بدایع معانی تدبر در آیات روزه و تحلیل آنها

آیه پنجم

آیه پنجم

﴿أُحِلَّ لَكُمۡ لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِكُمۡۚ هُنَّ لِبَاسٞ لَّكُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّۗ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَكُمۡ فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ وَعَفَا عَنكُمۡۖ فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ وَٱبۡتَغُواْ مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ ثُمَّ أَتِمُّواْ ٱلصِّيَامَ إِلَى ٱلَّيۡلِۚ وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰكِفُونَ فِي ٱلۡمَسَٰجِدِۗ تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ١٨٧ [البقرة: ۱۸۷].

این آیه شروعی دیگر در بیان احکام دیگر روزه است.

در عبارت: ﴿أُحِلَّ لَكُمۡ کسی که حلال نموده خدای جلّ و علا‌ست، فعل آن بدان سبب که فاعلش ذکر نشده، مبنی بر مجهول آمده زیرا فاعل معلوم است.

لفظ (أُحِلَّ) بیان کننده آن است که عمل مذکور در اصل حرام بوده، چنان که خواهد آمد.

عبارت: ﴿لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ یعنی شبِ آن روزی که در آن روزه می‌گیرد، معلوم است که شب به دنبال روزی می‌آید که بعد از آن است، مگر روز عرفه، زیرا شبِ عرفه در پیِ روزِ سابق می‌آید. و منظور از ﴿لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ یک شب نیست، بلکه منظور جنس شب است و تمام شب‌های رمضان را شامل می‌گردد.

فرمود: ﴿ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِكُمۡ:

یعنی: «أُحِلَّ الرَّفَثُ لَكُمْ»، لیکن لفظ (الرفث) را برای تشویق بدان، به تأخیر انداخت زیرا فرمود: ﴿أُحِلَّ لَكُمۡ لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ در نتیجه، نفس انسان به آنچه که حلال گشته، متوجه و راغب می‌شود.

(الرفث) چنان که زجاج و ازهری گفته‌اند: هر چیزی است که مرد [در مسائل جنسی] از زن می‌خواهد [۴۰].

همچنین ابن کثیر از قول چهارده نفر از علمای سلف که در رأسشان ابن‌عباسب است، گزارش نموده که منظور از رفَث همان جماع است [۴۱].

لذا زمانی که رَفَث- یعنی جماع- حلال است، پس آنچه که شبیه به آن و متعلقات آن است نیز حلال می‌باشد. بدین لحاظ در تفسیر آیه می‌گوییم: ﴿أُحِلَّ لَكُمۡ لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ ٱلرَّفَثُ یعنی: جماع و تمام تبعات و متعلقات آن. تعبیر از جماع به رفث، از جمله روش‌های عالی قرآن و از کنایات لطیف آن است، در قرآن کلمه‌ای که دور یا خارج از حدود ادب باشد نمی‌یابی، با آنکه قرآن دقیق‌ترین مسائل را در مورد وصالِ مرد به همسرش بررسی کرده است. از جمله تعبیرات قرآن در این زمینه اینهاست:

۱- ﴿فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ [البقرة: ۱۸۷]. «پس اکنون [در شبهاى ماه رمضان] با آنان همخوابگى کنید».

۲- ﴿وَقَدۡ أَفۡضَىٰ بَعۡضُكُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ [النساء: ۲۱]. «با آنکه از یکدیگر کام گرفته‌اید‏».

۳- و در مورد وضوء در سوره نساء و مائده می‌فرماید: ﴿أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ [نساء: ۴۳؛ مائده: ۶]. «یا با زنان آمیزش کردید».

۴- درباره محرّمات نیز می‌فرماید: ﴿وَرَبَٰٓئِبُكُمُ ٱلَّٰتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ ٱلَّٰتِي دَخَلۡتُم بِهِنَّ [النساء: ۲۳]. «و دختران همسرانتان که در دامان شما پرورش یافته‏اند و با آن همسران همبستر شده‏اید».

۵- ﴿فَلَمَّا تَغَشَّىٰهَا حَمَلَتۡ حَمۡلًا خَفِيفٗا فَمَرَّتۡ بِهِ [الأعراف: ۱۸۹]. «پس چون [آدم] با او [حوا] درآمیخت، باردار شد بارى سبک پس [چندى] با آن [بارسبک] گذرانید».

پس هرگاه خواستی عفت الفاظ قرآن را بشناسی، در سوره یوسف بیندیش، زیرا با وجود آنکه داستان کامخواهیِ زنی را از مردی مشروحاً بیان نموده، خطرات نفس امّاره را در در باریک‌ترین و تنگ‌ترین موقعیت‌ها و جایگاه‌ها به تصویر کشیده، با این همه، در این سوره چیزی از سخنان زشت و رکیک و کلمـات بی‌پرده‌ای که شایستـه ادب نیست، نمی‌یابی. سیـد قطب/ صاحب تفسیر فی ظلال القرآن به این نکته لطیف توجه داده است.

زمخشری و پیروانش [۴۲] معتقدند که خداوند، تعبیر (رفَث) را برای زشت جلوه دادنِ آنچه از اصحاب رسول خدا ج سر زد و نیز برای تقبیح عمل‌شان به کار برده است! اما این نظر صحیح نیست، زیرا رفث- همچنان که گفتیم- لفظ زشت و بی‌پرده‌ای نبوده و حیا را مخدوش نمی‌سازد.

و در عبارت: ﴿ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِكُمۡ آن را با حرف (إلی) متعدی ساخته تا رفَث متضمّن معنای افضاء (خلوت نمودن و کام گرفتن) باشد.

این آیه به روش منطوق و صریح، بر حلال نمودن جماع در همه شب‌های رمضان دلالت دارد؛ از آن به روش اشاره، چنین برداشت می‌گردد که: روزه آن کسی که در صبح با حالت جُنب از خواب برمی‌خیزد نیز صحیح است؛ زیرا شب، در مورد هر جزئی از اجزای آن صدق می‌کند، پس هرکس در آخرین جزء آن، به طوری که به اذان صبح متصل گردد، جماع کند، نمی‌تواند پیش از اذان غسل نماید، بنابراین،، مقداری از روز در حالی بر او می‌گذرد که جُنب است؛ لذا بدین ترتیب، این آیه اشاره به صحت روز دارد.

سپس خدای سبحان علت حلال کردنِ رفَث را این گونه بیان فرموده است: ﴿هُنَّ لِبَاسٞ لَّكُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّ، یعنی زنانتان لباسی برای شمایند و شما لباسی برای ایشـان، پس هریک از زوجین از دیگری بی‌نیاز نیست و برای همسرش به منزله لباس است.

در این آیه، تعبیر لباس اشاره‌ای است به اینکه هریک از آن‌دو، همسرش را می‌پوشاند و ازحرام حفظ می‌نماید. پس عبارت ﴿هُنَّ لِبَاسٞ لَّكُمۡ تشبیه است [۴۳].

برخی مفسران می‌گویند وجه تشبیه به لباس، هنگام در آغوش گرفتن و معانقه زن و شوهر آشکار می‌گردد، به شکلی که هریک از آن‌دو به منزله لباس دیگری است، همان طور که نابغۀ الجعدی سروده است:

إذا ما الضجیعُ ثنی جیدها
تثنّتْ علیه فکانت لباسا

هرگاه شوهر به همسرش توجه کند، وی نیز بدو متمایل می‌گردد و چون لباس او را دربرمی‌گیرد.

سپس خدای سبب دیگری را برای جایز شمردن همخوابگی ذکر نموده و فرموده: ﴿عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَكُمۡ یعنی به خاطر قرار دادن خویش در معرض عذاب، به خودتان خیانت می‌کنید.

بدین علت چنین فرموده که در ابتدای اسلام این همخوابگی در ماه رمضان ممنوع بود، اما ایشان آن را آسان گرفته و در شب‌های رمضان بدان اقدام می‌کردند، همان گونه که از براء بن عازب س به گزارش بخاری در صحیح چنین روایت شده است: «هنگامی کـه حکم روزه رمضـان نازل شـد، مسلمانان در تمـام رمضان به زن‌ها نزدیک نمی‌شدنـد، اما مردانی به خویش خیانت روا می‌داشتند، در نتیجه خدای تعالی چنین نازل فرمود: ﴿عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَكُمۡ فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ وَعَفَا عَنكُمۡ» [۴۴].

در اینجا با ظرافتی تمام به جای لفظ (تخونونَ) فعل(تختانونَ) را به کار گرفته، زیرا در این زمینه تمام تلاش خود را به کار می‌بستند؛ چرا که زیادی مبنا، دلیل بر زیادی معناست؛ لیکن خداوند ایشان را بخشید و از تمامی آن خطاها درگذشت، لذا فرمود: ﴿فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ وَعَفَا عَنكُمۡ:

حرف فاء حرف عطف است و فعل (تابَ) عطف بر فعل (عَلِمَ)، اما صحیح آن است که معطوف بر فعلِ محذوفی است بدین تقدیر: (فتُبتُم فتابَ علیکُم) یعنی با جواز و آسان گیری، بر شما گشایش داد و آن نهی از همخوابگی زنان را از شما برداشت.

همچنین بدین لحاظ تعبیر به توبه کرد، زیرا توبه، گناهان واقع شده از ارتکاب منهیات گذشته را پاک می‌کند.

کلمۀ (تابَ) به طور اطلاق در مواقع تخفیف و ترخیص به کار می‌رود، مانند این قول خدای تعالی: ﴿عَلِمَ أَن لَّن تُحۡصُوهُ فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ [المزمل: ۲۰]. «مى‏داند که [شما] هرگز حساب آن را ندارید پس بر شما ببخشود».

سپس توبه را مورد تأکید قرار داد و فرموده: ﴿وَعَفَا عَنكُمۡ یعنی اثر گناه را محو نمود، با وجود آنکه بزرگ بود و خیانت شمرده شده بود.

فرموده: ﴿فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ:

(الآنَ) ظرف زمان حاضر است و متعلق به (باشروهنَّ) که در اینجا به معنی جماع است، بدین لحاظ از لفظ مباشرت استفاده نمود که بشره یا پوست زوجین با هم تماس می‌یابند.

همچنین فعل امر (باشروهنَّ) برای جایز شمردن است، زیرا پس از منع واقع شده است. این، سخن عموم علمای اصولی است [۴۵].

فرموده: ﴿وَٱبۡتَغُواْ مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَكُمۡ:

فعل﴿وَٱبۡتَغُواْ امر ارشادی است؛ ﴿مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَكُمۡ یعنی آنچه که از فرزند برای شما مقدّر کرده است.

برای این از مباشرت سخن به میان آمده، تا بیان کند هدف به دست آوردن فرزند است، این بزرگ‌ترین هدف ازدواج می‌باشد.

بقاعی- صاحب نظم الدّرر- می‌گوید اطاعت از فرمان (باشروهنَّ) از جمله اسباب پدید آمدن برکت در فرزند است. وی این سخن را به صحابه نسبت می‌دهد [۴۶]، والله أعلم.

در این آیه موارد ذیل جلب نظر می‌کند:

۱- اثبات علم خدای به دلیل: ﴿عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ.

۲- تحریم ضرر رساندن انسان به نفس خویش، زیرا نفسش نزد او امانت است: ﴿تَخۡتَانُونَ أَنفُسَكُمۡ.

۳- ثبوت نسخ در شریعت، چون نسخ با رفع ممنوعیت حاصل می‌گردد.

۴- نسخ سنت با قرآن.

۵- اثبات حکمت و تعلیل، به لحاظ این فرموده: ﴿عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ...، که آن را نسخ معلّل گویند.

۶- در این آیه، مثالی است بر تعلیل حکم با دو علت.

۷- اینکه تحمل سختی، آسانی به دنبال می‌آورد؛ خواه با ترک مؤاخذه باشد یا با برداشتن موجب آن، چرا که فرمود: ﴿وَعَفَا عَنكُمۡ.

سپس فرموده: ﴿وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ:

واو حرف عطف است و فعل ﴿وَكُلُواْ معطوف به فعل ﴿وَٱشۡرَبُواْ، و امر در ﴿كُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ به معنی مباح دانستن است، زیرا- چنان که گفته شد- به رفع از ممنوعیت آمده است.

در این آیه، موضوع نکاح مقدم بر خوردن و آشامیدن ذکر شده است، بدین لحاظ که نکاح از لذیذترین تمایلات و مشتهیات انسان‌هاست؛ سپس سخن از خوردن به میان آمد، زیرا مایه قوام و نیروی بدن است.

در خبر صحیح از حدیث براء بن عازب س ثبت است که وی گفته: «اصحاب محمد ج این گونه بودند که اگر مردی روزه بود و به وقت افطار بدون آنکه افطار کند می‌خوابید، در آن شب و روز فردایش تا هنگام شب چیزی نمی‌خورد، پس این قضیه برایشان سخت گردید، به طوری که برخی صحابه در اثر گرسنـگی غش می‌کردند؛ این موضوع را به پیامبر ج خبر دادند، لذا این آیه نازل گردید: ﴿أُحِلَّ لَكُمۡ لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِكُمۡ و موجب شادی فراوان اصحاب شد» [۴۷].

خدای تعالی فرموده: ﴿حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِ:

﴿حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ یعنی بسیار آشکار برای شما ظاهر شود، چنان که کاربرد صیغه تفعّل برآن دلالت دارد.

﴿ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ: همان سفیدی ابتدای روز، و ﴿ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ همان سیاهی شب است.

در عبارت ﴿مِنَ ٱلۡفَجۡرِ مِن، بیانیه است، یعنی برای بیان معنیِ الخیط الابیض.

در این آیه تشبیه به کار رفته است، بدین صورت که ابتدای سپیدی صبح ظاهر شده در افق، و پایان تاریکی شب را که همراه آن امتداد می‌یابد، به ریسمان سپید و سیاه تشبیه نموده و این از بهترین تشبیهات است؛ شاعر می‌گوید:

الخیط الأبیض ضوء الصبح منفلقٌ
والخیط الأسود جنحُ اللیل مکتومُ
این ریسمان اَبیض، صبح سپید باشد
وآن ریسمان اَسود، تاریکی شبانگاه

نکته قابل توجه این است که در مورد الخیط الاسود نفرموده: (من اللیل)، چرا که به لفظ (من الفجر) به خاطر دلالت برآن، اکتفا نموده است؛ و این نوعی معروف از ایجاز است،مانند این قول خدای تعالی: ﴿وَجَعَلَ لَكُمۡ سَرَٰبِيلَ تَقِيكُمُ ٱلۡحَرَّ [النحل: ۸۱]. یعنی: الحرّ و البرد.

به جز آنچه قبلاً ذکر شد، در این آیه فوایدی است از این قرار:

۱- تمام طول شب‌های رمضان زمانی است برای خوردن و نوشیدن و جماع، تا آنکه فجر طلوع کند.

۲- در آن، جوازی است برای آنکه شخص در حال جنب وارد صبح شود، زیرا چنانچه جماع کردن تا زمان شروع فجر بر او مجاز باشد، نمی‌تواند پیش از طلوع فجر غسل کند. همچنین صریحِ سنت در حدیثی متفقٌ علیه بر این امر دلالت دارد، آن حدیث این است که رسول خدا ج در حال جنب وارد صبح می‌شد در حالی که روزه بود [۴۸].

۳- حدّ شرعی روزه درآن بیان شده، یعنی از طلوع فجر تا غروب خورشید.

۴- در این آیه، دلیلی است بر جواز خوردن برای کسی که در طلوع فجر تردید دارد، زیرا خدای سبحان خوردن را تا تبیُّن برای انسان مباح نموده و این، نظر عموم علماست، برخلاف امام مالک /.

۵- همچنین از این آیه برمی‌آید که: انسان اگر به گمان آنکه فجر طلوع نکرده، غذا بخورد، سپس بفهمد که فجر طلوع کرده، روزه‌اش صحیح است؛ زیرا اصل بر آن چیزی است که مقرر بوده، مگر آنکه خلافش ثابت شود.

هنگامی که از احکام روزه فراغت یافت، درپی آن، احکام اعتکاف را- به خاطر وجود مناسبت با روزه- مطرح ساخت، و لذا فقها نیز به تقلید از روش قرآن، در مجامع فقهی خود، کتاب الاعتکاف را به دنبالِ کتاب الصیام می‌آورند.

خدای تعالی فرموده: ﴿ثُمَّ أَتِمُّواْ ٱلصِّيَامَ إِلَى ٱلَّيۡلِ:

یعنی تا آغاز شب که همان غروب خورشید است، این عبارت دلیل بر آن است که مخاطبین آیه تا شروع تاریکی شب صبر نمی‌کردند، این مطلب را این حدیث تأیید می‌کند: «هرگاه شب از اینجا شروع شد و روز از اینجا به پایان رسید و خورشید غروب کرد، روزه دار باید افطار کند» [۴۹].

سپس حضرت حق جلّ وعلا فرموده: ﴿وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰكِفُونَ فِي ٱلۡمَسَٰجِدِ:

﴿وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ: مباشرت در اینجا همان جماع و متعلقات آن، اعتکاف و ماندن در مسجد برای اطاعت خداوند است. این عبادتی کهن است و از ویژگی‌های این امّت نیست، خدای تعالی فرمود: ﴿وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيۡتِيَ لِلطَّآئِفِينَ وَٱلۡعَٰكِفِينَ وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ [البقرة: ۱۲۵]. «و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که پاکیزه کنید خانۀ مرا براى طواف‏کنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان».

در این بخش از آیه این فواید مسطور است:

۱- تحریم تماس جنسی برای معتکف، اگرچه ناچار شود [برای امری] از مسجد بیرون رود.

۲- اینکه جماع، اعتکاف را فاسد می‌کند، بلکه بزرگ‌ترین مُبطلِ اعتکاف است، زیرا نهی از کاری، نشان دهنده فساد آن است.

۳- احترام مساجد.

۴- اعتکاف صورت نمی‌پذیرد مگر در مسجد، این شرط اعتکاف بوده و قرطبی هم در این مورد، قائل به اجماع است [۵۰]. ابن قدامه نیز در «المغنی» می‌گوید: «در این مورد اختلافی میان علما سراغ نداریم».

۵- اینکه اعتکاف در هر مسجدی صحیح بوده و حرف (ال) در اینجا برای استغراق است.

اما حدیث: «لا اعتکافَ إلاّ في المساجد الثلاثة». «هیچ اعتکافی صحیح نیست به جز در مساجد سه‌گانه»؛ با فرض صحت، بر اعتکاف کامل حمل می‌گردد، یعنی هیچ اعتکافی کامل نیست مگر در مساجد سه‌گانه: مسجدالحرام، مسجدالنبی و مسجدالاقصی.

۶- در این آیه، دلیلی است بر اینکه اعتکاف صورت نمی‌پذیرد، مگر با روزه، زیرا خدای تعالی اعتکاف را در اثنای آیات روزه و احکام آن ذکر نموده است؛ این برطبق مذهب مالکی و برخی علمای شافعی است، شیخ الاسلام ابن‌تیمیه و ابن‌قیّم در "زادالمعاد" نیز آن را برگزیده‌اند، این روایتی است در مذهب احمدبن‌حنبل.

۷- کسانی که قائلند کمترین مدت اعتکاف یک روز است، به این آیه استدلال کرده‌اند؛ زیرا کمترین مدت روزه، یک روز است.

سپس خدای تعالی فرمود: ﴿تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَا:

﴿تِلۡكَ اشاره دارد به آنچه که از احکام خوردن و آشامیدن و همخوابگی در شب‌های ماه رمضان ذکر شده است؛ و ﴿حُدُودُ ٱللَّهِ یعنی احکام او.

و فرموده: ﴿فَلَا تَقۡرَبُوهَا در تحذیر و هشدار دادن، از آیه: ﴿تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَا [البقرة: ۲۲۹]. و نظیر آن بلیغ‌تر است، زیرا مخاطب را به احتیاط راهنمایی می‌کند، چرا که هرکس به مرز عملی نزدیک شود، به زودی آن را مرتکب می‌گردد.

همچنین در این آیه، دلیلی است بر آنکه وسایلی که برای رسیدن به مقاصدی به‌کار گرفته می‌شوند، حکم همان مقاصد را دارند، خدای جلّ وعلا اگر چیزی را حرام کند، همه وسایلی که بدان می‌رسد را نیز حرام می‌نماید.

سپس خدای تعالی فرمود: ﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ:

حرف کاف در( کذلِك) اسمی است به معنی مِثل، یعنی: خدای تعالی مِثلِ این بیان بلیغ و رسا، آیاتش را بیان می‌دارد و توضیح می‌دهد [۵۱].

آیات جمع آیه و علامتی است که دلالت بر مدلولش می‌کند، منظور از آیات در اینجا همان آیات احکام است که از جمله آیات شرعی است؛ زیرا حدیث در این احکام و مدلول این آیات، حق و درست است، چرا که آنها کسی را که آنها را آورده تصدیق می‌کنند.

از جمله فواید این گفته خدای تبارک و تعالی: ﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ علوّ شأن قرآن است که واضح و روشن می‌باشد.

این آیه با عبارت: ﴿لَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ پایان می‌پذیرد.

(لعلّ) برای بیان علت است، یعنی تا آنکه تقوای الهی برای ایشان حاصل گردد؛ در این بیان، دلیلی است بر آنکه آگاهی از قرآن از جمله اسباب تقواست.

از خدای متعال می‌خواهیم که تقوا را روزی ما و شما گرداند، و با فهم کتابش و عمل به محتوای آن بر ما منت گذارد، زیرا او متولّی آن و قادر برآن است، و او سبحانه و تعالی بهترین یار و یاور است؛ بر او توکل می‌کنیم چون سروری جز او نداریم و جز او را نمی‌پرستیم.

وصلّى الله وسلّم و باركَ على نبیّنا محمّد وعلى آله وصحبه أجمعین.

[۴۰] معانی القرآن و اعرابه،۱/۲۵۵؛ تهذیب اللغة،۱۵/۵۸. [۴۱] تفسیر ابن کثیر،۱/۲۹۴. [۴۲] نک: الکشاف،۱/۲۵۷. منظور از پیروان زمخشری، کسانی هستند که از او تأثیر گرفته و در بلاغات قرآن استفاده برده‌اند، مانند بیضاوی و أبی السعود، و حاشیه نویسان بر تفسیر بیضاوی مانند محیی‌الدین زاده، کازرونی، شهاب الخفاجی و قونوی. [۴۳] برخی آن را استعاره دانسته‌اند اما استعاره نیست، زیرا دوطرف، یعنی مشبّه و مشبّهٌ به، موجودند، (هنّ) مشبّه و(لباس) مشبّهٌ به است و این نوع را تشبیه بلیغ نامیده‌اند؛ اما در استعاره معمولاً یکی از دو طرف حذف می‌شود. [۴۴] بخاری، ۱۹۱۵. [۴۵] استاد اساتید ما علامه محمد امین شنقیطی / به‌درستی گفت که: امر بعد از تحریم به حکمی بازمی‌گردد که پیش از تحریم بوده است، چه واجب و چه مندوب. نیز گفت: این موضوع به وسیلۀ اسقراء تمام در قرآن ثابت می‌شود. و گفت: این سخن، نظر ابن کثیر و زرکشی است. نگا: اضواء البیان،۲/۴-۵ ، ابتدای تفسیر سورۀ مائده. [۴۶] نظم الدرر، ۱/۳۵۳. [۴۷] بخاری، ۱۹۱۵. [۴۸] بخاری آن را در حدیث ۱۸۳۰ و مسلم در شمارۀ۱۱۰۹ از حدیث عایشه و امّ سلمه ب آورده است. [۴۹] بخاری آن را در حدیث ۱۹۵۴ و مسلم در شمارۀ۲۵۵۸ آورده است. [۵۰] نک: تفسیر قرطبی، الجامع لاحکام القرآن،۲/۲۷۹. [۵۱] مشبّهٌ به در (کذلك) آن چیزی است که پیش از کاف آمده و آن، تبیین روزه و احکام آن است، و مشبّه، تبین تمام آیات و معانی است؛ و مشارٌ الیـه در (ذلك) همـان. مشبهٌ به است؛ این از حیث بلاغت. اما از نظر اِعراب، کاف اسمی است به معنی(مِثل) و مفعول مطلق و منصوب می‌باشد، یعنی: خداوند مِثل این بیان تبیین می‌کند. اما هرگاه به دنبال (کذلك) اسمی بیاید، خبر مقدم می‌باشد، مانند این قول خدای تعالی: ﴿كَذَٰلِكَ ٱلۡعَذَابُۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ ... [القلم: ۳۳]. که العذاب مبتدا و کذلک خبر مقدم است.