معتقدات اهل اسلام

فهرست کتاب

شهادت به لا إله إلا الله

شهادت به لا إله إلا الله

در روایتی آمده است: «أنَّ مفتاح الجنة لا إله إلاَّ الله». «لا إله إلاَّ اللهکلید بهشت است».

اما در اینجا این پرسش پیش می‌آید که چنانچه هر‌کس آنرا گفت استحقاق آن را پیدا می‌کند که درِ بهشت بر روی او گشوده شود؟ به وهب بن منبه : گفته شد: مگر «لا إله إلاَّ الله» کلید ورود به بهشت نیست؟

گفت: چرا، هست. اما هیچ کلیدی بدون دندانه نیست اگر از کلید دندانه دارای استفاده نمایی درِ آن به رویت گشوده می‌شود، در غیر این صورت آن در باز نمی‌گردد.

از رسول الله صاحادیث بسیاری روایت شده که در مجموع دندانه‌های این کلید را مشخص می‌کنند، مانند این فرموده ایشان که: «من قال: لا إله إلاَّ الله مخلصًا...»، «مستيقناً بها قلبه...». «هر کس صادقانه و مخلصانه لا اله الا الله را بگوید...، «قلبش بدان یقین داشته باشد».

بدین معنی که این احادیث و امثال آنها درِ ورود به بهشت خداوند را به شناخت معنی (لا إله إلاَّ الله) و استوار و ثابت قدم باقی ماندن بر آن تا دم مرگ و تسلیم در برابر مقتضای آن مشروط نمودهاند.

علما از مجموعهی آن دلایل شروطی را برداشت کردهاند که به حد کافی باید وجود داشته باشند، و در عین حال موانع مرتفع شوند، تا (لا إله إلاَّ الله) کلید بهشت بگردد و برای اهل آن سودمند واقع شود؛ آن شروط در واقع دندانه‌های همان کلید هستند که عبارتند از:

۱- علم:

هر کلمه‏ای دارای معنی خاص خویش است، لازم معنی «لا إله إلاَّ الله» این است که: الوهیت را از غیر خداوند نفی، و آن را برای او اثبات می‌نماید، یعنی هیچ معبود حقیقی و راستینی به غیر از خداوند وجود ندارد. خداوند می‌فرماید: ﴿إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ[الزخرف: ۸۶]. «مگر آنها که شهادت به حق داده‏اند و بخوبى آگاهند». رسول الله صفرمودهاند: «مَنْ مَاتَ وَهُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهَ دَخَلَ الْجَنَّةَ» مسلم. «کسی که بداند هیچ معبود بحق غیر از خداوند وجود ندارد و در آن حال بمیرد، به بهشت می‌رود».

۲- یقین:

بدین معنی که به معنی و مقتضای آن یقین داشته باشی، زیرا معنای آن به هیچ وجه شک و ظن و دودلی و گمان بردار نیست، بلکه باید بر پایه یقین قاطع و جازم باشد.

خداوند متعال در مقام بیان اوصاف اهل ایمان می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ يَرۡتَابُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ١٥[الحجرات: ۱۵].

«مؤمنان واقعى تنها کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده‏اند، سپس هرگز شک و تردیدى به خود راه نداده و با اموال و جان‌هاى خود در راه خدا جهاد کرده‏اند;آنها راستگویانند».

تلفظ به آن به تنهایی کافی نیست، بلکه باید یقین قلبی وجود داشته باشد، اگر یقین قلبی حاصل نشود، تلفظ به آن نفاق محض است، زیرا رسول الله صفرموده‏اند: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللهُ لا يَلْقَى اللَّهَ بِهِمَا عَبْدٌ غَيْرَ شَاكٍّ فِيهِمَا إِلاَّ دَخَلَ الْجَنَّةَ» مسلم. گواهى می‌دهم که هیچ معبودى بحق غیر از خداوند وجود ندارد و به حقیقت من پیامبر خداوندم. هیچکس نیست که به حضور خداوند برسد، و در این مورد شک و دودلی نداشته باشد، مگر آنکه به بهشت وارد می‌شود.

۳- قبول:

هرگاه علم و یقین پیدا کردی باید آن علم یقینی پیامد خاص خود را داشته باشد، و این از راه پذیرش قلبی و زبانی مقتضای این جمله حاصل می‌شود، هر‌کس ندای توحید را رد کند و آن را نپذیرد، کافر است، فرق نمی‌کند که آن نپذیرفتن از روی تکبر، عناد و حق ناپذیری باشد یا حسادت.

خداوند متعال در مورد کفاری که از روی تکبر و خود خواهی حاضر به پذیرفتن آن نشدند می‌فرماید: ﴿إِنَّهُمۡ كَانُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ يَسۡتَكۡبِرُونَ٣٥[الصافات: ۳۵]. «چرا که وقتى به آنها گفته مى‏شد: «معبودى بحق جز خدا وجود ندارد»، تکبر و سرکشى مى‏کردند».

۴- التزام:

به لوازم توحید، انقیاد و التزام تام و تمام باید داشت. این محک و معیار حقیقی و مظهر عملی ایمان است، و این به وسیله عمل به شریعت خداوند و ترک آنچه از آن نهی فرموده تحقق پیدا مینماید. همانگونه که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَن يُسۡلِمۡ وَجۡهَهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰۗ وَإِلَى ٱللَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ٢٢[لقمان: ۲۲]. «کسى که روى خود را تسلیم خدا کند در حالى که نیکوکار باشد، به دستگیره محکمى چنگ زده (و به تکیه‏گاه مطمئنى تکیه کرده است); و عاقبت همه کارها به سوى خداست». این به معنی التزام و فرمانبردادرى کامل است.

۵- صدق:

صداقت در گفتن آن، صداقتی که در نقطه مقابل کذب و دروغ قرار دارد. زیرا هر‌کس تنها آن را بر زبان بیاورد و از دل آن را دروغ بشمارد، منافق محسوب می‌شود. دلیل آن این فرموده خداوند در مذمت منافقین است که: ﴿يَقُولُونَ بِأَلۡسِنَتِهِم مَّا لَيۡسَ فِي قُلُوبِهِمۡ[الفتح: ۱۱]. «آنها به زبان خود چیزى مى‏گویند که در دل ندارند».

۶- محبت:

انسان مومن این کلمه را دوست می‌دارد، و به عمل کردن به آن محبت و عشق می‌ورزد و کسانی که به آن عمل می‌نمایند نیز دوست می‌دارد. نشانه محبت و عشق انسان به پروردگار خویش این است که آنچه را خداوند دوست می‌دارد مقدم بدارد، هر چند با هوای درونش سازگاری نداشته باشد، و با دوستداران خداوند و پیامبر صدوستی کند، با دشمنان آنان از در دشمنی درآید، از پیامبر صتبعیت نماید، و بر راه او تاسى کند و مسیر هدایتش را در پیش گیرد.

۷- اخلاص:

بدین صورت که هدف او از گفتن آن تنها کسب رضایت خداوند باشد و بس. خداوند می‌فرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ[البینة: ۵]. «و به آنها دستورى داده نشده بود جز اینکه خدا را بپرستند در حالى که دین خود را براى او خالص کنند، و از شرک به توحید بازگردند». رسول الله صمی‌فرماید: «فَإِنَّ اللهَ قَدْ حَرَّمَ عَلَى النَّارِ مَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهَ يَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَ الله». کسی که تنها بخاطر کسب رضایت خداوند لا إله إلاَّ الله را بر زبان بیاورد، خداوند آتش دوزخ را بر او حرام می‌گرداند.

با تحقق کامل این شروط، باید برای اقامه کلمۀ توحید تلاش کرد و بر آن تا پایان عمر استوار و ثابت قدم ماند.