اصول و مبانی اعتقادی «اصول السنة»

اثبات صحت نسبت این رساله به امام احمد رحمه الله

اثبات صحت نسبت این رساله به امام احمد رحمه الله

یکی از اساتید بنده صحت نسبت این رساله به امام احمد را صحیح نمی‌دانست و قائل به مجهول بودن راوی آن بود که از عبدوس بن مالک عطار روایت می‌کند. این راوی ابوجعفر محمد بن سلیمان منقری بصری تنیسی است. و دیدگاه صحیح و صواب آن است که وی مجهول نیست بلکه او محمد بن سلیمان جوهری بصری می‌باشد.

ابوبکر خلّال در کتابش «السنة» در روایت شماره: ٦٨، بخشی از این رساله را روایت می‌کند؛ آنجا که می‌گوید: «محمد بن سلیمان جوهری روایت نموده که عبدوس بن مالک عطار روایت نموده که شنیدم ابوعبدالله می‌گوید: اصول سنت عبارت است از: ... که موارد بسیاری را ذکر نموده و می‌گوید: «قتال اللصوص والخوارج جائز..»..

و ابن حبان در «المجروحین» (٢/٣٠٩) شرح حال محمد بن سلیمان جوهری را ذکر نموده و می‌گوید: «وی از اهل بصره می‌باشد که در انطاکیه سکونت داشته است. از ابوولید حوضی و اهل بصره روایت می‌کرد. اخبار راویان ثقه را تغییر می‌داد و از راویان ضعیف، اقوال ثابت نشده‌ای که به آنها نسبت داده شده، روایت می‌کرد، لذا به هیچ وجه استناد به وی درست نیست».

اما شواهدی وجود دارد که به صحت نسبت این رساله به امام احمد  / اشاره می‌کند، از جمله:

١- علما در مصنفات خود از این رساله نام برده و از آن نقل قول کرده‌اند و حتی در سخنان‌ خود به آن استدلال نموده‌اند.

یکی از این علما ابن تیمیه  / می‌باشد که به برخی از مطالب ذکر شده در این رساله، استدلال نموده و در برخی از مولفاتش از آن نقل می‌کند. به عنوان مثال به مجموع الفتاوی (٤/١٤٤) مراجعه شود آنجا که می‌گوید: «بنابراین دانسته شد که شعار اهل بدعت، ترک پیروی از سلف می‌باشد. و بر این اساس است که امام احمد در رساله عبدوس بن مالک می‌گوید: اصول سنت نزد ما تمسک به راه و روش اصحاب رسول الله  ج می‌باشد».

تردیدی نیست که جایگاه علمی و مقام و منزلت شیخ الاسلام ابن تیمیه در میان امت، بر کسی پوشیده نیست؛ و از آنجا که به احوال راویان به خوبی آگاه است چنین با قطعیت در مورد نسبت این رساله به امام احمد سخن می‌گوید؛ علاوه بر اینکه او از کسانی است که به اقوال امام احمد بن حنبل و آنچه از وی روایت شده آگاه است. این مساله ما را بر آن می‌دارد که با قاطعیت، در نسبت این رساله به امام احمد استدلال کنیم.

از دیگر علمایی که به این مساله اشاره دارد‌، امام اهل سنت و جماعت در زمان خود، ابوالحسن بن علی بن خلف بربهاری می‌باشد که شیخ حنابله در عصر خود بوده است.

وی کتابی را با مضمون این رساله‌ی امام احمد تالیف نمود و آن را «شرح السنة» نامید. و در برخی موارد، محتوای کتابش را بر مبنا و ترتیب این رساله به تحریر در آورد و حتی برخی از جملات آن را عینا در کتابش آورده است گرچه اشار‌ه‌ای مبنی بر نقل آن از رساله امام احمد نکرده است؛ از این جمله می‌توان به صفحه ٢٩ از کتاب «شرح السنة» اشاره کرد که در آن چنین آمده است: «ويحل قتال الخوارج إذا عرضوا للمسلمين في أنفسهم وأموالهم وأهاليهم، وليس له إذا فارقوه أن يطلبهم، ولا [يجهز] على جريحهم ولا يأخذ فيئهم، ولا يقتل أسيرهم، ولا يتبع مُدبِرَهم»: «وجنگیدن با خوارج روا است، اگر به اموال و جان و خانواده مسلمانان تعرض کنند؛ و برای مسلمان جایز نیست که چون آنان را متفرق نمودند به تعقیب آنان بپردازند و به زخمی‌های آنان نپردازند و اموال آنان را به غنیمت گرفته و از آنان اسیر بگیرند. و حق ندارند که اسیرشان را بکشند؛ و فراری ایشان را رها کنند و او را تعقیب نکنند».

حافظ ابوالفرج ابن جوزی  / نیز تمام این رساله را در کتابش «مناقب الامام احمد» صفحه‌ی ١٧١ در بیان خلاصه‌ی اعتقاد امام احمد با تقدیم و تاخیر در برخی از مطالب و متن آن آورده است.

امام ابوالیمن العلیمی صاحب کتاب «المنهج الأحمد في تراجم أصحاب الإمام أحمد» نیز بخشی از این رساله را در بیان شرح حال عبدوس بن مالک عطار در جلد یک، صفحه ٤٣٥ نیز آورده است و آن را چنین آغاز کرده است: «از ابوعبدالله مسائلی را روایت کرده که جز او کسی آنها را روایت نکرده و همگی آنها به ما نرسیده است؛ وی فوت شد و آن مسائل از وی روایت نشد و بلکه مسائل اندکی از میان آنها به ما رسیده است که ابوعبدالله در جمع آوری ابواب سنت آن‌ها را روایت کرده است. اگر کسی برای دستیابی به آنها به چین هم سفر می‌کرد، جز اندکی را نمی‌یافت که ابوعبدالله آنها را تخریج نمود و به عبدوس منتقل کرده است».

علیمی این مطالب را از «طبقات الحنابله» نوشته‌ی فرزند ابویعلی نقل می‌کند و او نیز از «الطبقات» نوشته‌ی ابوبکر خلال نقل می‌کند. و در واقع از این منبع شرح حال عبدوس را نقل می‌کنند. و بعید نیست آنچه علیمی در این زمینه ذکر نموده، همان عبارت خلال باشد و بر این اساس نسبت این رساله به امام احمد را صحیح دانسته است بویژه که خلال بخشی از این رساله را در کتابش «السنة» روایت کرده است.

و خلال در روایت و فراگیری از اصحاب امام احمد و اینکه تلاش خود را معطوف به جمع‌آوری مسائل امام احمد داشته، معروف است، وی از داناترین مردم به مسائل امام احمد می‌باشد و سفر وی به انطاکیه (با همین هدف) در شرح حال وی ثابت می‌باشد و در آنجا بود که این رساله را از محمد بن سلیمان جوهری شنید؛ همچنین حسن بن عبدالوهاب بِتَنیس[٥] نیز آن را از جوهری شنیده است. و اگر این رساله از امام احمد نبوده و یا به دروغ به ایشان نسبت داده شده بود یا جوهری روایت آن را ضبط نمی‌کرد، در میان دو روایت اختلاف وجود داشت.

٢- اگر نسبت این رساله به امام احمد جعلی و دروغی می‌بود حتما در آن توطئه‌ و دسیسه و موارد مخالف با عقیده امام احمد ملاحظه می‌شد و به نام وی مسایلی در آن گنجانده می‌شد؛ اما اینکه کسی چنین رساله‌ی متقن و استواری را به امام احمد نسبت دهد که در هیچ‌یک از ابواب و مطالب آن، مخالف با اعتقاد امام سخن نگفته است و حتی حدیث ضعیفی هم در آن وارد نشده است، خود گواه بر صحت نسبت این رساله به امام احمد می‌باشد.

٣- بسیاری از نصوص این رساله در مسائلی که عنوان شده است، با آنچه از امام احمد در آن مسائل روایت شده، موافق می‌باشد. و حتی احادیثی که در این رساله وارد شده، از امام احمد وارد شده که آنان را صحیح دانسته است؛ مثلا امام احمد در این رساله می‌گوید: «وَخَيْرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدَ نَبِيِّهَا أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ، ثُمَّ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ..». و در این مساله به حدیث ابن عمر استناد می‌کند که می‌گوید: ما حاضر بودیم و رسول الله زنده بود و اصحابش بسیار بودند (که برترین اصحاب رسول الله را به ترتیب چنین می‌دانستیم): ابوبکر و عمر و عثمان؛ سپس سکوت می‌کردیم».

عبدالمنعم سلیم می‌گوید: مانند این روایت را خلال با سند صحیح در «السنّة» صفحه ٥٠٧ از صالح فرزند امام احمد روایت کرده است که وی از پدرش می‌پرسد: از چه کسانی ابوبکر و عمر برتر نیستند؟ امام احمد گفت: سنت نزد ما در برتری (اصحاب بر یکدیگر) آن است که ابن عمر می‌گوید: ما حاضر بودیم و رسول الله زنده بود (که برترین اصحاب رسول الله را به ترتیب چنین می‌دانستیم): ابوبکر و عمر و عثمان و پس از آن سکوت می‌کردیم»[٦].

و نیز آنچه در این رساله در موضوع کشته شدن دجال توسط عیسی بن مریم  ÷ ذکر شده، چنین است که: «و عیسی بن مریم  ÷ (از آسمان) فرود می‌آید و دجال را در باب لُدّ می‌کشد».

عیدالمنعم سلیم می‌گوید: و همچون این سخن امام احمد در نامه‌اش به مسدد بن مسرهد[٧] وارد شده است که مشهور است: «و عیسی بن مریم به زمین فرود می‌آید و دجال را در باب لُدّ می‌کشد».

و دیگر نصوصی که معنای آنها را بیان نمودیم و مانند آن را از امام احمد روایت کردیم که همه‌ی آنها ادعای ما مبنی بر اینکه مانند مطالب این رساله در جایی دیگر از امام احمد نیز روایت شده تایید می‌کند.

٤- نسخه خطی که ما در اختیار داشتیم، دست‌نوشته‌ی حافظ ضیاءالدین مقدسی بر آن می‌باشد که در ابتدای رساله به خطش چنین نوشته است: «وقف الحافظ ضیاءالدین ابن عبدالله محمد بن عبدالواحد المقدسی»؛ و حافظ ضیاء المقدسی از علمای بزرگ حنابله و از داناترین آنها به آنچه از امام احمد روایت شده، می‌باشد و علاوه بر این وی امام، عارف و دانشمند و از علم گسترده‌ای در احوال راویان و علل حدیث برخوردار بود. از اینرو گمان نمی‌کنم این رساله را بدون آنکه صحت نسبت آن به امام احمد نزد وی ثابت بوده است، وقف کرده باشد.

٥- آنجا که امام ذهبی  / شرح حال امام احمد رحمه‌الله را در کتاب بی‌نظیر خود «سیر اعلام النبلاء» ذکر می‌کند، به رساله‌ و نوشته‌های جعلی که به امام احمد نسبت داده‌اند، اشاره می‌کند، از جمله رساله اصطخری و «الرد علی الجهمية»؛ و حتی افکار زشت و کفریات و احادیث ضعیف و واهی را که در آنها آمده، ذکر می‌کند. اما رساله عبدوس، همین رساله، قبل از امام ذهبی در میان علما متداول بوده است، لذا اگر نسبت آن به امام احمد صحیح نبود یا اینکه در آن چیزی مخالف با اعتقاد امام احمد بود، امام ذهبی بدان اشاره می‌کرد یا در مورد آن سخن می‌گفت، درحالی‌که چنین نکرده است و ذهبی در این‌باره چیزی نگفته است. و علاوه بر این اشاره‌ای ضعیف به تایید این رساله داشته است آنجا که در ذکر شاگردان امام احمد در (١١/٣٣٠) می‌گوید: «و شاگردان بزرگ امام احمد، مسائل زیادی را از ایشان در مجلدهای متعددی تدوین کرده‌اند، شاگردانی همچون مروذی، اثرم، ... و عبدوس العطار..».

[٥]- ذکر وی در سند این رساله خواهد آمد.

[٦]- و در نامه‌ی امام به مُسدد بن مُسَرهَد چنین آمده است: «می‌گفتیم: ابوبکر و عمر و عثمان و در مورد علی سکوت می‌کردیم. چون حدیث ابن عمر در مورد برتری میان اصحاب، نزد ما صحیح است». (مناقب الإمام أحمد، ابن جوزی، صفحه ١٧٠)

[٧]- مناقب الإمام أحمد، ابن الجوزی، صفحه ١٦٩.