برداشتن موی صورت و ابرو از ديدگاه پزشکی
ای خواهرم بدان که خداوند بزرگ و مهربان هیچ چیزی را بدون حکمت و فلسفه حرام نکرده است، یکی از فلسفههای حرام بودن برداشتن موی صورت و ابرو، ضرر و زیانی است که اطراف چشم را در برمیگیرد، این شما و این نظر و رأی بعضی از پزشکان در این مورد:
بعضی از پزشکان متخصص چشم دو حالت را برای التهام بافت سلولی اطراف چشم به سبب کندن موی ابروها بیان کردهاند:
یکم: زنی است بیست و دو ساله که دو روز بعد از کندن موی ابروها، چشمانش دچار تورم و سرخی شده است و اجباراً برای علاج بیماری به پزشک مراجعه کرده است.
دوّم: زنی است که با رفتن نزد پزشکان متخصص زیبایی و کندن موهای ابرو و اطراف صورت، بعد از یک روز دچار سرخی و درد اطراف ابرو شده و بعد از چهار روز اطراف چشمش دچار التهاب و برآمدگی شده است که سبب بستری شدن او در بیمارستان گردیده است، و پزشکان مجبور شدند آنتیبیوتیکهایی از طریق رگ به او تزریق کنند، علاوه بر مشکلات بالا لکههای (سفیدی) بر صورت او تشکیل شدهاند و این حالت بعد از شفا و علاجش عیب و نقصی به اندازه شش سانتیمتر بر صورت او بر جای گذاشته است، این مسئله کافی است که مریض مجبور شود دوباره برای علاج زشتی به وجود آمده نزد متخصصین زیبایی برود و آن را اصلاح کند.
پزشکان معتقد هستند که زنها باید از این آمیختههای گوناگون و مشکلات و سختیهایی که به خاطر کندن موی ابروها پیدا میشود خودداری کنند (با اینکه عوارض آمیختهها کم هم باشد) و بر پزشکان لازم است که خود را برای علاج گندکاریهایی که بعد از برداشتن موی ابرو و ... پیدا میشود با فعالیت و تلاش همهجانبه خود را آماده کنند.
مطالب بالا ترجمۀ حرف به حرف مجلۀ پزشکی به نام ایجست میباشد که در شماره ۱۹۸۷ مایو منتشر شد [۴۱].
پس آیا امکان ندارد که این گرفتاریهایی که بعد از برداشتن موی ابروها و اطراف صورت پیدا میشود فلسفۀ تحریم این عمل از طرف پیغمبر صکه پیامآور سرشت و فطرت پاک بوده باشد؟؟ آن روز که فرمود: «لعنَ اللهُ النامصاتِ والمتنمصاتِ». خداوند زنانی را که ابروی دیگران را باریک و دراز میکنند و زنانی را که خواستار و خواهان این عمل هستند نفرین و لعنت کند، لعنت دور شدن و خارج شدن از فطرت و سرشت پاک است و تمرّد و سرپیچی از فرمان حق میباشد. و سرانجام عصیان و سرپیچی مجازات و عذاب و دور شدن از رحمت الهی را در پی خواهد داشت. این جسم دور شده از سرشت پاک خود چارهای جز ابتلاء به ناراحتیهای روانی و جسمی نخواهد داشت، و ممکن است که این التهابات و برآمدگیهای اطراف چشم به خاطر همین حالتها باشد.
پس زن بیحجاب که ابروهایش را برداشته و باریک کرده است با این وضع از سالن آرایش خارج میشود در حالی که ایشان باید حتماً به جراح زیبایی مراجعه نمایند [۴۲].
دکتر و هبه احمد حسن (استاد دانشکده پزشکی - دانشگاه اسکندریه) میگوید: برداشتن موی ابروها با وسایل مختلف سپس بکار بردن قلم ابرو و غیره مثل مالیدن بعضی مواد بر پوست تأثیر زیانآوری بر آن خواهد گذاشت چون رنگها از ترکیبات معدنی سنگینی درست شدهاند مثل مس و جیوه، در ترکیبات روغنی مثل روغن کاکائو ذوب میشوند همان طور که تمام مواد رنگی بعضی از مشتقات نفتی را دارند. و همگی اینها اکسیدهایی گوناگون هستند که به پوست ضرر میرسانند. و زمانی که پوست این مواد را از طریق سوراخهایش جذب کند دچار التهاب و حساسیت میشود. زمانی که استفاده از این مواد شیمیایی به صورت مستمر و دائمی باشد تأثیر زیانآوری بر بافتهای تشکیل دهندۀ قلب، خون و کلیه خواهد داشت. این مواد که ترکیبات شیمیایی دارند حالت رسوبی کامل دارند که جسم به آسانی از آن نجات پیدا نمیکند. برداشتن موی ابرو با وسایل مختلف کِرْم پوست را ایجاد میکند در نتیجه سلولهای پوست زیاد میشوند و در حالت توقف برداشتن موی ابروها با رشد قابل توجهی، بسیار زیاد میشوند در حالی که ما میدانیم که ابروهای طبیعی مناسب مو و پیشانی و گِردی صورت است [۴۳].
نتیجه: این مطالب هشدار و زنگ خطری بود که پزشکان آن را بیان کردند که ای زنی که موی ابروها و ... را برمیداری و باریک میکنی قبل از این که فرصت را از دست بدهی بیدار و آگاه شو، خداوند درست فرموده است:
﴿سَنُرِيهِمۡ ءَايَٰتِنَا فِي ٱلۡأٓفَاقِ وَفِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّۗ أَوَ لَمۡ يَكۡفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ٥٣﴾[فصلت: ۵۳].
«ما به آنان (که منکر اسلام و قرآنند) هر چه زودتر دلائل و نشانههای خود را در اقطار و نواحی (آسمانها و زمین که جهان کبیر است) و در داخل و درون خودشان که (جهان صغیر است) به آنان نشان خواهیم داد تا برای ایشان روشن و آشکار گردد که اسلام و قرآن حق است».
[۴۱] مجلة الـمجتمع: شماره (۸۳۰) [۴۲] تعلیق الدکتور حمدی حسن في مجله نفسها. [۴۳] الـمتبرجات: الزهراء فاطمه بنت عبدالله، ص ۹۴ به نقل از کتاب الـمرأة الـمسلمة فی وجه التحدیات، تألیف انور جندی، ص ۶۲.