اصول و ضوابط شرعی در مورد حقوق و وظایف زن
در تاریخ اسلام و مسلمانان مشکلی بنام (مسایل زن) چه در اوج قدرت و عزت شان، و چه در زمان ضعف و شکست آنان وجود نداشت، ولی هنگامیکه غرب و فرزندان غربزدۀ شان، امراض و رنجهایی گوناگون را با تبلیغاتشان در جوامع بشری-که کشورهای اسلامی نیز شامل آن میباشد- انتقال دادند، مسایل و پیامدهای بنام (مسألۀ زن) مطرح گردید که گویی هیچ موضوع مهمتری جز مسألۀ زن قابل بحث و مناقشه نیست، غربیها و دنبالهروان آنان صداهای بنام آزادی زن را در جامعه مسلمانان بر اساس طرز فکری سیکولرستی غربی بلند نمودند. لذا لازم میبینیم که بعضی از اصول و ضوابط شرعی مربوط به زن را که دین مبین اسلام آن را مقرر و تعیین نموده بیان نماییم:
۱- زن طرفی از دو جنس بشری بشمار میرود، خداوندأ میفرماید: ﴿وَأَنَّهُۥ خَلَقَ ٱلزَّوۡجَيۡنِ ٱلذَّكَرَ وَٱلۡأُنثَىٰ٤٥﴾[النجم: ۴۵] «و اوست که جفتهای نر و ماده را میآفریند».
چنانکه زن پاره و جزوی از یک نفس انسانی است، خداوندأ میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا﴾[النساء: ۱].
«ای مردمان! از خشم پروردگارتان بپرهیزید، پروردگاریکه شما را از یک انسان بیافرید و سپس همسرش را از او پدید آورد».
پس زن در اصل و منشأ و سرنوشتش، خواهر مرد بوده، و در راه آبادی و بهبودی جامعه – در اموری که به هرکدامی آنان تعلق میگیرد- همراه و هم مسیر است، همچنان در مسایل عامۀ دینی، مانند توحید و اعتقاد، پاداش و کیفر، و بلآخره در همه قوانین و مقرراتی که مربوط به حقوق و وظایف آنها است فرق و تفاوتی میان این دو جنس وجود نداشته و ندارد، خداوندﻷ میفرماید:
﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَنُحۡيِيَنَّهُۥ حَيَوٰةٗ طَيِّبَةٗۖ وَلَنَجۡزِيَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٩٧﴾[النحل: ٩٧].
«هرکس از مرد یا زن که کار نیک کند و او مؤمن باشد، بیگمان به زندگی پاک و پسندیدای زندهاش میداریم و مسلماً به آنان برحسب نیکوترین آنچه میکردند، پاداش میدهیم».
و پیامبر بزرگ اسلام صمیفرمایند: «إنَّما النِساءُ شَقائِقُ الرجال»(نزد ابوداود و ترمذی) «همانا زنها، خواهران مردان اند» از اینرو میزان عزت و کرامت در نزد خداوندأ تقوا و پارسایی است، چنانکه خداوندأ میفرماید: ﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡ﴾[الحجرات: ۱۳].
«بیگمان گرامیترین شما در نزد خدا، متقیترین شماست» و هیچ تعبیر دقیق، بلیغ و رساتری از این لفظ در نخواهیم یافت، هنگامیکه خداوندﻷ فرمود: ﴿بَعۡضُكُم مِّنۢ بَعۡضٖ﴾[آل عمران: ۱٩۵]. «همه از همدیگرید». یعنی: مردان شما در طاعت الله تعالی مانند زنان شما هستند، و زنان شما مانند مردان شما، زیرا هردو جنس، از نسل آدم و حوا بوده و هردو جنس مکلف میباشند.
همچنان خداوندأ فرموده: ﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّي لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ بَعۡضُكُم مِّنۢ بَعۡضٖ﴾[آل عمران: ۱٩۵].
«آنگاه پروردگارشان دعای ایشان را پذیرفت و پاسخشان داد که من عمل هیچ کسی از شما را که به کار پرداخته باشد- خواه زن باشد یا مرد- ضایع نخواهم کرد، پارهای از شما از پارۀ دیگر هستید».
پس هر دو نوع زن و مرد در مفهوم و معنای انسانیت، و در عموم احکام و قوانین دین و میزان عدل الهی باهم برابراند.
و حکمتی را که خداوند آفریدگارﻷ لازم دانسته اینست که، زن با مرد در آفرینش، هیئت و تکوین برابر نباشند، و همین اختلاف و تفاوتهای که در نهاد هردو جنس گذاشته شده، سبب میگردد که فرق و تفاوتهای در توان و نیروی جسمانی و عواطف و خواستهها و ارادههای آنان نیز ظاهر گردد.
خداوندأ میفرماید: ﴿وَلَيۡسَ ٱلذَّكَرُ كَٱلۡأُنثَىٰ﴾[آل عمران: ۳۶]. «پسر مانند دختر نیست».
و در مورد زن میفرماید: ﴿أَوَ مَن يُنَشَّؤُاْ فِي ٱلۡحِلۡيَةِ وَهُوَ فِي ٱلۡخِصَامِ غَيۡرُ مُبِينٖ١٨﴾[الزخرف: ۱۸]. «آیا کسى را که در زیور پرورده مىشود و او در [جدل] ناتوان است [به خدا نسبت مىدهند؟]».
تفاوت و اختلافی که هر کدام، زن و مرد برآن سرشت شدهاند، سبب شده تا حکمتها و احکامی در مورد طرفین ایجاد شود، این اختلاف که البته نظر به حکمتی که خداوندأ دانا و آگاه آن را بهتر میداند، تفاوتهای را در بعضی از جوانب تشریعی، کار و وظیفه، که با تکوین و خصوصیتهای دو جنس سازگار است، لازم گردانیده است. خداوندﻷ میفرماید:
﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾[الأعراف: ۵۴].
«آگاه باشید که تنها او میآفریند و تنها او فرمان میدهد. بزرگوار و دارای خیرات فراوان، خداوندی است که پروردگار جهانیان است». پس ارادۀ آفرینش عالم هستی که خداوندأ آنرا مقدر گردانیده، با ارادۀ دینی و شرعی خداوند أ در اوامر و احکام و تشریعات، هر دو با هم در شأن زن و مرد یکجا شده تا مصالح عامه، و آبادی جهان و تنظیم حیات فردی و اجتماعی بشریت تأمین گردد.
۲- براین حقایق ثابت، احکام شرعی عام مرتب میشود تا این حقیقت را ثابت و استوار نگه دارد، مانند احکام متعلق به خانواده، چون خانواده در نظام اسلامی یگانه زیربنا و نهاد جامعه بشمار میرود، پس نظر به قوت و همبستگی خانواده، آسودگی، شایستگی، امنیت و آرامش جامعه نیز تأمین میشود. نقش خانواده در اسلام بسیار مهم بوده و اهداف و مرام بزرگی همچو آرامش، رحمت و مهربانی و عطوفت میان افراد جامعه را محقق میسازد. خداوندأ میفرماید: ﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةً﴾[الروم: ۲۱].
«و یکی ازنشانههای- عظمت- خداوند این است که ازجنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان بیارامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت انداخت». بویژه نقش زن در قوت و همبستگی خانواده مهم و بنیادی بوده و بروز هرگونه هرج و مرج و بیغوری زن در مورد خانواده، انعکاس بدی بر افراد خانواده دارد، پس جامعۀ سالم با تصمیم قاطع و دوراندیش، در برابر بیخردی و نادانیهای جاهلیت عصرحاضر که از مقام زن کاسته و نقش وی را در خانواده نادیده گرفته و مسؤلیتهای سنگین خانوادگی که بدوش دارد آن را بیاهمیت جلوه میدهند، ایستادگی جدی نمایند چون زن مسلمان واقعا بخاطر مصالح خانواده و جامعه مسئولیت بس بزرگی را متحمل میشود.
در مقابل بر مرد لازم است رنج و مشقت کار و بر آورده ساختن نیازمندیهای خانواده را که شریعت اسلام بر وی واجب گردانیده است متحمل شود. خداوندأ میفرماید:
﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ﴾[النساء: ۳۴].
«مردان بر زنان سرپرستى دارند چرا که خداوند برخى از آنان (انسانها) را بر [برخى] دیگر برترى داده است و [نیز] به سبب آنکه [چیزى] از مالهایشان را بخشیدهاند».
همچنان اللهﻷمیفرماید: ﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِي عَلَيۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَيۡهِنَّ دَرَجَةٞ﴾[البقرة: ۲۲۸].
«و برای زنان است – بر عهدۀ مردان – همانند آنچه بر عهدۀ زنان است بطور پسندیده و- لیکن – مردان را برآنان (زنان) درجهای برتری هست».
بزرگی و حاکم بودن مرد به این معنی است که، وی رهبری و قیادت جامعۀ کوچک یعنی خانواده را بدوش دارد که وی شرف آن را حاصل نموده و نباید از توانمندی خود سوء استفاده نموده و راه ستم پیش گیرد.
قیادت مرد برخانواده به مصلحت زن و همه افراد خانواده است، زیرا مسئولیت نفقه و تهیه نمودن خوراک و پوشاک، حفظ و نگهداشت آنها همه و همه بر مرد واجب است، لذا باید از رئیس خانواده اطاعت درست صورت گیرد، البته اطاعت درکارهای نیک و شایسته، و نه اینکه فرمانبرداری مطلق. پیامبرصمیفرمایند: «همانا اطاعت در معروف است» (متفق علیه). یعنی اگر مردی خانوادهاش را به معصیت و نافرمانی أ امر نماید، پس در چنین حالت اطاعت وی بر اعضای خانواده لازم و واجب نیست.
۳- مرد مکلف است نفقه زن را بدوش گیرد، زیرا نفقه حق مسلم زن، و نصیب فرض شدۀ وی در مال مرد است، که از وی در حالت قدرت و توان ساقط نمیگردد، خداوندأ میفرماید:
﴿لِيُنفِقۡ ذُو سَعَةٖ مِّن سَعَتِهِۦۖ وَمَن قُدِرَ عَلَيۡهِ رِزۡقُهُۥ فَلۡيُنفِقۡ مِمَّآ ءَاتَىٰهُ ٱللَّهُۚ لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا مَآ ءَاتَىٰهَاۚ سَيَجۡعَلُ ٱللَّهُ بَعۡدَ عُسۡرٖ يُسۡرٗا٧﴾[الطلاق: ٧].
«باید که خرج کند توانگر از توانگری خود، و آن کس که بر وی روزیاش تنگ شده است پس باید از آنچه که خداوند (أ) به او بخشیده است خرج کند. خداوند (أ) هیچکس را جز به آنچکه به او بخشیده است مکلف نمیکند به زودی خدا (أ) پس از تنگدستی آسایشی را پدید خواهد آورد».
و این نفقه حق ثابت و مسلم زن بوده ربطی به حقوق و اموال شخصی زن که در تصرف وی است ندارد، زیرا زن در اراده و آنچه که تحت تصرفش است آزادی و استقلالیت برابر با مردان دارد، و این حقیقتی است که شریعت پاک اسلام آن را تعیین و مقرر نموده است. جاهلیت عصرحاضر که تا نیمۀ دوم قرن بیستم دوام کرد، زن را در گرد آوردن مال و مصرف نمودن آن، کم اهل و ناقص معرفی نموده- چنانکه در قوانین و مقررات لاتینی وجود دارد- اما در نظام و مقررات اسلام، زن در این حوزه شخصیتی مستقلی مانند مرد شمرده شده و از اهلیت کامل برخوردار است، و تفاوتی در این عرصه میان زن و مرد گذاشته نشده است.
۴- رابطه میان زن و مرد در جامعۀ اسلامی و داخل خانواده، بر اساس تکمیل کنندۀ یکدیگر در نقشهای مربوط به هردو جانب میباشد- یا میتوان تکمیل کننده وظیفوی آن را نامید- و از جمله اهداف و مقاصد این همبستگی تکمیلی میان زن و مرد اینست که، مرد آرامش و اطمینان خاطر، دوستی و محبت و رحمت را دراین رشته دریابد، چنانکه خداوندأ میفرماید:
﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةً﴾[الروم: ۲۱].
«و از آیات- عظمت- او تعالی این است که از خودتان برایتان همسرانی آفریده تا بدانها آرام گیرید و درمیان شما مودت و رحمت نهاد».
لفظ سکون کلمهای است که هیچ تعبیری رسا و بلیغی در زبان عربی مانند آن وجود ندارد، و شاید در زبانهای دیگر نیز همچو معانی که این کلمه در بر دارد، وجود نداشته باشد، کلمۀ سکون چند معنایی را در بر دارد مانند: امن، راحت، اطمینان، آرامش، انس و محبت که وجود همچو صفات تأثیر و انعکاس مثبت برخود همسران و فرزندان شان، و بلآخره بر همه افراد جامعه دارد. پس هنگامیکه فرق و تفاوت در صفات بدنی و نیروی جسمانی و روانی هر دو جنس وجود داشته باشد، بدیهی است که در وظایف زندگی اجتماعی نیز تفاوتهای ایجاد خواهدشد، از اینرو متمم بودن دو جنس در وظایف و مسئولیتها و حقوق، ثمره و حاصل عدل و انصافی است که آیین اسلام همچو روابط و علایق را استوار و پایدار نگهداشته است.
بنابراین شریعت اسلامی حوزه کار و عمل مرد و نوعیت آن را در زندگی اجتماعی مقرر و تعین نموده است، چنانکه میدان کار و عمل اساسی زن و نوعیت آن را نیز نشانه گزاری و محدد ساخته است. این مقررات و محدودسازیهای وظایف زن و مرد را عقل سلیم و سرشت و فطرت راست و مستقیم پذیرفته و میپذیرد، بلکه با آن سازگار و هم آهنگ میشود، و سرانجام موجب تکامل، توازن، امن و آرامش اجتماع شده بدون اینکه یک جهت سنگینی مسئولیت را بیشتر از حد و توان جسمی اش، و آنچه که رسم و عادات برآن معمول است، بردارد.
لذا تحمیل نمودن وظایف و مسئولیتهای مرد بر زن، بدون نیاز شخصی زن و یا جامعه، ظلم و جور محسوب میشود، زیرا اینکار نه تنها تجاوز بر عدل و دادی که در مورد حقوق و واجبات آنها تعیین و مقررشده میباشد، بلکه تعرض و بیاحترامی بر کرامت و حقوق زن تلقی میشود.
۵- حالا که محدودۀ وظیفۀ زن در زندگی اجتماعی مشخص شد، سخن حتما متوجه تعلیم زن میشود، از اینرو ما تأکید برآن داریم که تعلیم زن در اموریکه بنده جز بوسیله آن پروردگارش را پرستش نمیتواند، مانند فرایض مربوط به ایمان و یا فرایض عبادات و غیره واجب شرعی است که زن و مرد دراین مورد با هم برابر و مشترکاند، پیامبر اکرم صمیفرمایند:
«آموختن علم و دانش بر هرمسلمانی واجب است» (روایت ابن ماجه).
پس تحصیل و آموختن علوم و معارف، نظر به وظیفه و مسؤلیت هریکی (زن و مرد) بر آنها لازمی و واجب میگردد، اما آموختن علوم و معارف بیشتر از آنچه ذکرشد، از جمله امور مستحبی است که نباید بر دیگر واجبات ضروری متعلق به امور دنیوی و اخروی تنگی و فشار آورد.
۶- شریعت اسلامی که حمایتکنندۀ سرشت انسانی بوده و بر عدل استوار است، حامی و نگهبان حقوق زن در جامعه میباشد، و نسبت به قوانین و مقررات تصویب شده از جانب سازمان ملل متحد مربوط به حقوق انسان، اهمیت فراوانی به حقوق زن قایل است. در حالیکه جاهلیت عصر حاضر این حقوق را نادیده گرفته و اگر بیحرمتی و تجاوزی بر آن صورت گیرد، توجه و التفاتی به آن نمیکند.
بطور مثال: حق زن در ازدواج مطابق احکام و قوانین شریعت اسلامی، و حق وی در مادر بودن، و حق وی در مورد اینکه خانۀ داشته و مسؤلیت آن را بدوش گرفته بتواند و مانند زمامدار کشوری کوچکی سرپرستی امور به او تعلق بگیرد، و موقع و فرصت کامل بوی داده شود تا وظایفی که موافق با سرستش است آن را بصورت درست اجرا نماید.
لذا هر جامعه و هرگونه قانونی که مانع ازدواج زن گردد، و مجال و ساحه را بر وی تنگ نماید، در حقیقت حقوقش را پایمال نموده و ظلمی بزرگی را بر وی روا داشته است.
زن در شریعت اسلامی حق دارد تا همسر و همسفر زندگی خویش را در محدودۀ فرمودۀ پیامبرصبرگزیند، چنانکه آنحضرتصفرمودهاند: «هرگاه کسی از دختر شما خواستگاری نماید و شما از اخلاق و دین پسر راضی باشید، پس وی را نامزدش سازید» (روایت ابن ماجه).
زن میتواند- در حالت عدم پایداری زندگی زنا شوهری- از ادامۀ زندگی با شوهر کنار رفته، و عقد را فسخ نماید، و در این مسأله دلایل و نصوص صحیحی وارد است که آن را تأیید میکند، پس لازم است در هنگام اختلاف و یا اجتهاد در احکام، به آن مراجعه شود.
٧- نگهداری عفت و آبرو یک اصل شرعی عام بوده و شامل مقاصد شرعی میباشد، مقاصد شرعی عبارتند از: حفظ دین، نفس، آبرو، عقل، و مال که علماء بر حرمت و حیثیت آن اتفاق نظر داشتهاند و تمامی احکام و مقررات شرعی بر مبنای آن اتخاذ میگردد، پس هرگونه عیبجویی در آن مردود شمرده شده و در حقیقت تخطی و تجاوز بر شریعت اسلامی و اهداف والای آن، و جامعۀ اسلامی محسوب میشود. و هرگاه غرب در مسئلۀ مربوط به حقوق زن در اسلام انگشت انتقاد را متوجه سازد، در حقیقت از خط قرمز عبور کرده و این حق مسلم زن مسلمان را پایمال کردهاند، و در مجموع این عملکرد آنها تعرض به شریعت و مجتمع اسلامی شمرده میشود، و اگر جلو آنان گرفته نشود سبب نشر و شیوع فواحش و رذائل همانطوریکه در میان خودشان بوقوع پیوسته، خدا نا خواسته در میان مسلمانان نیز سرایت میکند.
خداوندأ میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِي ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ١٩﴾[النور: ۱٩].
«به راستی کسانی که دوست دارند، فاحشه در میان کسانی که ایمان آوردهاند، شایع شود برایشان عذابی دردناک در دنیا و آخرت است، و خداوند میداند و شما نمیدانید».
لذا قانونگذار حکیم و داناأ احکامی را بخاطر حفظ و حمایت این مبدأ وضع نموده، از جمله ازدواج میان مرد با زن را قانون گذاشته، و این رشتۀ زنا شوهری را پیمان قوی نامیده است، چنانکه الله ﻷمیفرماید: ﴿وَأَخَذۡنَ مِنكُم مِّيثَٰقًا غَلِيظٗا﴾[النساء: ۲۱].
«زنان پیمان محکمی [هنگام ازدواج] از شما گرفتهاند». و بخاطر مصئون بودن این مبدأ از بیحرمتی و تجاوز، قوانین و مقرراتی وقایویی را وضع نموده که بالای مرد و زن یکسان تطبیق میشود و باید جدی آن را مدنظر بگیرند. و راههای منتهی به اعمال زشت و ناهنجار را کاملا مسدود کرده است. بطور مثال اختلاط زنان با مردان نامحرم و یا خلوت با نا محرمان، خصوصاً سخن گفتن زن با مرد نامحرم به نرمی و ملایمت، چنانکه زنان فتنهگر همچو اعمالی را انجام میدهند، و غیره اموریکه عواقب زشت و خلاف اخلاق و تربیه اسلامی دارد، ممنوع قرار داده و آن را ناروا شمرده و مرتکبین آن را موجب عذاب گردانیده است.
همچنان شریعت اسلامی در مورد شیوع و انتشار فواحش در مجتمع اسلامی، بر کسانی که خواهان و آرزومند همچو اعمال زشت هستند، نیز با تندی و شدت رفتار نموده است. به همین منظور احکام مربوط به حجاب و عدم نگریستن بسوی نامحرم را دستور داده و بر تجاوزکاران این مبدأ، عقوبتهای مانند حد زنا، و حد قذف (تهمت)، و تعزیرهای مختلفی را بخاطر حفاظت و حراست آبرو، و محترم شمردن پاکی و عفت افراد جامعه وضع نموده است.
خداوندأ زنا را بر هردو جنس – زن و مرد – حرام قرار داده و آن را از امور زشت و قبیح پنداشته است، خداوندأ میفرماید:
﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِيلٗا٣٢﴾[الإسراء: ۳۲].
«و به زنا نزدیک نشوید که زنا گناه بسیار زشت و بدترین راه و شیوه است»
۸- حجاب سنگر و قلعۀ مستحکمی است که از عفت و آبروی زن حفاظت نموده و مانع پخش فواحش و رذالت میگردد، چنانکه حجاب مظهر و نمای افتخار به آداب شرعی بوده، پاکی و عفت مرد، زن و جامعه را وارسی و تحقق میبخشد. حجاب زن مستحب نبوده و تنها رمز و نشان، مربوط بوی نیست که هرگاهی بخواهد پیکرش را با آن بآراید، و هر وقتیکه خواسته باشد آن را ترک نماید، بلکه حجاب واجب دینی است که خداوند تعالیأ آنرا بر زنان لازم گردانیده، تا از هرگونه زشتی مصئون بمانند، و عفت و پاکی خویش را همچو مادران مؤمنان- همسران پیامبر بزرگ اسلامص- اعلان نمایند، تا شهوت رانان به آنان طمع نورزند، چنانکه خداوندأ میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا٥٩﴾[الأحزاب: ۵٩].
«ای پیغمبر! به همسران و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو که: روپوشهای خود را جمع و جور بر خویش فرو افگنند. تا این که- از زنان بیبندو بار- دست کم باز شناخته شوند، [و در نتیجه] مورد اذیت و آزار (اوباشها) قرار نگیرند، خداوند آمرزنده و مهربان بوده و هست».
دشمنان اسلام توطئه و جنگ علیه حجاب را بصورت آشکار آغاز نموده و در این مبارزه شهوت پرستان مسلماننما و مردمان فساد پیشه، همگام با آنان علیه مقدسات دینی برخاستهاند، و شاید هم گاهی مفکوره و نظریۀ پلید خویش را راجع به حجاب پنهان نموده و در ظاهر آن را بپذیرند، لیکن با مسخ نمودن حقیقت حجاب و دگرگون ساختن و جهت دادن آن بسوی فرهنگ و عنعنۀ قلابی، که پذیرش هرگونه تکامل و اختصار را دارد، اهداف شوم خویش را پیاده نموده، غایت و مرام آن را کاملا ریشه کن و از میان میبردارند. و هرگاه اهمیت و ارزش حجاب و بهای مربوط به آن را درک نماییم، شک و شبهه ای را که دشمنان ایجاد کردهاند همه زائل شده به دساسیس آنها اطلاع پیدا میتوانیم، و برای ما آشکار میشود که غرب شب و روز در توطئه چینی و جنگ علیه حجاب بوده و عداوت قدیمی که با دین اسلام دارند میخواهند انتقام را تا جایی از این راه و بدین وسیله از مسلمانان بگیرند. امروز غرب در مقابل حجاب از خود حساسیت نشان داده و زنان پابند به حجاب را زیر فشار قرار میدهد زیرا بر آنان سنگینی میکند که زن مسلمان مستور و با عفت، و زنان خود را مثل حیوان دریابند، حال آنکه هیچ لباسی مربوط به طایفههای دینی دیگر، یا سایر نژادهای بشری مورد فشار قرار نمیگیرد طوریکه زنان با حجاب مسلمان زیر فشاراند! البته شواهد و اسناد بسیاری وجود دارد که زنان باحجاب در کشورهای غربی که ادعای دفاع و حمایت از حقوق شخصی را دارند، و یا در بعضی از کشورهای اسلامی و عربی که قوانین آنها مبتنی برسیکولرزم است، چگونه تحت فشار و مزاحمتهای قانونی و عملی گوناگونی قرار دارند، و کسانی که اوضاع جهان را تعقیب و پیگیری مینمایند، دراین مورد بهترآگاهی دارند.
٩- پس زمانیکه حجاب قانونی استوار و متین، و فریضۀ ثابت و مسلم بخاطر حفظ کرامت زن و مجتمع اسلامی است، بخاطر نگهداشت مبدأ عفت، قانونی دیگری نیز مربوط به آن وضع گردیده و آن را تقویت بیشتر بخشیده است که عبارت است از مباح بودن تعدد یا چندزنی مرد، که متأسفانه بوسیلۀ رسانههای اطلاعاتی دشمن، و از لابلای عملکردهای نادرست بعضیها، صورت حقیقی آن را زشت جلوه دادهاند. با وجود آنکه واقعیت عملی این قانون- حتی در جوامع غیر اسلامی نیز در بلند بردن مقام و منزلت و ارزش زن کمک به سزایی نموده است. بخاطر توضیح بیشتر در این مسأله میتوان مقایسه کرد میان جوامعی که قانون تعدد در آن حکمفرماست که چگونه زن از منزلت و قیمت بزرگی برخوردار شده است، و در مقابل جوامعی که زن را از این حق محروم گردانیدهاند، چگونه کم ارزش و مسلوب الاراده شده و حق شخصی ایشان تلف شده است. پس تعدد- چندزنی- قانونیست ثابت و استوار، مشروط براینکه میان همسران عدالت صورت گیرد، تا عزت و کرامت زن تحقق یافته و ازدواج وی به شکل آسان، و با کرامت و عفت صورت گیرد، و زندگی مرفه و سعادتمند نصیبش گردد. البته صرف نظر ازحالاتی که در آینده شاید واقع شود مانند بیوهگی، طلاق و بزرگسالی که آنهم مسائلی علیحده است، اما در مقابل حالات اجتماعی زیادی است که راه حل آن جز با تعدد یاچند زنی امکان پذیر نیست، مانند عقیم بودن زن، یا مریضی، و یا طبیعت و چگونگی کار و پیشۀ وی، و یا وضیعت قانونی مانند تابعیت وی، و حالات دیگری که در همه حالات فوق بدیلی برای تعدد، جز طلاق وجود ندارد، یعنی باید همسر را طلاق نماید تا بتواند با دوشیزۀ دیگری ازدواج کند و طبیعی است همسر طلاق شده در وضع بحرانی قرار گرفته و شاید هم بیسرنوشت شده و باردوش جامعه گردد، اما اگر در موجودیت همسر اولی با زنی دیگری ازدواج کند، و عدالت را میان آنان برقرار سازد، همه خانواده سعادتمند خواهند شد. ولی در مجتمعاتی که تعدد زوجات ممنوع است در حالات فوق الذکر (عقیم بودن، مریضی دوامدار..) همسر مجبور میشود به طلاق متوسل شود تا بتواند با دیگری ازدواج کند که این اقدام از یکسو ظلمی است که بر زن واقع میشود و از سوی دیگر به شوهر هم صدمه روحی وارد میگردد، درحالیکه هردو راحت و سکون و آرامش برای یکدیگر بودهاند، علاوه بر این چندزنی در بسیاری از احیان سبب حفظ کرامت کودکان میگردد، بویژه یتیمان و آنعده کودکانیکه پدران خود را از دست داده و از مهر و محبت پدر محروم گردیده، آوارگی و یا داخل شدن به دارالأیتامها سرنوشت آیندۀ آنان را مجهول ساخته است پدر بدیل و مناسبترین حل برای همچو حالات خواهد بود، خداوندأ میفرماید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُواْ٣﴾[النساء: ۳].
«و اگر ترسیدید که در بارۀ یتیمان نتوانید عدالت و دادگری کنید، پس با زنان دیگری که- برای شما حلالند ـ و دوست دارید، با دو یا سه یا چهارتا ازدواج کنید، اگر میترسید که نتوانید میان زنان عدالت را مراعت کنید، به یک زن اکتفا کنید یا با کنیزان خود ازدواج نماید، این نزدیکتر به آن است که ستم نکنید».
پس اسلام یگانه مرجعی است که به مصالح همه اعم از مردان و زنان رسیدگی نموده و اهداف و مقاصد ازدواج برای طرفین را محقق میسازد، و هرگونه نیازمندیهای روانی و اجتماعی آنان، اعم از عفت، آرامش فرزند را متوفر میسازد، هرچند اگر گاهی به رغبتهای بیموقع و یا مصلحتهای محدود و باریک متعلق به زن شوهردار – بیوه – تعارضی هم ایجاد گردد.