عقیده مورچهها نسبت به عدم غیب انبیاء و اولیاء الله علیهم السلام
خداوند متعال به حضرت سلیمان÷امکانات زیادی عنایت کرده بود. لشکر حضرت سلیمان÷از جن و انس و پرندگان تشکیل میشد.
روزی بفرمان سلیمان ÷همه لشکریان او از جنها و انسانها و پرندگان گرد آورده شدند. و آنها تقسیمبندی شدند برای هر عملی که حضرت سلیمان÷از آنها میخواست، تا اینکه بوادی مورچهها رسیدند. رئیس مورچهها خطاب به مورچهها گفت که در مساکن خویش داخل شوید تا که سلیمان و لشکریانش شما را زیر پا له نکنند. چون که آنها متوجه نمیشوند. خداوند متعال این سخنرانی را معجزتاً به سمع حضرت سلیمان رسانید و حضرت سلیمان با شنیدن سخنرانی رئیس مورچهها تبسم فرمود و از خداوند متعال در برابر این نعمت تشکر فرمود. چنانکه این را خداوند متعال در کلامش برای ما بعنوان یک درس عبرت آموز ذکر کرده است که مورچه با وجود کوچکی جثهاش و عدم عقل هم عقیده دارد که سلیمان و جنودش (که اکثر آنها اولیاء الله بودند) از هر چیز اطلاع و خبر ندارند. ندانسته شما زیر دست و پای آنها له میشوید. و شنیدن سخنرانی برای حضرت سلیمان از روی کرامت و معجزه بود لذا تبسم کرد و از خداوند متعال در برابر این نعمت عظمی تشکر فرمود. این مطلب را خداوند متعال در سوره نمل چنین بیان فرموده است:
﴿وَحُشِرَ لِسُلَيۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّيۡرِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ ١٧ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰكِنَكُمۡ لَا يَحۡطِمَنَّكُمۡ سُلَيۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ ١٨﴾ [النمل: ۱۷-۱۸]
«جمع کرده شدند برای سلیمان لشکریانش از جن و انس و پرندگان آنها تقسیم بندی میشدند تا اینکه بوادی نمل رسیدند. (بوجه کثرت مورچهها وادی نمل گفته شده) رئیس مورچهها خطاب به مورچهها گفت: در مسکنهای خود داخل شوید تا که سلیمان و لشکریانش شما را له و نابود نکنند در حالی که آنها متوجه نمیشوند».
از سخنرانی مورچه، حضرت سلیمان کرامتاً و معجزتاً خبر شد و از خداوند متعال تشکر کرد. حضرت سلیمان÷این نعمت عظیم علمی را از آن خداوند متعال دانست بعد از تبسم شروع به مناجات کرد و از خداوند متعال مسئلت کرد که به او توفیق تشکر نعمتها را عنایت بفرماید ﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكٗا مِّن قَوۡلِهَا﴾«با خوشحالی از سخن مورچه مراقب لبخندی زد و گفت:
﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓ أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَيَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِي بِرَحۡمَتِكَ فِي عِبَادِكَ ٱلصَّٰلِحِينَ ١٩﴾[النمل: ۱۹].
«ای پروردگارم، به من الهام کن و مرا توفیق عنایت بفرما تا که از نعمتهای تو که بر من و والدین من عنایت فرمودهای تشکر بنمایم و اعمالی را که مورد رضا و خشنودی تو باشند انجام دهم و با لطف و رحمتت مرا در جمله بندگان صالحت قرار ده».
انبیاء علیهم السلام آنچه را میبینند و میدانند از فضل و قدرت خداوند متعال میدانند و میبینند - سلیمان÷از فهم زبان تفاهم مورچه دانست که خدای متعال بر او چقدر فضل دارد و رو بدرگاه خداوند متعال آورده و از او تعالی خواست تا که شکر نعمت به او الهام فرماید و او را توفیق دهد که تا که در برابر نعمتهائی که به او و پدر و مادرش عطا فرموده شکر و سپاسگذاری بجای آورد. چون که انعام بر پدر و مادر انعام بر فرزند است و انعام بر فرزند نیز انعام بر پدر و مادر است.
سپس حضرت سلیمان به جستجوی پرندگان و احوال آنها پرداخت در این طلب و بررسی هدهد را نیافت و ... در این مورد خداوند متعال فرموده است:
﴿وَتَفَقَّدَ ٱلطَّيۡرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ كَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِينَ٢٠﴾ [النمل:۲۰]
«حضرت سلیمان پرندگان را مورد تفقد و جستجوی قرار داد و گفت: چیست مرا که هدهد را نمیبینم یا اینکه او از غیبت کنندگان است».
(هدهد را در فارسی شانه به سر یا مرغ سلیمانی گویند).
جستجوی حضرت سلیمان از هدهد به این خاطر بود که عمق آب را از او سوال کند چون که هدهد را خداوند متعال فراست زیرزمین را عنایت کرده بود میخواست برای لشکرش چاه آب حفر بفرماید. بعد از جستجو و طلب هنگامی که هدهد را نیافت تهدید کرد که اگر او غیبت بدون جهت کرده باشد او را عذاب خواهم کرد یا اینکه سر او را از تن جدا خواهم کرد. یا اینکه برای غیب دلیلی موجه بیاورد.
﴿لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِيدًا أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَيَأۡتِيَنِّي بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ ٢١﴾[النمل: ۲۱]
«او را عذاب سخت دهم یا او را سر ببرم یا اینکه دلیل آشکار بر غیبت خود بیاورد».
از این تفقد و بررسی و طلب سلیمان÷هر انسان عاقل و منیب میداند که حضرت سلیمان از هدهد اطلاعی نداشت حتی نمیدانست که هدهد غائب است یا اینکه حاضر است البته در میان پرندگان دیده نمیشود. لذا در صورت غیبت بدون اجازه و عذر موجه او را تهدید به شکنجه و سر بریدن کرد. طولی نکشید که هدهد از مسافرت ملک سبأ بازگشت و پرندگان دیگر او را اطلاع دادند که آقا نسبت به غیبت بدون اجازه و بدون عذر موجه، شما را تهدید به شکنجه و ذبح کرده است.
هنگامی که هدهد به محضر حضرت سلیمان÷حاضر شد و از احوال اهل سبأ و انحراف آنها از عبادت خداوند متعال به حضرت سلیمان÷گزارش داد حضرت سلیمان÷در جوابش گفت: ما تحقیق میکنیم که شما درست میگوئید یا اینکه گزارش نادرست جهت رهائی خود میدهید.
خلاصة کلام اینکه حضرت سلیمان هیچ اطلاعی از احوال اهل سبأ نداشتند و گزارش هدهد را مورد تفقد و تحقیق قرار دادند که در صورت صحت گزارش بر آنها که حق خداوند متعال (عبادت) را ضائع کردهاند بر آنها لشکرکشی کرده و حقوق ضائع شده خداوند متعال را احیا بگردانند. چراکه انبیاء موظفاند که برای عبادت و پرستش خداوند متعال بندگان او را دعوت و تبلیغ کنند، و در صورت تمرد با آنها جهاد کنند این مطالب را خداوند متعال در قرآن مجید چنین بیان فرموده است:
﴿فَمَكَثَ غَيۡرَ بَعِيدٖ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَجِئۡتُكَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ يَقِينٍ ٢٢ إِنِّي وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِكُهُمۡ وَأُوتِيَتۡ مِن كُلِّ شَيۡءٖ وَلَهَا عَرۡشٌ عَظِيمٞ ٢٣ وَجَدتُّهَا وَقَوۡمَهَا يَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ فَهُمۡ لَا يَهۡتَدُونَ ٢٤ أَلَّاۤ يَسۡجُدُواْۤ لِلَّهِ ٱلَّذِي يُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَيَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ ٢٥ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ۩ ٢٦ ۞قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٢٧﴾ [النمل: ۲۲-۲۷]
«ماند نه خیلی دور – یعنی پس از آن گفته سلیمان طولی نکشید که هدهد حاضر شد (اما نگفت چرا غیبت کردهام بلکه سخنی آورد که مسئله غیبت او را تحت الشعاع قرار میداد) گفت: آگاه شدهام بر مسئلهای که تو بر آن آگاه نشدهای. از راه علم به مطلبی احاطه کردهام که تو آن را نمیدانی و در خصوص ملک سبا خبر یقین برایت آوردهام. یعنی به ملک سبا (یمن در جنوب جزیره العرب) رفتهام. من یافتم زنی را که پادشاه ایشان است و این زن که ملکة ایشان است تخت و بارگاهی عظیم دارد و از هر چیز به او داده شده است (یعنی این زن با تشکیلات پیشرفتهای بر آنها حکومت میکند). من این زن و گروهش را یافتم که سجود برای خورشید میکنند غیر از خدا، و شیطان این گونه کارهایشان را در نظرشان زیبا ساخته است. و آنها را از راه عبادت خداوند یکتا مانع شده است و آنها از راه راست منحرفاند. سجده نمیکنند خداوند یکتا را که بیرون میآورد از آسمانها و زمین اشیاء مخفی را – (مثل باران و گیاهان و حشرات) و میداند آنچه را که شما مخفی میکنید و آنچه را که شما ظاهر میکنید. حضرت سلیمان بعد از استماع این گزارش فرمود: ما تحقیق و تفحص میکنیم که راست میگوئی یا اینکه از دروغگویانی».
هدهد در این گزارش مفصل حضرت سلیمان را تحریک و تحریض به تفحص و تحقیق کرد و قباحت شرک را با قوت و دلائل عقلی بیان کرد که اهل سبأ سجده را که یک عبادت ویژه و حق احکم الحاکمین است برای خورشید و ماه و ستارگان انجام میدهند. و حق خداوند یکتا که انتظام رزق آنها را بصورت باران از آسمانها و بصورت آنچه که از زمین حاصل میشود بوجود میآورد ضائع کردهاند. خداوندی که همانطور که انتظام رزق آنها را به عهده دارد از اسرار آنها و احوال آشکار آنها نیز اطلاع کامل دارد و غیر از او دیگر هیچ معبودی وجود ندارد و اوست مالک و اختیاردار عرش عظیم. در همه اشیاء او مدیریت و تصرف دارد. گورپرستان و سجدهکنندگان قبور اولیاء الله باید از سخنرانی هدهد درس عبرت بگیرند. هدهد با وجود اینکه یک پرنده بدون عقل است عقیده دارد که سجده عبادت است و حق اختصاصی پروردگار است و آنهایی که خورشید و ماه و ستارگان را سجده میکنند از راه راست منحرف شدهاند و باید آنها را با قوت قهریه تذکر داد. با این سخنرانی و گزارش مفصل حضرت سلیمان÷را بر علیه اهل سبأ تحریک و تحریض کرد و حضرت سلیمان تصمیم گرفت که در صورت صحت گزارش بر علیه آنها لشکرکشی کند.
هر عاقل و منیب و طالب حق میداند که حضرت سلیمان از احوال اهل سبأ اطلاعی نداشت، و آنهایی که عقیده دارند انبیاء و اولیاء هر جا حاضر و ناظر اند و از احوال بندگان اطلاع دارند و آنها را بعنوان شفیع و حاجت روا میخوانند از این داستان زیبای حضرت سلیمان÷درس عبرت بگیرند. خودش پیغمبر عظیم الشان، دارای امکانات زیاد، و فرزند نیک پیغمبر عظیم الشان حضرت داود÷است. این پدر و فرزند دارای علوم زیادی از خداوند متعال بودند حتی که منطق طیر و سخن مورچهها را میفهمیدند، لیکن هر چیز را در هر جا و هر وقت نمیدانستند. در حالی که اهل سبا دارای یک مملکت بزرگ بودند و تشکیلات حکومتی عظیمی داشتند حضرت سلیمان÷از عقائد و اعمال آنها اطلاعی نداشت و هدهد گزارشگر صحیح و راستگو از احوال انحرافی آنها گزارش داد.
حضرت سلیمان÷به فکر تحقیق و تفحص افتاد و در این مورد بواسطه خود هدهد تحقیق را شروع کرد. نامهای تهدیدآمیز مکتوب و ممهور کرد و به هدهد دستور داد که نامه را به خانم بلقیس (ملکه سبا) برساند و جواب نامه را از آنها برای او پس بیاورد. این مطلب را خداوند متعال در قرآن مجید بیان فرموده است تا کسانی که انبیاء و اولیاء جرا عالم الغیب بر کلی و جزئی میدانند، بدانند که آنها آگاه بر هر کلی و جزئی نیستند. از این داستان اهل بصیرت علوم بسیاری را میتوانند استنباط کنند، منجمله اینکه زمامداران امور در گزارش گزارشکنندگان باید تحقیق و تفحص کنند.
﴿قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٢٧ ٱذۡهَب بِّكِتَٰبِي هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَيۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا يَرۡجِعُونَ٢٨﴾ [النمل: ۲۷-۲۸]
«حضرت سلیمان فرمود: اکنون تحقیق میکنم که تو در گزارش خود راست میگویی یا اینکه از دروغگویان هستی. این نامه من را به آنها برسان و منتظر جواب و عکس العمل آنها باش و ببین که چه جوابی را ارجاع میدهند».
خلاصه اینکه هدهد این رسالت را انجام داد و نامه تهدیدآمیز حضرت سلیمان÷را به بلقیس رسانید و راستگوئی هدهد به محضر حضرت سلیمان÷ثابت شد. اگر حضرت سلیمان÷با وجودی که پیغمبر و پیغمبرزاده هم بوده اگر هر جا حاضر و ناظر و مطلع بر احوال عباد میبود چه ضرورتی بود که این همه تحقیق و تفحص را انجام دهد. لذا همانطوری که خداوند متعال در قرآن مجید فرموده که:
﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ﴾
«علم ما کان و ما یکون را فقط خداوند متعال میداند و از مخلوقاتش هیچ احدی علوم او را احاطه نکرده است مگر به آن مقداری که او خواسته است».
از داستان انبیاء و اولیاء هویدا و واضح شده است که آنها از تمام کلیات و جزئیات اطلاعی نداشتهاند مگر به آنچه که خداوند متعال به آنها عنایت نموده است و آنها را بر علوم غیبیه مطلع ساخته و به آنها دستور ابلاغ را عنایت فرموده است.
تمام آنچه بر انبیاء علیهم السلام و خاتم النبیین وحی شدهاند از علوم غیبیهاند که خداوند متعال بر ایشان وحی کرده تا که به بندگانش ابلاغ کنند و تمام داستانهای انبیاء و اولیاء و داستانهای امم ماضیه از علوم غیبیهاند که خداوند متعال به صورت وحی متلو (قرآن) و غیر متلو (حدیث) به خاتم النبیین وحی کرده است، و به واسطه او برای جهانیان به عنوان علوم آسمانی باقی ماندهاند و امروز جهانیان از این داستانها و اخبار و تاریخ گذشتگان اطلاع دارند و از عقائد و اعمال و اخلاق آنها خبر دارند لذا مصداق «إلا بما شاء الله» تمام وحی الهیاند که به انبیاء وحی کرده است و به اولیاء الهام نموده است و به واسطه تعلیم انبیاء و اولیاء بشریت آن علوم را حاصل کرده است. پس به انبیاء و اولیاء آنچه خواسته ابلاغ نموده است نه اینکه تمام علوم غیبیه را و اخبار گذشتگان را حتی که افضل الرسل و خاتم النبیین را از اخبار تمام انبیاء و اولیاء او داستانهای آنها اطلاع نداده است، و این مطلب را خداوند متعال در آیههای متعددی بیان فرموده است در آیه ۷۸ سوره المومنون فرموده است:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِكَ مِنۡهُم مَّن قَصَصۡنَا عَلَيۡكَ وَمِنۡهُم مَّن لَّمۡ نَقۡصُصۡ عَلَيۡكَۗ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأۡتِيَ بَِٔايَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾ [غافر: ۷۸]
«یقیناً پیامبرانی را قبل از تو ارسال کردهایم. داستان بعضی را از آنها برایت بیان کردهایم و داستان بعضیها را برایت بیان نکردهایم. و در اختیار هیچ پیغمبری نبوده معجزه بدون اذن و فرمان خداوند متعال ارایه دهند. (یعنی برای اظهار معجزه نیز به خداوند متعال محتاج و نیازمند بودهاند)».
هنگامی که خداوند متعال علم ما کان و ما یکون را به سرور کائنات و اشرف الرسل عنایت نکرده است پس چه کسی باشد که به او علم ما کان و مایکون را عنایت کرده باشد؟
لذا علم ماکان و ما یکون از صفات مختصة رب العالمین است، و او هیچ احدی را در این صفت شریک نکرده است، و آنهایی که عقیده دارند که انبیاء و اولیاء علم ما کان و ما یکون را دارا بودهاند در فکر اصلاح عقیده خود باشند و از این دلائل قاطعه قرآنی بدون تحقیق و تفحص نگذرند و فکر روز حساب را داشته باشند و با صفات الهی کسی را شریک نکنند.
﴿وَسِعَ كُرۡسِيُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ﴾
«کرسی او تعالی از زمین و آسمان وسیعتر است».
درباره معنی کرسی سه قول نقل شده است:
۱- قدرت
۲- علم
۳- کرسی مخلوقی بسیار عظیم است که بخداوند متعال نسبت داده شده بدون مثل و کیفیت از آسمانهای هفتگانه و زمین وسیعتر است، و در برابر عرش رحمن کوچک است. چنانکه در روایات آمده است که هفت آسمان و زمین در برابر کرسی مثل هفت درهم در برابر سپر جنگی میباشند.
و کرسی در برابر عرش رحمن مثل یک درهم در برابر سپر است. خداوند متعال دارای قدرت و علم بسیار وسیع است که این مخلوقات بسیار بزرگ را آفریده است که کرسی از آسمانها، و زمین وسیعتر و عرش از کرسی خیلی وسیعتر است.
﴿وَلَا ئَُودُهُۥ حِفۡظُهُمَا﴾.
«اداره و حفظ آسمانها و زمین خداوند متعال را خسته و مانده نکرده است و اداره و حفظ آنها بر خداوند متعال سنگین و گران نیست».
چنان قادر مطلق و تواناست که بدون کوچکترین فتور و ناتوانی آنها را حق کرده است. حفاظت میکند.
﴿وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡعَظِيمُ﴾
«و او تعالی عالیشان و عظیم الشان در ذات و صفات خودش است (و هیچ شریکی در ذات و صفات خودش نداشته و ندارد)».
از بس که علی الذات و عظیم الصفات است همه کائنات را آفریده و تنها اوست که آن را اداره و حفاظت میکند. خلاصه اینکه خداوند متعال در این آیه شریفه ذات و صفات عالیاش را به بندگان خودش معرفی فرموده است، و در این صفات عالیه هیچ شریکی و انبازی نداشته و ندارد.
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام على الأنبیاء والمرسلین
درباره مؤلف:
علامه مولوی نعمت الله توحیدی
مولانا نعمت الله میر بلوچ فرزند عبدالعزیز در سال ۱۳۳۱ هـ . ش در روستای گوهرکوه ( گوهردشت ) از توابع زاهدان دیده به جهان گشودند. ایشان دوران دبستان را در روستای رحمت آباد گوهرکوه سپری کردند و تا کلاس ششم دبستان تحصیل نمودند… مولانا در سن ۱۶ سالگی برای فراگیری علوم دینی به زاهدان تشریف آورده در مسجد عزیزی به مدت یک سال خدمت اساتید بزرگی همچون مولانا عبدالعزیز (رحمه الله) زانوی تلمذ زدند و با مشورت خود مولانا عبدالعزیز عازم پاکستان شدند ایشان بعد از عزیمت به پاکستان در جامعه بدرالعلوم رحیم یارخان مشغول به فراگیری علوم دینی شدند و یک سال قبل از فراغت به کراچی تشریف برده در جامعه فاروقیه کراچی ثبت نام کردند. ولی بعد از مدت کوتاهی دوباره به رحیم یارخان مراجعت نموده در جامعه بدرالعلوم فارغ التحصیل شدند. ایشان در تمام دوران تحصیلات در دورههای تفسیر اساتید بزرگ خصوصاً مولانا جاجروی شرکت می کردند. مولانا بعد از برگشت از پاکستان ابتدا در روستای شوره چاه قلعه بید مشغول تدریس شدند و بعد از آن در مدرسه شورشادی در خدمت مولانا دین محمد بودند و از آن به بعد تا پایان عمر خویش در حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان تشنگان علوم دینی را سیراب نمودند.
مولوی نعمت الله توحیدی استاد حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان و از علمای وارسته و حق گوی و مفسر قرآن کریم بود، از خصوصیات بارز این عالم خدا جوی، دفاع از صحابه و ناموس پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم بود که این موضوع منافقان کوردل را خوشآیند نبود و با مرام صفویگری آنان سازگاری نداشت، بنابراین در پی دسیسه و ترور این مرد حق بر آمدند و منتظر فرصت بودند تا عطش انتقام خویش را از این مدافع حرمت صحابه و اسلام فرونشانند که سرانجام با هماهنگی ایادی خود، شهید "بإذن الله" مولوی نعمت الله را همراه سه تن دیگر از جمله مولوی عبدالحکیم درجاده زاهدان- کرمان در تاریخ: روز دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۵ مطابق با ۱۱ ربیع الاول ۱۴۲۷هـ ق با اتوبوس در یک حادثه ترافیکی ساختگی به شهادت رساندند.
[۱] مدارج السالکین ص ۴. [۲] مسلم ص ۱۱۲/۲۱۳. [۳] ترجمه فارسی فی ظلال القرآن. [۴] قطمیر : پوست نازکی که روی هسته خرما قرار دارد. [۵] تقویة الإیمان ص ۳۵. [۶] تقویة الإیمان ص ۳۹. [۷] ابن کثیر ص ۴۵، ج ۴. [۸] فیض الباری ج ۴ ص ۲۳۸. [۹] البحر المحیط ج ۵ ص ۱۳۳. [۱۰] ترجمه فارسی فی ظلال القرآن. [۱۱] الأعراف: ۲۳. یعنی: «(آدم و همسرش، دست دعا به سوی خدا برداشتند و) گفتند: پروردگارا! ما (با نافرمانی از تو) بر خویشتن ستم کردهایم و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم بود».