ماجرای غدير خم و رابطه آن با اصل امامت
پیامبر خدا صسپاهی را به فرماندهی خالد بن الولید به یمن فرستاد و غنائم زیادی بدست آوردند. پیامبر صعلی بن ابی طالب را فرستاد تا خمس غنائم را اجرا کند و بقیه را تقسیم نماید. او از این کار فارغ شد در حالی که خسته به نظر میرسید.
بریده میگوید، گفتیم ای ابالحسن این چیست؟ گفت: این جاریه به نام وصیفه جزو اسراء بود که در تقسیم به سهم اهل بیت پیامبر صو سپس به سهم خانواده علی رسید. خالد بن الولید در نامهای ماجرا را برای پیامبر صنوشت.
علی از یمن خارج شد. همراهان از او خواستند تا شتران خودشان را استراحت بدهند و بر شتران به غنیمت گرفته شده سوار شوند. علی سآنان را منع کرد. سپس علی جانشینی برای خود تعیین کرد و خودش زودتر رفت تا به مراسم حج (حجۀالوداع) برسد. جانشین علی سبه هر یک از همراهانش لباسی از کتان داد و به آنان اجازه داد تا بر شتران به غنیمت گرفته شده سوار شوند. علیس بعد از فارغشدن از حج نزد آنان بازگشت و لباس و شتران را از افراد گرفت و بر نائبش خشمگین شد و او را بر کارش سرزنش کرد. گلایه و شکایت در میان سپاه ظاهر شد و با علی به مخالفت پرداختند و هنگام رسیدن به پیامبر صشکایت خود را از رفتار علی اعلام کردند بدین ترتیب در میان همراهان پیامبر صبحث علی و شاکیانش منتشر شد. و سخن علیه علی سنزد پیامبر صافزایش یافت.
بریده میگوید: وقتی نزد پیامبر صرسیدم از کار علی سانتقاد کردم و اشکالات او را گفتم، تا اینکه دیدم چهرۀ پیامبر صتغییر کرد. و فرمود: «آیا من از خود مؤمنین نسبت به آنان اولی نیستم» گفتم: بلی سپس فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه».
پس پیامبر صدر میان ما بلند شد و فرمود: «ای مردم از علی شکایت نکنید. قسم به خدا او باتقواتر از آن است که از او شکایت شود».
زید بن ارقمس میگوید: «روزی در جایی بین مکه و مدینه به نام «خم» پیامبر در میان ما ایستاد و حمد و سپاس خدا را به جا آورد و پس از مقداری وعظ و تذکر فرمود: «ای مردم من بشری مانند شما هستم و ممکن است هر لحظه به دعوت ملک الموت جواب دهم ولی من دو چیز گرانبار را در میان شما باقی میگذارم: یکی کتاب خدا که در آن هدایت و نور است، پس آن را بگیرید و به آن تمسک کنید». و ما را نسبت به قرآن ترغیب و تشویق کرد و در ادامه فرمود: «و دومی اهل بیت من هستند، به شما نسبت به آنها هشدار میدهم -سه بار تکرار نمودند-.
نگاه: فتحالباری (۲/۶۶)، مسند امام احمد (۵/۳۵۰-۳۵۶)، صحیح مسلم (حدیث ۱۲۸۱) مستدرک حاکم (۳/۱۰۹-۱۱۱)، مجمع الزوائد هیثمی (۹/۱۲۷)، البدایة والنهایة (۵/۹۵).