تربیت فرزندان

۷- وظیفه‌ی پدر حد و مرزی دارد که از آن نباید گذشت

۷- وظیفه‌ی پدر حد و مرزی دارد که از آن نباید گذشت

الله تعالی پدران را از زیاده روی و افراط در محبت فرزندان که باعث غفلت آنان از حقوق الله شود، منع کرده و برحذر داشته است.

خداوند عزوجل به طور آشکار وبی پرده بیان فرموده است که زیاده روی و افراط در محبت فرزندان منجر به عاقبت ناخوشایندی می‌شود، و گویا که با فرزندانش، دشمنی می‌کند و فرزندان دشمن او هستند. اگرچه قصد فرزندان، دشمنی و ضرر رساندن به پدر نیست اما وقتی محبت فرزندان به جایی برسد که فرزندان وظیفه‌ی دینی خود را فراموش کنند بمنزله‌ی دشمن او می‌شوند. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ مِنۡ أَزۡوَٰجِكُمۡ وَأَوۡلَٰدِكُمۡ عَدُوّٗا لَّكُمۡ[التغابن: ۱۴]. ترجمه: «ای مؤمنان! قطعاً بعضی از همسران و فرزندانتان، دشمنان شما هستند (شما را از راه خدا باز می‌دارند، و در عبادت وطاعت سست می‌گردانند) پس از ایشان، خود را بر حذر دارید».

ابن کثیر می‌گوید: «خداوند متعال خبر می‌دهد که بعضی از ازواج و فرزندان، دشمن همسران و پدران می‌باشند، این گونه که آنان را از عمل صالح، باز می‌دارند».

خداوند متعال در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: ﴿إِنَّمَآ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَأَوۡلَٰدُكُمۡ فِتۡنَةٞۚ وَٱللَّهُ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِيمٞ ١٥[التغابن: ۱۵]. ترجمه: «همانا اموال شما و اولاد شما فتنه و امتحان اند، و بدانید که نزد خداوند اجر عظیمی وجود دارد».

و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُلۡهِكُمۡ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ٩[المنافقون: ۹]. ترجمه: «ای مؤمنان! مبادا اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازند. کسانی که چنین کنند (و اموال و اولادشان آنان را سرگرم و به خود مشغول دارد) ایشان، زیان کارند».

داستان پسری که خضر÷او را به قتل رساند و در سوره کهف ذکر شده است، فراموش نکنیم. خداوند متعال در این مورد می‌فرماید:

﴿وَأَمَّا ٱلۡغُلَٰمُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤۡمِنَيۡنِ فَخَشِينَآ أَن يُرۡهِقَهُمَا طُغۡيَٰنٗا وَكُفۡرٗا ٨٠ فَأَرَدۡنَآ أَن يُبۡدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيۡرٗا مِّنۡهُ زَكَوٰةٗ وَأَقۡرَبَ رُحۡمٗا ٨١[الکهف:۸۰ ـ۸۱]. ترجمه: «و اما آن کودک (که او را کشتم) پدر و مادرش با ایمان بودند (و اگر او زنده می‌ماند) می‌ترسیدیم که سرکشی و کفر را بدانان تحمیل کند (و ایشان را از راه ببرد) ما خواستیم که پروردگارشان بجای او فرزندی پاکتر و پر محبت تری به آنان، عطا فرماید».

ابن کثیر می‌گوید: یعنی همین محبت فرزند است که گاهی پدر و مادر را وادار به کفر می‌کند. قتاده می‌گوید: هنگامی که این فرزند بدنیا آمد، پدر و مادرش خوشحال شدند. وقتی کشته شد بر او غمگین شدند و اگر این بچه زنده می‌ماند، سبب هلاکت آنان می‌شد.

ابن عباس به روایت از ابی بن کعب می‌گوید: رسول خدا صفرمود: «الْغُلاَمُ الَّذِي قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ يَوْمَ طُبِعَ كَافِرًا» [۹]. ترجمه: «پسری که خضر او را کشت در سرنوشت او کفر رقم زده شده بود که کافر جبلی و فطری بوده است».

آیات و احادیث مذکور، دلیل بر این است که مال و اولاد برای انسان امتحان و آزمایش از جانب الله ذوالجلال می‌باشند تا انسان مطیع از عاصی و گناهکار شناخته شود.

روزی رسول اکرم صخطبه می‌خواند ناگهان چشم مبارک او به حسن و حسین افتاد که به سوی آن حضرت صمی‌آمدند. آنان پیراهن‌های سرخ رنگی به تن داشتند که گاهی می‌لغزیدند ومی افتادند و باز بلند می‌شدند. وقتی آن حضرت آنان را در آن حال دید از منبر پایین آمد و هر دو را برداشت و نزد خودش جلوی منبر نشاند. سپس فرمود: «صَدَقَ اللَّهُ إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ فَنَظَرْتُ إِلَى هَذَيْنِ الصَّبِيَّيْنِ يَمْشِيَانِ وَيَعْثُرَانِ فَلَمْ أَصْبِرْ حَتَّى قَطَعْتُ حَدِيثِي وَرَفَعْتُهُمَا» [۱۰]. ترجمه: «خداوند و رسولش راست گفته اند که همانا اموال و اولاد شما امتحان و آزمایش هستند، به این دو بچه نگاه کردم که راه می‌رفتند و می‌لغزیدند و می‌افتادند، طاقت نیاوردم تا اینکه سخنم را قطع کردم و آنها را بلند کرده و آوردم».

وقتی فرزندان برای پدر و مادر امتحان و آزمایشی هستند، پس بر پدر و مادر لازم است که از خداوند متعال موفقیت و سربلندی از این امتحان را طلب نمایند.

موفقیت و سربلندی از این امتحان، زمانی امکان پذیر است که پدر و مادر دستورات الله و حقوق فرزندان را رعایت کنند، و از حدود و قوانین الله عزوجل تجاوز نکرده و محبت فرزندان سبب غفلت از یاد خدا نگردد.

از خداوندز عزوجل می‌خواهیم که به ما هدایت عنایت نموده و از شر نفس اماره رهایی بخشد چرا که بی‌تردید هدایت دهنده‌ی راه حق و صراط مستقیم اوست.

[۹] روایت صحیح مسلم(۴۳۸۶)، ابوداود (۴۹۰۵) وترمذی (۳۱۵۰). [۱۰] روایت ترمذی (۳۷۰۷)، نسائی(۱۳۹۶)، ابوداود (۹۳۵) وابن ماجه(۳۵۹۰) وآلبانی آنرا صحیح دانسته است.