسافر برداشت».

پس هرکس در سفر بود، روزه‌ نمی‌گیرد و قضای آن را بجا می‌آورد، لیکن روزه‌اش را افطار نمی‌کند، مگر آنکه به واقع حکم مسافر را پیدا کند؛ در این تعبیر، رازی است- و خدا بهتر می‌داند- که فرموده: ﴿عَلَىٰ سَفَرٖ، زیرا، از جمله معانی حرف (علی) استعلاء و تمکن است، همان گونه که فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡ [البقرة: ۵].

و در اینجا فرمود: ﴿عَلَىٰ سَفَرٖ، در مورد بیماری فرموده: ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا: و نفرموده: (علی مرض)، این از رحمت خداست، زیرا، چنانچه در حال مطلق بیماری، روزه گرفتن همراه با سختی باشد، افطار کردن جایز است، اما در حال سفر، روزه‌اش را افطار نمی‌کند، مگر آنکه به واقع حکم مسافر را پیدا کند.

عموم علمای اسلام بر این عقیده‌اند که مسافر افطار نکند، مگر زمانی که از آثار آبادی شهر، دور شده باشد. ابن قُدامه / گفته: «مادامی که شخص در شهر باشد، شاهد(یعنی حاضر) است، او را مسافر نمی‌خوانند تا آنکه از شهر بیرون رود؛ خدای فرمود: ﴿فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡيَصُمۡهُ، پس تا زمانی که در شهر است در حکم حاضرین است» [۱۲].

پس همچنان که مسافر به مجرّد نیت سفر مجاز نیست[نمازهایش را به صورت] جمع و قصر (شکسته) بخواند، به همین صورت، نمی‌توان روزه را افطار کرد، مگر زمانی که به واقع، حکم مسافر پیدا کند [۱۳].

همچنین در حدیث «متفق علیه» که از ابن عباس ب روایت شده است که: «پیامبر ج درحالی که روزه بود به مکه مسافرت نمود و افطار نکرد تا وقتی که به عُسفان رسید» [۱۴].

قرطبی می‌گوید: «این خبر، متن صریحی در باب حکم گشودن روزه است، بنابراین، آنچه که با آن مخالف باشد ساقط می‌گردد. پس، از اینجا می‌فهمیم که مسافر فقط در حالی روزه‌اش را می‌گشاید که واقعاً در سفر باشد، مسافر بودن او زمانی محقق می‌شود که از آبادی‌های شهر بیرون رفته باشد» [۱۵].

حال چنانچه شخصی مسافرت کند، کدام‌یک بهتر است، روزه بگیرد یا افطار نماید؟

پاسخ این پرسش به تفصیل نیاز دارد:

۱- هرگاه روزه برای او سخت باشد، در این هنگام بهتر است روزه‌اش را بگشاید، زیرا پیامبر ج فرموده: «روزه گرفتن در سفر، کار نیکی نیست» [۱۶].

۲- چنانچه روزه گرفتن برای وی بسیار سخت و طاقت فرسا باشد، بنابراین، بدون شک باید روزه‌اش را بخورد؛ بدین لحاظ زمانی که پیامبر ج به همراه صحابه ش مسافرت نمود، به وی خبر رسید که روزه داشتن بر ایشان سخت شده است، پس از نماز عصر آب خواست و آن را برداشته و نوشید، لیکن به آنحضرت خبر دادند که عده‌ای بر روزه خویش باقی مانده‌اند، لذا فرمود: «ایشان نافرمان‌اند».

۳- اگر روزه داشتن بر او سخت نباشد، بهتر آن است که روزه بگیرد، چرا که شکر خدای تعالی، مسافرت کردن در این روزگار برای بسیاری از مردم راحت و آسان شده است، به‌ویژه سفر با هواپیما؛ لذا برای انسان، بهتر آن است که روزه بگیرد، زیرا در این صورت، تکلیفی به گردن او نیست و به کاری نیک از دیگران پیشی گرفته است؛ خدای فرموده: ﴿فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَيۡرَٰتِ [البقرة: ۱۴۸]. «پس در کارهاى نیک بر یکدیگر پیشى گیرید».

و دیگر اینکه نمی‌داند در روزهای آینده برای وی چه پیش می‌آید.

همچنین از جمله فواید اقدام به روزه گرفتن، آن است که این کار بر او آسان‌تر است، زیرا وی همراه مردم روزه می‌گیرد، این عملی است که امتحان شده است.

و چنانچه در این حالت - یعنی عدم سختی- افطار نماید، افطار کردنش جایز است، چرا که خدای آن را جایز دانسته است. و در صحیحین در حدیثی از عایشه ل این گونه گزارش گردیده که: «حمزةبن عبدالله الاسلمی از پیامبر ج پرسید: آیا در سفر روزه بگیرم؟ حضرت فرمود: اگر خواستی روزه بگیر و اگر خواستی افطار کن» [۱۷]. البته در حدیث مسلم با این الفاظ آمده است که آن حضرت به وی فرمود: «این رخصتی از جانب خداست، پس هرکس از آن استفاده کند، نیکوست، هرکس بخواهد روزه بگیرد، گناهی بر او نیست».

همچنین در صحیح مسلم از قول ابوسعید و جابر ب روایت شده است که گفته‌اند: «با پیامبر ج [در ماه رمضان] مسافرت کردیم، پس هرکس خواست روزه گرفت و هرکس خواست افطار نمود و هیچ‌کس بر دیگری عیب نگرفت» [۱۸].

نکته دیگر اینکه در بیان خدای تعالی: ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ ملاحظه می‌کنید که بیماری بر مسافرت مقدم شده است، این، دلیل بر آن است که حکم آن برتر و اولی است، چراکه بیماری بیشتر اقتضای تخفیف دارد تا مسافرت [۱۹]؛ و این نوع تقدیم و ترتیب در متون دین کم نیستنـد، از جمله آنکه خدای تعالی در آیه تیمم فرموده: ﴿وَإِن كُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ [النساء: ۴۳]. و در حدیث ابوموسی از قول رسول خدا ج آمده است: «إذا مَرِضَ العبدُ أو سافَرَ» [۲۰].

* در فرموده خدای تعالی: ﴿فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَۚ:

واژۀ (عدّة) به معنی تعداد اندکی از ﴿مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَ اطلاق می‌گردد، بر این اساس، اگر کسی- مریض یا مسافر- روزه‌اش را مثلاَ در تابستان [ به خاطر تشنگی زیاد] گشود، پس باید قضای آن را در زمستان بگیرد، به لحاظ آنکه روزهای تابستان بلند است و روزهای زمستان کوتاه؛ به دلیل آنکه آیه مطلق است.

و اینکه فرموده: ﴿فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَ، شامل هر روزی است که می‌توان آن را روز نامید؛ از طلوع فجر تا غروب خورشید، که همان روز شرعی است.

از جمله فواید این آیه کریمه باید به موارد زیر اشاره نمود:

۱- اینکه مجاز است این روزهای دیگر، متفرق باشند، به دلیل آنکه آیه مطلق است، یعنی لفظ: ﴿فَعِدَّةٞ نکره و مطلق آمده و لذا دلیلی بر وجوب پی‌درپی بودن روزها وجود ندارد.

۲- اینکه سختی، آسانی را می‌طلبد، زیرا بیماری و سفر، به لحاظ سختی مطرح شده‌اند و سختی، آسانی و تخفیف را می‌طلبد، این از جملـه قـواعد پنچ‌گانه‌ای است که شرع بر محور آنها می‌گردد [۲۱].

همچنین لفظ ﴿أُخَرَ صفت است برای ﴿أَيَّامٍ [۲۲].

*در قول خدای : ﴿وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُۥ فِدۡيَةٞ طَعَامُ مِسۡكِينٖ:

جمله: ﴿وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُ عطف است به جمله: ﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ و میان آن‌دو عباراتی فاصله انداخته که آرامش‌بخشِ جان‌ها و برطرف‌کننده تکلّف است، خداوند در میان آنها فرموده: ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ.

و عبارت: ﴿يُطِيقُونَهُۥ یعنی استطاعت و توانایی آن را دارند [۲۳].

و عبارت: ﴿طَعَامُ مِسۡكِينٖ توضیحی برای فدیه است که چه چیزی باشد. یعنی: کسی که می‌تواند روزه بگیرد اما نمی‌گیرد، باید به ازای هر روز یک نفر مسکین را غذا یا افطاری بدهد.

البته این حکم [تخفیفی] در زمان ابتدای وجوب روزه بود، سپس با وجوب گرفتنِ روزه نسخ گردید، همچنان که در صحیحین با حدیث سلمه بن اکوع ثابت شده است که گفته: «هنگامی‌که آیه: ﴿وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُۥ فِدۡيَةٞ طَعَامُ مِسۡكِينٖ نازل گردید، هر‌کس می‌خواست، روزه‌اش را می‌خورد و فدیه می‌داد تا آنکه آیه بعـدی: ﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡيَصُمۡهُ [البقرة: ۱۸۵]. نازل شد و آن را منسوخ ساخت و در نتیجه، روزه بر مکلّفین واجب گردید» [۲۴].

گفتنی است، سودی که در این نسخ نهفته، تدریج در تشریع حکم است، به طوری که مبنای روزه در ابتدای امر بر تخییر بود، سپس بر حتم و وجوب قرار گرفت [۲۵].

* این قول خدای تعالی: ﴿فَمَن تَطَوَّعَ خَيۡرٗا فَهُوَ خَيۡرٞ لَّهُ.

در اینجا: ﴿خَيۡرٞ یعنی: «فمن تطوّعَ بخیرٍ یا تطوّعَ تطوّعاً خیراً» [۲۶]؛ و معنی آیه چنین است: هرکس به وقتِ دادن فدیه، بیشتر از یک مسکین را اطعام کند، برایش بهتر است. این مطلب مانند جریان مردی است که [به عنوان فدیه] شتر ماده جوان و بزرگی را به نزد پیامبر ج آورد، در حالی که بچه شتر ماده یک یا دو ساله‌ای به عهده‌اش بود،‌ آن حضرت به او فرمود: «آن بچه شتر به عهده تو بود، اما حال که تو خیر بیشتری می‌دهی، برایت بهتر است» [۲۷].

از جمله فایده‌های این بیان قرآن، این است که: بنده، هر قدر که به عبادت و طاعت خویش بیفزاید، بدون شک برای او بهتر است.

* این قول خدای : ﴿وَأَن تَصُومُواْ خَيۡرٞ لَّكُمۡ:

یعنی: «صومُکم خیرٌ لکم من ‌الفدیة» روزه گرفتن شما برایتان بهتر است از [روزه خوردن و] فدیه دادن [۲۸]. و این بیان، تشویق انسان به روزه و انس دادن وی به آن است؛ و در این آیه برهانی است بر اینکه روزه گرفتن برای مسافر هم بهتر است، درصورتی که دچار سختی نشود.

و خطاب: ﴿وَأَن تَصُومُواْ خَيۡرٞ لَّكُمۡ مخصوص آن‌کسانی است که می‌خواهند فدیه دهند و روزه نگیرند، یعنی همان ﴿ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُ، و معنی آیه این چنین است: ای کسانی که طاقت روزه گرفتن ندارید و به شما سخت می‌گذرد! چنانچه روزه بگیرید و سختی را تحمل کنید، برای شما بهتر است از روزه خوردن و فدیه دادن.

اما فایده دیگر این بیان:

ثابت شدن برتری اعمال نسبت به یکدیگر می‌باشد، چراکه روزه‌داری از فدیه دادن بهتر است. پس چنانچه برتری اعمال نسبت به یکدیگر ثابت شود، مستلزم برتریِ عاملان نسبت به یکدیگر است، بدون تردید، بندگان خدا در عبادات بر یکدیگر برتری دارند.

* قول خدای تعالی: ﴿إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ:

یعنی: اگر فایده‌های روزه را می‌دانید، پس روزه بگیرید [۲۹].

در این بیان دو نکته قابل توجه است:

۱- تشویق بره روزه گرفتن.

۲- آگاهی دادن به فضیلت علم و دانایی؛ و اینکه علم، انسان را بر کار خیر راهنمایی و ترغیب می‌کند؛ خدای فرموده است: ﴿قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ [الزمر: ۹]. «بگو آیا کسانی که می‌دانند و کسانی که نمی‌دانند برابرند».

[۹] برخی از نحویون گفته‌اند: «(أیاماً) به خاطر مصدر صیام، منصوب آمده است»، و این نظر خوبی نیست، به علت آنکه یک جداکنندۀ بیگانه مانند (کما کُتبَ) در اینجا آمده است، چنان که ابوالبقاء و ابوحیّان و دیگران بدان اشاره کرده‌اند، نک: (التبیان، ۱/۱۴۹؛ البحرالمحیط،۲/۳۱؛ الدرّالمصون، ۲/۲۶۸). [۱۰] این نظر سیبویه است که جمع مؤنث سالم و نیز جمع مذکر سالم، از جمع‌های قلّت است، و یکی از علما جمع‌های قلّت را در دو بیت به نظم درآورده است:

بِاَفعُلٍ وباَفعالٍ واَفعِلَةٍ
وفِعلَةٍ یُعرَفُ الأدنی مِنَ العدَدِ
وسالِـمُ الجمعِ فی النَّوعَینِ یَتبَعُها
وفی ذلك الحکمُ فَاحفَظها و لاَ تَزِدِ

[۱۱] سنن ابن داود(۲۴۰۸)، ترمذی(۷۱۵)، ابن ماجه(۱۶۶۷) و نسائی(۲۲۷۴). [۱۲] نک: المغنی، ۴/۳۴۶-۳۴۷. [۱۳] همان منبع؛ و دربارۀ انس س گفته‌اند که وی هرگاه ارادۀ سفر می‌کرد، روزه را در خانه‌اش [پیش از مغرب] افطار می‌کرد؛ محمد بن ‌کعب گفت: انس [در مـاه رمضان] در حالی‌‌که هنوز [به سفر نرفته و] در منزلش بود، برای خوردن غذا فراخوانده شد، پس به او گفتم: این[رفتار] از سنتِ پیامبر است؟ فرمود: آری (ترمذی، حدیث۷۹۹). لیکن اهل علم دربارۀ این حدیث، حرف دارند؛ ابن قدامه می‌گوید: «بر فرض ثبوت درستی این حدیث، احتمال دارد اینکه محمد بن کعب گفته: (در منزلش)، منظورش منزل وی در راه سفرش بوده باشد»، زیرا معلوم است که مسافر حرکت می‌کند و گاهی [در حین سفر] در محلی منزل می‌گیرد و سپس به راهش ادامه می‌دهد، به همین ترتیب. [۱۴] بخاری این خبر را در چند جا آورده است، از جمله: شمارۀ ۱۸۴۲؛ و مسلم در حدیث شمارۀ ۱۱۱۳. [۱۵] الجامع لاحکام القرآن،۳/۱۳۳. [۱۶] بخاری،۱۸۴۴؛ مسلم،۱۱۱۵. [۱۷] بخاری آن را در حدیث شمارۀ ۱۸۴۱ و مسلم در شمارۀ ۱۱۲۱ آورده است. [۱۸] مسلم، ۱۱۱۷. [۱۹] سیبویه در (الکتاب) می‌گوید: «گویی که عرب‌ها آنچه را که برایشان مهم تر و منظور نظرشان است، در بیان خود مقدّم می‌دارنـد، اگرچـه هردو مطلب برایـشان مهم و منظور نظرشان باشد»(۱/۳۴). بنده می‌گویم این مطلب در سنّت نیز شاهد دارد و آن این است که هنگامی که پیامبر ج در مناسک [حجّ] خود طواف نمود، به سوی صفا بیرون شد، پس وقتی بدانجا نزدیک گردید چنین خواند: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ [البقرة: ۱۵۸]. سپس فرمود: «به چیزی آغاز می‌کنم که خدا بدان آغاز نموده است»، پس به سعی صفا آغاز نمود (مسلم، ۱۲۱۸)؛ و این حدیث در روایت نسائی به لفظ امر آمده است: «إبدَأوا بِمـا بَدَأ اللهُ بهِ» (۲۹۶۲). [۲۰] بخاری آن را در حدیث شمارۀ ۲۸۳۴ آورده است. [۲۱] قواعد پنج‌گانۀ بزرگ فقهی عبارتند از: ۱) الاُمورُ بمقاصدها ۲) لمشقة تجلبُ التیسیرَ ۳) الضّررُ یُزالُ ۴) الیقینُ لایزُولُ بالشكِّ ۵) العادةُ مُحکّمةٌ. یکی از علما هم آنها را این گونه به نظم درآورده است:

ضَـررٌ یُزالُ و عادةٌ قد حُکِّمت
وکـذا المشَـقّةُ تَجلِـبُ التیسیرا
وَالشـك لا تَرفَـع بِه مُـتَیَقِّـنًا
وَالنِّیـَّةَ أخلِص إن أردتَ اُجورا

نک: الدّمیاتی، إعانة الطالبین،۱/۱۲۶. [۲۲] اُخَر: بر وزن فُعَل، صفتی است غیر منصرف که از صیغۀ (آخَر) به (اُخَر) برگشته است. این کلمه جمع (اُخری)است، مانند کُبری و کُبَر، و در آیۀ مورد بحث، صفت اَیّام است؛ البته در غیر قرآن می‌توان گفت: «فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ اُخری»، و قبلاً قاعده‌ای را ذکر نمودیم از این قرار که: برای وصف جمع غیر عاقل می‌توان هم مانند جمع مؤنث سالم رفتار کرد و هم مانند مفرد مؤنث، چنان که خدای تعالی فرموده: ﴿وَلِيَ فِيهَا مَ‍َٔارِبُ أُخۡرَىٰ [طه: ۱۸]. سمین الحلبی در الدّرّ المصون (۲/۲۷۲) گفته: «‌در اینجا ترجیحاً باید با آن مانند جمع رفتار شود، زیرا اگر صفت آن مفرد بیاید و گفته شود: (مِن أیّامٍ اُخرَی)، این توهم را ایجاد می‌کند که (اُخری) صفت (عدّه) است و در نتیجه، مقصود گم می‌شود. [۲۳] نویسندۀ محترم در اینجا مرتکب اشتباه شده و فعل(یطیقونه) را (یستطیعونه) معنا کرده‌اند! زیرا به دلیل آنکه خداوند خواسته تا ایشان [ به ازای هر روزی که روزه نمی‌گیرند، یک وعده غذای مسکین را] فدیه یا عوض بدهند، (یطیقونه) در اینجا به معنی (توان آن را ندارند یا به سختی و نهایت طاقت می‌رسند) می‌باشد ( مترجم). [۲۴] صحیح مسلم،۱۱۴۵. [مایۀ شگفتی است که نویسنده معتقد است آیات پی‌در‌پیِ روزه در یک زمان نازل نشده‌اند، با آنکه خودِ او این آیات را یکجا و به عنوان آیات روزه مطرح نموده است! چنانچه درآیۀ ۱۸۴ دقت شود، خداوند بعد ازآنکه نوع فدیۀ روزه‌خوار بی‌طاقت [و نه مریض] را معین نمود، فرمود: ﴿وَأَن تَصُومُواْ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ. «اگر بدانید، روزه گرفتن برای شما بهتر است»؛ یعنی خدای متعال پس از اعلام تخفیف برای اشخاص بی‌طاقت، بازهم ایشان را به روزه داری تشویق می‌کند؛ لذا همان گونه که حکم تخفیف مریض و مسافر، پابرجاست، حکم تخفیف افرادِ مثلاً عطاش بی‌طاقت نیز به قوت خود باقی است و نسخی در کار نمی‌باشد] (مترجم). [۲۵] نویسندۀ محترم ناخواسته دچار تناقض گویی شده‌اند، زیرا پیش از این در توضیح عبارت: «کُتِبَ علیکُم» در اولین آیۀ روزه، هم خود گفتند و هم از قول فرّاء در معانی‌القرآن آوردند که هردو لفظ این عبارت بر وجوب روزه دلالت دارد، اما در اینجا می‌گویند که تشریع روزه ابتدا بر تخییر بود! لذا بازهم به مطلب بند(۱) ارجاع می‌دهم (مترجم). [۲۶] این واژه، منصوب به نزع خافض است، یعنی: «فَمن تطوّعَ بخیرٍ»، و تو می‌توانی آن را صفت برای مفعول مطلق قرار داده و بگویی: «فَمن تطوّعَ تطوّعاً خیراً». [۲۷] احمد بن حنبل،۲/۱۴۲؛ ابوداود،۱۵۸۳؛ و ابن خزیمه، ۲۲۷۷، از قول اُبیّ بن‌کعب. [۲۸] در این عبارت، (أن) مصدریه است و فعل مضارع (تصوموا) تأویل به مصدر (صومکم) مبتدأ، و عبارت (خیرًٌ لکم) خبر آن است. [۲۹] زیرا (إن) حرف شرط و «کنتم تعلمون» فعل شرط و جواب شرط، محذوف بوده و تقدیر آن چنین است: «إن کنتم تعلمون ». «فوائدَ الصومِ فَصُوموا».