احتیاج به سنّت، برای فهم صحیح قرآن
آیه ﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَيۡدِيَهُمَا﴾[المائدة: ۳۸].
«دست مرد و زن دزد را قطع کنید».
این آیه نمونه خوبی برای بحثمان است، زیرا که ـ السارق ـ در این آیه، بطور مطلق و عام بیان شده و شامل هر نوع دزدی میشود. همچنانکه ـ الید ـ هم بطور مطلق و عام بیان شده و شامل تمام دست میشود، ولی سنّت قولی پیامبر جـ السارق ـ را مقید کرده به کسی که یک چهارم دینار یا بیشتر از آن را میدزدد و کسی که کمتر از یک چهارم دینار را بدزدد، دستش قطع نمیشود. همچنانکه پیامبر جمیفرماید: «لا قطع في ربع دینار فصاعدا» «دست دزد قطع نمیشود مگر مال دزدی از یک چهارم دینار بیشتر باشد» [۳]. و به همین شیوه ـ الید ـ هم به وسیله سنّت عملی پیامبر جو اصحابش مقید شده در مچ دست، یعنی پیامبر جو یارانش دست دزد را از مچ دست، قطع میکردند، همچنانکه در این مورد احادیث زیادی در کتب حدیث وارد شده است.
همچنین سنّت گفتاری پیامبر جکلمه ـ الید ـ را که در آیه تیمم (مائده / ۶) آمده روشن و بیان نموده است، که پیامبر جمیفرماید : «التیمم ضربة للوجه والکفین» «تیمم عبارت است از اینکه یک بار، کف هر دو دست بر زمین زده شود، سپس صورت و کف هر دو دست مسح شود» [۴].
در ادامه به چند آیه دیگر هم اشاره میشود که بیانگر این مطلبند ما بدون سنّت نمیتوانیم معنای دقیق آنها را همچنانکه خداوند میخواهد بفهمیم.
۱) آیه ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٨٢﴾[الأنعام: ۸۲].
«آنانکه ایمان آوردند و ایمانشان را به ظلم (شرک) نیامیختند، برای آنها امنیت و آسایش است و آنها هدایت یافتگانند».
یاران پیامبر فکر کردند که منظور از کلمه ظلم در این آیه، هرگونه ستم و گناهی است که دچار آن میشوند هرچند که گناهان، صغیره هم باشد. به همین خاطر بود که معنای آیه را درک نکردند «و گفتند : ای رسولالله همه در حالیکه ایمان داریم دچار گناه و ستم شدهایم پس شامل این آیه نمیشویم؟ پیامبر جفرمودند که : در اینجا منظور از کلمه (ظلم)، شریک قرار دادن برای خداوند است، آیا تا به حال سخن لقمان را نشنیدهاید که فرزندش را نصیحت میکند و میگوید :
﴿إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ﴾[لقمان: ۱۳].
«به راستی شرک، گناه و ستم بزرگی است» [۵].
۲) آیه : ﴿وَإِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَلَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن يَفۡتِنَكُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ﴾[النساء: ۱۰۱].
«هر گاه در زمین، سفر کردید، هیچ گناهی بر شما نیست که نمازهایتان را کوتاه کنید، اگر بترسید که کافران شما را دچار فتنه و عذابی کنند».
ظاهر این آیه، چنین میرساند که کوتاه کردن نماز در سفر، فقط در هنگام وجود ترس درست است و اگر ترس نباشد، نباید نماز را در سفر کوتاه کرد، به همین خاطر، عدهای از یاران پیامبر جاز او سؤال کردند : «ما بالنا نقتصر وقد أمنا؟ قال: صدقه تصدق الله بها علیکم فاقبلوا صدقة» «ای رسول خدا چرا در حالیکه ترس وجود ندارد و در آسایش و امنیت به سر میبریم نماز را کوتاه کنیم؟ پیامبر فرمودند: این موهبتی از طرف خداوند برای شماست، شما هم آنرا قبول کنید و به آن عمل نمایید» [۶].
۳) آیه ﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةُ وَٱلدَّمُ﴾[المائدة: ۳].
«بر شما گوشت مردار و خون، حرام شده است».
سنّت قولی پیامبر ج این آیه را شرح داده است و میفرماید: «احلت لنا میتتان ودمان، الجراد والحوت و الکبد والطحال» «دو مردار و دو خون برایمان حلال شده است، مردار ملخ و ماهی و خون جگر و طحال حیوان» [۷].
در اینجا میبینیم که براساس سنّت پیامبر جبعضی از موارد، از آیه بالا استثنا شدهاند که اگر سنّت نبود ما دچار گمراهی و اشتباه در این آیه میشدیم.
۴) آیه ﴿قُل لَّآ أَجِدُ فِي مَآ أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٖ يَطۡعَمُهُۥٓ إِلَّآ أَن يَكُونَ مَيۡتَةً أَوۡ دَمٗا مَّسۡفُوحًا أَوۡ لَحۡمَ خِنزِيرٖ فَإِنَّهُۥ رِجۡسٌ أَوۡ فِسۡقًا أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ﴾[الأنعام: ۱۴۵].
«بگو در آنچه که به سوی من وحی شده هیچ چیز حرامی را نمییابم برای کسی که میخواهد بخورد مگر گوشت مردار یا خون جاری و خالص و گوشت خوک را، به درستی که هر چیز، هم که برای غیر خدا سر بریده شود و نام غیرخدا بر او آورده شود حرام است».
ولی بعداً سنّت پیامبر جچندین چیز دیگر را حرام کرده، که در این آیه به آن اشاره نشده است، مانند این فرموده پیامبر جکه میفرماید : «کل ذی ناب من السباع وکل ذی مخلب من الطیر حرام» «خوردن هر نوع حیوان درندهای که دارای دندانهای تیز شکاری و هر نوع پرندهای که دارای چنگالها و ناخنهای خم شده و تیز شکاری باشد، حرام است» [۸].
فرمودههای زیاد دیگری از پیامبر جدر مورد حرام بودن بعضی از چیزهایی که در این آیه، ذکر نشده، وجود دارد و میتوان به این فرموده پیامبر جدر روز خیبر، ایراد فرمودند اشاره کرد : «ان الله ورسوله ینهاکم عن الحمر الإنسیة فإنها رجس» «خدا و رسولش خوردن گوشت خر اهلی را بر شما حرام کردهاند، پس آنرا نخورید، چون کثیف است» [۹].
۵) آیه ﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِيٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ﴾[الأعراف: ۳۲].
«بگو چه کسی حرام کرده این زینت و روزی پاک را که خداوند در زمین برای بندگانش قرار داده است».
سنّت قولی پیامبر جبعضی از زینتهایی را که حرام هستند، بیان کرده است، پیامبر جمیفرماید : «إنه خرج یوماً علی أصحابه وفي إحدی یده حریر وفی الأخری ذهب. قال: هذا حرام علی ذکور أمتی و حل لإناثها» «روزی پیامبر در حالیکه در یک دست، پارچه ابریشم و در دست دیگرش، طلا بود، به طرف یارانش رفت و فرمود : این دو برای مردان امتم، حرام و برای زنان امتم حلال هستند» [۱۰].
و در این موارد احادیث زیاد دیگری در کتابهای حدیث، مانند : صحیح بخاری و مسلم و مسانید [۱۱]، وجود دارند، که علما به آنها اشاره کردهاند و آنها را مورد شرح و بسط قرار دادهاند.
در مثال اولی که آوردیم یاران پیامبر جکلمه ـ ظلم ـ را به معنی انواع گناهان کبیره و صغیره فهمیده بودند، یاران و اصحابی که «عبدالله بن مسعود» در مورد آنها میفرماید : «یاران پیامبر، بهترین انسانهای امتش بودند، دل و درونشان از تمام دلها پاکتر و مخلصتر بود، علمشان به قرآن و حدیث از همه، بیشتر بود، کمتر بر خود تکلیف سنگین قرار میدادند ولی در عین حال دستورات قرآن و حدیث را به نحو احسن اجرا میکردند ولی با وجود این صفات حسنهای که داشتند در مورد تفسیر کلمه ـ ظلم ـ دچار اشتباه شدند و اگر پیامبر جآنها را از این اشتباه، در نیاورده بود و معنای صحیح کلمه ـ ظلم ـ را که منظور شریک قرار دادن برای خداست برای آنها روشن نکرده بود ما هم حالا پیرو آن اشتباه صحابه میشدیم، ولی خداوند، به وسیله پیامبر جو سنّتش، صحابه رسولالله و پیروان امت رسولالله را از این اشتباه مصون و حفظ کرد».
در مثال دوم هم اگر فرموده پیامبر جنبود، همچنان در شک و شبهه میماندیم. که اگر در سفر، ترس وجود نداشت و ما در آسایش و راحتی به سر بردیم، باز هم میتوانیم نمازهایمان را کوتاه کنیم یا نه. اگر ترس را بعنوان شرطی از شروط کوتاه کردن نماز، در سفر به شمار میآوردیم، همچنانکه از ظاهر آیه، چنین پیر است، و عدّهای از صحابه هم در ابتدا چنین فکر کردند، دچار اشتباه و گمراهی میشدیم، در حالیکه پیامبر جاین شبهه را از بین بردند و در حالت آسایش و راحتی هم نماز را کوتاه کردند.
در مثال سوم اگر حدیث پیامبر جنبود، چندین چیز را، در حالیکه برایمان حلال بود، حرام میکردیم، مانند : ملخ، ماهی، جگر و طحال.
در مثال چهارم هم، اگر فرموده پیامبر جنبود، چندین چیز را در حالیکه برایمان حرام بود، حلال میکردیم، مانند: هر نوع حیوان درندهای که دارای دندانهای تیزشکاری و هر نوع پرندهای که دارای چنگال و ناخنهای خم شده و تیز شکاری باشد.
و در مثال پنجم هم، اگر فرمودههای پیامبر جنبود، ابریشم و طلا را برای مردان، حلال میدانستیم در حالیکه برای مردان حرام است، و به همین خاطر است که علمای سلف گفتهاند که سنّت حاکم ـ حکمکننده ـ بر قرآن است.
ای برادران در آنچه گذشت، برایمان روشن شد که سنّت در اسلام چقدر ضروری و مهم است و به غیر از آیات اشاره شده در بالا، نمونههای زیاد دیگری وجود دارد که بدون سنّت نمیتوانیم معنی دقیق و درست آنها را بفهمیم. مانند آیاتی که درباره چگونگی انجام نماز، روزه، زکات، حج، طهارت، جهاد و غیره هستند، که در همگی آنها نیاز مبرم به سنّت برای شرح و بسطشان وجود دارد. و در اینجا به اقوال عدهای از علمای فقه، اشاره میکنیم که فرمودهاند : حداقل هشتاد درصد از دستورات عبادی اسلام مانند : نماز، روزه، حج، زکات، طهارت، معاملات، نکاح، ارث، و سایر ابواب فقهی از احادیث رسولالله جاستخراج شده و شاید بیست درصد از قرآن استخراج شده باشند.
[۳] متفق علیه. [۴] احمد و شیخین و غیر از آنها نیز از حدیث عمار بن یاسر آنرا روایت کردهاند. [۵] متفق علیه. [۶] مسلم. [۷] بیهقی و غیره او. [۸] مسلم و ترمذی. [۹] متفَّق علیه. [۱۰] حاکم و غیره او. [۱۱] مسند امام مالک، مسند امام شافعی، ستن ترمذی، سنن ابن ماجه، سنن نسائی و غیره.