باطل بودن ازدواج متعه با دلیل از قرآن و سنت

نامه‌ای به خاقانی

نامه‌ای به خاقانی

از عبدالله بن زید آل محمد ـ رئیس دادگاه‌های شرعی و امور دینی ـ به عیسی عبدالحمید خاقانی.

اما بعد:

من مقاله ات را که در روز جمعه ۲۰/۲/۱۹۷۹ میلادی از تو صادر شده را دریافتم و تشویق پسران و دختران جوان برای لذت جویی از یکدیگر با ازدواج متعه را شنیدم، ازدواجی که در آن، مرد برای یک روز یا یک هفته و با کرایه‌ای مشخص و معلوم زن را به اجاره می‌گیرد. فتنه‌ای در میان جوانان به پا کرده‌ای تا اخلاق و ازدواج‌های شرعی را میانشان به تباهی کشانده و آن‌ها را به مباح دانستن حرام مطلقی بکشانی که علما آن را از جمله زنای جاهلیت برشمرده‌اند.

و نصوص قطعی و آشکار از رسول الله  ج دربارۀ حرام بودن آن تا قیامت وارد شده و احادیث آن مشهور است و در این کتابچه آن را آورده‌ام.

صحیح‌ترین آن‌ها روایتی است که در صحیحین از امام علی  س وارد شده که گفت: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ  ج عَنْ الْمُتْعَةِ عَامَ خَيْبَرَ» یعنی: رسول الله  ج در سالی که خیبر فتح شد ازدواج متعه را منع فرمود.

همچنین از او روایت شده که گفت: «اگر کسانی را که متعه کرده‌اند نزدم آورند حتما آن‌ها را رجم می‌کنم». و در صحیح مسلم همانند آن از سبرة بن معبد وارد شده است. همچنین سلمة بن أکوع حرام بودن متعه را از رسول الله  ج روایت نموده است.

صحابه  ش بر حرام بودن آن اجماع نمودند همانگونه که بر حرام بودن زنا اجماع داشتند و همۀ مسلمانان در شرق و غربِ زمین، بر حرام بودن ابدی آن تا قیامت اجماع دارند و توجهی به تکروی شیعه که آن را مباح می‌دانند، نمی‌شود چرا که به سخن شاذ نباید توجه کرد ... از طرفی دیگر خود شیعیان آن را برای خویشتن و نسبت به محارم و دخترانشان انجام نمی‌دهند و نشنیده‌ایم که یکی از آن‌ها چه از میان ثروتمندان یا فقرایشان دختر یا کنیزش را به مدت یک هفته یا یک ماه برای متعه به مردی اجاره دهد، بنابراین آن‌ها بیش از دیگران از این کردار زشت دوری می‌کنند و به شدت از آن بیزارند چرا که به باطل بودن و جایز نبودنش باور دارند.

و تو تلاش می‌کنی که مردم را از باور درستشان منحرف ساخته سپس با سخنان فریبنده و آراسته آن‌ها را به بی‌بند و باری بکشانی. به نظر می‌رسد هدفت ایجاد فتنه در این سرزمین است و هر کس بخواهد در میان ما فتنه ایجاد کند در برابرش خواهیم ایستاد.

و از آنجایی که من رئیس دادگاه‌ّهای شرعی و امور دینی هستم، با قاطعیت تو را از برانگیختن فتنه‌هایی اینچنین که مردم را از باور درستشان منحرف کرده، سپس به سوی بی‌بند و باری می‌کشاند منع می‌کنم؛ اگر کار تو به خاطر جهل بوده، معذورت می‌داریم ولی اگر به هدف ایجاد فتنه میان اهل سنت باشد برکنارت می‌کنیم.

وظیفۀ تو پایبندی به آدابی است که به مصلحت خودت و ما بوده و اجتناب از فتنه انگیزی و بیان اقوال شاذ می‌باشد؛ زیرا حرام بودن متعه امری آشکار است و غبار شک و تردید بر آن نمی‌نشیند.

در نوشتۀ ما، آنچه تشنه را سیراب کرده و در صحت آن تردیدی راه نمی‌یابد را خواهی یافت و امیدوارم که برای تو، بسان پندی سودمند باشد و آنکه با شنیدن دست بکشد کار نیکی کرده است. و السلام.

شیخ عبدالله بن زید آل محمود

رئیس دادگاه‌های شرعی و امور دینی

***

بسم الله الرحمن الرحیم

ستایش از آن الله است، سپس درود و سلام می‌فرستم بر محمد فرستادۀ الله و بر اهل بیت و یارانش و کسانی که روش او را در پیش گرفته و پیرو هدایتش شدند، اما بعد:

مقاله‌ای که از سوی یکی از علمای شیعه[٢] صادر شده بود را مشاهده کردم که در آن گفته بود متعه با زنان مباح است و پسران و دختران جوان را به گشودن درهای لذت‌جویی از یکدیگر بوسیلۀ ازدواج موقت، به مدت یک روز یا دو روز یا یک هفته و یا یک ماه تشویق می‌کرد تا بدین‌وسیله بدون تحمل مسئولیت‌های ازدواج شرعی که انجام آن و پیامدهایش از جمله مهریه و نفقه برایشان دشوار است، شهوت خویش را اشباع کنند.

و این دعوتی بی‌پرده به گشودن دروازه‌های زنا و ورود در آن است و سبب می‌شود جوانان از ازدواج شرعی منصرف شوند در حالی که نزد همۀ علمای مسلمان هیچ جایگاهی ندارد زیرا باطل بودن آن در قرآن و سنت و اجماع کاملاً آشکار است.

از طرفی دیگر این شخص برای تأیید نظر خویش از روایت‌های باطل و ناصحیح و احادیث نسخ‌شده دلیل می‌آورد. می‌گوید بخاری در کتابش چنین گفته، مسلم چنین ذکر کرده و رازی چنان گفته است در حالی که، حقیقت ندارد و در گفتارش یک حدیث کامل با لفظ و معنایش نیافتم و هنگامی که حدیثی آورده، مانند حدیث امام علی  س که رسول الله  ج در ابتدای اسلام در مورد متعه اجازه دادند سپس در سال خیبر و پیش از فتح مکه، به صورت نهایی و کامل و همیشگی تا قیامت آن را نهی نمود، می‌بینی که به قسمت نسخ شده یعنی آنجا که می‌گوید پیامبر  ج در مورد متعه اجازه داد، استدلال کرده و نسخ کننده را رها می‌کند تا مردم را بفریبد و ندیدم که وی حدیثی صحیح بیاورد که درستی نظرش را تأیید کند مگر اینکه آن حدیث منسوخ بوده و عمل به آن باطل است.

اولین جمله‌ای که مقاله‌اش را با آن آغاز می‌کند چنین است: «همانا متعه مباح بود و اولین کسی که آن را حرام کرد خلیفۀ دوم بود» یعنی: عمر بن خطاب  س؛ بنابراین او تلاش می‌کند حرام بودن متعه را به عمر بچسباند تا از این طریق حرام بودن آن را برداشته و رسول الله  ج‌ را از آن مبرا کند، و این کار وی به خاطر نداشتن شناخت نسبت به احادیث نسخ کننده و اجماع صحابه بر حرام بودن آن نیست بلکه این کارش برای فریب مردم است چنانکه الله سبحانه و تعالی فرموده: ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لِمَ تَلۡبِسُونَ ٱلۡحَقَّ بِٱلۡبَٰطِلِ وَتَكۡتُمُونَ ٱلۡحَقَّ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٧١ [ال عمران: ٧١] «اى اهل كتاب، چرا حقّ را به باطل مشتبه مى‏كنيد و آگاهانه حقيقت را پنهان مى‏داريد؟»

و لُبس حق بوسیلۀ باطل، همان پوشاندن آن است به گونه‌ای که باطل در سیمای حق جلوه‌گر شود در نتیجه شخص، باطلِ خویش را در سیمای حق برای مردم به نمایش می‌گذارد در حالی که حقیقتِ آن باطل است.

و از وسایل این تدلیس و فریب، پنهان کردن حق و عدم بیان آن می‌باشد، چرا که اگر حق را برای مردم بیان کند، آن‌ها نادرستی گفتارش را می‌فهمند.

مباح بودن متعه در آغاز اسلام به خاطر این بود که مردم هنوز در حالت جاهلیت به سر می‌بردند و این یکی از انواع ازدواج‌هایشان بود و در قرآن نام ﴿مُتَّخِذَٰتِ أَخۡدَانٖ [النساء: ٢٥] «گرفتن دوست پنهانی» بر آن نهاده شده است. همانگونه که در صحیح بخاری از ابن شهاب روایت شده که گفت: عروة بن زبیر مرا خبر داد که عائشه  ل همسر پیامبر  ج به وی خبر داده که ازدواج در جاهلیت به چهار شکل بوده است: از جملۀ آن‌ها ازدواجی است که امروزه مردم انجام می‌دهند، مرد از شخصی دخترش یا کسی که تحت سرپرستی‌اش است، را خواستگاری می‌کند پس مهریه را به دختر داده سپس با او ازدواج می‌کند. و ازدواجی دیگر اینگونه است که هنگامی که زن از همبستری شوهرش پاک شد، شوهرش به او می‌گفت که به نزد فلانی برو و از او درخواست آمیزش بکن و شوهرش از زن کناره می‌گرفت و هرگز با او نزدیکی نمی‌‌کرد تا اینکه بارداری‌اش از آن مرد که زن با او همبستر شده بود آشکار شود پس هنگامی که مشخص شد زن باردار است همسرش اگر خواست با او آمیزش می‌کرد و این کار را به خاطر علاقه به نجیب شدن فرزند انجام می‌دادند که این ازدواج نامش نکاح استبضاع بود. و ازدواج دیگر به این صورت بود که گروهی کمتر از ده نفر گرد آمده و همگی بر زنی وارد شده و با او آمیزش می‌کردند پس هنگامی که زن حامله می‌شد و بچه‌اش متولد می‌گشت و چند شب از وضع حمل می‌گذشت به سوی آن‌ها می‌فرستاد و هیچ یک از مردان نمی‌توانست امتناع ورزد تا اینکه همگی نزدش جمع می‌شدند و به آن‌ها می‌گفت: شما از کارتان خبر دارید و من اکنون بچه دار شده‌ام پس این فرزند تو است ای فلانی. هر کس را که دوست داشت با اسمش صدا می‌زد و فرزند به او نسبت داده می‌شد و آن مرد نمی‌توانست خودداری کند. و ازدواج چهارم به این صورت بود: افراد بسیاری با زنی آمیزش می‌کردند و او کسی را منع نمی‌کرد آن‌ها بغایا (فاحشه) نام داشتند پس هنگامی که یکی از آن‌ها باردار شده و وضع حمل می‌کرد مردان را نزدش گرد می‌آوردند و برای آن‌ها چهره‌شناس را فرا می‌خواند سپس فرزند را به کسی که او تشخیص می‌داد منسوب می‌کردند پس به او نسبت داده شده و فرزندش خوانده می‌شد و او از این امر خودداری نمی‌کرد. هنگامی که محمد  ج به حق برانگیخته شد تمامی ازدواج‌های جاهلی را از بین برد جز ازدواجی که امروز مردم انجام می‌دهند.

از این روی دانسته می‌شود که ازدواج متعه از قبیل ﴿مُتَّخِذَٰتِ أَخۡدَانٖ [النساء: ٢٥] «گرفتن دوست پنهانی» است به گونه‌ای که زن در مدتی محدود به شخصی اختصاص داده می‌شود همانگونه که امروز بسیاری از زنان زناکاری که می‌خواهند خود را بپوشانند چنین می‌کنند و به همین دلیل الله متعال این سخنش را نازل فرمود: ﴿فَٱنكِحُوهُنَّ بِإِذۡنِ أَهۡلِهِنَّ وَءَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ مُحۡصَنَٰتٍ غَيۡرَ مُسَٰفِحَٰتٖ وَلَا مُتَّخِذَٰتِ أَخۡدَانٖ [النساء: ٢٥] «آنان را با اجازۀ كسانشان به نكاح خود درآوريد و مهرشان را به نحو شايسته‏اى بپردازيد، در حالى كه پاكدامن باشند، نه بى‌عفت و دوستانى برنگزينند». بنابراین، الله متعال مهریه را اجرت و اجر نامید چنانکه می‌فرماید: ﴿وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ إِذَآ ءَاتَيۡتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ [المائ‍دة: ٥] «و [نيز ازدواج با] زنان پارساى مؤمن و زنان پارسايى كه قبل از شما اهل كتاب بودند [بر شما حلال است]، در صورتى كه مهرشان را بپردازيد». و در داستان موسی  ÷ شعیب چنین می‌گوید: ﴿إِنِّيٓ أُرِيدُ أَنۡ أُنكِحَكَ إِحۡدَى ٱبۡنَتَيَّ هَٰتَيۡنِ عَلَىٰٓ أَن تَأۡجُرَنِي ثَمَٰنِيَ حِجَجٖۖ فَإِنۡ أَتۡمَمۡتَ عَشۡرٗا فَمِنۡ عِندِكَ [القصص: ٢٧] «مى‏خواهم يكى از دو دخترم را به همسرى تو درآورم، بر اين [شرط] كه هشت سال در استخدام من باشى؛ و اگر ده سال ادامه دهى، به اختيار توست». پس شعیب دخترش را دربرابر چوپانی گوسفندانش به مدت هشت سال و سپس کامل شدن ده سال، به ازدواج وی در آورد.

بنابراین در شریعت اسلامی ازدواجی مباح، جز ازدواج با همسر یا کنیز وجود ندارد و هرکس در پی ازدواجی دیگر باشد متجاوز است. یعنی: کسانی که در پی ازدواجی موقت به مدت یک یا دو روز هستند به حدود الهی تجاوز کرده و حرام‌های او را حلال دانسته‌اند.

سپس صاحب این مقاله نظر کسانی که استمناء با دست را جایز می‌دانند رد می‌کند و منظور او شیخ یوسف قرضاوی است که در کتابش حلال و حرام به این موضوع اشاره‌ کرده است و گفته در هنگام ضرورت استمناء جایز است و این گفتۀ او نظر جدید یا گفتۀ باطلی نیست.

زیرا جایز است برای نجات از ارتکاب زیان بزرگ‌تر، به زیان کوچک‌تر دست زد، اگر راه دیگری نباشد، و این کار در مذهب حنبلی جایز است چنانکه در کتاب اقناع بیان شده کسی که با دستش استمناء کند تعزیر نمی‌شود زیرا اختلاف دربارۀ آن قوی است و قولی که می‌گوید حرام است ضعیف است[٣].

همچنین شیخ الإسلام ابن تیمیه گفته است: فرزندان مهاجرین و انصار در نبردهای دراز مدت، خودشان را بوسیلۀ استمناء با دست، راحت می‌کردند و استمناء امری مشخص است و نکاح نامیده نمی‌شود، چرا که خارج کردن منی و ریختن آن بر خاک یا بستر آسان‌تر از گذاشتن آن در شرمگاه حرام است. و شیخ الإسلام ابن تیمیه در فتواهایش می‌گوید: اگر شخصی ناچار به استمناء با دستش شود مانند اینکه بترسد اگر استمناء نکند در زنا می‌افتد یا بترسد که بیمار شود، در این باره دو قول مشهور وجود دارد و گروهی از سلف و خلف در این حالت اجازۀ این کار را داده‌اند[٤].

سپس می‌بینیم که بزرگان و رؤسای شیعه از متعه خودداری می‌کنند و نشنیده‌ایم که ثروتمند یا فقیری دخترش را برای یک یا دو روز یا یک هفته و یک ماه به نام ازدواج متعه در اختیار مرد دیگری قرار دهد. و آن‌ها با این کارشان در واقع از این عمل خودداری کرده و به خاطر پست بودن این کار خود را در آن نمی‌اندازند چرا که ازدواجی فاسد است که تبدیل به لذت جویی می‌شود و حتی جرم زنا در بین آن‌ها اندک است.

ازدواج متعه غیر از برآورده کردن شهوت، سودی ندارد بر خلاف ازدواج دائم شرعی که فواید و مصالح بسیاری را در بر دارد از جمله حفظ پاکدامنی همسر و خود. و هرگاه مرد در کنار همسرش دوست نامشروعی بگیرد نظام ازدواج شرعی را به تباهی کشانده و همسرش را خشمگین می‌سازد.

از دیگر منافع ازدواج شرعی این است که الله همسر را سبب آرامش قرار داده است بنابراین مرد با زنش و زن با شوهرش آرام گرفته و به او انس می‌گیرد. خداوند سبحان می‌فرماید: ﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ٢١ [الروم: ٢١] «و از جنس خودتان همسرانى براى شما آفريد تا در كنارشان آرام گيريد و بين شما دوستى و مهربانى پديد آورد؛ و در اين [امور] براى‏انديشمندان نشانه‏هايى است».

بنابراین مرد، آرامش زنش است و زن در کنارش آرامش گرفته و آسوده می‌گردد در نتیجه برای شوهرش انس و شادمانی و سرور به ارمغان می‌آورد، در غم و اندوه او شریک شده و مرد با وجود همسرش بسان پادشاه و سَروَر می‌شود و چه بیچاره است مردی که زن ندارد و بی‌زن‌ها زنده‌های پست و مردگان بد هستند. همچنین مرد برای زنش بزرگی و نعمت است و ضعف او را جبران نموده و تنهایی‌اش را از بین برده و در بر آورده ساختن نیازها و خرجی او تلاش می‌کند و زن را بانوی خانه و خوشبخت قوم و مادرِ پسران و دختران می‌سازد.

از دیگر فواید ازدواج شرعی این است که الله زن را محل کشت و زرع نامیده است، کسی که زمینۀ ازدیاد نسل را که شریعت آن را نیکو دانسته است، فراهم می‌آورد. پیامبر  ج می‌فرماید: «تَزَوَّجُوا الْوَلُودَ، الْوَدُودَ فَإِنِّي مُكَاثِرٌ بِكُمْ»[٥] یعنی: با زن فرزند‌زا و دوست‌داشتنی ازدواج کنید زیرا من (در قیامت) به فراوانی شما افتخار می‌کنم.

این ویژگی‌ها در ازدواج متعه که هدفش قضای شهوت و نه چیزی دیگری است، وجود ندارد و به همین دلیل پیامبر  ج فرمان داده که ازدواج علنی شده و دیگران از آن باخبر شوند زیرا کاری شرافتمندانه است. می‌فرماید: «أَعْلِنُوا النِّكَاحَ»[٦] یعنی: ازدواج را اعلام کنید. و فرموده: «فَصْلُ مَا بَيْنَ الْحَرَامِ وَالْحَلَالِ الدُّفُّ» یعنی: مرز میان حلال و حرام، زدن دف (سماع) است. زیرا کسانی که ازدواج حرام انجام می‌دهند در مخفی نمودن و عدم آشکار سازی آن بسیار تلاش می‌کند.

هدف از ازدواج متعه تنوع طلبی و لذت جویی است، بدون اینکه مرد و زن رغبتی به بچه‌دار شدن داشته باشند، بلکه یکی از اسباب از بین رفتن نسل است زیرا زمانی که زن به صورت مداوم با مردهای مختلف باشد به گونه‌ای که یک ماه نزد این و ماهی دیگر نزد آن، نظم بارداری به خاطر اختلاط آب‌ها در رحم بهم می‌خورد و زن به این روش مانند زنان بی‌بند و بار می‌شود.

در مذهب زیدیه: چنین است که ازدواج باید دائمی باشد و ازدواج متعه یا ازدواجی که زمان آن مجهول بوده یا تعیین شده باشد، مانند چهل و پنج روز یا بیشتر، نزد آن‌ها جایز نیست، زیرا زید بن علی از پدرش از جدش از علی ـ  ش ـ روایت کرده که گفت: همانا رسول الله  ج‌ در سالی که خیبر فتح شد متعه را منع نمود.

امام بخاری و امام مسلم و مؤید بالله در شرح تجرید و دیگران از طریق مالک از ابن شهاب از عبدالله و حسن، دو پسر محمد بن علی از پدرشان از علی بن ابی طالب روایت کرده‌اند که گفت: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ  ج عَنْ الْمُتْعَةِ عَامَ خَيْبَرَ، وَعَنْ لُحُومِ حُمُرِ الْإِنْسِيَّةِ»[٧] یعنی: رسول الله  ج‌ در فتح خیبر متعۀ زنان و گوشت الاغ را نهی نمود.

بیهقی از طریق عبدالله بن لهیعه، از موسی بن ایوب، از ایاس بن عامر، از علی بن ابی طالب  س تخریج کرده‌ است که گفت:‌ «رسول الله  ج متعه را منع نمود. علی  س گفت: متعه برای کسی بود که زنی نمی‌یافت پس هنگامی که ازدواج و طلاق و عدّه و ارث بردن زن و شوهر از یکدیگر نازل گشت، (متعه) نسخ شد».

همچنین بیهقی روایت کرده که مردی از عبدالله بن عمر  ب دربارۀ متعه پرسید، پس او گفت: حرام است. گفت: همانا فلانی آن را روا می‌داند. ابن عمر گفت: به خدا سوگند که او می‌داند رسول الله  ج‌ آن را در روز خیبر حرام نمود و ما بدکار نبوده‌ایم.

این روایت نشان‌ دهندۀ تحریم متعه است.

شیعه برای انجام ازدواج متعه به این سخن خداوند متعال استدلال می‌کنند که فرمود: ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ فَ‍َٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةٗ [النساء: ٢٤] «و چون به نكاح از آنان بهره‏مند شديد، مهرشان را به عنوان فريضه‏اى بپردازيد».

این استدلال درست نیست، زیرا موضوع آیه دربارۀ زنانی است که ازدواج با آن‌ها جایز یا ناجایز است و از آیات قبلی و بعدی آن می‌توان دریافت؛ و اینکه هدف از ازدواج حفظ کردن خود و ایجاد نسل است نه خوشگذرانی و ارضای شهوت و کارهایی که بهرۀ حیوان در آن بیشتر از انسان است. از سویی دیگر، سنت، تفسیرگر قرآن و آشکار کنندۀ معانی مشکل آن است و سنت نوعِ بهره‌مندی را بیان کرده و واضح ساخته که منظور ازدواج شرعی است.

امام بخاری و امام مسلم روایت کرده‌اند که پیامبر  ج فرمود: «الْمَرْأَةُ كَالضِّلَعِ، إِنْ أَقَمْتَهَا كَسَرْتَهَا وَإِنِ اسْتَمْتَعْتَ بِهَا اسْتَمْتَعْتَ بِهَا وَفِيهَا عِوَجٌ» یعنی: زن مانند استخوان پهلو است که اگر راستش کنی می‌شکند و اگر بخواهی از او بهره‌مند شوی باید با همان کجی از او بهره‌مند شوی. و در روایت امام مسلم آمده که شکستن آن طلاق دادنش است.

پس این حدیث همان چیزی را بیان می‌کند که آیه بیان کرده است و اینکه مراد از قول خداوند متعال: ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ «و چون به نكاح از آنان بهره‏مند شديد» ازدواج شرعی است که در صورت عدم توافق، طلاق آن را از بین می‌برد همانگونه که رسول الله  ج فرمود: «وکسرها طلاقها» (و شکستن آن طلاقش است) در حالی که ازدواج متعه طلاق و نفقه و میراث ندارد، بنابراین جایز است که مرد با ازدواج متعه زن را کرایه کند و در مسیر بی‌عفتی گام بر دارد همانگونه که مرد به انجام زنا در مدت یک ماه با کرایه‌ای معلوم و به صورت اختصاصی و بدون مشارکت، با زن اتفاق می‌کند، و بعد از آن با شخص دیگری به همین صورت توافق می‌کند، با این تفاوت که زناکاران نام ازدواج متعه را نمی‌آورند. و به همین دلیل است که علی  س می‌فرمود: «لا أوتی بستمتعین إلا رجمتهما» کسانی که متعه کرده‌اند را اگر نزدم بیاورند حتما آن‌ها را رجم می‌کنم.

سخن خداوند متعال: ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ یعنی: تمتعتم (بهره‌مند شدید) و زن «متاع» نامیده شده چنانکه امام احمد و دارمی از پیامبر  ج روایت کرده‌اند که فرمود: «الدُّنْيَا مَتَاعٌ، وَخَيْرُ مَتَاعِ الدُّنْيَا: الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ[٨]، الَّتِي تَسُرُّهُ إِذَا نَظَرَ إِلَيْهَا، وَتُطِيعُهُ إِذَا أَمَرَ، وَلَا تُخَالِفُهُ فِيمَا يَكْرَهُ فِي نَفْسِهَا، وَلَا فِي مَالِهِ» یعنی: دنیا متاع (بهره‌مند شدن و لذت است) است و بهترين خوشی دنیا زن نیکوکار است. زنی که هر گاه شوهرش به او بنگرد وی را شادمان سازد و اگر به او فرمانی دهد اطاعت کند و اگر نزد او نباشد در چیزی که وی در مورد جان و مالش نمی‌پسندد با او مخالفت نمی‌کند.

سپس اینکه ازدواج شرعی، دائمی و همیشگی است و با ازدواج متعه که یک روز یا یک هفته یا یک ماه است مخالف است زیرا ازدواج متعه هدفی جز برآورده ساختن شهوت ندارد، به گونه‌ای که تنها شهوت خویش را در شرمگاه زن ریخته و بیشتر و بیشتر در لذت‌ها فرو می‌رود و هرگاه از زنی لذت برد به سراغ دیگری می‌رود و با پایان آمیزش، محبتش به پایان می‌رسد، زیرا شخص متعه کننده هدفش حفظ پاکدامنی نیست و بلکه انجام زنا و تنوع طلبی در شهوت‌ها است و به این ترتیب بر جنون زن افزوده می‌شود نه پاکدامنی او و نسبت به ازدواج شرعی بی‌میل می‌شود.

از شرایط ازدواج شرعی تمایل به نگه‌داشتن زن و حفظ پاکدامنی به وسیلۀ او و ایجاد نسل است و اگر با این نیت با زنی ازدواج کند که پس از یک یا دو روز و یا یک هفته او را طلاق دهد یا اینکه نیت داشته باشد آن زن را برای شوهر اولش حلال کند، قطعاً این ازدواج باطل بوده و بسته نمی‌شود و زن برای شوهر اولش حلال نمی‌شود و «التیس المستعار» (بز نر اجاره‌‌ای) نامیده شده است.

از ابن مسعود  س روایت شده که گفت: «رسول الله  ج «محلِّل» (کسی که به قصد حلال کردن زن سه طلاقه برای شوهرش با او ازدواج می‌کند) و «محلَّل له» (کسی که زن سه طلاقه‌اش برای وی حلال کرده می‌شود) را لعنت کرده است». به روایت امام احمد و نسائی و ترمذی که این حدیث را صحیح دانسته است.

از جمله صفات مؤمنان که الله   از آن خبر داده این است: ﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ٢٩ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ٣٠ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ٣١ [المعارج: ٢٩-٣١] «و آنان که شرمگاه‌های خود را نگه می‌دارند، مگر در برابر همسرانشان يا کنیزانی كه در اختيارشان قرار گرفته است، كه [در اين صورت] مورد ملامت نخواهند بود؛ و آنان كه فراتر از اين را بخواهند، تجاوزگرند»؛ يعنی کسانی که از آنچه الله برایشان حلال کرده تجاوز نکرده و به سوی آنچه برایشان حرام نموده نمی‌روند.

متعه با زنان و کرایۀ آن‌ها به مدت یک روز یا هفته و یا ماه از کارهای جاهلیت بوده است سپس در آغاز اسلام که مسلمانان در سختی و فقر بودند به حالت مباح باقی مانده بود و هنگامی که خداوند در فتح خیبر یعنی سال شش هجرت مسلمانان را از نظر مالی توانمند ساخت، رسول الله  ج متعه را به فرمان الله برای همیشه و تا قیامت حرام نمود و فرمود: «إِنِّي قَدْ كُنْتُ أَذِنْتُ لَكُمْ فِي الِاسْتِمْتَاعِ مِنَ النِّسَاءِ، وَإِنَّ اللَّهَ قَدْ حَرَّمَ ذَلِكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، فَمَنْ كَانَ عَنْدَهُ مِنْهُنَّ شَيْءٌ فَلْيُخَلِّ سَبِيلَه، وَلَا تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا»[٩] یعنی: من به شما دربارۀ متعه با زنان اجازه داده بودم و همانا الله آن را تا قیامت حرام نمود پس هر کس نزد او چنین زنانی وجود دارد رهایش کند و آنچه به آن‌ها داده‌اید را بر ندارید.

بنابراین، ازدواج متعه در ابتدای اسلام همانند دوران جاهلیت مباح بود چرا که آن‌ها دچار فقر شدید و تنگدستی و گرسنگی و برهنگی بودند و گاهی در سفرهایشان خرمایی را میان خویش تقسیم می‌‌کردند و در بین آن‌ها هفتاد نفر یافت می‌شد که هیچیک تن پوش و لنگ را با هم نداشتند، لنگی داشتند و یا تن پوشی که به گردن‌هایشان گره زده بودند.

در صحیحین روایت شده که زنی نزد پیامبر  ج آمده و به او گفت: ای رسول خدا آمده‌ام تا خودم را به شما هدیه دهم. پس رسول الله  ج به وی نگریسته سپس نگاهش را برگرداند، سپس سرش را پایین انداخت. هنگامی که زن مشاهده کرد که وی چیزی نفرمود نشست. پس مردی برخواسته گفت: ای رسول خدا، اگر نیازی به او نداری، وی را به ازدواج من دربیاور پس فرمود: آیا چیزی داری؟ گفت: نه به خدا سوگند. فرمود: نگاه کن حتی اگر انگشتری آهنین باشد» مرد گفت: به خدا سوگند انگشتری آهنین نیز ندارم. ولی این جامه را دارم و نیمی از آن برای او باشد. و چیزی جز جامه بر وی نبود. رسول الله  ج‌ فرمود: « با جامه‌ات چه می‌تواند بکند؟ اگر تو آن را بپوشی چیزی از آن به وی نمی‌رسد و اگر او آن را بپوشد چیزی از آن بر تو نخواهد بود، اما چیزی از قرآن با خود داری؟

گفت: بله، فلان و فلان سوره را می‌دانم. فرمود: «برو که تو را با مقدار قرآنی که با خود داری به ازدواج او در آوردم».

و این نشان می‌دهد که متعه با زنان در زمانه‌ای مباح شده بود که خوردن مردار مباح بود و این مفهوم فتوایی است که گفته شده ابن‌عباس  ب بدان فتوا داده است. با این وجود او معصوم نبوده و امام علی  س با تندی با وی سخن گفته و می‌گوید: نمی‌بینم که شرارت‌هایت را رها کرده باشی، مگر نمی‌دانی که رسول الله  ج‌ آن را حرام کرده است؟!

همچنین سعید بن جبیر  س نزد او رفته و گفت: این چه فتوایی است که شنیده‌ام مردم دربارۀ آن سخن می‌گویند؟

گفت: چه می‌گویند؟ گفت: می‌گویند که تو متعه با زنان را مباح کرده‌ای. و شنیده‌ام که شتر سواران بدان آواز سر می‌دهند. ابن عباس گفت: چه می‌گویند؟ گفتم: می‌گویند:

أقول للشيخ لما طال مجلسه
يا صاح هل لك في فتوى ابن عباس
هل لك في خصرة الأطراف آنسة
تكون مثواك حتی مصدر الناس

به پیرمرد آنگاه که ماندنش به درازا کشید می‌گویم: آیا به فتوای ابن عباس عمل نمی‌کنی، آیا دوشیزه‌ای زیبا نمی‌خواهی که تا هنگام حرکت مردم همدمت باشد.

پس ابن عباس  ب گفت: به خدا سوگند من گفتم که حرام است مانند حرمت مردار و خون و گوشت خوک.

و تأخیر در حرام شدن متعه تا فتح خیبر چیز تازه و عجیبی نیست چرا که برای حکمت و مصلحتی بوده است و الله متعال هرگاه بخواهد حکم جدیدش را آشکار می‌سازد و احکام از جمله امر و نهی و حلال و حرام یکی پس از دیگری و به تدریج بر پیامبر  ج نازل می‌شد همانگونه که در ابتدا برخی با برخی دیگر در نماز سخن می‌گفتند پس پیامبر  ج‌ فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُحْدِثُ مِنْ أَمْرِهِ مَا يَشَاءُ وَإِنَّ مِمَّا أَحْدَثَ أَنْ لَا تَكَلَّمُوا فِي الصَّلَاةِ»[١٠]. یعنی: همانا الله هر فرمان جدیدی که ارده کند را آشکار می‌سازد و از جمله فرمان‌های جدید این است که در نماز سخن نگویید.

و خداوند سبحان فرموده: ﴿۞مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَايَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ بِخَيۡرٖ مِّنۡهَآ أَوۡ مِثۡلِهَآۗ [البقرة: ١٠٦] «هر آيه‏اى را نسخ كنيم یا آن را [از ذهن‌ها] پاک نماییم، بهتر از آن يا همانندش را مى‏آوريم». در ابتدای اسلام خوردن مشروب مباح بود و اولین آیه‌ای که برای آماده سازی تحریم آن نازل شد این سخن خداوند متعال بود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُكَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ [النساء: ٤٣] «اى ايمان آوردگان، در حال مستى به نماز نايستيد، تا زمانى كه بدانيد چه مى‏گوييد» و پس از آن الله این آیه را نازل فرمود: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِۖ قُلۡ فِيهِمَآ إِثۡمٞ كَبِيرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَكۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَا [البقرة: ٢١٩] «درباره مى‏ و قمار از تو مى‏پرسند؛ بگو: در آن‌ها گناه بزرگى است و منافعى [هم] براى مردم دارد، و[لى] گناهش از نفعش بيشتر است»؛ و هرگاه گناه و زیان چیزی بیش از نفع آن باشد خودداری از آن واجب است؛ سپس الله متعال در سال نهم هجری این سخنش را نازل نمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ [المائ‍دة: ٩٠] «اى ايمان آوردگان، مِى‏ و قمار و بت‌ها و ابزار قرعه‏كشى [و بخت‏آزمايى] پليد و از كار[هاى] شيطان است؛ از آن‌ها دورى كنيد، بسا كه رستگار شويد». این آیه در سورۀ مائده وجود دارد که از آخرین سوره‌هایی است که نازل شد، بنابراین مسلمانان حلال آن را حلال و حرامش را حرام دانستند. و این تحریمی ابدی و همیشگی است که هر کس آن را حلال بداند کافر می‌شود. حتی صحابه  ش به خاطر کسانی که پیش از تحریم، شهید شدند و مشروب در شکم آن‌ها بود ناراحت بودند پس خداوند متعال این آیه را نازل نمود:‌ ﴿لَيۡسَ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جُنَاحٞ فِيمَا طَعِمُوٓاْ إِذَا مَا ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ [المائ‍دة: ٩٣] «بر مؤمنان نيكوكار در مورد آنچه [قبل از تحريم شراب] چشيده‏اند گناهى نيست، به شرطى كه پرواپيشه و مؤمن و نيكوكار باشند».

زیرا قانون پس از ابلاغ الزام آور است و خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا [الاسراء: ١٥] «و ما [هيچ ملّت منحرفى را] مجازات نمى‏كنيم، تا اينكه [قبلاً] رسولى بر آنان برانگيزيم [و هشدار دهيم]». و مانند آن نماز خواندن صحابه به سوی مشرق می‌باشد، جایی که قبلۀ یهود و مسیحیان است تا اینکه الله متعال این آیه را نازل نمود:‌ ﴿قَدۡ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجۡهِكَ فِي ٱلسَّمَآءِۖ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبۡلَةٗ تَرۡضَىٰهَاۚ فَوَلِّ وَجۡهَكَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَيۡثُ مَا كُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ شَطۡرَهُۥۗ [البقرة: ١٤٤] «توجّه تو را به آسمان [به انتظار رسيدن وحى و فرمان تعيين قبله] مى‏بينيم؛ اينک تو را به سوى قبله‏اى كه دوست دارى متوجّه مى‏سازيم. به سوى مسجدالحرام رو كن و [شما هم به هنگام نماز] هرجا كه باشيد، بدان سو متوجّه شويد»؛ و مردی به سوی گروهی از بنی عبدالأشهل رفت که به سوی مشرق در حالِ خواندنِ نماز صبح بودند پس گفت: الله را گواه می‌گیرم که الله بر فرستاده‌اش قرآنی نازل نمود و فرمان داد که به سوی مکه روی کنیم پس آن‌ها در حالی که در نماز بودند به سوی مکه چرخیدند.

قطعاً الله سبحان هیچیک از محرمات مانند مشروب و قمار و متعه را حرام ننموده مگر اینکه زیانش آشکار و تباهی‌اش بیشتر است، و به همین دلیل علما بر کسی که متعه با زنان را حلال بداند حد جاری می‌کنند چرا که اجماع صحابه و تابعین و علمای دیگر مسلمان بر تحریم آن تا قیامت است و توجهی به تکروی شیعه در این زمینه نمی‌شود. و آنچه به صحابه مانند أُبَی و ابن مسعود نسبت می‌دهند که آن‌ها در زمان پیامبر  ج متعه انجام داده‌اند ـ بر فرض صحت ـ پیش از تحریم بوده است و اگر نه، حاشا که آن‌ها پس از تحریم متعه توسط پیامبر  ج و اجماع صحابه بر حرام بودن آن با نصوص صحیح و صریح، چنین کرده باشند.

همچنین سخنی را به علی  س نسبت می‌دهند که گفته: اگر عمر متعه را ممنوع نمی‌کرد جز انسان بدبخت کسی زنا نمی‌کرد؛ و این دروغ و تهمتی آشکار بر علی و عمر  ب است به گواهی خود علی  س‌ چرا که در صحیح بخاری دو حدیث از احادیثی که بیان می‌کند رسول الله  ج متعه و گوشت الاغ را در سال فتح خیبر حرام نمود را علی  س روایت کرده است و عمر  س از جانب خودش متعه را حرام نکرده، چنانکه دشمنانش می‌گویند.

بیهقی از طریق عبدالله بن لهیعه از موسی بن ایوب از ایاس بن عامر از علی  س روایت کرده که گفت: «رسول الله  ج متعه را منع نمود. علی  س‌ گفت: متعه برای کسی بود که زنی نمی‌یافت پس هنگامی که ازدواج و طلاق و عدّه و ارث بردن زن و شوهر از یکدیگر نازل گشت، (متعه) نسخ شد».

اما استناد شیعه به روایتی که امام مسلم از جابر بن عبدالله نقل کرده که گفت: «كُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ مِنَ التَّمْرِ، وَالدَّقِيقِ الْأَيَّامَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ  ج وَأَبِي بَكْرٍ حَتَّى نَهَى عَنْهُ عُمَرُ». ما با یک مشت خرما و آرد در دوران رسول الله  ج و ابوبکر متعه می‌کردیم تا اینکه عمر منع نمود.

ادعای اینکه عمر متعه را حرام کرد قطعاً باطل است و نهی عمر بسان ابلاغ و اجرای حکم رسول الله  ج‌ بوده چرا که این کار وظیفۀ او بوده است و پیامبر  ج فرموده: «فَلْيُبَلِّغْ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ فَرُبَّ مُبَلَّغٍ أَوْعَى مِنْ سَامِعٍ» یعنی: باید حاضر به غایب برساند که چه بسا کسی که (حدیث) به وی رسانده شده هوشیارتر از شنوندۀ سخن باشد.

سپس آنجا که می‌گوید: ما در دوران رسول الله  ج و ابوبکر متعه می‌کردیم، مخالف با احادیث صحیحی است که امام بخاری و مسلم از علی و سلمة بن أکوع و ابن عمر ـ‌  شـ روایت کرده‌اند و بعید نیست که این سخن به دروغ از جابر نقل شده باشد یا اینکه بعضی از راویان چیزی را به آن اضافه کرده باشند و روایت صحیح همان روایتی است که امام مسلم از ربیع بن سبرة از پدرش از پیامبر  ج‌ روایت کرده که فرمود: «إِنِّي قَدْ كُنْتُ أَذِنْتُ لَكُمْ فِي الِاسْتِمْتَاعِ مِنَ النِّسَاءِ، وَإِنَّ اللَّهَ قَدْ حَرَّمَ ذَلِكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، فَمَنْ كَانَ عَنْدَهُ مِنْهُنَّ شَيْءٌ فَلْيُخَلِّ سَبِيلَه، وَلَا تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا»[١١] یعنی: من به شما دربارۀ متعه با زنان اجازه داده بودم و همانا الله آن را تا قیامت حرام نمود پس هر کس نزد او چنین زنانی وجود دارد رهایش کند و آنچه به آن‌ها داده‌اید را بر ندارید.

در این حدیث ناسخ و منسوخ ذکر شده است و اینکه حرام شدن متعه از سوی پیامبر  ج‌ صادر شده نه از سوی عمر  س و ممنوع کردن وی رساندن امر و اجرای فرمان الله سبحانه و تعالی بوده است.

مانند آن حدیث ابن مسعود  س می‌باشد که صاحب مقاله به آن استناد کرده است و این حدیث در صحیحین است. ابن مسعود می‌گوید: «كُنَّا نَغْزُو مَعَ رَسُولِ اللَّهِ  ج لَيْسَ لَنَا نِسَاءٌ، فَقُلْنَا: أَلَا نَسْتَخْصِي فَنَهَانَا، عَنْ ذَلِكَ، ثُمَّ رَخَّصَ لَنَا أَنْ نَنْكِحَ الْمَرْأَةَ بِالثَّوْبِ إِلَى أَجَلٍ، ثُمَّ قَرَأَ عَبْدُ اللَّهِ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ٨٧[المائدة: ٨٧]» یعنی: ما همراه با رسول الله  ج در غزوه‌ها شرکت داشته و زنی نداشتیم پس گفتیم ای رسول خدا آیا خود را اخته نکنیم؟ پس ما را از این کار نهی فرمود سپس به ما اجازه داد که زنان را در عوض لباس تا زمان مشخص به ازدواج در آوریم. سپس ابن مسعود قرائت نمود: «اى ايمان آوردگان، نعمت‌هاى پاكيزه‏اى كه خدا بر شما حلال كرده است، حرام تلقّى نكنيد و [از حّد] تجاوز مكنيد، كه خدا متجاوزان را دوست ندارد».

عادت صاحب مقاله این است که به نسخ شده‌ای که حکم آن از بین رفته و عمل بدان باطل گشته استناد کند و ناسخی که محکم بوده و باید به آن عمل کرده و به موجب آن حکم نمود را رها کند.

ما مباح بودن متعه در آغاز اسلام را انکار نمی‌کنیم همانگونه که در دوران جاهلیت چنین بودند و در سفرهای طولانی زن را با لباس یا مشتی خرما و آرد کرایه می‌کردند.

بنابراین ابن مسعود و جابر ـ بر فرض صحت حدیث‌هایشان ـ دربارۀ وضعیت خویش به هنگام جاهلیت و پیش از تحریم متعه سخن گفته‌اند همانگونه که صحابه دربارۀ خوردن مشروب پیش از آنکه حرام شود سخنانی دارند و همانگونه که نماز خواندن به سوی مشرق پیش از آنکه جهت قبله به سوی کعبه تغییر کند را بیان کرده‌اند و اینکه برخی در دوران پیامبر  ج در نماز با دوست خوى سخن می‌گفت تا اینکه الله متعال این آیه را نازل نمود: ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِينَ [البقرة: ٢٣٨] یعنی همراه با سکوت. و پیامبر  ج به آن‌ها فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُحْدِثُ مِنْ أَمْرِهِ مَا يَشَاءُ وَإِنَّ مِمَّا أَحْدَثَ أَنْ لَا تَكَلَّمُوا فِي الصَّلَاةِ»[١٢] یعنی: همانا الله هر فرمان جدیدی که بخواهد را آشکار می‌سازد و از جمله فرمان‌های جدید این است که در نماز سخن نگویید.

زیرا احکام دین از جمله فرایض و محرمات یکی پس از دیگری نازل می‌شود و به آخرین سخنان و کردار و احکام پیامبر  ج عمل شده و ملاک هر کار خاتمۀ آن است و همۀ صحابه بر تحریم متعه مانند زنا اجماع داشته‌اند جز قولی که به ابن عباس  ب نسبت داده شده که وی متعه را برای شخص مضطر جایز دانسته است و با این وجود امام علی  س وی را ملامت کرده و به تندی او را مورد خطاب قرار داده و به وی گفته: تو شخصی سرگشته هستی؛ پس ابن عباس از فتوایش بازگشت. صحابه نیز مانند انسان‌های دیگر ممکن بود در فتوایشان اشتباه کنند.

صاحب «الروضة الندیة»[١٣]می‌گوید: دربارۀ ازدواج متعه در «الحجه» می‌گوید: پیامبر  ج چند روز اجازه داد سپس از آن نهی فرمود. اما رخصت به خاطر نیازی بود که وجود داشت، همانگونه که ابن عباس آن را برای کسی که به شهری می‌رود که اهل آن نیست ذکر کرده است. ابن عباس اشاره می‌کند که متعه در آن زمان کرایه کردن به خاطر لذت جویی نبوده است بلکه به خاطر نیازها از جمله ادارۀ منزل بوده است، چرا که کرایه کردن برای لذت جویی، خروج از طبیعت انسانی است و زشتی و وقاحتی است که فطرت سالم آن را نمی‌پذیرد!

اما نهی از آن به خاطر این بوده که این نیاز در غالب اوقات از بین رفته است و همچنین رواج آن سبب اختلاط نسب می‌شود چرا که با تمام شدن مدت، زن از اختیار مرد خارج شده و امور به دست خودش قرار گرفته و معلوم نیست چه کار می‌کند؟

حتی در مورد ازدواجِ صحیح که بنای آن بر دایمی بودنش است ادارۀ امور بسیار سخت است چه رسد به متعه و بی‌توجهی به ازدواج صحیح و معتبر در شرع، چرا که اکثر افرادی که به ازدواج رغبت دارند انگیزۀ آن‌ها برآورده ساختن شهوت شرمگاه است. همچنین از اموری که می‌توان ازدواج را از زنا متمایز ساخت این است که ازدواج، زمینه سازی برای همکاری همیشگی است و اگر چه اصل در آن قطع درگیری و نزاع به صورت علنی است..».

و در شرح السنة آمده که علما بر حرام بودن متعه اتفاق نظر دارند و این مانند اجماع بین مسلمانان است ...

***

[٢]- مقالۀ صادر شده از عیسی خاقانی.

[٣]- صاحب کتاب اقناع در باب تعزیز از کتاب حدود، جلد سوم، این را ذکر کرده است.

[٤]- مسئلۀ ۳۸ ص ۶۲ از جلد اول فتاوای ابن تیمیه

[٥]- نسائی به روایت معقل بن یسار

[٦]- امام احمد به روایت عبدالله بن زبیر

[٧]- دارمی و ابن ابی شیبه از علی  س روایت کرده‌اند

[٨]- قسمت اول روایت در صحیح مسلم است و قسمت دوم مربوط به روایتی دیگر است که در مسند امام احمد و غیره آمده است.

[٩]- صحیح مسلم ح ۱۴۰۶.

[١٠]- ابویعلی از عبدالله بن مسعود روایت می‌کند.

[١١]- صحیح مسلم ح ۱۴۰۶

[١٢]- ابویعلی از عبدالله بن مسعود روایت می‌کند.

[١٣]- امام صدیق بن حسن بن علی الحسینی القنوجی البخاری. بخش اول ص ۱۵.